درس خارج فقه استاد محمدحسن ربانی بیرجندی
1401/09/06
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی صحیحه کلیب اسدی ۱۱/بررسی روایات دال بر تغلیظ دیه قتل در ماههای حرام 12/دیه مغلظه
موضوع : دیه مغلظه/بررسی روایات دال بر تغلیظ دیه قتل در ماههای حرام 12/بررسی صحیحه کلیب اسدی ۱۱
کلیب بن معاویه ابن اسدی
آخرین راوی ازسلسله روات این روایت «کلیب ابن معاویه» است. نجاشی در کتاب رجالش چنین میگوید:« كليب بن معاوية بن جبلة الصيداوي الاسدي ، أبو محمد ، وقيل أبو الحسين ، روى عن أبي جعفر وأبي عبد الله عليهماالسلام. وابنه محمد بن كليب ، روى عن أبي عبد الله عليهالسلام.له كتاب رواه جماعة ، منهم عبد الرحمن بن أبي هاشم. أخبرنا أحمد بن علي قال : حدثنا محمد بن أحمد بن داود قال : حدثنا الحسين بن محمد بن علان قال : حدثنا محمد بن أحمد بن ثابت قال : حدثنا القاسم بن محمد بن الحسين بن خازم قال : حدثنا عبد الرحمن بن أبي هاشم عن كليب بكتابه.» «نجاشی» در مورد «کلیب ابن معاویه کلمه «ثقة» را نمی آورد، و او را توثیق نمی کند. فقط میگوید کنیه او ابومحمد است،طبقه او از اصحاب حضرت امام با قر(علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) است و پسر او هم از اصحاب امام صادق (علیه السلام) است.اما عبارت «له کتاب» بکار برده.
عدم دلالت عبارت «له کتاب» بر وثاقت
«له کتاب» هیچ دلالتی بر توثیق ندارد.اما عبارت «له اصل[1] » که در باره برخی روات بیان شده را بسیاری از علما دال بر توثیق می دانند.همچون سید محمد حسینی عاملی صاحب مفتاح الکرامه که «له اصل» را دال بر توثیق می داند؛در مقابل مرحوم علامه مجلسی ره عبارت «له اصل» را دال بر «مدح» می داند.
عدم توثیق کلیب توسط شیخ طوسی ره
اما «شیخ طوسی ره»در «الفهرست» در باره کلیب چنین میگوید:« كليب بن معاوية الأسدي، ويعرف بالصيداوي.له كتاب،[2] » این عالم رجالی هیچ لفظی دال بر توثیق ندارد. ایضا ایشان در کتاب «الرجال» خود اورا در اصحاب امامین صادقین (علیها السلام) با دو عنوان آورده:« و عده في رجاله من أصحاب الباقر(علیه السلام) مرتين، قائلا تارة:كليب بن معاوية الأسدي. و أخرى :كليب بن معاوية الصيداوي. و في أصحاب الصادق (علیه السلام) قائلا:كليب بن معاوية بن جبلة أبو محمد الصيداوي: عربي، كوفي[3] » که با نام «کلیب بن معاویة الاسدی» در اصحاب «امام باقر (علیه السلام)» شمارده؛ و با نام «كليب بن معاوية الصيداوي» در عداد اصحاب «امام صادق (علیه السلام)» آورده. و موطن و ملیت اورا چنین گفته : كليب بن معاوية بن جبلة أبو محمد الصيداوي: عربي، كوفي.
همچنین برقی، هم در رجالش او را از اصحاب این دو امام همام علیهما الصلاة و السلام شمارده.
قرائنی بر توثیق کلیب بن معاویه
در ادامه آیت الله العظمی خوئی ره به نکته ایی اشاره میکند که میتواند به عنوان قرائنی بر توثیق این راوی باشد:« روى كليب بن معاوية ، عن أبي عبد الله(علیه السلام)، و روى عنه جعفر بن بشير. كامل الزيارات: الباب 28، في بكاء السماء و الأرض على قتل الحسين)(علیه السلام) الحديث 10.»[4] در کتاب شریف و معتبر کامل الزیارة روایتی از کلیب و او از حضرت صادق (علیه السلام) می آورد؛ در باره گریستن آسمان و زمین بر قتل حضرت سید الشهداء (علیه السلام) ؛و این روایت را «جعفر بن بشیر» از کلیب روایت کرده؛
و در این عبارت دو قرینه بر وثاقت کلیب وجود دارد:
اول:وقوع نام کلیب ابن معاویه در اسناد کامل الزیارات.
مرحوم «ابوالقاسم جعفر ابن قولویه قمی متوفای ۳۵۹» صاحب کتاب «کامل الزیارات»، در مقدمه این کتاب چنین عنوان میکند: «...لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته و لا أخرجت فيه حديثا روي عن الشذاذ من الرجال[5] »واین تبدیل به یک قاعده رجالی شده است : «شیخ حر عاملی» در خاتمه «وسائل الشیعه» نوشته :این مطلب نشان میدهد هر کس در روات کامل الزیارات باشد ثقه است. پس وقوع نام کلیب در کامل الزیارت یک قرینه مهم بلکه دلیل بر وثاقت اوست.چناچه نظر آیت الله العظمی خوئی ره هم ابتدا همین بوده و بعد نظر ایشان تغییر میکند[6] .این قاعده را «شیخ حر» در «وسائل الشیعه»، «ملا علی علیاری» در «بهجة الامال»، «عبدالله مامقانی» در «تنقیح المقال» و «علامه شوشتری» در «قاموس الرجال» ذکر کرده اند؛ و مورد قبول بسیاری از علماء چون «آیت الله العظمی بروجردی ره» و «آیت الله العظمی فاضل لنکرانی ره» نیز هست.
دوم: روایت جعفر بن بشیر از کلیب بن معاویه
در مورد جعفر بن بشیر داریم که:« روى عن الثقات، و رووا عنه[7] » یعنی از ثقات روایت میکند، و ثقات هم از او روایت میکنند؛لذا بعضی از این جمله یک قاعده رجالی استنباط نموده اند،به این شرح که : جعفر بن بشیر از هرکس روایت کند او ثقه است، و هرکس هم جعفر از او روایت کند ثقه است. و کلیب بن معاویه کسی است که جعفر از او روایت می نماید
قرینه و دلیل دیگر بر وثاقت کلیب بن معاویه نص معصوم (علیه السلام) است؛و آن روایتی است که کشی نقل میکند:« عَلِيُّ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى، عَنْ حُسَيْنِ بْنِ مُخْتَارٍ، عَنْ أَبِي أُسَامَةَ، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ عِنْدَنَا رَجُلًا يُسَمَّى كُلَيْباً، فَلَا يَجِيءُ عَنْكُمْ شَيْءٌ إِلَّا، قَالَ أَنَا أُسَلِّمُ فَسَمَّيْنَاهُ كُلَيْباً بِتَسْلِيمِهِ، قَالَ فَتَرَحَّمَ عَلَيْهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ قَالَ أَ تَدْرُونَ مَا التَّسْلِيمُ فَسَكَتْنَا، فَقَالَ: هُوَ وَ اللَّهِ الْإِخْبَاتُ، قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ.[8] »
در این روایت سائل از امام صادق (علیه السلام) می پرسد: مردی کلیب نام نزد ماست، که که چیزی از شما نمی گوید، مگر اینکه بگوید خودم به این سخن از همه تسلیم تر هستم؛ و ما به همین تسلیمش او را کیب نامیدیم. و در اینجا امام صادق (علیه السلام)بر او رحمت فرستادند و فرمودند میدانید تسلیم چیست؟ ساکت بودیم و ادامه دادند قسم به خداوند تسلیم همان اخبات است در آیه :« الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ[9] » و این راوایت را مرحوم کلینی هم در کافی نقل نموده.آیت الله العظمی خوئی ره هم که این روایت را در معجم[10] از کشی نقل میکند خدشه ایی به سند این روایت نمیکند.
که این روایت نص امام بر وثاقت این راوی است.
قرینه و دلیل مورد قبول آیت الله العظمی خوئی ره بر وثاقت کلیب
اما در ادامه آیت الله العظمی خوئی ره اموری مطرح می نمایند:« بقي هنا أمور: الأول: في بيان حال الرجل، فعن بعضهم أنه ضعيف» ال «الرجل» عهد ذکری اشاره به کلیب اسدی است. بعضی گفته اند ضعیف است، فقها از دوره علامه حلی تا شیخ بهایی کلیب را ضعیف می دانسته اند،چرا؟ چون نگاه متاخران به پیروی از علامه حلی ره به کتاب های رجالی نگاه موسوعه ایی است،و قائلند هر کس نامش در این کتاب ها باشد و توثیق شود ثقه است؛و اگر نامش در این کتب نباشد یا باشد ولی توثیق نشده باشد ثقه نیست؛ البته این نگاه بعد ها تغییر کرده. در ادامه آیت الله آیت الله العظمی خوئی ره می فرماید:« و عَده جماعة من الحِسان » بعضی هم او را «حسن» شمرده اند و وجه این تحسین ، عبارت «له کتاب» است.
«و قد حاول الوحيد[11] قدس سره توثيقه» «حاوَلَ » یعنی چاره جویی کرد «حیل» یعنی چاره جویی کردن،در حالی که الان به معنی خدعه و نیرنگ مشهور شده.آیت الله خوئی ادامه میدهد:« و هو الصحيح، لا لما ذكره(قدس سره)» یعنی ایشان این توثیق را صحیح میداند،نه بخاطر آن قرائنی که مرحوم وحید ره جمع آوری کرده چون آیت الله العظمی خوئی ره قرائن را در توثیق راوی قبول ندارد، و به دنبال نص امام و نص رجالی است. البته قرائن مرحوم وحید ره را هم ذکر میکنند:« من رواية صفوان، و ابن أبي عمير، و فضالة عنه» یعنی این سه بزرگ از اصحاب اجماع از او روایت کرده اند و خود روایت اصحاب اجماع از شخصی قرینه بر ثقه بودن است.و همچنین :« و لا لأنه كثير الرواية و مقبولها» کثرت روایت از او نیز دلیل بر ثقه بودن نیست. پس میگوید:« فإن شيئا من ذلك لا يدل على الوثاقة كما مر غير مرة»هیچکدام از اینها دلالت بر وثاقت نمیکند همانطور که بارها گفتیم. و ادامه می دهد :« و رواية جعفر بن بشير عنه لا تدل على وثاقته أيضا»،به این معنا که آیت الله العظمی خوئی ره قرائن را قبول ندارند؛ حال اینکه آیة الله محمد فاضل لنکرانی در كتاب "نهایة التقریر" که دربردارنده مباحث «آیت الله العظمی سید حسین طباطبائی بروجردی قدس سره» است از قول آیت الله برجردی تجمیع قرائن را در توثیق راوی معتبرتر از نص رجالی میداند[12] .
و در نهایت ایشان وجه وثاقت مرحوم کلیب را از نظر خود چنین بیان میفرماید:«بل الوجه و قوعه فی اسناد کامل الزیارات»[13] « بل الوجه في وثاقته الرواية الأولى عن الكشي و الكليني، فإن سندهما صحيح، و فيها دلالة واضحة على جلالة كليب لا تقل عن التوثيق[14] »
وقوع در اسناد کامل الزیارات و روایت مذکور از کشی و کافی دلیل مرحوم آیت الله العظمی خوئی ره بر وثاقت کلیب است[15] .
و همه اینها دلاتی واضح بر عظمت کلیب است.