بررسی روایتابابصیر ۲/بررسی سماع دعوای غیر جازم/سماع دعوایمدعی
موضوع : سماع دعوای مدعی/بررسی سماع دعوای غیر جازم/بررسی روایت ابابصیر ۲
روات روایت همه ثقه هستند،روایت مرسل جلی هست(پاورقی ۳3)و در مورد ابابصیر هم گذشت که سه «ابابصیر» مشهور در میان روات داریم،که به نظر ما هر سه ثقه هستند، اگرچه یکی از آنها واقفی است،چنانچه صاحب جواهر همین نظررا دارد(پاورقی ۳5)[1]
.
بررسی دلالت روایت ابا بصیر
اما متن روایت:ابی یصیر از «امام صادق (علیه السلام)» روایت میکند: از ایشان پرسیدم: عن قصّار دفعتُ إليه ثوبا فزعم أنّه سُرق من بين متاعه[2]
؟ از رختشویی که لباسهایم را به او دادم،«ثوبا» مفعولِ «دفعتُ»، او گمان کرده؛ یا اینکه طبق یک قاعده نحوی[3]
: اومطمئن شد که لباس من از بین وسائلش سرقت شده.حال آیا ضامن است یا خیر؟ «قال : فعليه أن يقيم البيّنة أنّه سُرق من بين متاعه وليس عليه شيء ، فإن سرق متاعه كلّه فليس عليه شيء» امام (علیه السلام) میفرمایند: اگر واقعا سرقت شده، باید بینه بیاورد،و بر او چیزی نیست اگر بینه اقامه کرد. و اگر همه متاعش سرقت شده چیزی بر اونیست.
پس سه حالت متصور میشود: یا قصار بینه اقامه میکند که ضامن نیست،و یا بینه اقامه نمیکند که سخن مدعی(مشتری) قبول میشود و قصار ضامن است.و حالت سوم اینکه تمام متاعش سرقت شده که باز قصار ضامن نیست.
و طبق گفته مرحوم آیت الله خویی: «... فإنّ لصاحب المال حينئذٍ مطالبته بالبيّنة، فإن لم يقم البيّنة على التلف فهو ضامن، و تدلّ على ذلك عدّة نصوص[4]
:» می بینیم که دو حالت از حالات مفروض روایت دلالت بر ضمان قصار دارد.
این روایت در کتاب «وسائل الشیعه» در بابِ «باب أنّ الصانع إذا أفسد متاعا ضمنه كالغسّال والصبّاغ والقصّار والصائغ والبيطار والدلاّل ونحوهم ، وكذا ما يتلف بأيديهم إذا فرطوا أو كانوا متّهمين فلم يحلفوا ، وحكم ما لو دفعوا المتاع إلى الغير» که عنوان باب موضوع بحث را مشخص کرده.
و صحیحه سومی[5]
هم مرحوم آیت الله خویی در پاورقی مبانی تکملة المنهاج بیان فرموده است. بر این عبارت «لا تسمع إذا كانت على نحو الظنّ أو الاحتمال» با این عبارت« نعم، يستثني من ذلك...»
[1] :البته «شیخ انصاری» هم ابابصیر واقفی را ثقه نمیداند و قول مرحوم علامه حلی را قبول میکند؛چون مرحوم شیخ انصاری که خودش رجالی نبوده ومذاق رجالی ندارد.شیخ در عالم فقه و اصول بوده، حتی در فقه با اینکه شیخ انصاری مشهور است، علمایی قویتر از ایشان داریم مثلا«میرزای قمی» در فقه قوی تر از شیخ انصاری است، دلیلش هم کتاب «جامع الشتات فی اجوبة السؤالات» میرزای قمی است.ایشان استفتات را که جواب میدهد در هر مسأله رساله ایی مینویسد.بعد از میرزای قمی دیگر این روش معمول نیست، معمولا فقها با یک بله یا خیر جواب میدهند در حالی که سنی ها چنین نیستند.«بن باز»گاهی برای یک سوال ۳۲ صفحه مطلب نوشته، سوال شده«آیا رابطه با کشورهای کمونیستی جایز است؟»در کتاب «الفتاوی» ایشان که در کتابخانه مرکز فرق و مذاهب موجود است، ۳۲ صفحه جواب به این سوال نوشته.بله وهابی هم بوده، ولی این هنر خوبیست، با یک بله و خیر که فقه پیش نمیرود.علی ای حال توجه شود، مرحوم «شیخ انصاری ره»رجالی نبود و وقتی نزد «حجت الاسلام و المسلمین شفتی» آمد، ایشان اجازه اجتهاد به او نداد گفت من شرط اجتهاد را رجال میدانم.البته ایشان یک رساله جزئی در رجال مینویسد که حتی کنگره بزرگداشت شیخ انصاری منتشر نکرد و گفت این در شأن شیخ نبود که منتشر شود.لذا هر روایتی از ابابصیر است، ایشان خدشه میکند، از ابابصیر نزدیک به ۹۰۰ روایت نقل شده، و چنین روایاتی را «حدیث مشترک» میگویند.و بقول شهید ثانی اگر میدانستیم در چنین روایاتی همه روات مثلا«هر سه ابابصیر» ثقه اند که مشکلی نیست.اما محقق حلی و من تبع در روایات ابابصیر خدشه میکنند، به علت واقفی بودن یک ابابصیر، حال اینکه بسیاری از علما مذهب ربطی به وثاقت راوی ندارد.این مبنای رایج جهان اسلام است:«بخاری» به اعتقاد و مذهب راوی نگاه نمیکند.اصل و اساس در رجال این است که مذهب دخالت ندارد.لذا بخاری و مسلم از صد راوی شیعه نقل میکنند.مثل:«أبان ابن تغلب»«محمد ابن مسلم»«زرارة ابن اعیَن» و...نقل میکنند.بله ناصبی ها مذهب راوی را در نقل حدیث دخالت میدهند مثل:« شمس الدین ذهبی-۶۷۳ ـ ۷۴۸ ق»درباره زراره میگوید:«ثقة و ای ثقة الا أنه شیعی» ثقه است و چه ثقه ایی الا اینکه شیعی است.
[2] : متاع مفرد جمع امتعه.
[3] :قاعده نحوی: قاعده ایی نحوی در کتب نحو آمده و شیخ طوسی هم در «تبیان» خود در مورد آيه شریفه « الذين يظنون انهم ملاقوا ربهم» میگوید:« الظن هاهنا بمعنى العلم» و همچنین «امین الاسلام طبرسی» در تفسیرش در همین آیه شریفه میگوید:« الذين يظنون أي: يوقنون» و راغب اصفهانی در کلمه زعم می آورد؛ هر گاه پس از «ظن» یا افعال قلوب أن باشد، این ظن بمعنای «یقین» است؛چون «أن» برای تاکید است و باگمان سازگار نیست، و اگر بمعنای گمان است، لذا امیرلمومنین علیه السلام فرمود « اَتَزعَمُ اَنَّكَ جِرمٌ صَغِيرٌ وَفِيكَ انطَوَي العَالَمُ الاَكبَرُ» اینجا میشود:تو یقین داری جرمی کوچک هستی، در حالی که علم بزرگی در تو وجود دارد. زعم جزء افعال قلوب است و جزء افعال مشترک لفظی است، به عبارت دیگر جزء اضداد است، پس اگر بعد از آن «أن و أنّ» باد بمعنای یقین است و الا بمعنای گمان است.در کتاب «واژه شناخت قرآن» به تفصیل به این موضوع پرداخته ام.
[4] : مباني تكملة المنهاج الخوئي، السيد أبوالقاسم جلد : 41 صفحه : 15 پاورقی ۲.
[5] :چند نکته بحثی در عنوان این سه روایت: ۱)صحیحه حلبی ۲) صحیحه ابا بصیر ۳)صحیحه جعفر ابن عثمان. «آیت الله خویی» هر سه روایت را «صحیحه» می نامد. نکته اول: آیت الله العظمی خویی حدیث اول را صحیحه نامیده، با اینکه مبنای ایشان این است که بر قرائن اعتماد نمیکند و «نص صریح بر توثیق ابراهیم ابن هاشم نداریم»؛ ولی چون خود ایشان چهار قرینه قوی بر وثاقت ابراهیم ابن هاشم آورده روایات او را صحیحه نامیده(ر ک پاورقی ۲3).نکته دوم:و روایت دوم را که «مرسله» بود را هم صحیحه نامیدند، و این بخاطر اینست که درست است در نقل کافی مرسله است ولی این روایت را صدوق و شیخ طوسی هم نقل کرده اند و در روایت آنها مرسله نیست، و اتفاقا طریق شیخ صدوق به عبدالله ابن مسکان را آیت الله خویی میفرماید صحیح است، و رواتش همه شیعه دوازده امامی اند.