< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه يازده و دوازده، استدلال به آيات مربوط به اهل بيت (ع)

خلاصه مراجعه دهم

در جلسه قبل مراجعه دهم به پايان رسيد. مسير بحث به اين صورت بود که در مراجعه هفتم شيخ سليم بشری از مرحوم شرف الدين درخواست نمود تا ادله خود مبنی بر لزوم پيروی از مذهب اهل بيت (ع) و عدم پيروی از مذاهب فقهی و کلامی اهل سنت بيان کند. علامه شرف الدين در مراجعه هشتم، به بيان چهار روايت نبوی مشهور در اين باره پرداختند که عبارت بودند از: حديث ثقلين، حديث سفينه، باب حطه و حديث امان. در مراجعه نهم شيخ سليم درخواست ادله بيشتری می کند و لذا مرحوم شرف الدين در مراجعه دهم قريب به 20 روايت در اين باره بيان می کند و در آخر، مساله وجوب صلوات را مطرح کرده و می گويد: «و حسبنا فی إيثارهم على من سواهم، إيثار اللّه عزّ و جلّ إيّاهم، حتى جعل الصلاة عليهم جزءا من الصلاة المفروضة على جميع عباده ...

يا أهل بيت رسول اللّه حبّكم فرض من اللّه فی القرآن أنزله‌

كفاكم من عظيم الفضل أنكم من لم يصلّ عليكم لا صلاة له‌»

درباره آيه صلوات و احاديث ذيل آن بحث مبسوطی مطرح شد که ديده نشده بود کسی آن را بيان کرده باشد. در اين بحث بيان شد که آيه شريفه صلوات می تواند به عنوان يکی از ادله عصمت اهل بيت مورد استدلال قرار گيرد.

مرحوم شرف الدين در پايان اين مراجعه بابی را باز کرده و به مساله آيات پيرامون اهل بيت اشاره می کند و می فرمايد: « و لنكتف الآن بهذا القدر، ممّا جاء فی السنّة المقدّسة من الأدلّة على وجوب الأخذ بسنّتهم، و الجری على اسلوبهم، و فی كتاب اللّه عزّ و جلّ آيات محكمات توجب ذلك أيضا، أوكلناها إلى شاهد لبّكم و مرهف ذهنكم، و أنتم ممّن تكفيه اللمحة الدالة، و يستغنی بالرمز عن الإشارة، و الحمد للّه ربّ العالمين. ش‌»[1] : فعلا به همين مقدار از سنت نبوی برای وجوب تمسک به اهل بيت (ع) و عمل به روش آن ها اکتفا می کنيم. در قرآن کريم نيز آيات محکمی بر اين مطلب وجود دارد اما ما ديگر وارد آن نمی شويم و آن را به عقل و خرد شما که شاهد بر آن است واگذار می کنيم. شما به حمد الهی صاحب ذهنی تيز و از افرادی هستيد که اشاره دلالت گر او را کفايت می کند و حتی نياز به اشاره هم نيست، بلکه با رمز نيز که مخفی تر است مطلب را می فهميد.

 

مراجعه يازدهم

شيخ سليم در پاسخ نامه مرحوم شرف الدين می گويد:

«تشرّفت بكتابك الجليل، سديد المناهج متسنّى التحصيل، ملأت الدلو به إلى عقد الكرب، و تحدّرت فيه تحدّر السيل من رءوس الجبال، قلّبت فيه طرفی، و تأمّلته مليّا فرأيتك بعيد المستمر، ثبتا فی الغدر، شديد العارضة، غرب اللسان‌»[2] نامه مهم و جليل شما که روش های آن استوار و دستيابی به مطالب در آن قاعده مند است به دستم رسيد. شما دلو معرفت را از آب پر کرده و به صورت کامل و وافی به توضيح مطالب پرداختيد. (کرب، به طنابی گفته می شود که به دسته دلو می بندند. تحديث نيز به معنای سيلی است که سرازير شده است). من روی نامه شما خيلی تامل کردم و چند بار آن را زير و رو کرده و مورد مطالعه و نظر قرار دادم. از اين نامه شما يافتم که در بحث و جدال فردی قوی هستيد و به ذکر يک کلمه اکتفا نمی کنيد بلکه کار را به صورت کامل جلو می بريد. ( غدر در لغت به معنای زمينی است که دارای سنگ ها و حفره های فراوان است). شما را در ميدان مبارزه، عالمی ثابت قدم که در مجادله قوی و دارای زبانی گويا است يافتم.

« و حين أغرقت فی البحث عن حجّتك، و أمعنت فی التنقيب عن أدلّتك، رأيتنی فی أمر مريج، أنظر فی حججك فأراها ملزمة، و فی بيّناتك فأجدها مسلّمة، و أنظر فی أئمه العترة الطاهرة فإذا هی بمكانة من اللّه و رسوله، يخفض لها جناح الذلّ هيبة و إجلالا، ثم أنظر إلى جمهور أهل القبلة و السواد الأعظم من ممثلی هذه الملّة، فإذا هم مع أهل البيت على خلاف ما توجبه ظواهر تلك الأدلة، فأنا أؤامر منّی نفسين «1»: نفسا تنزع إلى متابعة الأدلة، و اخرى تفزع إلى الأكثرية من أهل القبلة، قد بذلت لك الاولى قيادها، فلا تنبو فی يديك، و نبت عنك الاخرى بعنادها، فاستعصت عليك.

فهل لك أن تستظهر عليها بحجج من الكتاب قاطعة تقطع عليها وجهتها و تحول بينها و بين الرأی العام، و لك السلام.»

وقتی در دريای حجت شما فرو رفتم و در ادله شما تامل کرديم خود را در امری دشوار و آشفته يافتم (همانند فردی که بر سر دو راهی قرار گرفته و نمی داند کدام راه را انتخاب کند). وقتی حجت های شما را می بينم همه مسلّم و ملزم کننده است. وقتی به ائمه عترت طاهره نگاه می کنم می بينم که جايگاهی عظيمی نزد خداوند و پيامبر او دارند به گونه ای که هر کس در مقابل هيبت آنان قرار گيرد خاضع می شود. اما وقتی نگاه به اکثريت مسلمانان می کنم می بينم که برخورد آنها با اهل بيت بر خلاف مقتضای آن ادله است. من در خود دو نفس و دو شخصيت می بينم. يکی مرا به تبعيت از ادله می کشاند و ديگری فرمان می دهد به دنبال اکثريت باشم. رهبری نفس اولم را به شما سپرده ام؛ او در پيش شما مخالفتی ندارد. اما نفس ديگرم با شما عناد داشته و عصيان می کند. آيا شما می توانيد نفس اولم را کمک کنيد تا بر نفس دوم غلبه پيدا کند و ادله ای از کتاب بياوريد تا اين ادله بتواند بين آن نفس که به سمت شما است و اکثريت فاصله اندازد؟

 

دو نکته در شيوه مباحثه و مناظره با ديگران

شيوه مناظره و گفت و گوی مرحوم شرف الدين، بسيار شيوه ای ممتاز و اثر گذار است. ايشان توانستند با نامه خويش در عقايد شيخ سليم ترديد ايجاد کنند. برای اين که بخواهيم مذهب فردی را تغيير دهيم دو نکته مورد توجه بايد باشد :

1. در گام اول بايد در باورهای نادرست او ترديد ايجاد کنيم تا خود فرد اگر اهل فکر است به سراغ تحقيق برود. برخورد ما بايد در مناظرات برخوردی کريمانه باشد تا بتوان در عقايد فرد نفوذ کرد و او را تحت تاثير قرار داد. با توهين و تحقير و ناسزا اصلا کار پيش نمی رود. برخی خيال می کنند با فحش و توهين می توانند به تقويت دين بپردازند در حالی که اصلا چنين چيزی ممکن نيست. اين مساله نه تنها باعث تغيير فرد نمی شود بلکه او را مقاوم تر نيز می کند.

قرآن کريم در مناظره و گفت و گو با مخالفين با شيوه ای نرم وارد بحث شده است. خدای متعال به پيامبر اکرم (ص) می فرمايد به مشرکان بگو : ﴿ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى‌ هُدىً أَوْ فی‌ ضَلالٍ مُبينٍ﴾[3] روشن است که آنان در ضلالت مبين هستند اما خدای متعال می فرمايد در مقام صحبت اين گونه سخن بگو تا آنان نرم شده و وارد بحث شوند و الا اگر تند برخورد شود آنان گارد گرفته و پس می زنند.

هم‌چنين خدای متعال وقتی به حضرت موسی (ع) دستور می دهد به سراغ فرعون برود، می فرمايد: در مقابل فرعون با نرمی سخن بگو شايد باعث تذکر او گردد: ﴿فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‌﴾[4] . بله استدلال بايد پر مايه و قوی باشد اما در برخورد بايد محترمانه و کريمانه سخن گفت.

علامه طباطبايی در ذيل اين آيه شريفه سخنی دارند: ﴿أَ فَمَنْ يَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّی إِلاَّ أَنْ يُهْدى‌﴾[5] : آيا كسى كه به سوى حقّ رهبرى مى‌كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‌يابد مگر آنكه هدايت شود؟ مرحوم علامه می فرمايد: چرا قرآن کريم از واژه «احق» به جای واژه «حقيق» استفاده کرده است در حالی که بت ها هادی به حق نيستند؟ به قرينه صدر آيه معنای احق همان حقيق است، اما قرآن کريم از اين تعبير استفاده کرده است تا مشرکان فورا برافروخته نشوند بلکه مجال تامل يابند.

2. نکته ديگر اينکه در مناظره نبايد منتظر آن بود که فرد تسليم بودن خود را اعلام کند، بلکه بايد سخن محکم را گفت و عبور کرد.

اين روش مرحوم شرف الدين است که معجزه می کند. همين شيوه ايشان باعث شده تا کتاب «المراجعات» نفوذی داشته باشد که ديگر کتاب ها در اين زمينه ندارد. سبک ايشان در مناظره ها بسيار جواب می دهد. حقيقتا بايد ايشان را همان گونه که امام راحل فرمود هشام بن حکم زمان دانست. هشام بن حکم نيز علاوه بر تلاش و کوشش علمی يک رجل سياسی بودند.

 

مراجعه دوازدهم بررسی آيات قرآن کريم در زمينه اهل بيت(ع)

مرحوم شرف الدين در اين مراجعه، به ذکر 58 آيه در اين زمينه می پردازند. ايشان در ابتدا می فرمايد: « إنّكم- بحمد اللّه- ممّن وسعوا الكتاب علما، و أحاطوا بجليّه و خفيّه خبرا، فهل نزل من آياته الباهرة فی أحد ما نزل فی العترة الطاهرة؟ هل حكّمت محكماته بذهاب الرجس عن غيرهم؟ و هل لأحد من العالمين كآية تطهيرهم‌ هل حكم بافتراض المودّة لغيرهم محكم التنزيل‌»[6] شما به حمد الهی از کسانی هستيد که علم کافی به کتاب خدا داريد و از آشکار و نهان آن مطلع هستيد. حال که چنين است شما را داور قرار می دهم، آيا از آيات قرآن کريم آن مقدار که درباره عترت طاهره نازل شده درباره کس ديگری نازل شده است؟ مرحوم شرف الدين در پيشانی کلام خويش به چهار آيه اشاره می نمايد و می فرمايد:

1. آيا در آيات قرآن کريم اين حکم برای کسی غير از اهل بيت آمده که خداوند آنان را از پليدی و رجس دور کرده و طهارتی خاص بخشيده است؟

2. آيا در قرآن کريم حکمی بر وجوب مودت بر غير اهل بيت (ع) آمده است؟

3. آيا آيه مباهله را جبرئيل برای غير اهل بيت آورده است؟

4. آيا سوره هل اتی در مدح غير اهل بيت(ع) نازل شده است؟ با ذکر اهل بيت است که اين سوره زينت يافته است.

مرحوم شرف الدين در پاورقی می فرمايد: «و من أراد الوقوف على جليّة الأمر فی كل من آية التطهير و آية المباهلة و آية المودة فی القربى و سورة الدهر فعليه بكلمتنا الغرّاء فإنها الشفاء من كل داء و بها رد جماح الأعداء، و زجر غراب الجهلاء و الحمد للّه. » کسی که می خواهد بر اين آيات اطلاع کامل پيدا کند به کتاب «کلمه الغرا» (اثر خود ايشان) مراجعه کند که اين کتاب هر دردی (از دردهای حيرت و ضلالت ) را درمان می کند و سرکشی و نافرمانی دشمنان را رد می کند و حمد از آن خدای متعال است.

 

بررسی آيه تطهير و دلالت آن بر لزوم پيروی از اهل بيت(ع)

درباره اين آيه شريفه ابتدا اين سوال مطرح است که مراد از اهل بيت در آن چه کسانی است؟ چند ديدگاه در اين باره مطرح شده است:

1. مشهور مفسرين از عامه و خاصه قائل هستند که آيه اختصاص به اهل کساء دارد. مجموعه رواياتی که دلالت بر اين قول دارد چهار دسته اند که از جمله آن ها فعل پيامبر در پوشش اهل بيت خويش با عبا است.

قضيه کساء به صورت مکرر واقع شده است. محل آن نيز هم خانه حضرت زهرا(س) و هم ام سلمه و هم جاهای ديگر بوده است. در مسند احمد آمده است واثل بن اسقع می گويد: درب خانه حضرت زهرا (س) رفتم و جويای علی (ع) شدم. ايشان فرمود: علی (ع) نزد پيامبر است. منتظر ماندم تا اين که رسول خدا(ص) در حالی که امام حسين را در آغوش و دست امام حسن (ع) را گرفته و علی بن ابيطالب (ع) پشت سر ايشان بود وارد شدند. آن حضرت داخل خانه شده و عبايی را گرفتند و خود و اينان را زير عبا قرار داده و سپس در حق آنان دعا نمودند.

از جمله نقل های خيلی مشهور اين قضيه، وقوع آن در خانه ام سلمه است که از جمله روات آن عايشه است. اين مساله بيان تکرر واقعه را دارد تا جايی که برخی گفته اند چون تکرر واقعه بوده آيه نيز مکرر نازل شده است اما مرحوم شرف الدين می فرمايد دليلی بر تکرر نزول نداريم بلکه آيه يک بار نازل شده اما پيامبر آن را چند جا عملياتی کرده اند .

شاهدی ديگری که مساله اختصاص را می رساند آن است که در برخی از نقل ها آمده است که پيامبر خدا(ص) از داخل شدن ام سلمه در زير عبا ممانعت کرده و حتی به ايشان فرمودند: «تنهی عن اهل بيتی» دور بايست. ام سلمه خيلی تلاش داشت که در اين فضيلت شريک شود و به گونه ای داخل در عبا شود اما پيامبر با تعابير مختلفی به ايشان فرمودند که «انت علی خير» اما جز اهل بيت نيستی. حتی در روايتی آمده است که ام سلمه عبا را گرفت تا داخل شود اما پيامبر «جذبه عنها» عبا را از دست ايشان کشيد و فرمود «هولاء اهل بيتی».

شاهد ديگر دعای آن حضرت است که با تعبير «اللهم هولاء اهل بيتی» آمده است و گويای حصر اهل بيت در اهل کساء است.

اين روايات و شواهد حصر اهل بيت در اهل کساء آن قدر فراوان است که ابوجعفر تهاوی صاحب کتاب «بيان السنه و الجماعه» در کتاب «مشکل الاثار» که به شرح روايات مشکل پرداخته است به صراحت می گويد: اين روايات با اين خصوصيات دلالت می کند که آيه تطهير اختصاص به اهل کساء دارد.

2. برخی معتقد بودند که آيه، اختصاص به ازواج پيامبر دارد. اين قول معروفی نيست و از طرفداران سرسخت آن عکرمه، غلام عبدالله بن عباس بوده است. در تاريخ آمده است که وی فردی دروغ گو بوده که گرايش به خوارج داشته است تا جايی که از وی نقل شده در موسم حج می گفت: ای کاش شمشيری می داشتم و با آن شکم اين حجاج را پاره پاره می کردم. (داعشی های زمان ما نيز خوارج های زمان ما هستند. در ميان خوارج از همه بدتر ازارقه بودند که دست به جنايت و خونريزی فراوانی زدند ). وی حتی گفته بود من حاضرم درباره اين مساله با ديگران مباهله کنم . فرد ديگری که اين نظر را برگزيده مقاتله بن سليمان است .

3. برخی گفته اند مراد از اهل بيت در آيه، بنی هاشم يعنی اهل بيت نسبی پيامبر است. مستند اين نظر، حديث زيد بن ارغم است در صحيح مسلم است که وقتی از وی سوال شد مراد از اهل بيت در حديث ثقلين چه کسانی است و آيا مراد ازواجب پيامبر است گفت: نه ازواج پيامبر هر چند جز اهل بيت آن حضرت هستند اما در اينجا مراد اقربای پيامبر است يعنی کسانی که صدقه بر آنها حرام شده است.

4. قول ديگر جمع بين ازواج و اهل کساء است. افرادی هم‌چون فخر رازی و آلوسی اين ديدگاه را برگزيده اند. آنان گفته اند به دليل سياق آيه که در ميان آيات مربوط به ازواج پيامبر قرار گرفته، ازواج پيامبر داخل در آيه می شوند و به دليل روايات شان نزول اهل کساء وارد می شوند.

ادامه بررسی اين آيه انشاء الله در جلسه آينده صورت می گيرد .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo