< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 36 المراجعات و بررسي روايات ولايت

 

جمع بندي مباحث گذشته

ابومريم اعظمي در اشکالي بر علامه شرف الدين اين اشکال را گرفته بود که در منابع شيعه نه صحاح و نه تواتر وجود دارد. وي در اين باره به کلام آيت الله خويي استناد کرده است. در نقد اين سخن مطالبي بيان شد که حاصل آن اين است که در مورد صحت روايات شيعه خصوصا کتب اربعه سه فرض متصور است:

1. همه روايات کتب اربعه حديثي صحيح است. اخباريون قائل به اين قول هستند.

2. هيچ کدام از روايات اين کتب صحيح نيست. اين سخن قائلي ندارد و نادرستي آن روشن است.

3. برخي از رويات آن صحيح و برخي غير صحيح است. کلام آيت الله خويي ناظر به همين فرض است و غالب عالمان شيعه نيز همين ديدگاه را دارند و معتقدند که در اين کتب نيز ممکن است روايات ضعيف وجود داشته باشد و لذا بايد بر اساس علم رجال به بررسي آنها پرداخت. آنچه مرحوم آيت الله خويي بيان کرده است اساسا به معناي نبودن روايت صحيح و متواتر در اين کتب نيست، بلکه ايشان مي گويد اين گونه نيست که همه روايات اين کتب دربست صحيح و متواتر باشد، بلکه بايد صحت و سقم آنها مورد بررسي قرار گيرد. اين کلام هرگز با آنچه مرحوم شرف الدين بيان فرموده منافاتي ندارد و لذا سخن ابومريم که گفته است در شيعه روايات صحيح وجود ندارد و به کلام آيت الله خويي استناد کرده است، سخني نادرست و ناروا است .

ابومريم در بخش دوم گفته است شيعه روايات متواتر نيز ندارد. وي در اينجا نيز به کلام آيت الله خويي استناد کرده است. در اينجا نيز چند فرض وجود دارد:

1. همه روايات کتب اربعه متواتر است. اين فرض هيچ قائلي ندارد و حتي اخباريون نيز چنين سخني نگفته اند. آنچه گفته شده اين است که در اين کتب في الجمله روايات متواتر وجود دارد .

2. هيچ روايتي از کتب اربعه متواتر نيست. به نظر مي رسد کلام آيت الله خويي اشعار به اين مطلب دارد، زيرا ايشان گفته اند: از آن جا که شرايط تقيه بوده است و اين امر مانع از تحقق تواتر بوده، روايت متواتري وجود ندارد[1] .

اين کلام صحيح نيست، زيرا تحقق تواتر منوط به اين نيست که آن روايت آشکارا اعلام شود، بلکه معناي تواتر آن است که ناقلين روايات به تعدادي باشند که احتمال تباني بر کذب کنار رود. در زمان تقيه نيز ممکن بوده که افراد احاديث را به صورت مخفيانه براي ديگران نقل کنند و از اين طريق تواتر حاصل شود. بنابراين درست است که شرايط تقيه کار را مشکل مي کرده است اما مانع از ايجاد تواتر نبوده است.

اشکال و جواب

برخي از عالمان اهل سنت به عنوان عدم تحقق تواتر در ميان شيعه در مساله امامت، به اين روايت استناد کرده اند که در آن آمده است: «ارْتَدَّ النَّاسُ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَر». آنان گفته اند: در اين صورت چگونه مساله امامت مي توانسته به صورت متواتر نقل شود؟

اين سخن صحيح نيست زيرا مراد از اين روايت اين نيست که بعد از رسول خدا (ص)، معتقدين به امامت علي (ع) کم بودند، بلکه مراد اين است که افرادي که جان به کف باشند و به تعبيري شيعه تنوري باشند کم بودند. لااقل مرحوم شيخ صدوق در «خصال» نام دوازده نفر را مي برد و بيان مي کند که ديگران هم بودند که در مسجد النبي (ص) بلند شدند و در دفاع از اميرالمومنين (ع) با اولي و دومي احتجاج کردند.

بنابراين سخن ابومريم اعظمي که گفته است در روايات شيعي صحيح و متواتر وجود ندارد، سخني مردود و غير قابل قبول است و استناد به کلام مرحوم خويي نيز نادرست بوده است .

 

نقد دوم: وجود منابع روايي معتبر براي شيعه غير از کتب اربعه

نقد دوم بر کلام ابومريم اين است که کتب روايي شيعه منحصر به کتب اربعه نيست بلکه کتب روايي ديگري است که احاديث معتبر و متواتر در آنها فراوان آمده است. مرحوم صاحب وسايل در کتاب خويش از قريب به 80 کتاب روايي نام مي برد که منبع ايشان در روايات وسايل بوده است. ايشان مي فرمايد: «و لم أقتصر فيه على كتب الحديث الأربعة، و إن كانت أشهر ممّا سواها بين العلماء، لوجود كتب كثيرة معتمدة، من مؤلّفات الثقات الأجلاء، و كلّها متواترة النسبة الى مؤلّفيها، لا يختلف العلماء و لا يشكّ الفضلاء فيها. و ما أنقله من غير الكتب الأربعة اصرّح باسم الكتاب الذي أنقله منه، و إن كان الحق عدم الفرق، و أنّ التصريح بذلك مستغنى عنه.

فعليك بهذا الكتاب (الكافي) في (تهذيب) (من لا يحضره الفقيه) ب (محاسن) (الاستبصار) الشافي من (علل الشرائع) أهل (التوحيد) بدواء (الاحتجاج) مع (قرب الإسناد) الى (طبّ الأئمة) الأطهار، السالك ب (الإخوان) في (نهج البلاغة) الى رياض (ثواب الأعمال) و (مجالس) (مدينة العلم) و مناهل (عيون الأخبار)، الهادي الى أشرف (الخصال) ب (مصباح) (كمال الدين) و (كشف الغمة) عن أهل (البصائر) و الأبصار.» . [2]

از مرحوم کليني، شيخ صدوق و شيخ طوسي به «محمدون ثلاثه اول» و از مرحوم مجلسي و شيخ حر عاملي و فيض کاشاني به «محمدون ثلاثه اخر» ياد مي شود.

مرحوم مجلسي مي گويد: « ثم بعد الإحاطة بالكتب المتداولة المشهورة تتبعت الأصول المعتبرة المهجورة التي تركت في الأعصار المتطاولة و الأزمان المتمادية إما لاستيلاء سلاطين المخالفين و أئمة الضلال أو لرواج العلوم الباطلة بين الجهال المدعين للفضل و الكمال أو لقلة اعتناء جماعة من المتأخرين بها اكتفاء بما اشتهر منها لكونها أجمع و أكفى و أكمل و أشفى من كل واحد منها.

فطفقت أسأل عنها في شرق البلاد و غربها حينا و ألح في الطلب لدى كل من أظن عنده شيئا من ذلك و إن كان به ضنينا و لقد ساعدني على ذلك جماعة من‌ الإخوان ضربوا في البلاد لتحصيلها و طلبوها في الأصقاع»[3] . ايشان وجه محجوريت برخي از کتب روايي را تسلط سلاطين جور بر جامعه و يا رواج علوم باطل و غير ضروري و گرايش به آنها و يا اکتفا کردن برخي از متاخرين به کتب مشهور و عدم اعتنا به اين کتب عنوان کرده است .

کتاب ديگر حديثي که احاديث ديگري غير از وسايل را جمع آوري کرده کتاب «مستدرک الوسايل»، مرحوم نوري است. ايشان مي فرمايد سه جهت سبب شده که صاحب وسايل اين احاديث را در کتب خود ذکر نکند: يا اينکه ايشان اين کتاب ها را پيدا نکرده است و يا پيدا کرده اما مولفان آنها را نمي شناخته است و يا ايشان نسبت به برخي از روايات غفلت کرده است.[4]

 

نقد سوم: وجود احاديث متواتر و صحيح در منابع شيعه

در احاديث شيعه و در خصوص مساله ولايت،‌ روايات صحيح و متواتر وجود دارد. مرحوم حر عاملي در کتاب «وسايل الشيعه»، بابي را به بيان روايات ولايت اختصاص داده است . در کتاب کافي نيز روايات متواتر در مورد مساله ولايت آمده است. اين بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان مي شود .

 

ضرورت صرف وقت در علوم مورد نياز و مفيد

علامه مجلسي در مقدمه کتاب «بحار الانوار» مي فرمايد من مدتي در علم هاي ديگر بودم و بعد متنبه شدم که علم اصلي در روايات است و افسوس مي خورم که چرا دير به سراغ روايات آمده آمده ام.

پرداختن به علومي همچون ادبيات، فلسفه، منطق، تاريخ و مانند آن به صورتي که مفيد نبوده و بيش از حد باشد و وقت زيادي صرف آن ها شود امري بي فايده و تضييع عمر است. به نظر مي رسد مرحوم ملاصدرا که چندين کتاب فلسفي نوشته است اگر به کتاب اسفار اکتفا مي کرد و بقيه وقت خود را صرف شرح احاديث و تفسير قرآن مي نمود بسيار بهتر بود. حيف است که از ايشان با اين همه عمق فکري، تنها چند جلد در شرح کافي و تفسير چند سوره باقي مانده است. چه خوب مي بود از ايشان که فقيه و عارف و انسان جامعي بوده است يک دوره کامل تفسير قرآن کريم و يا شرح کامل کافي باقي مي ماند. خود ايشان مي فرمود: من به ابن سينا حسرت مي خورم که چرا اين مقدار وقت خود را صرف طبيعات نموده که اکنون فايده چنداني ندارد. اي کاش ايشان با اين همه نبوغ و استعداد به جاي طبيعيات وقت خود را بيشتر صرف الهيات مي کرد .

 

محبت الهي نسبت به بندگان در مهر و قهر

خداي متعال خيلي خوب است و به خود او قسم بهتر از خداوند وجود ندارد.

هرچه هست از قامت ناساز بى‌اندام ماست ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست‌

البته معناي محبت و دوست داشتن الهي اين نيست که هميشه به ما عسل بدهد، بلکه گاه ممکن است چيز تلخي مي دهد اما همين هم خير و خوب است. آن گاه انسان بايد بترسد که خداوند او را رها کرده و محل نگذارد، اما اگر به انسان توجه داشته باشد اگر بلا و سختي هم بفرستد خير است. لذا چه بوسه بر ما بزند و چه مشت هر دو خوب و دلنشين است .

عاشقم بر مهر و بر قهرش بجد زين عجب من عاشق اين هر دو ضد

از ناحيه الهي دائما به ما خير مي رسد و مشکل آنجا است که از ناحيه ما به سوي او شر بالا مي رود . در دعاي ابوحمزه مي خوانيم: «خيرک الينا نازل و شرنا اليک صاعد».

 


[1] معجم الرجال، ‌ آیت الله خویی، ج1، ص22.
[2] وسایل الشیعه، ج20، ص100.
[3] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج1، ص3- 4.
[4] المستدرک الوسایل، مرحوم نوری، ج1، ص2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo