< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراجعه دهم کتاب المراجعات

بررسی آيه و روايات صلوات بر پيامبر و آل پيامر(ع)

سخن در بررسی آيه و روايات صلوات بر افضليت و لزوم تبعيت از مذهب اهل بيت (ع) بود. در جلسه گذشته اين نکات بيان شد:

1. مفاد و مدلول روشن آيه صلوات بر پيامبر، آن است که آن حضرت مورد تکريم و تعظيم ويژه خدای متعال قرار گرفته است و اين نکته ای است که مفسرين اسلامی با گرايش های مختلف به آن اذعان کرده اند.

2. از احاديث صلوات استفاده می شود که آل پيامبر از نظر مقام و مرتبه وجودی در حدی هستند که در اين تکريم پيامبرانه اشتراک دارند، زيرا وقتی از پيامبر اکرم (ص) سوال شد که ما چگونه بر شما صلوات بفرستيم، فرمودند: «قولوا اللهمّ صلّ علی محمّد و علی آل محمّد». کلام ابن حجر مکی که در جلسه گذشته بيان شد در اين باره خيلی راه گشا بود.

 

بررسی دو اشکال و جواب

در ادامه به بررسی دو اشکال در اين باره می پردازيم:

1. بيان صلوات خداوند بر مومنين راستين در قرآن

در برخی آيات قرآن کريم آمده است که مومنان وارسته نيز مشمول صلوات از جانب خداوند و ملائکه الهی می باشند. در اين صورت ديگر آيه صلوات و روايات آن دلالتی بر تکريم ويژه نسبت به پيامبر و اهل بيت او ندارد. در اين باره دو روايت آمده است:

الف) قرآن کريم می فرمايد: ﴿وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَی‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ . الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ . أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾.[1] طبق اين آيات، مومنانی که در ابتلائات و سختی ها صابر باشند و از آنها موفق بيرون آيند، مشمول صلوات و رحمت، از سوی خداوند متعال اند.

ب) در جای ديگر می فرمايد: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً . وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً . هُوَ الَّذی يُصَلِّی عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنينَ رَحيما﴾[2] در اين آيات مومنان به ذکر کثير و عبادت الهی توصيه شده اند و اگر چنين کنند از صلوات الهی برخوردار می شوند.

پاسخ

آيه مخصوص صلوات با اين آيات از جهت عام و خاص تفاوت دارد. آيات صلوات بر مومنين، عموميت داشته و شامل حال پيامبر و اهل بيت ايشان و مومنين راستين می شود، اما آيه صلوات تنها اختصاص به پيامبر و آل او دارد، و اين اختصاص بيان گر کمال ويژه و مزيتی خاص نسبت به آنان است. اين مانند آن است که فردی بگويد عالمان را اکرام کن اما نام فردی را به خصوصه برای اکرام ببرد. آيه صلوات نيز اختصاص به پيامبر اکرم (ص) دارد و طبق روايات آل او را نيز در بر می گيرد، اما ديگران در آن شريک نيستند.

پيامبر اکرم (ص) و اهل بيت او از اين جهت که مومن و صابر هستند مشمول آيات صلوات بر مومنين می شوند و اين امر مزيتی برای آنان به شمار می آيد، اما آنان بما هم نبی و بما هم آل النبی، مزيت ديگری دارند و همين امر موجب مورد تکريم و تعظيم خاص الهی است.

صاحب «تفسير صفوه التفاسير» در اين باره می گويد: «و هذه الآية فيها أعظم الدليل على أنه صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّم َمهبط الرحمات، وأفضل الأولين والآخرين على الإطلاق، إذ الصلاة من الله على نبيه رحمتُه المقرونة بالتعظيم، ومن الله على غير النبی مطلقُ الرحمة كقوله:

﴿هُوَ الذی يُصَلِّی عَلَيْكُمْ وَمَلاَئِكَتُهُ﴾ [الأحزاب: 43] فانظر الفرق بين الصلاتين، والفضل بين المقامين، وبذلك صار منبع الرحمات،، ومنبعَ التجليات ﴿ياأيها الذين آمَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِيماً﴾ أی فأنتم أيها المؤمنون أكثروا من الصلاة عليه و التسليم، فحقه عليكم عظيم، فقد كان المنقذ لكم من الضلالة إلى الهدى، والمخرج لكم من الظلمات إلى النور، فقولوا كلما ذُكر اسمه الشريف «اللهم صلّ على محمد وآله وسلم تسليماً كثيراً»[3] آيه صلوات بزرگ ترين دليل بر آن است که پيامبر اکرم (ص) فرودگاه و محل نزول جميع رحمت های الهی،‌و برترين فرد در ميان اولين و آخرين است، زيرا صلوات خداوند بر پيامبر، به معنای رحمت همراه با تعظيم الهی نسبت به ايشان است. گاه فرد تلاشی کرده و پاداشی دريافت می کند اما گاه علاوه بر دريافت پاداش مورد تکريم و تعظيم نيز قرار می گيرد. به خاطر همين رحمت ويژه الهی است که آنان مبدا رحمت برای سايرين بوده و در سرسلسله همه رحمت های دنيوی و اخروی قرار دارند. هر رحمتی که در اين عالم به کسی داده شده، همه طفيلی وجود آن حضرت است؛ حتی جبرئيل و فرشتگان نيز طفيلی ايشان می باشند و هر چه دارند از ايشان است. «كنت نبيّا و آدم بين الماء و الطّين‌» اما خود آن حضرت طفيلی وجود خداوند است.

سخن مرحوم محمد حسين اصفهانی

مرحوم آقا شيخ محمد حسين اصفهانی، معروف به کمپانی، انسانی پارسا و اهل دل و از بکائين بودند. شهيد مطهری درباره ايشان می فرمايد: يکی از کسانی که ليله السجود و ليله الرکوع داشتند ايشان بود. و اين کار عجيبی است. ايشان آن قدر عاشق خداوند بودند که از قالب جسمانی فارغ شده و اين اعمال را با روح خويش انجام می دادند، و روح ديگر خستگی ندارد. از آيت الله بهجت نقل شده که می فرمود کسانی که فلاسفه را مذمت می کنند اشتباه می کنند. آيت الله اصفهانی که استاد فلسفه بودند وقتی می خواستند بخوابند آن قدر گريه می کردند که متکای ايشان خيس می شد.

مرحوم کمپانی درباره حضرت زهرا (س) می فرمايد:

«أُمُّ أئِمَّةِ الْعُقولِ الْغُرِّ بَلْ امُّ أبيها وَ هْوَ عِلَّةُ الْعِلَلْ‌»

او مادر امامان عقول روشن و درخشان است، بلكه مادر پدر خودش است، در حالی كه آن پدر علّة العلل است. منظور ايشان آن است که پيامبر اکرم (ص) در سلسله صعود و نزول تجليات الهی قرار دارد. هيچ کسی بدون وجود ايشان نمی تواند قوس صعود را طی کند و نه اساسا چيزی بدست می آورد. خدای متعال مبدا المبادی و غايت الغايات بالذات است و پيامبر اکرم (ص) مبدا المبادی و غايت الغايت بالغير است. امام راحل نيز در کتاب «مصباح الهدايه» اين مطلب را آورده است. (حضرت امام حقيقتا نابغه بودند. ايشان در بيست و چند سالگی اين کتاب را می نويسند که به هم‌آوردی قهرمانان عرفان رفته اند).

2. وحدت ملاک و تفاوت در رتبه

ممکن است گفته شود سخن شما در اينجا تناقض آلود است، زيرا از سويی پيامبر را برترين اولين و آخرين و کسی که مانند و نظير ندارد می دانيد، اما از سوی ديگر می گوييد آل او واجد همان ملاکی هستند که پيامبر بدان خاطر مورد تکريم الهی قرار گرفته است. اگر آنان دارای آن ملاک هستند در اين صورت بايد با آن حضرت در رتبه وجودی يکسان باشند.

پاسخ

اين اشکال وارد نيست، زيرا وحدت ملاک با تفاضل در رتبه، منافاتی ندارد. ملاک تکريم ويژه الهی هر چند در مورد پيامبر و آل او دارای وحدت است، اما در درون خود دارای تفاضل و مرتبه است. پيامبر اکرم (ص) دارای درجه بالای آن و اهل بيت از درجات ديگر برخوردارند. اشتباه اين اشکال آن است که وحدت را به معنای وحدت شخصيه گرفته است در حالی که وحدت در اينجا از قبيل وحدت تشکيکی است. مانند نور که تفاوت و اشتراک نور شديد و ضعيف در همان نوريت است (وحدت در کثرت و کثرت در وحدت). در اين باره دو مثال عرفی و قرآنی بيان می شود:

مثال عرفی: کسی که در علم فقه، ملکه اجتهاد را يافته است با ديگران که اين ملکه را ندارند تفاوت می کند. او به همين جهت مورد تکريم خاصی از سوی خداوند قرار می گيرد ﴿هَلْ يَسْتَوِی الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُون‌﴾.[4] اما همين ملاک اجتهاد در عين وحدت، دارای درجات مختلفی است ﴿وَ فَوْقَ كُلِّ ذی عِلْمٍ عَليم[5] . ساير تخصص ها نيز همين گونه است. برخی افراد در رشته هايی تخصص دارند که ديگران از آن بی بهره اند اما در ميان همان متخصصان، رتبه های مختلفی می تواند وجود داشته باشد.

مثال قرآنی: قرآن کريم بيان می دارد که انبياء الهی از ويژگی خاصی برخوردار هستند و آن اصطفی و هدايت ويژه الهی است ﴿وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيم[6] . هر چند همه مردم از هدايت الهی برخوردارند، اما هدايت انبياء، هدايتی ويژه است. حال در ميان انبياء، پيامبر اکرم (ص) همين ويژگی را در مرتبه اعلا دارند. حاصل آنکه وحدت ملاک با کثرت مراتب منافاتی ندارد.

اين نکته برخواسته از قاعده ای که مرحوم صدرالمتالهين با عنوان اصالت الوجود تاسيس کرده است. طبق اين قاعده وجود حقيقتی واحد اما دارای مراتب تشکيکی است. حاجی سبزواری در منظومه خويش چنين می فرمايد:

«مراتبا غنا و فقرا تختلف كالنور حيثما تقوّى و ضعف‌»

وجود از جهت مراتب و درجات فقر و غنی مختلف است، همانند نور که تفاوت شديد و ضعيف آن به همان نور است.

اينجا از جاهايی است که حکمت صدرايی راهگشا است. در معارف، دانش فقاهت،‌ عرفان صحيح، فلسفه، ادبيات و مانند آن با هم تعارضی ندارند. (امام راحل همه اين علوم را دارا بودند و اين علوم در ايشان جمع شده بود) خيلی از نزاع هايی که در اين باره صورت می گيرد نادرست و از روی ندانستن است. بله در همه اين علوم ممکن است اشکالاتی يافت شود اما اين امر دليل کنار گذاشتن آن علم و تخطئه آن نيست.

مرحوم شعرانی در مقدمه کتاب «اسرار الحکم» مرحوم سبزواری می فرمايد: مرحوم ملا صدرا بر ما منت زيادی دارند. ايشان اصولی را محققانه بيان کردند که ما از آن ها برای دفاع از دين استفاده می کنيم. اين اصول توانسته است پرده از برخی حقايق آيات و روايات بر دارد. مثلا قرآن می فرمايد ﴿وَ إِنْ مِنْ شَی‌ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم﴾[7] همه چيز تسبيح خداوند را می کند اما شما آن را نمی فهميد. مرحوم صدرا می فرمايد وجود با علم و شعور مساوقت دارد. منتهی علم دارای مراتب است. جمادات علم ما را ندارند اما علمی در حد خود دارند، همان گونه که ما علم ملائکه را نداريم.

و يا در روايتی امام صادق(ع) ‌درباره علم الهی می فرمايد: «علم الهی بعد از ايجاد همانند علم ايشان بعد از ايجاد است». اين سخن درستی است؛ برای فهم آن تفسيری عقلی بهتر از آنچه مرحوم صدرا بيان کرده نيافتيم. ايشان مساله علم اجمالی در عين علم تفصيلی را طرح کرده است، به اين معنا که سر سوزنی بر علم الهی افزوده نمی شود، و آنچه در علم اجمالی و تفصيلی تفاوت می کند نسبت به معلوم است نه علم.

مرحوم صدار خود می فرمايد: من با عقل خود به اين مطالب نرسيده ام، بلکه عنايات خداوند و اهل بيت (ع) بوده است. ايشان در مورد مساله اتحاد عاقل و معقول می فرمايد من خود اين مساله را نفهميدم؛ به حرم حضرت معصومه (س) آمدم و متوسل شدم. در اين حرم جرقه ای به ذهن ام زده شد و باعث شد اين مساله را بفهمم و تدوين کنم.

در داستانی آمده است که مرحوم صدرا در حرم اميرالمومنين (ع) زيارت می کردند و ديدند فردی در کنار ضريح با قصد قرب دائما می گويد: اللهم العن ملاصدرا . از وی سوال کرد: مگر ملاصداريی که تو او را لعن می کنی چه گفته است که مستحق آن است. آن فرد گفت مگر خبر نداری؟ او قائل به وحدت واجب الوجود است. اين همان درک عوامی است. وی توجه ندارد که اگر کسی قائل به وحدت واحب الوجود نباشد، مشرک است.

 

مصداق اهل بيت چه کسانی است؟

مطلب ديگری که بايد در اينجا مورد بررسی قرار گيرد، مشخص نمودن مصداق آلی است که از مرتبه خاصی برخوردارند. کلمه «آل» و «اهل» کاربردهای مختلفی دارند. در يک کاربرد، اهل و آل شامل ازواج پيامبر می شود. در کاربرد ديگر همه منسوبين به آن حضرت را شامل می شود. در کاربرد ديگر که عام تر است همه پيروان صادق آن حضرت را در بر می گيرد، مانند اينکه در مورد سلمان آمده است «سلمان منا اهل البيت». اکنون سخن در اين است که اهل بيتی که در حديث ثقلين، آيه تطهير، آيه صلوات و مانند آن آمده است کدام است؟ ادعای ما اين است که مراد از آل پيامبر در اين موارد، افراد خاصی است که اولين مصداق آن اهل کساء است. اما اينکه دليل آن کدام است انشاء الله در جلسه آينده پيگيری می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo