< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

98/02/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت آيه ولايت بر امامت اميرالمومنين (ع)

مراجعه 43

بعد از اينکه علامه شرف الدين وجه دلالت آيه ولايت (سوره مائده، آيه 55) را بر امامت اميرالمومنين (ع) بيان کرد، شيخ سليم بشری در مراجعه خود از ايشان ابتدا تشکر کرده و از بيان ايشان در نحوه دلالت آيه اظهار رضايت می کند، اما مساله سياق را به عنوان اشکالی که در اين زمينه مطرح شده بيان می کند. «للّه أبوك، نفيت معتلج الريب، فاندرأت الشبهة، و صرح الحق عن محضه، و لم يبق إلّا ما يقال من أن الآية جاءت فی سياق النهی عن اتخاذ الكفار أولياء، يشهد بذلك ما قبلها و ما بعدها من الآيات، و هذا قرينة على أن المراد من الولی فی الآية إنما هو النصير أو المحب أو الصديق أو نحو ذلك، فما الجواب؟ تفضلوا به، و السلام»[1] : خداوند پدر تو را بيامرزد که شک را برطرف کردی و حق از پنهانی آشکار کردی. اما آنچه باقی می ماند اين است که گفته شده آيه در سياق نهی از برگزيدن ولايت کفار است. شاهد آن آيات قبل و بعد از اين آيه است که مربوط به نهی از ولايت کفار است. جواب شما در اين باره چيست؟

 

مراجعه 44

مرحوم شرف الدين در مراجعه بعد که روز بعد بيان شده دو جواب داده اند: يکی اينکه اصلا سياقی در آيه در کار نيست؛ ثانيا بر فرض که سياقی باشد، سياق آن گاه که دليلی نباشد دليل است، و در اينجا دليل خلاف وجود دارد و آن رواياتی است که ولايت در آيه را به معنای امامت دانسته اند. اين روايات حاکم بر سياق است .

در مورد اينکه سياقی در اين آيات نيست مرحوم علامه چنين می فرمايد:

در آيه 51 خطاب «يا ايها الذين آمنوا» آمده و سپس اين خطاب در آيه 54 تکرار شده است که گويای بيان يک فصل جديد است. سپس آيه ولايت بدون تکرار «يا ايها الذين آمنوا» بيان شده که بيان گر وصل بودن معنای اين آيه به آيه قبل است.

اين آيات به اين صورت است:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‌ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (51) فَتَرَى الَّذينَ فی‌ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشى‌ أَنْ تُصيبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِی بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلى‌ ما أَسَرُّوا فی‌ أَنْفُسِهِمْ نادِمينَ (52) وَ يَقُولُ الَّذينَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرينَ (53) يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ فی‌ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (54) إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55)»[2]

آنچه در مورد آيه 54 نيز آمده مساله ارتداد است که مراد از آن ارتداد از ولايت اميرالمومنين (ع) است. مويد اين مطلب رواياتی است که در اين زمينه آمده است. در اين روايات پيامبر اکرم (ص) به قريش فرمود: اگر شما دست از دشمنی خودتان بر نداريد، خداوند مردی را بر می گزيند که به شما مهلت نمی دهد و همان طور که من در تنزيل قرآن با شما جنگيدم، او در تاويل قرآن با شما می جنگد. وقتی از پيامبر خدا (ص) سوال شد آن مرد کيست؟ آيا ابوبکر و عمر است؟ حضرت فرمود: خير، او کسی که کفش خود را می دوزد که مراد حضرت اميرالمومنين (ع) بود.

مرحوم علامه می فرمايد: قرآن کريم مساله ولايت اميرالمومنين (ع) را در آيه 54 به صورت اشاره بيان کرده است و در آيه 55 آن را بسط داده و به تفصيل بيان کرده است. وجه آن اين است که جهاد در اسلام از شئون امام است که در آيه 54 بيان شده و تفصيل آن در آيه بعد آمده است .

عبارت مرحوم علامه از اين قرار است: « الجواب: إن الآية بحكم المشاهدة مفصولة عما قبلها من الآيات الناهية عن اتخاذ الكفار أولياء، خارجة عن نظمها إلى سياق الثناء على أمير المؤمنين و ترشيحه- للزعامة و الإمامة- بتهديد المرتدين ببأسه، و وعيدهم بسطوته، و ذلك لأن الآية التی قبلها بلا فصل إنما هی قوله تعالى: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ‌ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِی سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ». و هذه الآية مختصة بأمير المؤمنين، و منذرة ببأسه و بأس أصحابه، كما نص عليه أمير المؤمنين يوم الجمل، و صرح به الباقر و الصادق، و ذكره الثعلبی فی تفسيره، و رواه صاحب مجمع البيان عن عمار، و حذيفة، و ابن عباس، و عليه إجماع الشيعة و قد رووا فيه صحاحا متواترة عن أئمة العترة الطاهرة، فتكون آية الولاية على هذا واردة بعد الإيماء إلى ولايته، و الإشارة إلى وجوب إمامته، و يكون النص فيها توضيحا لتلك الإشارة، و شرحا لما سبق من الإيماء إليه بالأمارة، فكيف يقال بعد هذا أن الآية واردة فی سياق النهی عن اتخاذ الكفار أولياء؟!».[3]

 

ارزيابی

کلامی که مرحوم علامه در اينجا بيان کرده اند که سياقی در مورد اين آيات نيست را نمی توان به دو جهت پذيرفت:

1. ارتداد، دارای درجات و اقسامی است که يکی از مراتب آن اتخاذ محبت و نصرت ولايت اهل کتاب است. بنابراين آيه 54 می تواند مرتبط با آيات قبل از خود و در سياق آنها باشد. بنابراين به ضرس قاطع نمی توان گفت که سياقی در کار نيست. آيات قبل درباره عبدالله بن ابی، رئيس منافقان است با طائفه بنی قيقاع يهود ارتباط خود را قطع نکرد. علامه طباطبايی در اينجا می فرمايد: خطاب در آيه مربوط به مومنين است و مقصود از ارتداد و خروج از دين همان يهود و نصاری است. مقام آيات بيان اين مطلب است که دين حق از اين افراد بی نياز است و هر کسی ولايت آنها را برگزيد جز آنان است.

نکته ای در مورد قيس به سعد

خداوند مقام معظم رهبری را حفظ کند. ايشان خطاب به متوليان صدا و سيما فرمودند: بر مجريان صدا و سيما مراقبت داشته باشيد و آنها را رها نکنيد که هر گونه خواستند عمل کنند. برخی می گويند اگر به آنها فشار آوريم به خارج می روند، فرمود: به جهنم شما بايد به گونه ای بيان کنيد که مردم متوجه شوند که خوب شد اينان رفتند. اگر کسانی هستند که به درد نظام نمی خورند مردم اينان را بشناسند.

مقام معظم رهبری در نکته سنجی و تطبيق آيات و روايات و مسايل تاريخی بر موارد، بسيار دقيق و تيزبين هستند به گونه ای که نظير ندارند. ايشان فرمودند اين مساله مانند جريان قيس به سعد عباده است. در جريان جنگ امام حسن (ع) با معاويه، عبيدالله بن عباس به سمت معاويه رفت. او پسر عموی امام حسن (ع) و فرمانده ای معروفی بود و رفتن او ضربه سنگی به لحاظ روحی بر ياران امام حسن (ع) می زد. قيس بن سعد برای مردم سخنرانی کرد. قيس در ميان ياران امام، همانند مالک اشتر برای حضرت علی (ع) بود. اگر امام ده نفر مانند قيس می داشتند معاويه را از بين می برد. قيس وقتی با معاويه هم بيعت کرد با اکراه و به زور دست او را به دست معاويه رساندند. قيس بعد از رفتن عبيدالله سخنرانی کرد به گونه ای که همه گفتند خوب شد که عبيدالله که اينگونه بود رفت. مرحوم مدرس در مثالی می فرمود: اگر بره ای را قرار است گرگ آخر شب بخورد، بهتر است که روز بخورد تا لااقل راحت بخوابيم.

 

نکته ای در مورد روايت «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِی إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَر»

مراد از اين روايت ارتداد عادی نيست بلکه مراد اين است که بعد از رحلت پيامبر اکرم (ص) افراد جانفشان و از خودگذشته ای که جان خود را برای حفظ دين بر سر دست قرار دهند خيلی کم بودند، و الا تعداد کسانی از صحابه که شيعه بودند و ولايت اميرالمومنين (ع) را قبول داشتند تا صد و چند نفر بيان شده است. ر.ک: آيت الله سبحانی در کتاب «بحوث»، ج6 ؛ علامه شرف الدين در کتاب «الفصول المهمه» و ديگران.

 

2. نکته ديگر اينکه اگر آيه 54 هم اتصالی با آيات قبل نداشته باشد، باز دليل بر آن نيست که آيه 55 با آيات قبل مرتبط نباشد و وجود اين فاصله خللی به سياق نمی زند، زيرا ممکن است معنای اين آيات به هم ربط داشته باشد و با هم نازل شده باشد اما خدای متعال به جهت حکمتی لحن سخن را تغيير داده باشد. اين مساله در قرآن نظاير فراوانی دارد مانند آيه اکمال دين و آيه تطهير. همچنين اين سبک سخن در ميان مردم نيز متعارف است که گاه در ميان سخنان خويش سخنی گفته و سپس مطالب قبل را ادامه می دهند.

بنابراين اولا: ارتداد در آيه با ولايت يهود و نصاری ارتباط دارد و سياق باقی است؛ ثانيا: اگر بگوييد ارتباطی ندارد باز دليل بر اين نيست که آيات بعد بی ارتباط به آيات قبل است.

 

مصداق آيه 54 سوره مائده

درباره اينکه مراد از «فَسَوْفَ يَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ» در آيه شريفه چه کسانی است چند قول بيان شده است: برخی گفته اند مراد حضرت اميرالمومنين (ع) است و شواهد و قراين و روايات نيز مويد اين قول است. عده ای گفته اند مراد ابوبکر و جنگی است که مسلمين بعد از رحلت پيامبر اکرم (ص) با مرتدين انجام دادند. اين قول منسوب به حسن بصری است که دليل روايی از اهل سنت نيز دارد. قول ديگر آن است که مراد ابوموسی اشعری و طرفداران او از يمن است. عده ای ديگر مراد از آن را سلمان و اهل فارس دانسته و مويداتی برای آن نقل کرده اند. برخی گفته اند مراد انصار و برخی اهل يمن را مصداق آيه بيان کرده اند. عده ای ديگر بر اساس برخی روايات گفته اند مراد حضرت مهدی (عج) و اصحاب ايشان است. مرحوم طبرسی اين قول را تاييد کرده است.

انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود که با حفظ سياق اين آيات می توان اثبات کرد که آيه دلالت بر امامت اميرالمومنين (ع) دارد.


[1] المراجعات، علامه شرف الدین، ص318.
[3] المراجعات، علامه شرف الدین، ص318- 319.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo