< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جريان عقد اخوت و بررسي احاديث آن

 

اشکال بر محمد ابن اسحاق به جهت تدليس

موضوع بحث بررسي سند چهارمين روايت اخوت اميرالمومنين (ع) و پيامبر اکرم (ص) بود که ‌در منابع اهل سنت مطرح شده است. اين بحث بدان خاطر مطرح شد که قضيه اخوت توسط ابن تيميه و پيروان وي مورد انکار واقع شده است.

صاحب کتاب «الحجج الدامغات»[1] به سه نفر از راويان اين حديث خدشه کرده است: علي بن سعيد بن بشر رازي، اسماعيل بن عبيد، محمد ابن اسحاق. دو نفر اول در جلسه قبل مورد بحث قرار گرفت و سخن به بررسي نفر سوم رسيد. محمد بن اسحاق يسار از شخصيت هاي برجسته در سيره نويسي است. ابومريم اعظمي درباره وي گفته است او موثق است اما مدلس بوده است. مدلس به کسي مي گويند که در نقل حديث برخي واسطه ها را به جهت اغراضي ذکر نکرده است. بر اساس قاعده اگر فردي موثق باشد اما با عنوان مدلس از او ياد شده باشد اگر در نقل حديث تعبير حدثنا يا سمعنا را بکار ببرد، حديث او پذيرفته مي شود اما اگر با تعبير قال يا عنه نقل روايت کند (اصطلاحا معنعن نقل کند)، حديثش پذيرفته شده نيست زيرا احتمال دارد او از کسي حديث را شنيده که نزد او موثق است اما ديگران نسبت به او حرف دارند و لذا نام او را نياورده و به نفر قبل نسبت داده است. به عبارت ديگر احتمال ارسال روايت او وجود دارد و اتصال اسناد آن براي ما محرز نيست .

در اينجا گفته نمي شود قصد او از اين پنهان کاري به جهت انگيزه هاي شيطاني بوده است زيرا اگر چنين باشد ديگري اساسا مورد وثوق نخواهد بود بلکه قصد خوبي داشته است. رجاليون گفته اند روايت راوي مدلس اگر معنعن باشد ديگر از او پذيرفته نمي شود .

 

نقد و بررسي

ابوعبدالله ذهبي درباره محمد ابن اسحاق اين گونه مي گويد: وي يکي از امامان برجسته در فن خود بوده و بسياري او را توثيق و عده اي او را تضعيف کرده اند. او فردي صالح الحديث است و از نظر من گناه و مذمتي ندارد جز اينکه در سيره اش مطالب منکر و منقطع بسياري را نقل کرده است. (اين قدح ذهبي متوجه شخص راوي نيست بلکه قدح کتاب وي است ). ابن عدي گفته است من روايات او را مورد بررسي قرار دادم و چيزي را که دلالت بر ضعف وي باشد نيافتم، البته چه بسا در مواردي دچار خطا و وهم شده باشد اما هيچ يک از ائمه ثقات از اين مساله مبرا نيستند و لذا اين مساله قابل اغماض است. مسلم در صحيح خود به پنج روايت وي استشهاد کرده است. بر اين اساس ديدگاه من درباره روايات ابن اسحاق اين است که حديث او حسن و خود او صالح و صدوق است. البته آنچه از متفردات او باشد يعني ديگري آن را نقل نکرده باشد، خالي از نکارت نيست زيرا حفظ او خالي از اشکال نبوده است ولي ائمه حديث به او احتجاج کرده اند.

ذهبي سپس به بعضي از اشکالات درباره وي جواب داده است. از جمله گفته است:

« قال يحيى القطان: أشهد أن محمد بن إسحاق كذاب. قلت: وما يدريك؟ قال: قال لي وهيب، فقلت لوهيب: وما يدريك؟ قال: قال لي مالك بن أنس. فقلت لمالك: وما يدريك؟ قال: قال لي هشام بن عروة، قال: قلت لهشام بن عروة: وما يدريك؟ قال: حدث عن امرأتي فاطمة بنت المنذر، وأدخلت على وهى بنت تسع، وما رآها رجل حتى لقيت الله تعالى. قلت: قد أجبنا عن هذا، والرجل فما قال إنه رآها، أفبمثل هذا يعتمد على تكذيب رجل من أهل العلم. هذا مردود»[2] يحيي غطان درباره ابن اسحاق شهادت داده که او کذاب بوده است. به او گفتم چرا چنين مي گويي؟ گفت: وهيب چنين گفته است. به سراغ وهيب رفتم و قضيه را از او پرسيدم که چرا چنين مي گويي؟ گفت مالک بن انس اين را گفته او کذاب است. به سراغ مالک رفتم، گفت هشام بن عروه اين مطلب را گفته است. به سراغ هشام رفتم و گفتم چرا مي گويي ابن اسحاق دروغ گو است، گفت به اين خاطر که او از زن من سخن نقل کرده است و زن من وقتي 9 ساله بود با من ازدواج کرد و تا کنون مردي غير از من را نديده است، پس نشان مي دهد که او دروغ گو است. ذهبي مي گويد: از کجا اين دروغ را گفته است؟ شايد در مسجد و هنگامي که اين زن روايت نقل مي کرده از او شنيده باشد. يا اين سخن را قبل از 9 سالگي از او شنيده باشد و يا از پشت پرده اين سخن را از او شنيده باشد. آيا با اين حرف هاي ساده و بي ارزش مي توان مردي از اهل علم را تکذيب کرد و کنار گذاشت؟ (اين ها نمونه هايي است که نشان مي دهد قدح هايي که از سوي صاحبان جرح و تعديل بيان شده گاه اين گونه است).

در اينجا ذهبي سخني درباره اينکه محمد ابن اسحاق، مدلس بوده يا نه نداده است و تنها از احمد بن محمد نقل کرده که او را مدلس دانسته است. او همچنين از شعبه بن حجاج نقل کرده که گفته است محمد بن اسحاق اميرالمومنين در حديث (يعني بالاترين درجه در اين رشته) بوده است.

ابن حجر در «تقريب التهذيب» درباره ابن اسحاق گفته است: صدوق مدلس. در اينجا ابن حجر مدلس بودن ابن اسحاق را پذيرفته و سپس گفته است رمي بالتشيع و قدر.[3]

 

جمع بندي

از بررسي کلام ذهبي روشن شد که وي ابن اسحاق را صدوق و صالح دانسته و حديثش را حسن شمرده است. تنها يک اشکال بر او گرفته و آن اينکه وي در حفظش در درجه اعلا نبوده ست و گاه دچار خطا مي شده است. همان طور که قبلا نيز گفته شد اين مساله سبب نمي شود که اعتبار راوي زير سوال رود بلکه بيان گر درجات پايين تر وثاقت و اعتبار است. ذهبي خودش اظهار نظري درباره تدليس وي نکرده علاوه بر اينکه گفته است مسلم پنج روايت از وي نقل کرده است. اين امر نشان مي دهد براي وي تدليس ابن اسحاق محرز نبوده است. آنچه ذهبي در اينجا گفته اين است که ابن اسحاق موثق بوده و اين حديث مطابق شرط مسلم است. بنابراين ذهبي در اين تحليلش دچار خطا نشده و اينکه مستشکل گفته است ذهبي خطا کرده است سخن نادرستي است زيرا او بر اساس تحليل اجتهادي خود و نيز طبق نظر حاکم و مسلم، ابن اسحاق را موثق دانسته و حديث وي را مطابق شرط مسلم اعلام کرده است. مستشکل نمي تواند و نبايد نظر خود را بر نظر ذهبي تحميل کند.

نکته ديگر اينکه فرض کنيم حرف شما درباره تدليس ابن اسحاق و قاعده شما در مورد تدليس صحيح باشد، آنچه ثابت مي شود احتمال ارسال حديث است نه اينکه حديث منقطع است، و طبق قاعده اگر ضعف حديثي به جهت ارسال آن باشد (حتي آنجا که ارسال محرز هم شده باشد) در صورتي که داراي شواهد و متابعات باشد، اين ضعف قابل جبران است. اين قاعده علم الحديث است که در مورد حديث مرسله و آنجا که راوي حديث مجهول يا مستور باشد پياده مي شود و مورد قبول عالمان شيعه و اهل سنت است. در اين باره به کتاب «قواعد اصول الحديث»[4] و «مناهج المحدثين في تقويه الحسنه و الضعيفه»[5] رجوع شود. در اينان اين بحث مطرح شده که اگر حديثي ضعيف باشد در چه مواردي امکان جبران آن هست و چه مواردي نيست .

روايت پنجم درباره جريان اخوت

نسائي (متوفي 303 ه) در «خصائص اميرالمومنين (ع)»، باب ذکر ما خص به علي کرم الله وجهه دون الاولين و الاخرين اين روايت را نقل کرده است.

« (اخبرنا) أبو سعيد اسماعيل بن مسعود ، قال : حدثنا حاتم بن وردان ، قال : حدثنا ايوب السجستاني ، عن ابي يزيد المدني ، عن اسماء بنت عميس قالت : كنت في زفاف فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم ، فلما اصبحنا جاء النبي صلى الله عليه وآله فضرب الباب ، ففتحت له ام ايمن يقال : كانت في نسائه لتبعثه فقال : يا ام ايمن ادع لي اخي ، فقالت : هو أخوك وتنكحه ؟ قال : نعم يا ام ايمن ، فجاء علي ع فنضح النبي ص. و سمعن النساء صوت النبي صلى الله عليه وسلم فتحسسن قال : أحسنت فجلسنا في ناحية ، قالت : وانا في ناحية فجاء علي رضي الله عنه ، فدعا له ثم نضح عليه من الماء ، فخرج رسول الله صلى الله عليه وآله فرأى سوادا فقال : من هذا ؟ قلت : أسماء ، قال : ابنة عميس ؟ قلت : نعم ، قال . كنت في زفاف فاطمة بنت رسول الله تكرمينها»[6] .

جلسه آينده به بررسي اين روايت مي پردازيم.


[1] الحجج الدامغات، ابومریم اعظمی، ج1، ص380.
[2] میزان الاعتدال، ذهبی، ج3، ص471.
[3] تقریب التهذیب، ابن حجر، ج2، ص509.
[4] قواعد اصول الحدیث، ص90.
[5] منهاج المحدثین، ص278-280.
[6] خصائص امیرالمومنین (ع)، نسائی، ج1، ص114.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo