< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جريان عقد اخوت و بررسي احاديث آن

 

بررسي اشکالي بر حديث پنجم در باره اخوت اميرالمومنين (ع)

در جلسه گذشته اين حديث از مستدرک حاکم نقل شد:

4752 - أَخْبَرَنِي أَحْمَدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ حَمْدَانَ الْبَزَّارُ، ثنا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْلِمٍ، ثنا صَالِحُ بْنُ حَاتِمِ بْنِ وَرْدَانَ، حَدَّثَنِي أَبِي، حَدَّثَنِي أَيُّوبَ، عَنْ أَبِي يَزِيدَ الْمَدَنِيِّ، عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَيْسٍ قَالَتْ: كُنْتُ فِي زِفَافِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا أَصْبَحْنَا جَاءَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى الْبَابِ، فَقَالَ: «يَا أُمَّ أَيْمَنَ، ادْعِي لِي أَخِي» فَقَالَتْ: هُوَ أَخُوكَ وَتُنْكِحُهُ، قَالَ: «نَعَمْ، يَا أُمَّ أَيْمَنَ» فَجَاءَ عَلِيٌّ، فَنَضَحَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَيْهِ مِنَ الْمَاءِ وَدَعَا لَهُ، ثُمَّ قَالَ: «ادْعِي لِي فَاطِمَةَ» قَالَتْ: فَجَاءَتْ تَعْثُرُ مِنَ الْحَيَاءِ، فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اسْكُنِي، فَقَدْ أَنْكَحْتُكِ أَحَبَّ أَهْلِ بَيْتِي إِلَيَّ» قَالَتْ: وَنَضَحَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَيْهَا مِنَ الْمَاءِ، ثُمَّ رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَرَأَى سَوَادًا بَيْنَ يَدَيْهِ، فَقَالَ: «مَنْ هَذَا؟» فَقُلْتُ: أَنَا أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: «جِئْتِ فِي زِفَافِ ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ؟» قُلْتُ: نَعَمْ، فَدَعَا لِي.[1]

حاکم بعد از نقل اين روايت درباره آن اظهار نظري نکرده است. ذهبي در تلخيص گفته است: حاتم که در سند اين روايت آمده، شيوخ مسلم از وي روايت نقل کرده اند. اما اين حديث غلط است زيرا در زمان ازدواج حضرت زهرا (س)، اسماء بنت عميس در حبشه بوده است. وي به همراه همسرش عبدالله به حبشه هجرت کرده و اين هجرت تا سال هفتم هجري طول کشيده است در حالي که ازدواج حضرت زهرا (س) در سال دوم هجري واقع شده است. ابومريم اعظمي نيز در اشکال خويش بر علامه شرف الدين، همين دو مطلب را آورده و آن را دليلي بر کذب سخن علامه عنوان کرده است[2] .

 

نقد و بررسي

تعبير مرحوم علامه شرف الدين درباره کلام ذهبي اين است که وي صحت اين روايت را مسلم گرفته است. «مسلما بصحته». کلام ذهبي در بررسي روايت شامل دو نکته است: وي متن حديث را رد کرده است اما درباره سند آن، کلام وي به گونه اي است که نشان مي دهد وي آن را پذيرفته است زيرا نقدي در مورد سند بيان نکرده است. بنابراين انصاف در تحقيق اين است که وقتي کاري عملي انجام مي شود بايد تا حد امکان کلام ديگران را حمل بر صحت شود. نبايد در بررسي کلام ديگران پيش داوري کرده و مطلبي را بر متن تحميل کرد. اين مساله قاعده اي عقلي است.

وجه اينکه ذهبي سند روايت را پذيرفته اين است که دأب وي اين است که وقتي سند روايتي را ضعيف مي داند آن را اظهار مي کند، اما در اينجا راجع به سند تنها راجع به حاتم سخن گفته است و اين مطلب نشان مي دهد که وي غير از حاتم را پذيرفته است. در باره حاتم نيز قدحي نکرده است.

آنچه مرحوم علامه در اينجا بيان فرموده اين است که ذهبي اين روايت را مسلم دانسته است. مراد مرحوم علامه نيز جنبه سندي آن است و لذا اين کلام ابومريم که جازما گفته است وي کذاب است ، نادرست و خلاف اخلاق اسلامي است. قرآن کريم مي فرمايد: ﴿وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى‌ إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا﴾[3] . در روايت نيز آمده است «ضَعْ فِعْلَ اخيكَ عَلى‌ احْسَنِه‌».

اما آيا حديث از جهت متن همان طور که ذهبي گفته غلط است يا نه؟ متاسفانه ذهبي نيز از کساني که تحت تاثير ابن تيميه قرار داشته و به همين منظور در مورد فضايل اهل بيت (ع) موضع حداقلي دارد. ذهبي بدان جهت اين حديث را غلط دانسته که اسماء بنت عميس در زمان ازدواج حضرت زهرا (س) در حبشه بوده است. اما چند احتمال وجود دارد که نادرستي اين مطلب را نشان مي دهد. وقتي چنين احتمالاتي در مورد روايت باشد ديگر نمي توان به صورت قطعي حديث را غلط دانست:

1. برخي از علما گفته اند در اين روايت اسماء و سلما اشتباه شده است . سلما خواهر اسماء است که به جهت شهرتي که اسماء داشته گاه به اشتباه نام وي بر روي او گذاشته شده است . مرحوم اربلي صاحب «کشف الغمه» همين وجه را بيان کرده است.

2. نکته ديگر اينکه مگر جز محالات است که در اين اثنا اسماء با کارواني از حبشه برگشته و در ازدواج حضرت زهرا (س)‌ در مدينه شرکت داشته و دوباره به حبشه برگشته است . اساسا خود همين حديث دليل بر آن است که اسماء در آن زمان به مدينه برگشته است، مگر اينکه شما سند اين روايت را مورد خدشه قرار دهيد .

3. متن روايت نيز به گونه اي است که نشان مي دهد پيامبر خدا (ص) از حضور اسما در مراسم تعجب کرده است، آنجا که از وي سوال فرمود: «جِئْتِ فِي زِفَافِ ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ؟»

بنابراين هم سخن ابومريم که کلام مرحوم علامه را کذب دانسته و هم کلام ذهبي که حديث را قاطعانه غلط دانسته است مورد پذيرش نيست. آنچه بيان شده نهايت استبعاد است و هرگز استبعاد نمي تواند به عنوان دليل شناخته شود، به همين خاطر معروف شده که استفاده از استبعاد به عنوان دليل، کار عاجز است.

نکته:

اين قاعده «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال» در جايی جاری است که در مسير استدلال، اين احتمال وارد شود . در اينجا اين احتمال مانع از شکل گيری آن استدلال خواهد بود. اما اگر استدلال تام و تمام شکل گرفته باشد در اينجا اگر احتمالی وارد شود نمی تواند کاری کرده و به عنوان معارض آن دليل قلمداد شود، زيرا همان طور که در منطق نيز بيان شده است معارض امری بايد در حد آن امر باشد. به هيچ وجه احتمال و ظن و گمان نمی تواند با يک علم و يقين معارضه کند.

 

روايت ششم درباره مساله اخوت

حاکم نيشابوري در مستدرک اين روايت را نقل کرده است:

4635 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ صَالِحِ بْنِ هَانِئٍ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ نَصْرٍ، ثنا عَمْرُو بْنُ طَلْحَةَ الْقَنَّادُ، ثنا أَسْبَاطُ بْنُ نَصْرٍ، عَنْ سِمَاكِ بْنِ حَرْبٍ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ يَقُولُ فِي حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: {أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ} [آل عمران: 144] وَاللَّهِ لَا نَنْقَلِبُ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ، وَاللَّهِ لَئِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ لَأُقَاتِلَنَّ عَلَى مَا قَاتَلَ عَلَيْهِ حَتَّى أَمُوتَ، وَاللَّهِ إِنِّي لَأَخُوهُ وَوَلِيُّهُ، وَابْنُ عَمِّهِ وَوَارِثُ عَلْمِهِ، فَمَنْ أَحَقُّ بِهِ مِنِّي "[4]

حاکم در ذيل اين روايت اظهار نظري نکرده است. دأب وي اين بوده تصريح به احاديث صحيح مي کند و اگر سکوت کند به نظر مي رسد صحت حديث براي او محرز نبوده است . اما وي در ذيل حديث قبل به اين حديث بر صحت مطلبي احتجاج کرده است و اين نشان مي دهد که وي صحت آن را پذيرفته است .

در حديث 4633 ابتدا اين مطلب بيان شده که ابي اسحاق از قثم بن عباس سوال کرد: چگونه علي بن ابيطالب از رسول خدا (ص) ارث برده است اما تو نبرده اي، با اينکه تو و علي (ع) هر دو پسر عموي پيامبر (ص) هستيد؟ قثم گفت: علت آن اين است که علي بن ابيطالب از همه ما زودتر به پيامبر ايمان آورده و از همه ما بيشتر با او در ارتباط بوده است.

4633 - أَخْبَرَنَا أَبُو النَّضْرِ مُحَمَّدُ بْنُ يُوسُفَ الْفَقِيهُ، ثنا عُثْمَانُ بْنُ سَعِيدٍ الدَّارِمِيُّ، ثنا النُّفَيْلِيُّ، ثنا زُهَيْرٌ، ثنا أَبُو إِسْحَاقَ، قَالَ عُثْمَانُ، وَحَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَكِيمٍ الْأَوْدِيُّ، وَعَمْرُو بْنُ عَوْنٍ الْوَاسِطِيُّ، قَالَا: ثنا شَرِيكُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ قَالَ: سَأَلْتُ قُثَمَ بْنَ الْعَبَّاسِ: كَيْفَ وَرِثَ عَلِيٌّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دُونَكُمْ؟ قَالَ: «لِأَنَّهُ كَانَ أَوَّلَنَا بِهِ لُحُوقًا، وَأَشَدَّنَا بِهِ لُزُوقًا» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ .

در حديث بعد، کلام اسماعيل بن قاضي در مورد اين روايت نقل شده که وي در توضيح آن گفته است مراد از وراثت در اين روايت وراثت مالي نيست زيرا اگر چنين بود عباس که عموي پيامبر بود، در ارث مقدم بر علي (ع) بود. مراد وراثت معنوي و وراثت در علم است.

4634 - سَمِعْتُ قَاضِي الْقُضَاةَ أَبَا الْحَسَنِ مُحَمَّدَ بْنَ صَالِحٍ الْهَاشِمِيَّ يَقُولُ: سَمِعْتُ أَبَا عُمَرَ الْقَاضِي يَقُولُ: سَمِعْتُ إِسْمَاعِيلَ بْنَ إِسْحَاقَ الْقَاضِي يَقُولُ: وَذُكِرَ لَهُ قَوْلُ قُثَمَ هَذَا، فَقَالَ: «إِنَّمَا يَرِثُ الْوَارِثُ بِالنَّسَبِ أَوْ بِالْوَلَاءِ، وَلَا خِلَافَ بَيْنَ أَهْلِ الْعِلْمِ أَنَّ ابْنَ الْعَمِّ لَا يَرِثُ مَعَ الْعَمِّ، فَقَدْ ظَهَرَ بِهَذَا الِإِجْمَاعِ أَنَّ عَلِيًّا وَرِثَ الْعِلْمَ مِنَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دُونَهُمْ، وَبِصِحَّةِ مَا ذَكَرَهُ الْقَاضِي»

حاکم سپس به عنوان دليل صحت اين کلام حديث 4535 را مي آورد که همان حديث مورد نظر ما است.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان مي شود .

 


[1] مستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ص173 ؛ خصائص امیرالمومنین (ع)، نسائی، ج1، ص114.
[2] الحجج الدامغات، ابومریم اعظمی، ج1، ص275.
[4] مستدرک، حاکم نیشابوری، ج3، ص136.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo