« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدحسن ربانی بیرجندی

1401/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی صحیحه کلیب اسدی ۵/بررسی روایات دال بر تغلیظ دیه قتل در ماه‌های حرام 6/دیه مغلظه

موضوع: دیه مغلظه/بررسی روایات دال بر تغلیظ دیه قتل در ماه‌های حرام 6/بررسی صحیحه کلیب اسدی ۵

 

محمد ابن عیسی ابن عبید یقطینی(بخش پنجم)

اینجا محل تعارض بین جرح و تعدیل است؛جرح محمد بن عیسی توسط شیخ طوسی و تعدیل این راوی توسط نجاشی.حال اینکه نجاشی و شیخ طوسی زمیل و همدرس یکدیگر بوده اند؛ هردو در درس «سید مرتضی ره متوفای »،« ابن غضائری ره متوفای ۴۱۱» «شیخ مفید ره متوفای ۴۱۳» حاضر میشدند؛ هردو در بغداد ساکن بودندولی محمد ابن عیسی را یکی توثیق میکند و دیگری تضعیف!

حل تعارض بین قول شیخ طوسی و نجاشی در جرح و تعدیل محمد ابن عیسی

مرحوم صاحب فصل جزء اولین افرادی است مسائل مربوط به سنت را وارد علم اصول میکند[1] ؛ از جمله این مسائل بحث تعارض بین جرح و تعدیل و ترجیح یک طرف است. جایگاه جرح و تعدیل در علم رجال بوده ولی اصولیون هم پای این مباحث را از دوره مرحوم صاحب فصول را به علم اصول باز نمودند و علاج در تعارض جرح و تعدیل را مطرح میکنند.مرحوم «میرزای قمی ره» در کتاب «قوانین» چهار قول در این باره نقل میکند:

اول: هر دو ساقط میشوند اذا تعارضا تساقطا همانطور که بسیاری اصل اولی در تعارض اخبار را تساقط میدانند.

دوم: در تعارض جرح و تعدیل جرح مقدم است؛زیرا جرح ذکر ادعا است همراه با دلیل؛ بخلاف تعدیل که ادعا است بدون دلیل.و این ماخوذ از روش ادیبان است؛ چون در ادب میگویند کنایه ابلغ از تصریح است؛چرا که مثلا وقتی بگویی «فلانی زیاد مهمان دارد» فقط ادعا کردی ولی وقتی بگویی «فلان کثیر الرماد» دلیل هم بر ادعایتان بیان کرده اید. علمای اهل سنت بیشتر به این نظر متمایل هستند و در علاج الحدیث جرح را مقدم میدارند.

سوم: به ادله جرح و تعدیل مراجعه و و قول با دلیل اقوی را ترجیح میدهیم.پس در این نظریه قاعده ثابت وضع نمیشود.اگر قرائن تضعیف راوی قوی تر بود ضعف مقدم است اگر دلائل توثیق قوی تربود توثیق مقدم است.مثل تضیف «جابر بن یزد جعفی» و «محمد ابن سنان» و «معلی بن خنیس» توسط ابن غضائری و نجاشی که ریشه در حساسیت بی جای ابن غضائری در اتهام غلو و نقل فضائل و کرامات اهل بیت (علیهم السلام) دارد و این تضعیف فاقد ارزش است؛چون دلیل آن فاقد وجاهت است[2] .

چهارم: از قرن هشتم و نهم به بعد قاعده ایی معروف شد و آن اینکه: قول نجاشی در تعارض جرح و تعدیل مقدم است.به این دلیل که نجاشی در علم رجال اضبط است از شیخ طوسی ره و شیخ مفید و دیگران است.


[1] شیخ «حسن بن زین‌الدین عاملی» صاحب معالم اولین فردی است که بحث سنت را وارد مسائل علم اصول نمود. البته علامه حلی هم اشاراتی دارد، ولی بسیار مختصر اما آنکه به تفصیل به این بحث در علم اصول پرداخت مرحوم شیخ حسن عاملی بود؛در کتاب خود با نام « معالم الدین و ملاذ المجتهدین، » که معروف به «معالم الاصول» است.ایشان مدخلی نوشت که بعد ها به کتابی مستقل تبدیل شد. تا قرن یازدهم علم اصول مستقل نبود بلکه جنبه مقدمه و مدخل داشت؛لذا ابن زهره مثلا مدخلی در اصول دارد در کتاب « غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع»، حتی شیخ جعفر کاشف الغطاء برای کتابش مدخل در علم اصول دارد.مدخل به معنای اختصاص بخشی از مقدمه کتاب است، و کسترش و استقلال علم اصول از دوران بعد از صاحب معالم است بلکه بعد از دوره شیخ جعفر کاشف الغطاء متوفای ۱۲۲۸ .تورم و استقلال علم اصول را میتوان از زمان مرحوم «میرزا ابوالقاسم قمی متوفای ۱۲۳۳» که کتاب«القوانین المحکمة فی الاصول» تحریر کرد؛ و مرحوم «شیخ محمد حسین اصفهانی متوفای ۱۲۵۴» معروف به صاحب فصول که کتاب « الفصول الغرویه.» تالیف نمود و از اینجا علم اصول متورم شد و گسترش پیدا کرد.و کتب اصول به دو بخش تقسیم شد بخش اول مباحث الفاظ و حجج و امارات و بخش دوم سنن؛در بخش سنن به مباحث مربوط به سنت میپرداختند؛ مثلا شرایط راوی، اصحاب اجماع، حجیت برخی مراسیل، ویکی از مباحثی که در کتب اصولی در بخش مسائل سنت مطرح گردید مبحث تعارض بین جرح و تعدیل بود؛لذا مباحث رجالی یا اصطلاحات حدیثی وارد علم اصول شد؛که در ادامه شیخ اعظم انصاری مجدد همه اینها را پالایش نمود و مباحث ادبی و رجالی و کلامی و... را از علم اصول حذف نمود
[2] این سه فرد اهل معنا و اهل سر اهل بیت (ع هم) هستند و جزء بطانه و مخلصین و خصیصین اهل بیت (ع هم) هستند؛ جابر ابن یزید جعفی جزء اصحاب سر امام محمد باقرعلیه السلام بود و میگفت سی هزار حدیث از امام پنجم علیه السلام در سینه دارم که نمیتوانم بازگو کنم. و حضرتش به او توصیه کردند هرگاه این احادیث بر سینه ات سنگینی کرد سر در چاه کن و آنها را بیان نما.
logo