« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدحسن ربانی بیرجندی

1401/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی یک روایت دال برسماع دعوای ظنی/بررسی سماع دعوای غیر جازم/سماع دعوای مدعی

موضوع: سماع دعوای مدعی/بررسی سماع دعوای غیر جازم/بررسی یک روایت دال بر سماع دعوای ظنی

 

« مرحوم آیت االه خویی » در ادامه بررسی روایات دال بر موارد استثناء در سماع دعوا، زمانی که ادعا بنحو جزم نباشد؛.به روایت دیگری درهمان پاورقی[1] از«وسائل الشیعه» میپردازند: «وبالإِسناد[2] عن الحلبي ، عن أبي عبد الله‌عليه‌السلام قال : كان أمير المؤمنين عليه‌السلام يضمن القصّار والصائغ احتياطاً للناس ، وكان أبي يتطوّل[3] عليه إذا كان مأموناً.[4] »

کلمه إسناد چنانچه توضیحش گذشت(در پاورقی ۱۵)ارجاع میدهد به سند روایتی که قبلا مصنف ذکر کرده.لذا سند روایت قبل در کتاب وسائل الشیعه را بررسی میکنیم: « محمّد بن يعقوب[5] ، عن علي بن إبراهيمأبيه[6] ، عن ابن أبي عمير، عن حماد ، عن الحلبي ، عن أبي عبد الله عليه‌السلام...»

بررسی سند روایت

«علی ابن ابراهیم قمی متوفی ۳۱۱ ق» که استاد «کلینی متوفی ۳۲۹ق» است.و نجاشی در رجالش مینویسد: «ثقة في الحديث ، ثبت ، معتمد ، صحيح المذهب ، سمع فأكثر ( وأكثر ) ، وصنف كتبا وأَضَّرَّ في وسط عمره».أضر یعنی کور شد.

«ابراهیم ابن هاشم قمی»آیت الله خویی میفرماید: کلمه ایی که صریح در وثاقت او باشد نداریم ولی قرائن معتبر داریم.مثل اینکه نجاشی و شیخ طوسی گفته اند: «أولُ من نَشَر حديث الكوفيين بقم هو» یا سید ابن طاووس او را ثقه دانسته یا در روات «کامل الزیاره« و «تفسیر قمی» آمده.که چهار قرینه است. و نیز «حسین ابن عبدالصمد عاملی» پدر شیخ بهایی در «کتاب وصول الاخبار»میگوید من حیا میکنم که حدیث اورا حسن بشمارم،چون از دوره علامه حلی تا زمان شیخ بهایی حدیث اورا حسن میدانستند.

«ابن ابی عمیر متوفی ۲۱۷» دانشمند بزرگ شیعه که نجاشی در رجالش مینویسد:« فلهذا أصحابنا يسكنون إلى مراسيله»

«حماد بن عثمان متوفی ۱۹۹ یا ۲۰۴ ق» او ثقه جزء اصحاب اجماع و بسیار بزرگ است؛دو حماد داریم «حماد بن عثمان» و «حماد ابن عیسی» هر دو ثقه و بزرگ هستند،و از هردو ابن ابی عمیر نقل میکند و سید بحر العلوم هم در قصیده خود میگوید: جمیل الجمیل مع ابان والعبدلان ثم حمادان.

«ابوجعفر محمد بن علی بن ابی شعبه حلبی م پیش از ۱۴۸ق»اولین فرد از اصحاب امام باقر(علیه السلام) است که کتاب نوشت.حلبی از آل ابی شعبه است. که نجاشی در مورد این خاندان نوشته:« وآل أبي شعبة بالكوفة بيت مذكور من أصحابنا ، وروى جدهم أبو شعبة عن الحسن والحسين عليهما‌السلام ، وكانوا جميعهم ثقات مرجوعا إلى ما يقولون».

نکته: برخی روات بااسم معروفند مثل: زراره علی ابن ابراهیم ،حمادو...بعضی دیگربا کنیه معروفند مثل:ابن ابی عمیر ،ابو بصیر «هر اسمی که با اب و ابن شروع شود کنیه است» و بعضی دیگر با لقب شروع میشود مثل: حلبی. و در کتب رجال اصل بر اسم است؛اما در آخر کتب رجال معمولا بابی وجود دارد بنام «باب الکُنی و الالقاب» همچنین از لحاظ ادبی چون هرسه(اسم و لقب و کنیه) عَلَم هستند،اگر باهم بیاید به ترتیب باید اول اسم بعد کنیه و آخر لقب.

پس با توجه به إسنادی که این روایت به روایت قبل داشته، و وجود نام «ابراهیم ابن هاشم»در سند این روایت ،و توضیحاتی که(در پاورقی۲3) ذکر شد.

بنا بر قول متاخران از «علامه حلی» تا «شیخ بهایی» این حدیث در زمره احادیث «حَسن»شمرده میشود؛ چون «ابراهیم ابن هاشم» با قرائن توثیق شده.ومتاخرین فقط در جایی که راوی با «نص رجالی» توثیق شود؛حدیث را «صحیح» میدانند.اما بعد از ایشان (شیخ بهایی[7] ) روایاتی که راوی با قرینه هم توثیق شده باشد را حجت و «صحیح» شمرده اند،و طبق دیدگاه متقدمان این روایت «صحیح»شمرده میشود.

و با إسنادی که گذشت حلبی از اصحاب امامین صادقین علیهما السلام از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند و ایشان از امیرالمومنین (علیه السلام). و دقت شود که در تمام میراث علمی شیعه امیر المؤمنین تعبیر میکنیم، نمیگوییم علی، نمیگوییم ابوالحسن ،زیرا تمام ائمه علیهم السلام و اصحاب ایشان اصرار داشتند که لقب امیر المؤمنین گم نشود.

بررسی دلالت روایت

امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:امیرالمؤمنین (علیه السلام) ضامن می دانست قصار و زرگر را و کلمه احتیاطا مفعول لأجله است، یعنی اگر مکانیک و صنعتگر و اطوشویی و ...خود را مامون از خسارت و ضمانت بینند که سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.و در ادامه امام (علیه السلام) میفرمایند: پدرم بر او منت میگذاشت زمانی که آن فرد فردی امین بود. خلاصه اینکه فرمود در مقام حکومت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای حفظ اموال مردم، صاحب خدمت و صنعت را ضامن میدانست. ولی امام صادق (علیه السلام) میفرماید البته پدر من بر فرد امین منت میگذاشت و میگذشت.

و در ادامه در کتاب وسائل میفرماید:« ورواه الشيخ بإسناده عن علي بن إبراهيم[8] مثله» و منظور ازکلمه « شیخ » تا قبل از «شیخ انصاری ره» چه فقهی و چه اصولی و چه روایی منظور «شیخ طوسی» است. و بقول «خواجه نصیر»: «شیخ الطائفة الحقة المحقة» و بعد از «شیخ انصاری ره»فقط در میراث حدیثی کلمه «شیخ» بمعنای «شیخ طوسی» است.پایان جلسه سوم


[1] : .به تفاوت أَماره و إِماره توجه شود، نشانه ظن آور أَماره است.إِماره به معنای امیر بودن است
[2] : توضیحی در «بالاسناد»: أسناد جمع سند است و إسناد مصدر است؛مرحوم «میرداماد م ۱۰۴۱ق» در کتاب «الرواشح السماویة فی شرح الأحادیث الإمامیة» میگوید سند و إسناد به یک معنا است.و أسناد جمع سند است؛که وقتی جمع منتهی الجموع ببندیم میشود أسانید«أسانید-أسناد-سند» عرب به هر تکیه گاهی سند میگوید. «فیومی» در «مصباح المنیر» چنین تعریف کرده :«سَنَدَ إلیه أی إعتَمَدَ إلیه» . و به گفته مرحوم «مامقانی» که ما در کتاب خود «دانش درایة الحدیث» عبارت ایشان را آورده ایم: سند روایات را سند میگویند زیرا تکیه گاه حدیث سند آن حدیث است؛و هرچه سند بالاتر جایگاه روایت هم بالاتر است..به قول مرحوم «شیخ بهایی ره» روایت بجایی میرسد که میشود عالی السند، « و قصير السلسلة عالی السند».اگر طبقات کم باشد عالی السند میشود.در اینجا إسناد یعنی سند قبلی و «ال» آن «ال» عهد ذهنی است یعنی سند را تکرار نکرده بلکه به همان سند که در ذهن دارید اشاره دارد.
[3] : در لغت «یتطول»:گاهی از ماده طول به معنای درازا است و وصف آن طویل است. اما یک طال یطولُ هم داریم که طوْل مصدر آن است به معنای منت گذاشتن است؛ و اینجا به معنای منت است.
[4] : شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ط ـ آل البیت ج : 19 ص: 142 حدیث ٢٤٣٢٠.
[5] : دو نکته در روش مرحوم «شیخ حر عاملی» در کتاب «وسائل الشیعه»:نکته اول:مصنف در کتاب «وسائل الشیعه» از قریب به دویست کتاب استفاده کرده.اما هرگاه ازکتابهایی چون «الکافی»، «مَن لایَحضُرُه الفقیه»، «تهذیب الاحکام» و «الاِستِبصار» روایتی نقل میکند یعنی از این چهار جامع روایی متقدمان عنوان کتاب را بیان نمیکند؛ بلکه نام مولفان کلینی و صدوق و طوسی را می آورد. مثلا عن «محمد ابن یعقوب» یا، «محمد ابن حسن» یا، «محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه». غیر از این چهار کتاب در موارد دیگر اسم کتابها را می آورد.نکته دوم:شیخ حر عاملی معمولا اولین روایتی که در باب می آورد روایت سره است.و نوعا اگر از «کلینی» در این مورد روایتی باشد اولین روایت از کلینی خواهد بود.
[6] : «ابراهیم ابن هاشم قمی»:آیت الله خویی میفرماید: کلمه ایی که صریح در وثاقت او باشد نداریم ولی قرائن معتبر داریم.مثل اینکه نجاشی و شیخ طوسی گفته اند: «أولُ من نَشَر حديث الكوفيين بقم هو» یا سید ابن طاووس او را ثقه دانسته یا در روات «کامل الزیاره« و «تفسیر قمی» آمده.که چهار قرینه است. و نیز «حسین ابن عبدالصمد عاملی» پدر شیخ بهایی در «کتاب وصول الاخبار»میگوید من حیا میکنم که حدیث اورا حسن بشمارم، چون از دوره علامه حلی تا زمان شیخ بهایی حدیث اورا حسن میدانستند.
[7] :برای ریشه یابی تغییر این نظر در مورد روایت «صحیح و حسن» ر ک به کتاب«نهضت حدیثی شیخ بهائی» بقلم اینجانب، که به تفصیل در مورد اقدامات و نظرات ایشان اشاره نمودم.
[8] : نکته اول:در مورد «شیخ طوسی ۳۸۵-۴۶۰ق» و «علی ابن ابراهیم متوفی ۳۱۱»؛ و منظور از عبارت« ورواه الشيخ بإسناده عن علي بن إبراهيم» نقل شیخ طوسی از کتاب علی ابن ابراهیم است..مرحوم «آیت الله بروجردی» میگوید: هر طبقه علمی سی سال است؛ نزدیک به یکصد وپنجاه سال بین شیخ طوسی و علی ابن ابراهیم فاصله است، یعنی پنج طبقه.به این فاصله ها «طریق» گفته میشود و جمع آن طرُق .مرحوم شیخ در انتهای کتاب «تهذیب الاحکام» سر فصلی دارد به نام «المشیخه» مشیخه جمع مکسر است نه اسم مکان.که درآن طرق شیخ طوسی را به صاحبان کتابها بیان میکند.و بیشترین طرق را شیخ طوسی به علی ابن ابراهیم دارد.نکته دوم:«آیت الله سیستانی »در کتاب «قاعده لاضرر و لاضرار»فرمایش جالب توجهی دارند میفرماید:روایتی را که شیخ از کلینی نقل کند دو تا حساب نمیشود چه اینکه هم در کافی باشد و هم در تهذیب؛شیخ از کلینی نقل کرده.اما اگر شیخ از استاد کلینی یعنی جناب «علی ابن ابراهیم» نقل کند اینجا دو روایت حساب میشود. و لو در کافی هم باشد و لذا شهرت روایی محقق میشود..ولی امثال «آیت الله العظمی بروجردی» یا مرحوم «شیخ حر عاملی» قائل به تفاوت نیستند و وجود در دو کتاب را در تحقق شهرت روایی کافی میدانند.
logo