< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه 17 و 18 کتاب «المراجعات»

بررسی مراجعه 17

مطالبی که شيخ سليم بشری در جواب نامه مرحوم شرف الدين بيان می کند سه بخش است:

1. تعريف از نامه مرحوم علامه؛

2. اعتراف به اينکه شيعه بودن راوی قدحی به وثاقت او نمی زند؛

3. طرح اين سوال که چرا با وجود اين همه آيات و روايات درباره اهل بيت (ع) اما اهل قبله از آنان پيروی نکرده اند؟

شيخ سليم در بخش اول می گويد: «أما و عينيك ما رأت عينای أرشح منك فؤادا، و لا أسرع تناولا، و لا سمعت أذنای بأرهف منك ذهنا، و لا أنفذ بصيرة، و لا قرع سمع السامعين ألين منك لهجة، و لا ألحن منك بحجة، تدفقت فی كل مراجعاتك تدفق اليعبوب، و ملكت فی كل محاوراتك الأفواه و الأسماع و الأبصار و القلوب، و للّه كتابك الأخير ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ يلوی أعناق الرجال و يقرع بالحق رأس الضلال»: به چشمان تو سوگند که چشمان من تاکنون فکر و قلبی را نديده که همانند شما مطالب از آن طراوش کند و به سرعت به مطالب پی برد. گوش های من نشنيده کسی مانند تو که اينگونه تيزذهن و بصيرتش نافذ باشد. به گوش سامعين نخورده است که کسی لهجه اش از تو نرم تر و در مقام احتجاج نيرومند تر باشد. مراجعه های شما همانند رودخانه ای پر آب روان می شود و در همه آنها گوش ها و چشم ها و قلب ها را مالک می شويد. و چه بگويم در باره اين مراجعه اخيرتان که گردن مردان را در برابر خود خم کرده و حق را بر سر گمراهی می کوبد.

وی در بخش دوم نامه خود می گويد: «لم يبق للسنّی مانعا من الاحتجاج بأخيه الشيعی إذا كان ثبتا، فرأيك فی هذا هو الحق المبين، و رأی المعترضين تعنّت و مماحكة، أقوالهم بعدم صحة الاحتجاج بالشيعة تعارض أفعالهم، و أفعالهم فی مقام الاحتجاج تناقض أقوالهم، فقولهم و فعلهم لا يتجاريان فی حلبة، و لا يتسايران إلى غاية، يصدم كل منهما الآخر فيدفعه فی صدره، و بهذا كانت حجتهم جذماء، و حجتك‌ العصماء، أوردت فی هذه العجالة ما يجب عن تفرّده برسالة سميتها لك «أسناد الشيعة فی إسناد السنّة» و ستكون الغاية فی هذا الموضوع، ليس وراءها مذهب لطالب، و لا مضرب لراغب، و أرجو أن تحدث فی العالم الإسلامی إصلاحا باهرا إن شاء اللّه تعالى»: با توجه به آنچه گفتيد معلوم می شود که برای يک سنی مانعی نيست که به کلام يک فرد شيعی که مورد وثوق است استناد کند. (گفته شد برای وثوق به کلام يک راوی و استناد به آن دو شرط لازم است: يکی صدق کلام و ديگر ضبط حافظه است). سخن درست همان است که شما گفتيد و سخن مخالفين لجاجت است. عالمان اهل سنت در مقام عمل به قول رجال شيعه استناد می کند اما در کلام خود اين کار را رد می کند و اين ناهمانگی سخن و عمل است. روشن است که احتجاج اين معترضين بی پايه بوده و کلام شما حجت و استوار است. آنچه شما در اين وقت کم آوريد سزاوار است که به صورت يک رساله مستقل نگاشته شود و نام آن «اسناد الشيعه فی اسناد السنه» باشد. مطمئنا اين رساله مورد توجه قرار خواهد گرفت و زحمت ديگران را کم کرده و دهان ياوه گويان را می بندد. اميد من اين است که شما در جهان اسلام با اين کار يک اصلاح آشکاری را پايه گذاری کنيد.

شيخ سليم در بخش سوم نامه خود می گويد: «آمنّا بآيات اللّه كلها، و آيات اللّه فی سيدنا أمير المؤمنين علی بن أبی طالب، و سائر أهل البيت رضی اللّه عنهم، أكثر ممّا أوردتموه.

فما ندری لما ذا عدل أهل القبلة عن أئمة أهل البيت، فلم يتعبّدوا بمذاهبهم فی شی‌ء من الأصول و الفروع، و لا وقفوا فی المسائل الخلافية عند قولهم، و لا كان علماء الأمة يبحثون عن رأيهم، بل كانوا يعارضونهم فی المسائل النظرية، و لا يبالون بمخالفتهم، و ما برح عوام الامة خلفا عن سلف، يرجعون فی الدين إلى غير أهل البيت بلا نكير، فلو كانت آيات الكتاب و صحاح السنّة نصوصا فيما تقولون، ما عدل أهل القبلة عن علماء أهل البيت و لا ارتضوا بهم بدلا، لكنهم لم يفهموا من الكتاب و السنّة أكثر من الثناء على أهل البيت، و وجوب مودتهم و احترامهم و السلف الصالح أولى بالصواب، و أعرف بمفاد أهل السنة و الكتاب فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ و السلام‌»[1] : ما به همه آيات و رواياتی که درباره حضرت اميرالمومنين (ع) آمده ايمان داريم و حتی مقدار آنها را بيشتر می دانيم اما سوالی دارم و آن اينکه چرا اهل قبله از ائمه اهل بيت(ع) عدول کردند و در اصول و فروع به مذهب آنان متعبد نشدند؟ چرا آنان در مسائل اختلافی به کلام ائمه (ع)‌ رو نياوردند و سخن آنان را دنبال نکردند؟ اصلا علمای امت خيلی دغدغه فهم رای ائمه را نداشتند و حتی نظرياتی در تعارض با آنها مطرح کرده اند. اين در مورد علما بود، عوام نيز به تبع عالمان خويش به اهل بيت (ع)‌ مراجعه نکردند. اگر اين آيات و روايات دلالت بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع) را داشته باشد بايد اهل قبله آنها را پذيرفته و پيرو اهل بيت می شدند و ديگر بدلی را به جای آنان بر نمی گزيدند. آنچه علمای اهل قبله از اين آيات و روايات فهميده اند تنها مدح اهل بيت(ع) بوده است نه پيروی علمی از آنان، و روشن است که سلف صالح نسبت به فهم اين آيات و روايات اعراف از ديگران و ما بوده اند و لذا بايد دنبال آنان رفت.

 

بررسی مراجعه 18

جوابی که مرحوم علامه شرف الدين داده اند نيز دارای سه بخش است:

    1. ابتدا تشکر از نامه شيخ سليم؛

    2. نقد کلام وی؛

    3. تحليلی از قضيه ای که رخ داده .

مرحوم شرف الدين می فرمايد: «أشكر حسن ظنكم بهذا القاصر، و أقدّر نظركم بعين الرضا إليه، و إلى مراجعاته، فأخشع أمام هذا العطف ببصری، و أعنوا لهذا اللطف هيبة و إجلالا»: از حسن ظن شما به خود تشکر می کنم و در مقابل نگرش و لطف شما خشوع می کنم.

«بيد أنی أستميح من سماحتكم مراجعة النظر فيما نسبتموه- من العدول عن أهل البيت- إلى مطلق أهل القبلة، و أذكّركم بأن نصف أهل القبلة- و هم شيعة آل محمد- ما عدلوا و لا هم عادلون، و لن يعدلوا عن أئمة أهل البيت فی شی‌ء من أصول الدين و فروعه أبدا، و أن من رأيهم كون التعبّد بمذاهبهم عليهم السّلام من الواجبات العينية المضيّقة بحكم الكتاب و السنّة، فهم يدينون اللّه عزّ و جلّ بذلك فی كل عصر و مصر، و على هذا مضى سلفهم و خلفهم الصالحان، منذ قبض رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم إلى يومنا هذا»[2] : از شما استدعا می کنم که درباره آنچه به همه اهل قبله در عدول از اهل بيت (عليه السلام) نسبت داديد، تجديدنظر کنيد! و يادآور می شوم: نيمی از اهل قبله- که شيعيان آل محمد (صلّی الله عليه و آله و سلّم) هستند- از آنها روی نگردانده، نمی گردانند و نخواهند گردانيد، در هيچ چيز نه در اصول و نه در فروع، هيچ گاه. عقيده آنها اين است که که تعبّد به مذهب آنها- به حکم کتاب و سنّت- واجب عينی و مُضيق است. بنابراين، آنها در هر زمان و در هر کجا به اين عقيده اند که در برابر فرمان خداوند عزّوجلّ بايد تسليم باشند، گذشتگان و پيشينيان صالح شيعه بر همين عقيده بوده اند و بر همين اعتقاد جان سپرده اند، از زمان رحلت پيامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم... تا امروز.

نکته:

شيعيان با اينکه از نظر تعداد کم بوده اند اما از جهت کيفی خيلی تاثير گذار بوده اند به گونه ای که نقش آنها به اين لحاظ بيش از نصف تعداد کمی اهل سنت بوده است.

مرحوم شرف الدين در بخش سوم کلام خود می فرمايد:

اين زمامداران و اولياء امور امّت بودند که از اهل بيت (عليه السلام) عدول کرده و از آنها روی گردانده اند.و اين جريان، از همان روز که به خاطر «خلافت» از آنها عدول کردند و آن را به انتخاب و اختيار خود گرفتند سرچشمه گرفته، و جريان يافته است، با اينکه نصّ صريح بر خلافت امير مؤمنان علی (عليه السلام) وجود داشت؛ چه اينکه ديدند عرب بر بودن «خلافت» در يک خاندان صبر نخواهد کرد! لذا، نصوص آن را تأويل بردند و «خلافت» را به انتخاب گذاردند، تا هرکدام از قبائل آنها به آرزوی رسيدن به آن باشند گرچه سالها طول بکشد، گاهی در اينجا باشد، و گاهی در آنجا، و مرتبه ای ديگر در قبيله ای دورتر. آنها هرچه قدرت و قوّت داشتند برای تأييد آن به کار گرفتند و تمام کسانی که مخالف با اين معنی بودند در هم شکستند.اين وضع، آنان را ناچار ساخت که از مذهب اهل بيت (عليه السلام) کناره گيرند، و آنچه از «کتاب» و «سنّت»، دلالت بر «وجوب تعبّد و تسليم در برابر آنان» داشت، تأويل نمايند. اگر آنها تسليم ظواهر ادلّه می شدند و به سوی اهل بيت (عليه السلام) باز می گشتند و خواص و عوام را در اصول و فروع به آنان ارجاع می دادند، راه بازگشت را بر خود می بستند و از بزرگترين مبلّغان و دعوت کنندگان به سوی اهل بيت (عليه السلام) می گرديدند؛ امّا اين «حقيقت» با خواسته های آنان و آنچه را که بر آن عزم داشتند سازگاری نداشت و با حزم و دورانديشی و قدرت سياسيشان وفق نمی داد.

در پايان مرحوم شرف الدين در نکته زيبايی می فرمايد: اگر بر فرض ما نصوص را کنار بگذاريم،‌ باز آيا شما فضيلت اهل بيت(ع) را کمتر از ديگران می دانيد که افراد پايين تر را گرفته و برتر را رها کرده ايد؟ لااقل بايد گفت مردم در اين زمينه مختار باشند. آيا امام صادق (ع) از ابوالحسن اشعری کمتر بود که شما او را گرفته و امام را رها کرده ايد؟ چه دليل و منطقی داريد که پيروی از ديگران را بر اهل بيت(ع) مقدم داشته ايد؟ من شما اهل سنت را متهم نمی کنم که اين گونه قضاوت کنيد .

انشاء الله در جلسه آينده به مراجعه 19 می رويم که در آن بحث نصوص امامت اميرالمومنين (ع) باز می شود .

 

مؤيد به تأييدات الهی

کلام مرحوم علامه شرف الدين کلامی عادی نيست و انسان يقين می کند که يک عنايت غيبی پشت کلام و بيان ايشان است. خدای متعال اين عنايت را وعده داده است: ﴿وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين[3] . بنده يقين دارم که رهبر معظم انقلاب نيز همين گونه مؤيد به تاييدات الهی است و در اين امر شکی ندارم. کيفيت آن را که آيا رويای صادقه يا خلسه و يا غير آن است نمی دانم اما يقين دارم که هست. نمی شود در مقابل فرعون های روزگار و استکبار جهانی يک تنه ايستاد و مقاومت کرد اما عنايت الهی همراه فرد نباشد. اين مقاومت و ايستادگی امری ساده نيست، جبهه استکبار جبهه ای است که انواع تخصص ها از جامعه شناسی، روانشناسی و امور نظامی را به خدمت گرفته و افراد کارکشته را به کار گماشته است و با حساب و کتاب و برنامه وارد ميدان شده است. ما اين قدر با برنامه عمل نمی کنيم اما امام زمان (عج) هوای ما را دارد. حال در مقابل اين هجمه عظيم و شيطنت شيطان چگونه اين بزرگوار ناخدايی می کند. شيطانی که اميرالمومنين (ع) فرمود : « أَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَه‌»[4] .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo