< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

96/02/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه مودت و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

بررسی اشکالات وارده بر ديدگاه شيعه در مورد آيه مودت

سخن در بررسی روايتی بود که درباره آيه مودت آمده بود. در اين حديث که از ابن عباس نقل شده است از پيامبر اکرم (ص) سوال شد مقصود از کسانی که مودت آنها واجب است کيست ؟ آن حضرت فرمود: علی بن ابيطالب، فاطمه، حسن و حسين (عليهم السلام).

از مباحث بيان شده معلوم شد که از جهت سند اشکالی متوجه اين حديث نيست علاوه بر اينکه روايات متعددی از منابع اهل سنت و شيعه مويد اين روايت است. در جلسه گذشته 7 روايت از منابع اهل سنت نقل شد. روايات شيعی نيز قبلا از تفسير نورالثقلين بيان شد که منابع آن ها از اين قرار است:

1. محاسن، ابوجعفر برقی (274 هـ) چهار روايت را در اين باره نقل کرده است.

2. مرحوم کلينی (329هـ) در اصول و روضه کافی پنج روايت آورده است.

3. ابراهيم کوفی (که در عصر غيبت صغری و معاصر با مرحوم کلينی می زيسته) در تفسير فرات 12 روايت نقل کرده است .

4. شيخ صدوق در خصال و عيون الاخبار، دو روايت نقل کرده است .

5. سيد شرف الدين استرابادی، در کتاب «کنز جامع الفوائد» که منتخبی از کتاب «تاويل الايات الظاهره» است دو روايت نقل کرده است.

مجموع اين روايات 25 روايت می شود که حداکثر 5 روايت آن تکرار شده است. اين روايات از اميرالمومنين، امام حسن مجتبی، امام حسين، امام زين العابدين، امام باقر، امام صادق و امام رضا (عليهم السلام) نقل شده است.

روايت ابن عباس از ابن جبير نيز که در ابتدا بيان شد در منابع شيعه نقل شده است.

با توجه به اين روايات مويد در منابع اهل سنت و شيعه درباره اين روايت، روشن می شود که اين حديث، متواتر بوده و ديگر در صدور آن از پيامبر اکرم (ص) ترديدی باقی نمی ماند و اگر احيانا خدشه ای از جهت سندی بر آن گرفته شده باشد، بر اساس قاعده «يقوی بعضها بعضا» به آن اعتنايی نمی شود.

 

رابطه اين روايت با دو روايت ديگر

اين روايت با روايتی که بيان شد معنای آيه را تقرب الی الله می داند منافاتی ندارد زيرا همان طور که بيان شد محبت اهل بيت اولا: از مصاديق تقرب الی الله است؛ ثانيا: از مصاديق مهم آن به شمار می رود زيرا روايات شديد اللحنی درباره عدم پذيرش اعمال در صورت نبودن محبت آمده است؛ ثالثا: مسير تقرب الی الله توسط اهل بيت مشخص می شود؛ از طريق محبت و تبعيت از آنان راه قرب الله يافته شده و تقرب به او صورت می گيرد.

در مورد روايت اول ابن عباس نيز گفته شود هر چند در صحيح بخاری نقل شده است اما اولا خبر واحد است؛ ثانيا اشکالات جديد و فنی محتوايی دارد و لذا نمی تواند در مقابل اين روايت عرض اندام کند.

 

اشکالات وارد شده بر ديدگاه شيعه در مورد معنای آيه مودت

اشکال اول

ابن تيميه، ابن کثير[1] و عبدالعزيز دهلوی[2] در اشکالی گفته اند: سوره شوری مکی است و اگر بنا باشد مراد از ذو القربای در آيه، اهل کساء باشد صحيح نيست زيرا در آن زمان هنوز اميرالمومنين (ع) با حضرت زهرا(س) ازدواج نکرده و فرزندی نداشتند. ابن تيميه می گويد: «أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ فِی سُورَةِ الشُّورَى وَهِی مَكِّيَّةٌ بِاتِّفَاقِ أَهْلِ السُّنَّةِ، بَلْ جَمِيعُ آلِ حم مَكِّيَّاتٌ، وَكَذَلِكَ آلِ طس. وَمِنَ الْمَعْلُومِ أَنَّ عَلِيَّا إِنَّمَا تَزَوَّجَ فَاطِمَةَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ غَزْوَةِ بَدْرٍ، وَالْحَسَنُ وُلِدَ فِی السَّنَةِ الثَّالِثَةِ مِنَ الْهِجْرَةِ، وَالْحُسَيْنُ فِی السَّنَةِ الرَّابِعَةِ، فَتَكُونُ هَذِهِ الْآيَةُ قَدْ نَزَلَتْ قَبْلَ وُجُودِ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ بِسِنِينَ مُتَعَدِّدَةٍ، فَكَيْفَ يُفَسِّرُ النَّبِی - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - الْآيَةَ بِوُجُوبِ مَوَدَّةِ قَرَابَةٍ لَا تُعْرَفُ وَلَمْ تُخْلَقْ [بَعْدُ]».[3]

پاسخ

پاسخ اين اشکال روشن است. عالمی که ملا و منصف است آن گاه که اشکالی را وارد می کند وقتی می بيند جواب آن روشن است پاسخ آن را هم به گونه ای بيان می کند. نمونه آن تفتازانی است که در باره حديث منزلت ابتدا می گويد: شايد مراد از اين حديث همه منزلت ها نباشد بلکه منزلت خاصی که مربوط به استخلاف در مدينه در غزوه تبوک به جای پيامبر اکرم (ص) است باشد. اما خود وی بعد از آن می گويد: اما اين اشکال وارد نيست به حهت قاعده «العبره بعموم اللفظ لا بخصوص المورد»، مورد مخصص نيست . و يا قاضی عبدالجبار معتزلی در کتاب «المغنی» در نقدی که بر حديث غدير می کند می گويد: ممکن است جريان غدير درباره بحث امامت نباشد بلکه بحث محبت باشد زيرا نقل شده است که حضرت اميرالمومنين (ع) در سفری که برای جمع آوری صدقات به يمن داشتند، در بازگشت، با اصحاب، به جهت استفاده بدون اجازه از صدقات برخورد کردند و آنان نيز با ناراحتی نزد رسول خدا (ص) رفته و از اميرالمومنين (ع) شکايت کردند. پيامبر نيز در غدير خم مردم را جمع کرد و فرمود: همان طور که مرا دوست می داريد علی را دوست بداريد و با او دشمنی نکنيد، او در اجرای دستور خداوند بسيار دقيق و سختگير است. اما خود وی سپس در جواب می گويد: لو صح هذا الخبر... اگر فرض کنيم اين خبر صحيح باشد می تواند انگيزه جمع کردم مردم باشد اما دليلی بر اختصاص کلام حضرت در اين مطلب ندارد، بلکه بايد ديد کلام آن حضرت بر چه چيزی دلالت دارد. اين مانند شان نزول آيات است که مورد آن ها مخصص معنای آيه نيست. اين گونه برخورد با مباحث علمی برخورد عالمانه است.

نقد کلام ابن تيميه آن است که فراوان داريم که سوره ای مکی و آياتی در آن مدنی است و بالعکس سوره ای مدنی و آياتی از آن مکی است. چه مانعی دارد که به حسب روايات گفته شود سوره ای مکی است اما پيامبر خدا (ص) به جهت مصالحی آياتی مدنی را در آن قرار داده اند. نمونه هايی از اين مساله چنين است:

1. طبری در تفسير خود می گويد: سوره عنکبوت مکی است اما دو آيه اول آن مدنی است.[4]

2. سيوطی می گويد: سوره کهف مکی است و هفت آيه اول آن مدنی است.[5]

3. و نيز می گويد: سوره مريم مکی است و آيه ﴿وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى‌ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا﴾[6] مدنی است.[7]

4. قرطبی می گويد: سوره هود مکی است و آيه ﴿وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى‌ لِلذَّاكِرينَ﴾[8] مدنی است.[9]

5. و نيز می گويد: سوره ابراهيم مکی است اما آيه ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار﴾[10] مدنی است.[11]

برای نمونه های ديگر به کتاب شريف «الغدير»[12] ، علامه امينی رجوع شود.

در مورد آيه مورد بحث نيز قرطبی می گويد: «سوره الشوری مکی فی قول الحسن و عکرمه و عطا و جابر. قال ابن عباس و قتاده الا اربع آيات منها نزلت فی المدينه : ﴿قل لا اسالکم عليه من اجر ...».[13]

ابوحيان می گويد: «وَ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: مَكِّيَّةٌ إِلَّا أَرْبَعَ آيَاتٍ مِنْ قَوْلِهِ: ﴿قُلْ لَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى﴾ إِلَى آخِرِ الْأَرْبَعِ آيَاتٍ، فَإِنَّهَا نَزَلَتْ بِالْمَدِينَةِ».[14]

شوکانی در فتح القدير[15] ، و آلوسی در روح المعانی[16] همين مطلب را گفته اند. آلوسی در ادامه گفته است: «و جوز أن يكون الإطلاق باعتبار الأغلب»، چون اغلب آيات سوری شوری مکی است به اين اعتبار آن را مکی گفته اند و الا برخی آيات آن مدنی است.

 

اشکال دوم

عبدالعزيز دهلوی می گويد: اين مطلب که پيامبر خدا (ص) از مردم به جهت رسالت خويش اجر خواسته و آن مودت نسبت به خويشاوندان خود باشد با شأن و مرتبه آن حضرت سازگاری نيست. اين کار اهل دنيا است که برای خود و ديگران کيسه می دوزند ، در حالی که انبيای الهی اهل اين کارها نبودند.[17]

پاسخ

مرحوم علامه طباطبايی پاسخ جامع و خوبی به اين اشکال داده و گفته اند:

1. قبلا هم گفتيم که درخواست اجر از سوی آن حضرت درخواست اجر واقعی نيست بلکه امری مجازی بوده که به خود مسلمين باز می گردد. کما اينکه همين نکته در آيات ديگر آمده است آنجا که می فرمايد: ﴿قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‌ رَبِّهِ سَبيلا﴾[18] و می فرمايد: ﴿قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِی إِلاَّ عَلَى اللَّه.[19] بنابراين در واقع اجری درخواست نشده است.

2. ثابت شد که اين آيات مدنی است و لذا مخاطبين اين سخن مسلمانان بودند، و آنان کسانی بودند که به آن حضرت ايمان آورده و تسليم ايشان بودند و هرگز به ذهن آنان نمی آمد که [نعوذبالله] آن حضرت نگاه تبعيض آميزی به قوم و فاميل خود دارند، بلکه آنان پيامبر را به عنوان فرستاده الهی و فردی معصوم پذيرفته بودند.

3. مرحوم علامه در جوابی نقضی می فرمايد: همين پيامبر از مردم خواستند که از ايشان اطاعت بی چون و چرا داشته باشند. و يا انفال و غنائم را برای خود و خويشان خويش بيان کردند. و يا مساله ازدواج آن حضرت که زمينه اتهام آن زياد تر است. اگر احتمال شما مطرح شود بايد آن حضرت اين موارد را نيز نمی فرمودند.

4. فرض کنيم دلالت آيه مودت فی القربی را به جهت دفع اتهام ياد شده انکار کنيم اما همه قبول دارند و نزاعی در آن نيست که مساله محبت اقربای پيامبر توسط آن حضرت بيان شده است، لذا اين اتهام به همه آن روايات نيز سرايت می کند.[20]

 

اشکال سوم

دهلوی در اشکال ديگری گفته است: اين آيه شريفه با آيات متعددی که درباره انبياء آمده و همه با صراحت می گويد که آنان از مردم اجری نخواسته اند و اجر ما تنها بر خداوند است سازگار نيست. اگر بگوييم پيامبر خدا (ص) ‌چنين درخواستی داشته است در اين صورت شأن آن حضرت را از بقيه پايين تر دانسته ايم در حالی که بالاجماع شأن آن حضرت از ساير انبياء برتر بوده است.[21]

پاسخ

با توجه به آنچه بيان شد پاسخ اين اشکال نيز روشن است زيرا همان طور که مرحوم علامه فرمودند حقيقتا آن حضرت اجری از کسی نخواستند و آنچه طلب کردند مربوط به خود مسلمانان بوده است.

 

اشکال چهارم

دهلوی گفته است: اين آيه بر خلاف آياتی است که تصريح می کند شما از مردم اجری نمی خواهيد.

پاسخ

گفته شد آن حضرت واقعا اجری را درخواست نکردند.

 

اشکال پنجم

ابن تيميه می گويد: اگر مقصود از آيه، خويشاوندان پيامبر باشد بايد به جای عبارت «فی القربی» گفته می شد «ذو القربی»، زيرا در ساير آيات، وقتی سخن از خويشاوندان پيامبر و يا خويشاوندان مومنان است از تعبير «ذو القربی» استفاده شده است نه مصدر.

پاسخ

1. با توجه به رواياتی که ذيل اين آيه شريفه آمده است، ثابت شد که مراد از آيه، ذوالقربای پيامبر است و در اين مطلب ترديدی نيست. اما اينکه چرا از اين کلمه استفاده شده وجه آن را نمی دانيم، و اين ندانستن خللی به استدلال ما وارد نمی کند زيرا عدم علم است نه علم به عدم.

2. اينکه به جای «ذو القربی» از مصدر و کلمه «قربی» استفاده شده ممکن است برای بيان مبالغه باشد. کما اينکه وقتی می خواند بگويند زيد در عدالت شديد است به جای تعبير «زيد عادل» گفته می شود «زيد عدل». در آيه شريفه نيز استفاده از مصدر گويای آن است که خويشاوندانی مورد نظر هستند که در مساله مودت و محبت، هم شان پيامبر هستند. در روايت نيز آمده است که گاهی در مناظرات، ائمه اطهار می فرمودند: ما مراد آيه هستيم. يک موقع نزد يکی از ائمه (ع) مطرح شد که برخی می گويند مراد از مودت در آيه عام است. حضرت فرمود: اينگونه نيست بلکه ما مراد آيه هستيم. شاهد آن اين است که وقتی برای پيامبر اکرم (ص) کار خاصی پيش می آمد آيا همه را دعوت می کرد يا عده ای خاص را دعوت می کرد؟ همانند جريان مباهله که افراد خاصی را دعوت کردند و لذا در آيه، افراد خاصی مورد نظر است. بنابراين استفاده از مصدر در اينجا وجهی حکمی دارد.

تا اينجا ثابت شد که مراد از مودت فی القربی، مودت اهل بيت خاص پيامبر است. در ادامه به بررسی دلالی اين آيه شريفه می پردازيم.

 

دو حكايت درباره اخلاص

1. از آيت‌اللَّه بروجردى‌

شهيد مطهری می گويند: اين داستان الآن يادم آمد، خوب است برايتان عرض كنم. من هشت سال نزد مرحوم آقاى بروجردى (اعلى‌اللَّه مقامه) درس خوانده بودم و حقيقتا به شخص ايشان خيلى اعتقاد داشتم و واقعا او را يك مرد روحانى مى‌دانستم. البته اينكه افرادى (از جمله خود من) به دستگاه ايشان انتقاد داشتند، به جاى خود، اما من به شخص اين مرد معتقد بودم، يعنى او را يك مرد روحانى واقعى و كاملا مؤمن و معتقد و خداترس مى‌ديدم. نقل مى‌كنند در همين كسالت قلبى كه منتهى به فوت ايشان شد- ظاهرا سه چهار روز هم بيشتر طول نكشيد- يك روزى ايشان خيلى متأثر بود و گفت كه من خيلى ناراحتم از اينكه كارى نكرده‌ام و مى‌روم. [اطرافيان ايشان مى‌گويند] اى آقا! شما چه مى‌فرماييد؟! شما الحمدللَّه اين‌همه توفيق پيدا كرديد، اين‌همه خدمتها كه شما كرديد كى [كرده‌]؟! اى كاش ما هم مثل شما بوديم، شما كه الحمدللَّه كارهايى كه كرديد خيلى درخشان است «1». ايشان به اين حرفها اعتنا نكرد و در جواب آنها اين جمله را- كه حديث است- گفت: «خَلِّصِ الْعَمَلَ فَانَّ النّاقِدَ بَصيرٌ بَصيرٌ» يعنى عمل را خالص بگردان كه آن كه نقد مى‌كند و عمل را در محك مى‌گذارد، خيلى آگاه و بيناست و از زير نظر او كوچكترين عمل مغشوشى بيرون نمى‌رود. يعنى چه مى‌گوييد كه ما كار كرديم؟! از كجا معلوم كه اين عملهاى ما واقعا خلوص داشته باشد؟! براى خدا بودنش را از كجا تأمين مى‌كنيد؟![22]

2. از آقای قرائتی

وی می گويد: آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانی از علما درجه يک مشهد بودند، زمان طاغوت از من دعوت کردند که برای تدريس روش کلاس داری به مشهد بروم و طلبه های مشهد را آموزش دهم. من خانه قم را دادم و برای يک سال خانه ای در مشهد اجاره کردم. يک عهدی با امام رضا بستم که يک سال هرگونه کلاس درسی شامل حوزه ، دانشگاه و دبيرستان در مشهد داشته باشم و هيچ حقوق و تشکری نمی خواهم ، در عوض شما از خدا بخواه من آخوند مخلص بشوم.

بعد از سه چهار ماه سر کلاس طلبه ها بودم و هنگام خروج به علت اينکه کلاس شلوغ بود، يکی از طلبه ها مرا ديد و جلو تر از من خارج شد، من دوست داشتم که احتراما به من تعارف کند. در همين لحظه متاثر شدم که بر عهد خود نبودم و فهميدم که طبق آيه های سوره ی انسان اخلاص نداشتم. رفتم و گوشه ای از مسجد نشستم و سپس نزد آيت الله تهرانی رفتم و گفتم که يادتان هست که به گفته ی شما به اينجا آمدم، چند ماه نيز تدريس کردم و هيچ حقوقی هم نگرفتم؛ اما امروز يک دسته گل به آب دادم. نه پول گرفتم و نه آخرت دارم، ايشان پرسيدند چرا، گفتم چون هنگام خروج ديدم به من تعارف نشد يه جوری شدم. ايشان بعد از اين داستان شديدا گريه می کردند و فرياد می کشيدند و من هم ناراحت بودم که چه شده است و از ايشان می خواستم که گريه نکند. ولی آنچنان گريه شديد شده بود که اشک از محاسن ايشان می چکيد.

گريه که تمام شد به من گفتند : برو به حرم و از امام رضا (ع) تشکر کن که وسط عمرت فهميدی که مخلص نيستی من امروزکه 80 سال دارم می گويم که دم درب بايد به من تعارف کنند.

 


[1] اشکال او در جلسات قبل (29- 01- 96) بیان شد. تفسیر ابن کثیر، ‌ج7، ص201 .
[2] مختصر تحفه اثنی عشریه، دهلوی، ص153-154.
[4] تفسیر طبری، ج20، ص150.
[9] تفسیر قرطبی، ج9، ص5.
[11] تفسیر قرطبی، ج9، ص188.
[12] الغدیر، علامه امینی، ج1، ص485- 488.
[13] تفسیر قرطبی، ج18، ص1.
[15] فتح القدیر، شوکانی، ج4، ص524.
[17] مختصر تحفه اثنی عشریه، ص153 - 154.
[21] مختصر تحفه اثنی عشریه، ص153.
[22] مجموعه آثار، شهید مطهری، ج4، ص533، ط: صدرا.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo