< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه دهم کتاب المراجعات

استفاده از آيه تطهير برای تعيين مصداق آل النبی (ع)

از مباحث گذشته بدست آمد که بر اساس آيه صلوات و احاديث ذيل آن، آلی که آن ها بکار رفته و صلوات بر آن ها با صلوات پيامبر همراه شده، عموميت نداشته بلکه شامل کسانی می شود که از ويژگی عصمت برخوردار باشند.

سوال: آيا دليلی برای تعيين مصداق آل نبی(ع) داريم يا نه؟ آری، از آيات و روايات می توان در اين زمينه کمک گرفت و مصداق را مشخص کرد.

1. آيه تطهير ﴿إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾[1]

علاوه بر حديث ثقلين و حديث سفينه نوح (ع)، اين آيه شريفه به ضميمه رواياتی که درباره آن آمده است، چند نفر از مصاديق معصومين در آل را بيان می کند.[2] اجمالا درباره آيه تطهير اين گونه می توان استدلال کرد:

الف) اراده ای که در اين آيه بيان شده، اراده تکوينی است نه اراده تشريعی، زيرا اراده تشريعی عموميت داشته و اختصاصی به اهل بيت ندارد. خدای متعال اراده کرده است که همه مکلفين از راه عمل به دستورات شرع به طهارت برسند، بنابراين با توجه به حصری که در آيه بيان شده بايد مراد از طهارت در آيه طهارت ويژه ای باشد. اين حصر از اين نکات به دست می آيد: 1. کلمه «إنّما» که از ادات حصر است؛ 2. منصوب بودن «اهل بيت» در آيه که بر سبيل اختصاص و مدح است؛ 3. و نيز روايات ذيل آيه، که اهل کساء را مصداق آيه می داند.

قرآن کريم وقتی مساله هدايت را در مورد انبيا به کار می برد گويای هدايتی خاص برای آنان است، زيرا هدايت عمومی برای همگان هست. می فرمايد: ﴿وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ﴾.[3] اين آيه بيان گر آن است که انبياء الهی از هدايت ويژه ای علاوه بر هدايت عمومی برخوردار هستند و علاوه بر ارائه طريق، ايصال به مطلوب نيز برای آنان صورت گرفته است. اين هدايت خاص همان عصمت است. همين نکته در آيه تطهير در مورد مساله طهارت نيز وجود دارد و مراد از آن طهارتی خاص و ويژه يعنی همان عصمت است.

ب) اراده تکوينی الهی قطعی الوقوع است و هيچ مانعی برای تحقق آن نيست. در اراده تشريعی از آن جا که اراده الهی تعلق گرفته است که فعلی از ناحيه فردی مختار صورت گيرد ممکن است تخلف شود، اما اراده تکوينی الهی مستقيم و بدون واسطه است و لذا تخلف ناپذير است. (اراده تکوينی مانند اين که ما اراده خوردن آبی را کرده و خود به سراغ آن می رويم و می آشاميم. اما اراده تشريعی مانند آن است که از شخص ديگری که مختار است بخواهيم که برای ما آبی بياورد. روشن است که آن فرد ممکن است از اين کار تخلف نمايد).

ج) کلمه «طهارت» و «رجس» در آيه به صورت مطلق آمده است و عموميت را می رساند و لذا هر گونه طهارتی در حوزه علم و عمل دلالت می کند و بيان می دارد که آنان از هر گونه رجس و پليدی به دور هستند.

حاصل آن که طهارتی که در آيه شريفه بيان شده، طهارتی خاص يعنی همان عصمت است که اختصاص به اهل بيت داشته و قطعا برای آنان حاصل شده است.

 

مقصود از اهل بيت در آيه تطهير

اما درباره اينکه آيه تطهير در مورد چه کسانی نازل شده است سه ديدگاه عمده وجود دارد:

    1. آيه به ازواج نبی اختصاص دارد. اين قول نادری است و در تاريخ آمده که عکرمه در مورد آن پافشاری داشته است.

    2. آيه اختصاص به اهل کساء دارد. اکثر مفسرين اهل سنت (طبق بيان خودشان) و همه شيعيان معتقد به اين ديدگاه اند.

    3. آيه شامل ازواج و اهل کساء با هم می شود.

در رواياتی که ذيل آيه تطهير بيان شده و در منابع اهل سنت نيز آمده نکاتی وجود دارد که گويای اختصاص آيه به اهل کساء دارد:

1. پيامبر اکرم (ص)‌ در جريان کساء، اهل بيت خود را زير عبا قرار دادند و کاملا آنان را محصور نمودند. آن حضرت به اين شيوه می خواستند بفهمانند که مراد من از اهل بيت، تنها همين افراد هستند و ديگرانی که حتی در اتاق و بيت ايشان بودند شامل نمی شود.

2. از ابن عباس و ديگران نقل شده است که آن حضرت به مدت 9 ماه يا 6 ماه و يا 40 روز (نقل های مختلف در روايات) هر وقت که به مسجد برای نماز تشريف می بردند، درب خانه حضرت زهرا (س)‌ ايستاده و می فرمودند: «السلام عليكم أهل البيت و رحمة اللّه و بركاته، الصّلاة رحمكم اللّه»[4] و سپس آيه تطهير را تلاوت می فرمودند. آيا در تاريخ حتی يک بار هم نقل شده است که آن حضرت اين کار را در مقابل درب خانه يکی از همسرانشان انجام داده باشند؟ هر عرف سليم النفسی می فهمد که حضرت با اين شيوه می خواهند بفهمانند که اهل بيت من تنها اينان اند.

3. اين جريان مشهور است و در روايات فراوانی آمده است که ام سلمه وقتی دعای حضرت در مورد اهل کساء را شنيد، آرزو داشت که داخل کساء شود و در مجموعه اهل بيت قرار گيرد، لذا از پيامبر خدا (ص)‌ اجازه ورود به کساء را گرفت، اما آن حضرت فرمودند: «أنت على مكانك و أنت على خير» تو خوب فردی هستی اما اهل بيت من اينان هستند و شما داخل آن ها نيستی. حتی در يکی از نقل ها آمده است که ام سلمه گوشه عبا را گرفتند تا داخل شوند اما پيامبر خدا (ص) ‌محکم دست خود را کشيدند.

علمای شاخصی از اهل سنت نيز به مساله اختصاص اهل بيت در آيه تطهير به اهل کساء تاکيد دارند. از جمله تهاوی مصری در کتاب «مشکل الاثار» در چند جا بيان کرده است که خصوصياتی در روايت است که بيان می دارد مقصود از اهل بيت در آيه، اهل کساء است.

 

دلالت آيه تطهير بر اهل کساء فارغ از روايات

آيا آيه شريفه تطهير فارق از روايات، دلالت بر اختصاص به اهل کساء دارند؟ پاسخ مثبت است، به اين صورت که ابتدا دلالت آيه بر عصمت اثبات می شود (که گفته شد اين مساله از راه اينکه اراده در آيه اراده تکوينی است بدست می آيد) و ديگر اين که غير اهل کساء بالاجماع معصوم نبودند و لذا ديگرانی که معصوم نبودند خارج اند، زيرا مراد از اهل بيت سه چيز می تواند باشد: 1. اتباع پيامبر؛ 2. کسانی که با ايشان زندگی کرده اند؛ 3. و سوم ارحام و ذوالقربای آن حضرت. کسی معتقد به عصمت اتباع و ازواج پيامبر نيست. در مورد ذوالقربا نيز کسی به عصمت غير اهل کساء قائل نيست. حال اگر گفته شود اهل کساء نيز معصوم نبودند در اين صورت آيه بدون مصداق خارجی خواهد بود و اين قطعا باطل است .

اين سبک بحث برای اثبات امامت هر امامی بکار می آيد. مثلا برای اثبات امامت امام عصر (عج) به دليل عقلی به روش صبر و تقسيم اين گونه استدلال می شود:

    1. وجود امام در هر زمانی ضرورت دارد؛

    2. امام بايد معصوم باشد؛

    3. پس ما الان نيازمند امام معصوم هستيم. اما مصداق آن کيست ؟ در ميان يهود و نصاری که نيست. اگر گفته بشود در ميان ما مسلمان ها هم نيست معنای آن اين است که امام معصوم بر روی زمين نداريم در حالی که اين خلاف اصل مسلم است.

اگر ضرورت امام را اولا و عصمت امام را ثانبا با دليل عقلی و نقلی اثبات کرديم، بايد مصداقی داشته باشد. يکی از مسائلی که همه فرقه های اسلامی بالاتفاق به آن معتقدند اين است که حق در هر بابی در ميان امت اسلامی است. حال حق در بحث امامت نيز خارج از امت اسلامی نيست.

2. از جمله ادله ای که عصمت حضرت اميرالمومنين (ع) را اثبات می کند آيه مباهله است: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبين‌﴾[5]

جريان مباهله از وقايع مسلم تاريخی است که شکی در آن نيست و نيز شکی نيست که در جريان مباهله پيامبر اکرم (ص)، حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) و امام حسن (ع) ‌و امام حسين (ع) را تنها با خود آوردند. مراد از ابنائنا و نسائنا روشن است باقی می ماند انفسنا که مراد اميرالمومنين (ع)‌ است.

در صحيح مسلم اين روايت آمده است که معاويه به سعد گفت چرا على (ع) را دشمنى و سب نمی كنى. سعد گفت: مادامى كه سه مطلب را بخاطر دارم هرگز او را بد نمی گويم كه اگر يكى از آن سه مطلب مربوط بمن بود آن را از اينكه شتران سرخ موى داشته باشم بيشتر دوست می داشتم:

اوّل- اينكه از رسول خدا (ص) شنيدم وقتى كه در غزوه تبوك على (ع) را با خود نبرد و على عرض كرد آيا مرا با زن و بچّه‌ها می گذارى حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند: آيا نمى‌پسندى كه تو نسبت بمن همچون، هارون نسبت بموسى باشى جز اينكه بعد از من پيغمبرى نيست.

دوّم- اينكه شنيدم از رسول خدا (ص) در روز جنگ خيبر فرمود فردا پرچم را بدست مردى مى‌دهم كه خدا و رسول را دوست ميدارد و خدا و رسول هم او را دوست ميدارند، ما منتظر شديم تا شايد اين فضيلت را ببريم ولى پيغمبر (ص) فرمود: على (ع) را بخوانيد على (ع) آمد در حالى كه از درد چشم رنج ميبرد تا حضرت رسول (ص) آب دهان خويش را بر چشمان او ماليد و پرچم را بدست او داد و خداوند قلعه خيبر را بدست او گشود.

سوّم- چون آيه ﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا ...﴾ نازل گرديد، رسول خدا (ص) على فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را خواندند و گفت‌: «اللّهمّ هؤلاء اهل بيتى‌» ، خدايا اينان خاندان من هستند

3. از جمله ادله مورد قبول اهل سنت مبنی بر عصمت اميرالمومنين (ع) اين روايت است:

«علی مع الحق و الحق مع علی يدور معه حيث ما دار»

«اللهم ادر الحق معه حيث ما دار»

«علی مع القرآن و القرآن مع علی لن يتفرقا حتی يردا علی الحوض» قرآن کريم روشن است که معصوم است ﴿لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِه[6] حال در اين روايت بيان شده که حضرت همواره با قرآن است و جدايی ندارد، و اگر يک مورد باشد که حضرت بر خلاف قرآن رفتار کرده باشد اين افتراق به شمار می آيد. بنابراين روايت بيان می دارد که آن حضرت نيز مانند قرآن در تمام زمينه ها معصوم است.

در باره اين روايات به کتاب «الغدير»، ج3 ، ص 251 – 256 و «المستدرک علی الصحيحن»[7] ، مراجعه شود. جالب اينکه ذهبی با اين که در رجال حديث سخت گير است، در تخليص خود حديث «علی مع القرآن» را پذيرفته و گفته است اين حديث واجد شرايط مسلم هست.

4. ابن حجر مکی در کتاب «الصوارق المحرقه»[8] اين روايت را که در کتاب کافی باب «إنّ الائمه هم الناس المحسدون» آمده، آورده است. در اين روايت آمده است امام باقر (ع) فرمود ما مصداق «يحسدون الناس» در اين آيه شريفه هستيم: ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‌ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً﴾[9] يا اينكه نسبت به مردم‌ [پيامبر و خاندانش‌]، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده، حسد مى‌ورزند؟ ما به آل ابراهيم، (كه يهود از خاندان او هستند نيز،) كتاب و حكمت داديم؛ و حكومت عظيمى در اختيار آنها قرار داديم.

5. ابن ابی الحديد در «شرح نهج البلاغه» از شخصی به نام ابن متويه از علمای معتزله و صاحب کتاب «الکفايه» اين بحث را مطرح می کند که آيا علی بن ابيطالب (ع) معصوم بود يا نه؟ وی می گويد گر چه ما عصمت را از شرايط امامت نمی دانيم اما آن حضرت معصوم بود و اين از اختصاصات او در بين صحابه بود.[10]

در حاشيه کتاب «النبراس»[11] بحث اهل بيت و عصمت آنان مطرح شده و چنين آمده است: «اعلم ان اهل البيت الذين اختلف فی عصمتهم اميرالمومنين علی و سيده النساء فاطمه الزهرا و سيد شباب اهل الجنه ابو محمد الحسن و ابوعبدالله حسين رضوان الله عليهم اجمعين و ايضا عصمت بعض اولادهم و هم الامام زين العابدين علی بن الحسن الی الامام الحسن بن علی العسکری رضوان الله عليهم. و هم معصومون عن الکبائر و الاخلاق الباطنه الذميمه لا شک فی عصمتهم بهذا المعنی لايرتاب فيه الا سفيه، و ايضا معصومون عن اجتناب الصغائر» و بعد می گويد اختلاف ما با شيعه در ارتکاب گناه سهوی و مباحث علمی است که شيعه آنان را در اين حوزه ها نيز معصوم می دانند اما ما نه .

چند اشکال از ابومريم اعظمی نويسنده «الحجج الدامغات» بر کلام مرحوم شرف الدين باقی مانده که انشاء الله در جلسه آينده بررسی می کنيم.


[2] برای مطالعه بیشتر ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ج1، مقاله اهل بیت (ع).
[8] الصواعق المحرقه، ابن حجر مکی، ص190، آیه 6 (آیه صلوات). جالب این است که وی در این باب آیات قرآن درباره اهل بیت (ع) را جمع نموده است و یکی از آن آیات را همین آیه صلوات دانسته است .
[10] شرح نهج البلاغه، ج6، ص298.
[11] نبراس، نوشنه مولوی محمد حافظ فرهانی حنفیی است. این کتاب شرحی بر کتاب شرح العقائد النسفیه است که تفتازانی نوشته است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo