< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/09/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نکاتي در تکميل حديث سد الابواب

 

دلالت حديث سدالابواب بر امامت اميرالمومنين (ع)

از بحث سد الابواب تتمه اي باقي مانده و آن نحوه دلالت اين حديث بر امامت اميرالمومنين (ع) است .

علامه شرف الدين به درخواست شيخ سليم، به بيان نصوص امامت پرداختند که يکي از آنها حديث فضايل دهگانه ابن عباس است و در اين حديث مساله سدالابواب به عنوان يکي از فضايل آن حضرت آمده است. اما در اينکه اين مساله از فضايل آن حضرت به شمار مي رود کما اينکه در جلسه گذشته دلايل آن بيان شد ترديدي نيست، اما آيا اين مساله دلالت بر امامت آن حضرت نيز دارد يا نه؟

از باب مقدمه بايد گفت که ادله نقليه و نصوص امامت دو گونه است (کلمه نص دو کاربرد دارد: گاه در مقابل ظاهر است که به معناي صريح است، و گاه در مقابل عقل است که به معناي دليل نقليه است): دسته اي مستقيما يا به صراحت دلالت بر امامت آن حضرت دارد مانند اينکه در روايت لفظ خليفه به کار رفته است و يا قرائن به گونه اي است که مساله امامت را به صورت مستقيم بيان مي کند مانند حديث غدير و آيه ولايت. دسته ديگر دلايلي است شرايط امامت در آن بيان شده است. امامت داراي سه شرط است: عصمت، افضليت و علم کامل به دين. (اعلم بودن غير از علم کامل به دين داشتن است). حال اگر آيه يا روايتي بيان گر اين باشد که اميرالمومنين (ع) افضل صحابه است امامت ايشان نيز ثابت مي شود، يا اگر روايتي اثبات کند که تنها ايشان در ميان صحابه داراي عصمت بودند در اين صورت دلالت بر امامت آن حضرت نيز دارد. (قضيه حضرت زهرا(س) متفاوت است. ايشان داراي امامت سياسي نبودند اما ساير جنبه هاي امامت را داشتند).

مشهور اهل سنت قائل هستند که افضليت در امام شرط است اما مي گويند اين شرط در صورتي است که محذوري در کار نباشد مانند اينکه اگر انتخاب افضل در امام سبب شقاق و نزاع در امت شود ديگر افضليت شرط نخواهد بود.

اما آيا اگر امري دلالت بر فضيلت نمود کافي در اثبات امامت است؟ خير، بايد علاوه بر فضيلت داشتن انحصار آن فضيلت و به تعبير ديگر دلالت بر افضليت نيز نمايد به اين معنا که فرد ديگري آن فضيلت را نداشته باشد. در حديث سدالابواب علاوه بر دلالت فضيلتي بر اميرالمومنين (ع) ، دلالت بر افضليت ايشان نيز مي کند. اين مساله از مناط و ملاک بسته شدن دربهاي خانه ها به مسجد به دست مي آيد. اين دستوري بوده که اختصاص به پيامبر اکرم (ص) نيز داشته است و ملاک آن طهارت معنوي بوده است. اين تعابير نشان مي دهد که اميرالمومنين (ع) از شخصيت روحي بالايي برخوردار بودند به گونه اي که تنها با پيامبر هم تراز بودند. کما اينکه در مساله اخوت نيز همين نکته است که اميرالمومنين (ع) ويژگي داشتند که هم تراز پيامبر بودند. پيامبر نيز از همه افضل بود و در نتيجه هم تراز و مساوي با ايشان نيز بر بقيه افضل خواهد بود. بعيد نيست که از اين مساله عصمت آن حضرت نيز فهميده شود .

حضرت علي (ع) در ساير فضايل مثل مجاهدت، سبقت در ايمان، بدري بودن، بيعت رضوان و غيره با ديگر صحابه شريک بودند و بلکه در درجه بالاي آن قرار داشتند، علاوه بر اينکه فضايل ويژه و اختصاصي مانند ازدواج با حضرت زهرا(س)، دادن رايت خيبر، سد الابواب و .... را نيز داشتند. اينگونه نبود که حضرت مثلا تنها شجاع بودند، بلکه اشجع الناس بودند. ديگر صحابه يا اصلا فضيلت مختصه اي نداشتند و يا اگر داشتند علي (ع) با ايشان مشترک بود . به عنوان نمونه در روايت آمده است که حکمت ده جز دارد و نه جز آن مختص اميرالمومنين (ع) است، و در آن يک جز نيز ايشان با ديگران شريک بوده و از بقيه برتر هستند.

دسته سوم از نصوص امامت اميرالمومنين (ع)، ادله اي است که ميان دو امر جمع کرده است يعني هم دلالت بر امامت آن حضرت به صورت مستقيم دارد و هم غير مستقيم مانند حديث منزلت. در حديث منزلت، اميرالمومنين (ع) به هارون (ع) تشبيه شده است. يکي از منزلت هاي هارون(ع) خلافت بود و لذا اين روايت دلالت بر امامت علي (ع) نيز دارد. دلالت ديگر اينکه چون هارون (ع) افضل قوم موسي (ع) و محبوب ترين فرد نزد او بود، علي (ع) نيز افضل قوم خود و احب صحابه به پيامبر اکرم (ص) بود .

عالمان شيعه به حديث سدالابواب نيز بر امامت اميرالمومنين (ع) استناد کرده اند. البته از آن جا که ادله امامت زياد است، علماي پيشين، تنها به ذکر ادله شاخص امامت دست زده اند. مرحوم علامه حلي در کتاب «نهج الحق و کشف الصدق»، حديث سدالابواب را به عنوان يکي از ادله امامت استفاده کرده است[1] . علامه مجلسي نيز در کتاب «بحارالانوار» اين خبر را متواتر دانسته و آن را بر افضليت و امامت اميرالمومنين (ع)‌ آورده و شاهد آن را احتجاج اميرالمومنين (ع) در يوم الشوري به اين حديث بر اساس آيه تطهير دانسته است. ايشان گفته است: «اين خبر متواتر است و بر فضيلتي جليل و منقبتي نبيل دلالت مي کند که مستلزم امامت و خلافت و عصمت و طهارت است، بدين جهت اميرالمومنين (ع) با آن با اصحاب شوراي خلافت احتجاج کرد. چه فضيلتي بالاتر از اين که پيامبر (ص) درِ خانه عموي خود حمزه سيد الشهدا را که سنش بالا و عهد و پيمانش با پيامبر (ص) ديرين بود را بست، و در خانه علي (ع) را نبست و از ميان اصحاب تنها به او اجازه داد که با حالت جنابت وارد مسجد شود؟ آيا چنين حکم و بياني جز براي بيان استحقاق آن حضرت براي رياست عظمي و امامت کبري بوده است؟».[2]

 

مراجعه 35: درخواست نصوص بيشتر بر امامت اميرالمومنين (ع)

شيخ سليم در اين مراجعه 35، بعد از تجليل از علامه شرف الدين، درخواست مي کند تا نصوص ديگري که بر امامت علي (ع) وجود دارد بيان کند: «للّه أبوك ما أوضح آياتك و أجلّها، و ما أفصح بيّناتك و أدلّها، فحيّ على البقية، حيّ على البقية، من نصوصك المتوالية المتواترة الجلية، و لك الفضل، و السلام. س‌».[3]

 

مراجعه 36: بيان هفت روايت ديگر بر امامت

علامه شرف الدين در اين نامه، هفت روايت ديگر را که دلالت بر امامت اميرالمومنين (ع) دارد بيان مي کند. ايشان مي فرمايد: «حسبك منها ما أخرجه أبو داود الطيالسي- كما في أحوال علي من الاستيعاب- بالإسناد إلى ابن عباس، قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لعلي بن أبي طالب: أنت ولي كل مؤمن بعدي». [4]

ايشان در پاورقي مي فرمايد: «أخرجه أبو داود و غيره من أصحاب السنن عن أبي عوانة الوضاح بن عبد اللّه اليشكري عن أبي بلج يحيى بن سليم الفزاري عن عمرو بن ميمون الأودي عن ابن عباس مرفوعا، و رجال هذا السند كلهم حجج، و قد احتجّ بكل منهم الشيخان في صحيحيهما إلّا يحيى بن سليم، فانهما لم يخرجا له، لكن أئمة الجرح و التعديل صرحوا بوثاقته، و أنه كان من الذاكرين اللّه كثيرا. و قد نقل الذهبي حيث ترجمه في الميزان توثيقه عن ابن معين، و النسائي، و الدارقطني، و محمد بن سعد، و أبي حاتم، و غيرهم».

اشکال و جواب

ابومريم اعظمي که دنبال بهانه است تا به علامه بتازد و کلمات نامناسب در مورد وي به کار برد مي گويد: ابوداود طيالسي غير از صاحب ابوداود صاحب سنن است اما موسوي اين دو را با هم قاطي کرده است. وي توجه نکرده که علامه در متن کلام خود تصريح مي کند که مراد وي از ابوداود، ابوداود طيالسي صاحب کتاب مسند است است نه ابوداود سجستاني، صاحب کتاب سنن.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان مي شود .

 


[1] نهج الحق و کشف الصدق، ‌ علامه حلی، ص217.
[2] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج39، ص34-35.
[3] المراجعات، علامه شرف الدین، ص298.
[4] المراجعات، علامه شرف الدین، ص299.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo