چند مثال در موضوع از مرحوم آیت الله موسوی بجنوردی/ بررسی سماع دعوای غیر جازم/سماع دعوای مدعی
موضوع: سماع دعوای مدعی/ بررسی سماع دعوای غیر جازم/چند مثال در موضوع از مرحوم آیت الله موسوی بجنوردی
دلیلی که از روایات برای قول مشهور در موارد استثناء سماع دعوای غیر جزمی بیان شده بنظر ما کافی نیست.و روایات مورد استناد در مقام بیان بحث قضاوت نیست.
برای بهتر روشن شدن موارد ادعای غیر جزمی باز هم مثالهایی ارائه میکنیم.
مثالی دیگر در اقامه دعوا در حال ظن: از خانه فردی سرقت میشود و شخص دیگری در همان محل مشهور است به سرقت و خلاف کار بودن.علم و یقین نداریم که شخص مظنون سرقت کرده اما در مظان اتهام است.
در موارد مختلفی میتوان مثال برای اقامه دعوای غیر جازم آورد مثل اقامه بر اساس آزمایش DNA یا در قدیم براساس علم قیافه برای انساب و..
«مرحوم آیت الله محمد حسن بجنوردی[1]
» در کتاب خود «القواعدالفقهیه» مثالهایی را برای اقامه دعوای غیر جزمی می آورد:
مورد اول در بحث قائف و علم قیافه شناسی است. که اهل سنت میگویند: «قضی رسول الله (ص) بالقیافه» و علمای اهل سنت معتقدند که قیافه شناسی میتواند فرزند را به پدر ملحق کند.فقهای شیعه این مطلب را قبول ندارند،و این روایت را منسوب به پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نمیدانند[2]
.دقت شود!
دو عنوان مطرح است است:
۱)آیا قاضی میتواند بر اساس قیافه حکم کند؟ که قبلا گذشت مبنای حکم قاضی اقرار یا بینه یا قرینه و در نهایت هم علم قاضی است.که موضوع بحث ما نیست.
۲)که مورد بحث ما در اینجاست اینکه آیا شخص میتواند بر اساس مثلا قیافه شناسی اقامه دعوا کند؟
علمای شیعه حکم قاضی براساس قیافه را قبول ندارند.اما اقامه دعوا بر اساس قیافه که از موارد ظن است بحثی دیگر است که مثال زیر از آن دست است.
مثال اول در سماع دعوای غیر جزمی
روایتی است که درکافی هم نقل شده در مورد تهمتی که به امام رضا (علیه السلام) نسبت به انتساب امام جواد (علیه السلام) به ایشان زدند[3]
.و منشأ این تهمت رنگ پوست امام جواد (علیه السلام) بود که سبزه روی بودند و پدر ایشان امام هشتم (علیه السلام) سفید روی بودند،و این ظن باعث ادعایی علیه نسبت امامین علیهماالسلام شد. این روایت را ما در کتاب خود «اصول نقد الحدیث» نقد و بررسی کردیم و حدیث از نظر ما رد شده و غیرقابل قبول است[4]
.
در این روایت آمده که اطرافیان کار را بجایی رساندند که باید قائف حکم کند و قائف گفت هیچکس پدر این طفل نیست جز آن آقایی که در حال نزدیک شدن است،و آن شخص وجود مقدس امام رضا (علیه السلام) بود.
این روایت نشان میدهد که امام رضا (علیه السلام) حکم قائف را تقریر[5]
فرمود،و در عین حال که این دعوا ظنی بوده ولی سماع آن توسط امام (علیه السلام) تقریر شده.واین یک مثال برای سماع دعوای غیر جازم.و این از احادیثی که که حکم به قیافه را تایید میکند گرچه شیعه این حکم را قبول ندارد.والبته استناد به این روایت هم قابل مناقشه است.
در سماع قول غیر جازم میتوان به چنین روایاتی استناد کرد.اما روایاتی که مرحوم آیت الله خویی بیان کردند همانطور که مرحوم آیت الله مومن فرموده خارج از موضوع بحث است و مورد آن اعم است و در مورد ضمان وارد شده چه در این بحث چه در موضوعی دیگر.
مثال دوم در سماع دعوای غیر جزمی
مرحوم آیت الله بجنوردی میفرماید: مثلا دو نفر در الحاق یک فرزند دعوا دارند[6]
و به آزمایشگاه رفتند و آزمایشگاه حکم به الحاق فرزند به یکی از آنها کرد.مرحوم آیت الله بجنوردی میفرماید بر اساس حکم مختبر یا آزمایشگاه نمیتوان قضاوت کرد.یعنی میتوان بر اساس این ظن دعوا را اقامه کرد ولی نمیتوان بر اساس آن حکم کرد.
در حالی که فقها امروزه حکم آزمایشگاه ها را معتبر و دعوای بر اساس نظریه آزمایشگاه را مسموع میدانند و دادگاه ها هم براساس نظر آزمایشگاه ها حکم میکنند و نمونه بارزش همین آزمایش DNA است[7]
.
در لسان عرب به این آزمایش میگویند:«البَصمة الوراثیه» مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی یک جلد کتاب منتشر نموده تحت عنوان «البَصمة الوراثیه» حال سوال اینست که آیا بر اساس البصمة الوراثیه دعوا مسموع است؟
پس اقامه دعوا بر اساس چنین اموری یا براساس برخی امور غیر جزمی مسموع است.
[1] :«مرحوم آیت الله سید محمد حسن موسوی بجنوردی۱۳۱۰ -۱۳۹۵ق» این بزرگوار صاحب کتابی است بنام «القواعد الفقهیه» در هفت جلد، شامل ۶۴ قاعده فقهی و پس از طرح هر قاعده به کیفیت دلالت و سند و نسبت آن با دیگر قواعد فقهی پرداخته و نیز آن را با پارهای از موارد تطبیق کرده است. اولین کسی که در قواعد فقهی به صورت تخصصی وارد شد و کتابی نوشت ایشان بود، و خود در کتابش به این مطلب اشاره دارد. نقل است ایشان چنان حافظه قوی داشت که مثلا وقتی شاعری از عرب ادعای مشاعره با وی را داشت مرحوم آیت الله موسوی بجنوردی گفته بود مشاعره میکنم و فقط از اشعار امیرالمومنین علیه السلام میخوانم و آنقدر ایشان شعر خوانده بود که آن ادیب عرب شکست خورد، واین نشان از حافظه قوی و مسلط ایشان است.در عین حال آن مرحوم سودای مرجعیت نداشت؛بعد از مرحوم آیت الله خویی و مرحوم آیت الله حکیم ومرحوم آیت الله شاهرودی که مراجع طراز اول نجف بودند.سه تن از علما هم بودند که به عنوان استاد مطرح بودند یکی مرحوم آیت الله «شیخ حسین حلی متوفی ۱۳۹۴» دیگر «مرحوم میرزا عبدالله زنجانی» و سوم «مرحوم آیت الله موسوی بجنوردی» این سه بزرگوار مدرس بودند اما سودای مرجعیت نداشتند. آیت مرتضوی حفظه الله میفرمودند:ما بارها به مرحوم شیخ حسین حلی میگفتیم قصد اقدام برای مرجعیت ندارید؟ایشان در پاسخ میفرمود: خیر خداوند ما را برای تدریس خلق نموده. و طبق آخرین شمارش که نقل شده آن مرحوم(شیخ حسین حلی) حدود ۱۲ شاگرد داشت و در مقبره شیخ انصاری درس میگفت.و مرحوم آیت الله زنجانی و آیت الله بجنوردی هم حدود ۵۰ شاگرد داشتند.و به نظر من این سه تن از آن سه بزرگوار که مقام مرجعیت رسیدند بسیار ملا تر بودند. مخصوصا مرحوم آیت الله محمد حسن بجنوردی ره؛از کنار کتاب قواعد القفهیه ایشان نمیتوان به سادگی گذشت.و در مقدمه کتابش خود را صاحب فن و مرد میدان فقه معرفی میکند؛:آن مرحوم نثر بسیار عمیقی دارد و این کتاب به قلم خود ایشان است.
[2] :در این مطلب مراجعه کنید به مکاسب شیخ انصاری در الأخبار الناهية عن مراجعة القائف و مخصوصا «آیت الله سید محسن خرازی»کتابی در ۵ جلد دارد به نام «البحوث الهامه فی المکاسب المحرمه» که دوره ایی را ایشان به من اهدا نموده و در این کتاب ایشان در باره قیافه شناسی بحث میکند، و اینکه آیا قیافه شناسی میتواند مبنای حکم قاضی باشد.
[3] :در شب شهادت امام رضا علیه السلام گفتیم که سه مصیبت برای حضرت پدید آمد و همه از ناحیه خویشان بود؛و به همین جهت ایشان غریب الغربا است، زیرا سن ایشان به بیش ازچهل سالگی رسید ولی فرزندی نداشتند و تهمت ها روانه ایشان شد که این فرد امام نیست چون امام باید فرزند داشته باشد؛و دیگر اینکه خداوند فرزندی مبارک به ایشان عطا کرد اما فرزند سبزه بود و پدرش امام هشتم علیهماالسلام سفید روی بود و باز تهمتی بزرگ به آن امام غریب زدند.
[4] :البته در مقام خطابه میتوان این روایت را نقل کرد و از آن در اثبات غربت امام رضا علیه السلام استفاده کرد، اما در مقام پژوهش قطعا این روایت نقد و رد میشود.
[5] :این مثالی است برای تقریر؛ برای تقریر معصوم که ما آن را در کنار قول معصومین علیهم السلام قرار میدهیم من تا کنون جزوه یا کتابی مشاهده نکردم که در این مسئله نوشته شده باشد؛ البته عربی عربستانی جزوه ایی ۱۲۰ صفحه ایی در این باب دارد. اما این قدرکه اصولیین در این باب بحث میکنند نه مثالی و نه مصداقی ذکر نمیکنند.اما من تقریبا ۱۲ مثال در مورد تقریر معصوم جمع آوری کرده ام.و باید بررسی شود که آیا این قدر بحث از تقریر میشود و آن را جزء سنت میدانیم فقط برای ۱۲ مورد!!.
[6] :شیخ مفید در کتاب ارشاد روایتی از قضاوت حضرت امیرالمومنین علیه السلام را با این عبارت : روی العامة و الخاصة ؛ بیان میکند و منظور مفید از عامه و خاصه در اینجا با توجه به جو بغداد شیعه سنی نیست بلکه منظور شهرت این روایت در بین همه مردمان است. و ماجرا چنین بود که دو مادر بر سر فرزندی اختلاف داشتند یکی میگفت فرزند من است دیگری هم میگفت فرزند من است؛حضرت دستور دادند شمشیر بیاورید تا فرزند را به دونیم کنم تا هر کدام سهم خود را ببرند.فورا یکی گفت نه؛ فرزند من نیست، اتفاقا حضرت حکم کرد که فرزند مال اوست که جان بچه را بر خواست خود ترجیح داد. و جالب اینجاست که مثل این قضاوت حضرت امیرالمونین علیه السلام در کتاب عهد عتیق هم هست و نویسنده آلمانی میگوید من در ۱۵ ملت پژوهش کردم نمونه چنین قضاوتی بوده چه اینکه در قضاوتی از وجود امام حسن علیه السلام ایشان مورد تشویق پدر قرار گرفت و فرمودند دانیال نبی هم چنین قضاوت کرده.
[7] :مثلا در ماجرای اعدام صدام شبهاتی وارد کردند که معدوم صدام نبوده که فورا با آزمایش دی ان ای اثبات شد که معدوم صدام ملعون بوده.