< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی اشکالات حديث يوم الدار

 

بررسی اشکالات حديث بدء الدعوه

بعد از بررسی سند و دلالت حديث بدء الدعوه به بررسی و پاسخ به اشکالاتی می پردازيم که در باره اين حديث مطرح شده است. چند اشکال در جلسه گذشته بيان شد اکنون به بررسی چند اشکال ديگر می پردازيم.

 

اشکال

به اعتقاد شيعه، اهل بيت پيامبر (ص) به اهل کساء اختصاص دارد. بر اين اساس، معنای اين روايات آن است که علی (ع) خليفه پيامبر (ص) نسبت به بقيه اهل کساء می باشد.[1]

پاسخ

واژگان «اهل بيت پيامبر (ص)» يا «اهل النبی (ص)» يا «اهل البيت»، در روايات کاربردهای مختلفی دارد. گسترده ترين کاربرد آن بر پيروان راستين رسول خدا (ص) مانند سلمان فارسی نيز اطلاق شده است. در کاربردی محدودتر همه منسوبان به رسول اکرم (ص) خواه از خويشاوندان نسبی يا سببی (همانند همسران) را شامل می شود. سومين کاربرد آن به خويشاوندان نسبی پيامبر (ص) (بنی هاشم يا بنی عبدالمطلب) اختصاص دارد. و چهارمين کاربر آن مخصوص اهل کساء و ديگر امامان معصوم از ذريه امام حسين (عليهم السلام) می باشد. مراد از «أهلی» در حديث بدء الدعوة و روايات همانند آن،‌ کاربرد سوم آن است نه کاربرد چهارم.

بنابراين صرف اينکه اهل بيت پيامبر در برخی روايات بر اهل کساء تطبيق شده دليل نمی شود که در حديث بدء الدعوه نيز همين معنا مراد است. ما معتقديم در اين حديث کاربرد ديگری مورد نظر است و اين امر دليل نيز دارد: يکی از اين ادله خود آيه «و انذر عشيرتک الاقربين» است و ديگر آن است که وقتی اين دعوت انجام گرفته است حضرت زهرا و حسنين عليهم السلام نبودند و لذا مراد کسانی بودند که در اين دعوت شرکت کرده بودند.

 

اشکال

در قرائت ابن مسعود و ابی بن کعب و امام صادق (ع)‌، آيه شريفه به صورت «و أنذر عشيرتک الاقربين و رهطک منهم المخلصين»[2] آمده است. اين قرائت که از طريق فريقين نقل شده، بر فرض ثبوتش، اشکالی را پيش خواهد آورد، زيرا اخلاص صفت مسلمانان است نه کافران. و از طريق شيعه از امام باقر (ع) روايت شده که «رهطک منهم المخلصين» را به علی (ع)‌، حمزه، جعفر، حسن و حسين (عليهما السلام) و آل محمد (عليهم السلام) تفسير کرده است.[3] بر اين اساس، استدلال به حديث باطل خواهد بود، زيرا اگر دعوت شدگان برای انذار، مؤمنان بوده اند، سخن پيامبر (ص) به آنان که چه کسی به من ايمان می آورد يا مرا ياری می کند،‌ يا با من بيعت می کند،‌ معنا نخواهد داشت، زيرا فرض اين است که آنان به پيامبر (ص) ايمان آورده، با او بيعت کرده بودند و ياور او بودند. و اگر مؤمن نبودند، وصف مخلصين در مورد آنان درست نخواهد بود.

اشکال ديگر اين که با توجه به تفسيری که امام باقر (ع)‌ از «مخلصين» در آيه مذکور (مطابق قرائت ياد شده) ارائه داده است، ‌جعفر و حمزه نيز بايد دارای مقام خلافت و امامت باشند، زيرا در شمار امام حسن، امام حسين و ساير ائمه (آل محمد عليهم السلام) ذکر شده اند.[4]

پاسخ

بر فرض ثابت بودن قرائت مزبور، پاسخ اشکال اول اين است که دعوت شدگان برای انذار در آغاز دعوت علنی پيامبر اکرم (ص) که در خانه ابوطالب گرد آمدند، ‌نزديک ترين خويشاوندان پيامبر (ص) (فرزندان بنی عبدالمطلب) بودند، ‌و آنان تا آن زمان ايمان نياورده بودند. و ابوطالب و علی (ع) که ايمان داشتند، جزء حاضران در مجل بودند، نه دعوت شدگان، چرا که ابوطالب در حکم ميزبان بود،‌ و علی (ع)‌ نيز دعوت کننده از طرف پيامبر (ص) بود. پيامبر اکرم (ص) به دستور خداود متعال، خويشاوندان خود را به آيين اسلام دعوت کرد، ولی آنان ايمان نياوردند، يا اظهار ايمان نکردند، اما علی (ع) که قبلا به رسول خدا (ص) ايمان آورده بود، ايمان خود را در آن جلسه اظهار کرد و به عنوان خليفه پيامبر (ص)‌ معرفی شد.

اما انذار خواص خويشاوندان (مخلصين از آنان) در زمان و مکان ديگر انجام گرفته است، و هدف از آن انذار نيز انذار از عذابِ ناشی از کفر که مربوط به انذر عشيرته الاقربين نبوده است، زيرا انذار دارای درجات و مراتب است، و انذار شوندگان نيز از حيث عقيده، اخلاق و عمل، متفاوت می باشند. البته، ‌منشا و انگيزه انذار الهی در همه موارد رحمت الهی است: ﴿وَ لكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذيرٍ مِنْ قَبْلِك.[5]

قرآن کريم از سه گروه انذار شونده سخن گفته است:

الف) عموم انسان ها و ذوی العقول: ﴿هذا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِه﴾.[6] و ﴿تَبارَكَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‌ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيرا﴾.[7]

ب) لجوجان و ستمگران: ﴿وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا﴾[8] و ﴿لِيُنْذِرَ الَّذينَ ظَلَمُوا﴾.[9]

ج) پيروان قرآن و اهل خشيت از خدا و زنده دلان: ﴿إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِی الرَّحْمنَ بِالْغَيْب[10] و ﴿إِنَّما تُنْذِرُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاة﴾[11] و ﴿لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا﴾[12] و ﴿وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى‌ رَبِّهِم.[13]

بنابراين،‌ اگر قرائت «و رهطک منهم المخلصين» ثابت باشد، پيامبر اکرم (ص) درباره انذار نزديک ترين خويشاوندان خود (فرزندان عبدالمطلب) دو ماموريت داشته است: انذار غير مومنان از آنان که در خانه ابوطالب اعلام شد،‌ و حديث بدء‌الدعوة مربوط به آن است؛ و انذار دوم، انذار مخلصين و برگزيدگان از آنان که ربطی به حديث بدء الدعوة ندارد. اگر چه هر دو انذار، رحيمانه و خيرخواهانه است ولی «منذر عنه» متفاوت است. در مورد گروه اول، انذار عذاب ناشی از کفر است، ‌اما در مورد گروه دوم، ‌انذار از دور شدن از مقام قرب الهی است که ممکن است به خاطر حتی غفلتی اندک يا ترک اولی پديد آيد، يعنی نوعی بيدار باش و هشدار مشفقانه و رحيمانه نسبت به اولياء خاص الهی است.

اين انذار با مقام عصمت انذار شونده نيز منافات ندارد، چنان که پيامبر اکرم (ص) نيز مورد انذار الهی واقع شده است: ﴿وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ. لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ﴾.[14]

از توضيحات يادشده، پاسخ اشکال دوم نيز روشن است، زيرا ذکر جعفر و حمزه (سلام الله عليهما) در شمار امام حسن و امام حسين (عليهما السلام)، دليل بر امامت آنان نيست، زيرا رهط مخلص بودن، اعم از امامت است،‌ چنان که حضرت زهرا (س) نيز ار مخلصين ويژه خاندان پيامبر اکرم (ص) است، ‌ولی دارای مقام امامت و خلافت به معنای مصطلح آن در علم کلام (معنايی که در حديث بدء الدعوة مقصود است) نمی باشد. به عبارت ديگر، مخلصين از خويشاوندان پيامبر (ص)،‌ دارای مراتب و درجات متفاوتی می باشند، و امامت و خلافت به عده ای از آنان اختصاص دارد.

 

اشکال

ابن تيميه گفته است اين روايت قابل قبول نيست زيرا اگر همه کسانی که در جلسه حاضر بودند به پيامبر ايمان می آورند، در اين صورت آيا ملتزم می شديد که همه آنها در يک زمان خليفه پيامبر شوند، در حالی که بالضروره يک امام بيشتر در هر زمانی نيست؟ نکته ديگر اينکه اين حديث ملاک امامت و خلافت را ايمان آوردن دانسته است. اگر چنين است برخی از اعضای اين جمع بعدا ايمان آوردند و افراد ايمان آورده در خارج از اقربين نيز فراوان بودند، پس بايد طبق اين ملاک همه آنها نيز دارای مقام امامت باشند و اين مساله نادرست است .

پاسخ:

پاسخ اين اشکال روشن است، اولا: شرط خلافت و امامتی که در حديث مطرح شده، ايمان آوردن در آن جلسه بوده است و جز حضرت علی (ع)‌ کسی کلام پيامبر را اجابت نکرد. ثانيا: چنين فرضی که در اشکال آمده اصلا واقع نشده است تا بگوييم اگر می شد چه می شد. ثالثا عمل پيامبر(ص) متضمن ريسک و خطر نيز نبوده است، زيرا آن حضرت از طريق وحی می دانستند که در آن جلسه کسی به ايشان ايمان نمی آورد.

در اينجا ممکن است گفته شود اگر پيامبر اکرم(ص) می دانستند که اين افراد ايمان نمی آورند، پس چرا آنان را دعوت نمود؟ آيا اين دعوت عبث نبود؟ پاسخ منفی است، اگر بگوييم علم پيشين، باعث لغويت دعوت است در اين صورت خدای متعال نيز که می دانستند بعضی ايمان نمی آورند و با اين حال آنان را دعوت نموده است [نعوذ بالله] کار لغوی بوده است. اما فعل پيامبر جهاتی داشته است که برخی از آنها از اين قرار است:

1. غرض اين بود که خلافت اميرالمومنين (ع) در آغاز دعوت علنی در طراز نبوت و رسالت مطرح شود.

2. اين انذار به جهت اتمام حجت بود.

3. معرفی اميرالمومنين (ع) در آن جلسه به عنوان امام بوده است.

4. پيامبر اکرم (ص) در اين جلسه به عشيره خويش معجزه طعام را برای حقانيت خويش نشان دادند.

ادامه اشکالات انشاء الله در جلسه آينده .

 


[1] الامامة‌ و النص، فیصل نور، ص404.
[2] مجمع البیان، ‌ج7، ص323 ؛ عیون الاخبار، ‌ج1، ص209 ؛ تفسیر قمی، ج2، ص100 ؛ بحار الانوار، ج18، ص164، 178، 181، 212.
[3] تفسیر قمی، ج2، ص101 ؛ البرهان، ج3، ص191- 192 ؛ نور الثقلین، ج4، ص69 ؛ بحارالانوار، ج25، ص213، 215 ؛ تفسیر صافی، ‌ج4، ص53.
[4] الامامة و النص، ‌ص405- 406.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo