< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

97/01/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حديث سدالابواب

حديث سد الابواب از جهت تعداد نقل،‌ راويان و منابع نقل شده

حاصل بحث درباره تحقيقی که مرحوم علامه امينی در «الغدير»[1] درباره حديث سدالابواب انجام داده اند از اين قرار است:

ايشان در اين باره 23 روايت از 13 نفر از صحابی پيامبر اکرم (ص) که در منابع معتبر و طرق مختلف آمده نقل کرده اند. اين صحابه طبق ترتيب ايشان از اين قرارند: زيد بن ارقم (1روايت)، عبدالله بن عمر (2 روايت)، براء ابن عازب (1 روايت)، عمر بن خطاب (1 روايت)، عبدالله بن عباس (4 روايت)، ابو سعيد خدری (2 روايت)، ابوحازم اشجعی (1 روايت)، جابر بن عبدالله انصاری (1 روايت)، جابر بن سمره (1 روايت)، سعد بن ابی وقاص (4 روايت)، انس بن مالک (1 روايت)، بريد اسلمی (1 روايت) و اميرالمومنين(ع) (3 روايت).

منابعی که اين روايات از آنها نقل شده در کلام مرحوم علامه 32 منبع است که از اين قرارند: المسند، احمد بن حنبل؛ السنن الکبری و خصائص اميرالمومنين(ع)، نسائی؛ المستدرک علی الصحيحين، حاکم نيشابوری؛ الجامع الصحيح، معروف به سنن ترمذی؛ القول المسدد و فتح الباری، ابن حجر عسقلانی؛ المسند ابويعلی؛ المصنف ابن ابی شيبه؛ نزل الابرار، البدخشی؛ کنزالعمال، متقی هندی؛ الرياض النضره، محی الدين طبری؛ کفاية‌الطالب، گنجی شافعی؛ فرائد السمطين، حموينی شافعی؛ البدايه و النهايه، ابن کثير؛ تذکره الخواص، سبط ابن حجوزی؛ الصواعق المحرقة، ابن حجر مکی؛ اللالی المصنوعه، جلال الدين سيوطی؛ مناقب اميرالمومنين(ع)، احمد بن حنبل؛ أسنی المطالب، جزری شافعی؛ المناقب خارزمی حنفی؛ تاريخ الخلفا، سيوطی؛ خصائص الکبری، سيوطی؛ حليه الاولياء، ابونعيم اصفهانی؛ السيره الحلبی؛ الارشاد الساری، قسطلانی؛ المعجم الکبير و المعجم الاوسط، طبرانی؛ مجمع الزوائد، نورالدين هيثمی؛ الضعفاء الکبير، الحافظ العقيلی؛ المسند بزّار؛ فضايل الصحابه، ابونعيم اصفهانی.

 

اعتبار سند حديث سد الابواب

برخی از علمای اهل سنت به صحت حديث سد الابواب تصريح کرده اند. از جمله حاکم نيشابوری در المستدرک علی الصحيحين؛ الضياء المقدسی در المختاره (اهل فن اهل سنت کتاب وی را از کتاب حاکم معتبرتر می دانند)؛ البدخشی در نزل الابرار؛ ابن حجر عسقلانی در الفتح الباری و القول المسدد؛ العينی در عمده القاری؛ القسطلانی در الارشاد الساری.

علامه امينی می فرمايد: اگر بخواهيم همه اين سخنان عالمان اهل سنت را نقل کنيم کلام طولانی می شود و لذا کلام ابن حجر را نقل می کنيم. کلام ايشان چنين است:

«و هناك لأئمّة القوم و حفّاظهم كلمات ضافية حول الحديث و صحّته و البخوع له، لا يسعنا ذكر الجميع، غير أنّا نقتصر منها على كلمات الحافظ ابن حجر. قال فی فتح الباری (7/ 12)- بعد ذكر ستّة من الأحاديث المذكورة-: هذه الأحاديث يقوّی بعضها بعضاً، و كلُّ طريق منها صالحة للاحتجاج فضلًا عن مجموعها، و قد أورد ابن الجوزی هذا الحديث فی الموضوعات، أخرجه من حديث سعد بن أبی وقّاص، و زيد ابن أرقم، و ابن عمر، مقتصراً على بعض طرقه عنهم، و أعلّه ببعض من تكلّم فيه من رواته و ليس ذلك بقادح لما ذكرت من كثرة الطرق، و أعلّه أيضاً بأنّه مخالف للأحاديث الصحيحة الثابتة فی باب أبی بكر، و زعم أنّه من وضع الرافضة قابلوا به الحديث الصحيح فی باب أبی بكر. انتهى. و أخطأ فی ذلك خطأً شنيعاً، فإنَّه سلك فی ذلك ردَّ الأحاديث الصحيحة بتوهّمه المعارضة- بينها و بين ما ورد فی أبی بكر-، مع أنَّ الجمع بين القصّتين ممكن، و قد أشار إلى ذلك البزّار فی مسنده، فقال: ورد من روايات أهل الكوفة بأسانيد حسان فی قصّة علی، و ورد من روايات أهل المدينة فی قصّة أبی بكر، فإن ثبتت روايات أهل الكوفة فالجمع بينهما بما دلَّ عليه‌»[2] : از ائمه و حفاظ اهل سنت کلمات ارزشمندی درباره صحت حديث سدالابواب و تسليم بودن در برابر آن نقل شده است. نمی توانيم همه را ذکر کنيم و تنها بر کلام ابن حجر در فتح الباری بسنده می کنيم. وی بعد از اينکه شش روايت از احاديث سد الابواب را نقل می کند می گويد: اين احاديث برخی، برخی ديگر را تقويت می کند و هر کدام نيز صلاحيت احتجاج را دارد. ابن جوزی در کتاب موضوعات خود اين حديث را از سه صحابی (از ميان 13 صحابی) و صرفا بعضی از طرق آن را نقل کرده است. او دو اشکال بر حديث گرفته است: يکی اينکه بعضی از رجال اين سندها ضعيف است. اما اين قدح ها وی پذيرفته شده نيست، زيرا حديث دارای کثرت طرق است (و اگر فرض کنيم که اين قدح ها صحيح هم باشد خدشه ای به اعتبار حديث نمی زند زيرا طرق اين روايت کثير است).

اشکال ديگری که ابن جوزی گرفته اين است که اين احاديث با احاديث خوخه که در صحيحين آمده در تعارض است و لذا کنار گذاشته می شود. وی احاديث سد الابواب را از موضوعات شيعه دانسته است. ابن حجر در نقد اين کلام می گويد: ابن جوزی در اين باره دچار خطای زشتی شده است، زيرا وی احاديث صحيح را به توهم معارضه رد کرده است، در حالی که امکان جمع ميان اين دو دسته وجود دارد... ابن حجر سپس می گويد حاصل اين جمع آن است که گفته شود امر به سد ابواب دو مرتبه صادر شده است: در مرتبه اول، اميرالمومنين (ع) استثنا شده است و در مرحله بعد ابوبکر. البته بايد بگوييم در مورد استثناء در مورد اميرالمومنين (ع) مراد درب حقيقی است و در مورد ابوبکر سخن از درب مجازی يا همان پنجره است، کما اينکه در برخی نقل های حديث، کلمه خوخه آمده است. بعد از اينکه صحابه درب خانه های خود را به مسجد بستند برخی پنجره ای گشوده و از آن طريق وارد می شدند. اين بود که بعد دستور آمد آنها نيز بايد بسته شود. بزّار در مسند و ابوبکر طحاوی در مشکل الاثار و ابوبکر الکلابازی در معانی الاخبار نيز همين گونه اين دو دسته را جمع نموده اند .

(برخی گفته اند اين استثنا بدان خاطر بوده است که خانه اميرالمومنين (ع) تنها يک درب داشته و آن به مسجد باز می شده است و لذا استنثنا شده است اما ديگران چون دربی به کوچه داشتند، دستور به بسته شدن آن داده شده است. اين سخن خيلی ضعيف است و نقد آن بعدا می آيد).

ابن حجر در «القول المسدد»[3] نيز گفته است قول ابن حوزی که حديث سد الابواب را از احاديث موضوعه دانسته درست نيست. استدلال وی اين است که اين حديث با حديث ذکر شده صحيحين در تعارض است. در حالی که اين رد توهمی بيش نيست، زيرا نمی توان حديثی را موضوع دانست مگر اينکه جمع آن ممکن نباشد. در اينجا ممکن است کسی وجه جمع ما را قبول نکند اما حق ندارد به اين خاطر حديث را کنار گذارد، زيرا ممکن است در آينده کسانی بيايد که آن را جمع کنند. طريق ورع در مثل اين جا اين است که حکم به بطلان حديث نشود، بلکه توقف کنيم شايد برای ديگران چيزی فهميده شود که برای ما قابل فهم نبوده است. حديث سد الابواب حديث معروفی است که طرق متعددی دارد و هر کدام از طرق آن از حديث حسن کمتر نيست و مجموع آنها قطع به صحت را به همراه دارد.

سه نکته از علامه امينی در عدم جمع ميان حديث سد الابواب و حديث خوخه

مرحوم علامه امينی در ادامه کلام خويش سه نکته را بر نادرستی اين وجه جمع بيان می کند:

1. حکم به بسته شدن دربها جز درب خانه اميرالمومنين(ع) کما اينکه در برخی از احاديث تصريح شده بدان خاطر بوده که بر هيچ کسی جايز نبوده است که در حالت جنابت وارد مسجد شود. اين مساله نشان می دهد که پيامبر اکرم (ص) و اميرالمومنين (ع) به گونه ای بودند که از قذارات های جسمی و معنوی بدور بودند. مسجد، تقدسی دارد که افرادی که قذارت روحی دارند – که از جمله آنها جنابت است - جايز نيست وارد آن شوند. حتی نوم در مسجد نيز برای انسان های عادی کراهت دارد اما برای پيامبر (ص) مانعی نداشت، زيرا خواب ايشان همان طور که خودشان فرمودند با خواب انسان های عادی فرق می کرد. اين مساله از آيه شريفه تطهير استفاده می شود. رجس در آيه مطلق بوده و شامل هرگونه رجس ظاهری و رجس روحی می شود. بنابراين، استثنا شدن اميرالمومنين (ع) از اين حکم، استثنايی تخصيصی نيست، بلکه تخصصی است، يعنی ايشان اساسا موضوعا خارج بودند. حال که روشن شد مساله دارای ملاک است اين مطلب به دست می آيد که ورود و خروج از درب و پنجره تفاوتی نمی کند و لذا همان طور که ورود از درب برای ديگران جايز نبوده است، ورود به مسجد از طريق پنجره نيز جايز نبوده است . اين مساله نشان می دهد که حديث خوخه هر چند در صحيحين آمده است اما از جهت محتوا دارای اشکال است .

علامه می فرمايد: « و أمّا ترك بابه صلى الله عليه و آله و سلم و باب أمير المؤمنين عليه السلام فلطهارتهما عن كلِّ رجس و دنس بنصِّ آية التطهير، حتى إنَّ الجنابة لا تحدث فيهما من الخبث المعنوی ما تحدث فی غيرهما، كما يعطی ذلك التنظير بمسجد موسى الذی سأل ربّه أن يطهِّره لهارون و ذرّيته، أو أنَّ ربّه أمره أن يبنی مسجداً طاهراً لا يسكنه إلّا هو و هارون، و ليس المراد تطهيره من الأخباث فحسب، فإنَّه حكم كلِّ مسجد ».

ايشان سپس حاصل کلام را چنين بيان می فرمايد: « فزبدة المخض من هذه كلّها: أنَّ إبقاء ذلك الباب و الإذن لأهله بما أذِن اللَّه لرسوله- ممّا خصّ به- مبتنٍ على نزول آية التطهير النافية عنهم كلَّ نوع من الرجاسة. و يشهد لذلك‌ حديث مناشدة يوم الشورى، و فيه قال أمير المؤمنين عليه السلام: «أ فيكم أحد يطهِّره كتاب اللَّه غيری حتى سدَّ النبی صلى الله عليه و آله و سلم أبواب المهاجرين جميعاً و فتح بابی إليه حتى قام إليه عمّاه حمزة و العبّاس، و قالا: يا رسول اللَّه سددت أبوابنا و فتحت باب علی، فقال النبی صلى الله عليه و آله و سلم: ما أنا فتحت بابه و لا سددت أبوابكم، بل اللَّه فتح بابه و سدَّ أبوابكم؟». فقالوا: لا»: جان سخن و غرض از ايراد اينها همه اينكه: باقى گذاردن اين در، و اجازه رفت و آمد، به همان شكلى كه براى رسول خدا (ص) مجاز بود، از خصوصيات مترتب بر نزول آيه تطهير است كه هر نوع پليدى را از آنان، نفى كرده.

گواه اين امر، حديث احتجاج روز شورى است كه در آن امير المؤمنين (ع) مى‌گويد: آيا در بين شما كسى هست كه كتاب خداى او را جز من تطهير كرده باشد تا جائيكه پيامبر (ص) درهاى همه مهاجران را به بندد و در خانه مرا بسوى مسجد بگشايد، تا جائيكه عموهاى پيغمبر (ص) حمزه و عباس برخاسته بگويند: يا رسول اللّه درهاى ما را بستى و در خانه على را گشودى! پيامبر (ص) فرمود: من در او را نگشودم و درهاى شما را نبستم، بلكه خدا در او را گشود و درهاى شما را بست همه در پاسخ على گفتند: نه.

مرحوم مظفر نيز در دلائل الصدق می فرمايد: بسته شدن درب خانه صحابه و استثنا شدن درب خانه اميرالمومنين (ع) صرفا يک امر ظاهری نبوده، بلکه دارای ملاک بود و آن ملاک طهارت ويژه ای بوده که ايشان و ساير اهل بيت (ع)‌ داشتند.

2. اين سخن که بعد از اينکه پيامبر (ص) دستور به بسته شدن درب خانه های باز شده به مسجد را دادند، برخی پنجره به سوی مسجد باز کردند و از آن طريق رفت و آمد می کردند، بازی کردن به حکم خداوند است. چگونه پيامبر خدا (ص) اين مساله را مشاهده می کردند و به آنان اجازه چنين کاری می داند، در حالی که در روايات آمده است پيامبر اکرم (ص) به شدت با اين مساله برخورد می کردند تا جايی که برخی گفتند اجازه دهيد روزنه کوچکی به مسجد باز بگذاريم، اما آن حضرت اجازه ندادند. وقتی اجازه ورود به مسجد از طريق درب خانه داده نشده است ديگر فرقی نمی کند اين ورود از درب خانه باشد يا از پنجره.

مرحوم علامه می فرمايد: « فالحكم الواحد لا يختلف باختلاف أسماء الموضوع مع وحدة الغاية، و إرادة الخوخة من الباب لا تبيح المحظور و لا تغيِّر الموضوع».

3. نکته سوم اينکه قضيه سد الابواب بيان گر يک مزيت ويژه برای اميرالمومنين (ع) است، همان طور که در روايات از عبدالله ابن عمر و عمربن خطاب آمده بود که علی ابن ابيطالب (ع) مزيتی دارد که اگر به ما داده می شد از همه دنيا يا از شترهای سرخ مو بهتر بود. حال اگر ديگران نيز می توانستند از طريق پنجره به مسجد رفت و آمد کنند ديگری اين جريان خصوصيت ويژه ای برای آن حضرت به شمار نمی رفت. اين مساله نشان می دهد که مساله فراتر از اينها بوده است و ديگران مجاز به رفت و آمد به مسجد از اين طريق نبودند . مرحوم علامه می فرمايد: « و منها: ما مرّ من قول عمر بن الخطّاب فی أيّام خلافته: لقد أُعطی علی بن أبی طالب ثلاث خصال لَأن تكون لی خصلةٌ منها أحبّ إلی من أن أُعطى حُمر النعم. الحديث.

و مثله قول عبد اللَّه بن عمر فی صحيحته التی أسلفناها بلفظه. فتراهما يعدّان هذه الفضائل الثلاث خاصّة لأمير المؤمنين لم يحظ بهنّ غيره، لا سيّما أنّ ابن عمر يرى فی أوّل حديثه أنّ خير الناس بعد رسول اللَّه: أبو بكر ثمَّ أبوه، لكنَّه مع ذلك لا يشرك أبا بكر مع أمير المؤمنين عليه السلام فی حديث الباب و لا الخوخة.

فلو كان لحديث أبی بكر مقيلٌ من الصحّة فی عصر الصحابة المشافهين لصاحب الرسالة صلى الله عليه و آله و سلم و السامعين حديثه لَما تأتّى منهما هذا السياق».

نکته

فارق از مساله جمع ميان حديث سد الابواب و حديث خوخه، آنچه در بحث ما مهم است اعتبار حديث سد الابواب است که دلايل آن بيان و ثابت شد که از احاديث معتبر نزد فريقين است. در اينجا ممکن است ما اساسا وارد بحث جمع ميان اين دو دسته روايت نشويم و به اين گونه بحث را پيش ببريم که حديث سد الابواب مورد وفاق فريقين است، اما حديث خوخه در منابع شيعه نيامده و لذا برای خود اهل سنت اعتبار دارد و بحثی بين المذاهبی نيست. آنچه ما در اينجا در صدد آن بوديم، اثبات نادرستی سخن ابن تيميه بوديم که حديث سد الابواب را جعلی می دانست و اين مساله اثبات شد. ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود .

 


[1] الغدیر، ‌علامه امینی، ج3، ص285 به بعد.
[2] الغدیر، علامه امینی، ج3، ص297-299، ط: مرکز الغدیر.
[3] القول المسدد، ابن حجر، ص19.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo