< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

95/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حديث امان در مراجعه هشتم کتاب المراجعات

حديث امان (يا حديث نجوم) و بررسی سندی آن

سخن درباره رواياتی بود که مرحوم شرف الدين عاملی بر لزوم پيروی از مذهب اهل بيت (ع) به آنها استدلال نمودند. ايشان اين روايات را در پاسخ به نامه شيخ سليم بشری آوردند که گفته بود چرا شما مذهب اهل بيت را انتخاب کرده و مذاهبی که اهل سنت در اصول و فروع انتخاب کرده اند را پيروی نمی کنيد؟

تا اينجا چند روايت از آنها مورد بررسی قرار گرفت که عبارتند از: حديث ثقلين، حديث سفينه و حديث باب حطه . اکنون به بررسی روايت چهارم يعنی حديث امان می پردازيم. مرحوم شرف الدين می فرمايد: «و ممّا يأخذ بالأعناق إلى أهل البيت، و يضطرّ المؤمن إلى الانقطاع فی الدين إليهم، قول رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌... و قوله: «النجوم أمان لأهل الأرض من‌ الغرق، و أهل بيتی أمان لأمتی من الاختلاف- فی الدين- فإذا خالفتها قبيلة من العرب‌ - يعنی فی أحكام اللّه عزّ و جلّ- اختلفوا فصاروا حزب إبليس»»[1] در اين روايت پيامبر اکرم(ص)‌ می فرمايد: ستارگان مايه امنيت برای اهل زمين اند و آنها را از هلاکت و غرق شدن نجات می دهند، اهل بيت من نيز امان برای امتم هستند از اينکه دچار اختلاف شوند. پس اگر گروهی از قبيله عرب با آنها مخالفت کند دچار اختلاف شده و حزب شيطان می گردد.

مرحوم شرف الدين اين حديث را از مستدرک حاکم نيشابوری نقل می کند که وی از ابن عباس آن را روايت کرده است. حاکم بعد از نقل حديث درباره آن می گويد:« هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه»[2] اين حديث صحيح است و طبق روش بخاری و مسلم نيز صحيح است اما آنها آن را نقل نکرده اند.

تحقيقات انجام شده درباره حديث امان

درباره حديث امان تحقيقاتی صورت گرفته است که برخی موارد ذيل را نام برد:

1. آيت الله صافی گلپايگانی در کتاب «امان الامه من الضلال و الاختلاف»؛

2. آيت الله ميلانی در کتاب «نفحات الازهار»، جلد 4؛ ايشان در چندين صفحه به اين حديث پرداخته اند. وجه طرح اين حديث نيز آن بوده که ايشان در بررسی حديث سفينه، به شبهاتی که در اين باره آمده پاسخ می دهند. از جمله آنها اشکالی است که عبدالعزيز دهلوی بر حديث گرفته و احاديثی همچون «اصحابی کالنجوم» را معارض آن دانسته است. آيت الله ميلانی بعد از نقد حديث مورد استشهاد می فرمايد: عجيب است از آقای دهلوی که حديث «اصحابی کالنجوم» را نقل کرده اما حديث امان را نياورده است در حالی که حق اش اين بود که می گفت حديث سفينه مؤيداتی دارد که از جمله آنها حديث امان است و نيز معارضاتی دارد که حديث اصحاب کالنجوم است.

3. آقای غلام حسين زينعلی مقاله ای تحت عنوان «حديث امان» در مجله حديث انديشه، سال 1385، شماره دوم، به چاپ رسانده که بحث خوب و قابل استفاده ای است.

4. آقای رسول چگينی در مقاله ای تحت عنوان «اعتبار سنجی حديث امان در روايات اهل سنت» که در مجله امامت پژوهی، شماره 15 چاپ شده به بررسی خوبی درباره اين حديث پرداخته اند.

 

بررسی نکات سندی حديث

1. نقل حديث از 8 نفر از صحابه

قاضی نورالدين شوشتری در کتاب «احقاق الحق»[3] 8 نفر از صحابه را نام می برد که اين حديث را نقل کرده اند:

الف) اميرالمومنين(ع)؛ ايشان در روايتی فرمودند: « النّجوم أمان لأهل السّماء، فإذا ذهبت النّجوم ذهب أهل السّماء، و أهل بيتی أمان لأهل الأرض فإذا ذهب أهل بيتی ذهب أهل الأرض‌»

ب) امام سجاد(ع)؛ آن حضرت در ضمن حديثی می فرمايد: «نحن أمان لأهل الأرض كما أنّ النّجوم أمان لأهل السّماء»

ج) ابن عباس ديگر صحابی راوی اين حديث است که در منابع اهل سنت از وی 14 طريق روايت شده است .

د) اياس بن سلمه بن اکوع عن ابيه (سلمه بن اکوع صحابی است). متن روايت وی چنين است «النّجوم أمان لأهل السّماء، و أهل بيتی أمان لامّتی‌». اين روايت از 17 طريق از اکوع روايت شده که بيشترين نقل و مشهور ترين آن است.

ه) جابر بن عبدالله، ديگر صحابی راوی حديث است که از سه طرق از وی روايت نقل شده است. متن نقل وی چنين است: «النّجوم أمان لأهل السّماء فإذا ذهبت أتاها ما يوعدون و أنا أمان لأصحابی ما كنت فإذا ذهبت أتاهم ما يوعدون و أهل بيتی أمان لأمّتی فإذا ذهب أهل بيتی أتاهم ما يوعدون‌».

و) المنکدر بن عبدالله قرشی: «النّجوم أمان لأهل السّماء، فان طمست النّجوم أتى السّماء ما يوعدون، و أنا أمان لأصحابی، فإذا قبضت أتى أصحابی ما يوعدون، و أهل بيتی أمان لأمّتی، فإذا ذهب أهل بيتی أتى امّتی ما يوعدون»

ز) انس بن مالک؛ متن حديث وی چنين است: « النّجوم أمان لأهل السّماء و أهل بيتی أمان لأهل الأرض، فإذا ذهب أهل بيتی جاء أهل الأرض من الآيات ما كانوا يوعدون‌»

ح) ابوسعيد الخدری: «أهل بيتی أمان لأهل الأرض، كما أنّ النّجوم أمان لأهل السّماء».

ط) ابو موسی اشعری: «النّجوم أمان لأهل السّماء و أهل بيتی أمان لأهل الأرض، فإذا ذهبت النّجوم ذهب أهل السّماء، و إذا ذهب أهل بيتی ذهب أهل الأرض».

 

2. مشهور ترين نقل

مشهورترين نقل حديث همان است که سلمه بن اکوع نقل کرده و نقل ابوسعيد خدری نيز همانند آن است .

3. منابع حديث در کتب اهل سنت

با نگاهی به روايات اهل سنت «حديث امان» را در تأليفات فراوان ايشان که توسط چهره‌های شناخته ‌شده‌ای نقل شده است مي‌توان يافت. رد پای اين حديث از قرن نخست تا قرن ششم و در بيش از 17 منبع روايی اهل سنت قابل پيگيری است؛ امری که نشان از اهميت اين حديث و توجه علمای اهل سنت به آن دارد.

قديمي‌ترين منبعی که از اين حديث سخن گفته، «فضائل الصحابه»،[4] احمد بن حنبل (د. 241 هـ) است. ديگر علمای اهل سنت که اين حديث را در آثار خود آورده‌اند، به ترتيب سال وفات عبارت‌اند از: احمد بن حازم (د.276 هـ)[5] ؛ فسوی (د.277 هـ)[6] ؛ کديمی (د.286 هـ)[7] ؛ رويانی (د.307 هـ)[8] ؛ ابوالحسين بن مهتدی بالله (د.330 هـ)[9] ؛ بغدادی (د.330 هـ)[10] ؛ جرجانی (د.330 هـ)[11] ؛ أعرابی (د.340 هـ)[12] ؛ طبرانی (د.369 هـ)[13] ؛ روذباری (د.396 هـ)[14] ؛ حاکم نيشابوری (د.405 هـ)[15] ؛ ابن صلت (د.405 هـ)[16] ؛ خطيب بغدادی (د.463 هـ)[17] ؛ شجری (د.499 هـ)[18] ؛ عبدالخالق دمشقی (د.564 هـ)[19] و ابن عساکر (د.571 هـ)[20] . [21]

4. طرق نقل حديث

با توجه به اينکه در برخی از اين منابع بيش از يک سند مستقل برای اين حديث ذکر شده، در مجموع اين روايت بيش از 22 سند مستقل دارد. در نتيجه فارغ از بررسی اسناد، اين حجم بيانگر اعتماد راويان به صدور اين حديث است.

روايت سلمه بن اکوع که مشهورترين نقل آن است با 10 سند مستقل آمده است منتها تمام آنها به موسی بن عبيده می رسد و او از الياس و او از پدرش سلمه که صحابی است نقل حديث کرده است. با توجه به وجود اسناد گوناگون در اين طريق، تنها يکی از اين اسناد را از کتاب «مسند الرويانی» مورد ارزيابی قرار مي‌دهيم:

«سلمة بن اکوع» (د.74 هـ)، صحابۀ پيامبر صلي‌الله عليه وآله و از راويان صحيح بخاری و مسلم است.[22] «إلياس بن سلمة أسلمی» (د. 119 هـ): او نيز از راويان بخاری و مسلم به شمار رفته و ثقه است.[23] «موسی بن عبيدة بن نشيط» (د. 152 هـ): دربارۀ وی در بين رجاليان اختلافاتی وجود دارد. «ابوعامر قران بن تمام» (د. 181 هـ): ابن معين و ابوحاتم و دارقطنی و احمد بن حنبل او را توثيق کرده‌اند.[24]

«عمرو بن علی بن بحر ابوحفص فلاّس» (د. 249 هـ): نسايی او را ثقه و حافظ و صاحب حديث معرفی مي‌کند[25] و ابوحاتم او را صدوق مي‌داند.[26]

در نتيجه تمام رجال اين سند ثقه هستند و تنها دربارۀ موسی بن عبيدة اختلافاتی وجود دارد که بعدا مورد بررسی قرار می دهيم، اما در نهايت معلوم می شود که به احاديث وی نيز اعتماد شده است.

5. اعتبار سند حديث

اما آيا اين حديث طبق مواضع اهل سنت از نظر سند معتبر است يا نه؟

پاسخ مثبت است زيرا اولا: طبق قاعده پذيرفته در ميان اهل سنت، هر گاه طرق حديثی متعدد باشد هر چند تک تک افراد آن طرق ضعيف باشند اما کثرت طرق جابر ضعف سند است. آنان از اين قاعده با عنوان «يقوی بعضها بعضا» تعبير می کنند و اصطلاحا اين روايات را «حسن» می نامند. در نظر اهل سنت روايت صحيح و حسن از نظر عمل يکسان است. سيوطی در کتاب «الجامع الصغير»، متن مختصر حديث سلمه را نقل کرده و آن را حسن دانسته است. عبدالرئوف المناوی که کتاب سيوطی را شرح کرده و نام شرح خود را «فيض القدير» گذاشته می گويد: «رواه عنه [سلمه بن اکوع] ايضا الطبرانی [فی المعجم الکبير] و المسدد و ابن ابی شيبه به اسانيد ضعيفه، لکن تعدد طرقه ربما يصيره حسنه».[27]

ثانيا: افرادی مانند حاکم نيشابوری که علاوه بر جايگاه حافظ، حاکم نيز هست يعنی قدرت تجزيه و تحليل روايت را نيز دارد، اين حديث را صحيح دانسته است.

در ميان عالمان حديث سه روش و مشرب در بررسی سند روايت وجود دارد: برخی آسان گير هستند مانند حاکم نيشابوری و برخی سخت گيرند مانند ذهبی و برخی روش ميانه را پيموده اند. ذهبی چون روش دشواری را برگزيده کتاب حاکم را تلخيص کرده و برخی از روايات آن را نقد کرده است. متاسفانه در ميان اهل سنت هر کسی که نسبت به اهل بيت ديدگاه ايجابی داشته و فضايل آنان را نقل کند مانند امثال حاکم نيشابوری و نسائی، از چشم سلفی ها می افتد. در مقابل امثال ابن تيميه در نظر آنها خيلی برجستگی و عظمت يافته تا جايی که از وی با عنوان «شيخ الاسلام» ياد می کنند. برای آنان گويا از صدر اسلام تا کنون شخصيتی به عظمت ابن تيميه نيامده است و لذا خيلی برای را احترام قائلند.

 

خاطره ای از سفر حج

در سفری که به مکه داشتم، موفق شدم در چند نماز جمعه آنان شرکت کنم. خطيب جمعه در همه سخنرانی خود تنها از سه نفر نام می برد و اين سه نفر محور سخنرانی های وی بود: خليفه دوم، ابن تيميه و ابن قيم جوزيه (شاگرد ابن تيميه). آنان، اين قدر به ابن تيميه اهميت می دهند.

يک موقع ديگر در مکه به يکی از مساجد رفتم تا باب صحبت و گفتگو را باز کنم. از قضا امام جماعت مسجد نيامده بود. اهل سنت در مساله امام جماعت راحت می گيرند زيرا فتوای احمد بن حنبل و ديگران اين است که «يجوز الصلاه خلف البر و الفاجر» اما وقتی به شيعه می رسند به آن عمل نمی کنند . مؤذن، نماز جماعت را خواند و سريع به اتاق خود رفت و لذا نشد با وی نيز صحبت کنم. در همين حين يکی از مبلغان آنان که چفيه قرمز رنگ بر سر داشت وارد مسجد شد و شروع به گفتن احکام کرد. بعد از پايان يافتن سخن او به دوستی که با من همراه بود و از اهل سنت کشور خودمان بود گفتم شما برو و صحبت را شروع کن و باب گفتگو را باز کن، اگر لازم بود من هم در صحبت شما شرکت می کنم. وی رفت و گفت: من از اهل سنت ايران هستم و برای سفر حج آمده ام. او وقتی فهميد که وی از اهل سنت ايران است، شروع به تبليغ منفی عليه نظام کرد و گفت: ما شنيده ايم که حکومت ايران مساجد و مدارس شما را خراب می کند. دوست ما گفت: نه! اين دروغ و افترا است. ما در ايران با شيعيان برادر هستيم و رابطه خوبی با آنها داريم. علت آن نيز اين است که خدای ما و پيامبر و کتاب او هر دو برای ما يکسان است.

وی وقتی اين سخن را شنيد خيلی ناراحت و عصبانی شد و با حالتی تند گفت: آيا تو با شيعيان برادر هستيد؟! تو يا سنی نيستی و يا به اهل سنت جاهلی. مگر نخوانده ای که شيخ الاسلام ابن تيميه در مورد آنها چه گفته است. ابن تيميه آنها را بدتر از يهود دانسته است. شيعيان بقره را بر ام المومنين عايشه تطبيق کرده اند. دوست ما گفت: ما هرگز چنين چيزی نشنيده ايم. من در اينجا احساس وظيفه کردم و با اينکه خطر داشت اما وارد بحث آنها شدم و گفتم: آنچه در مورد بقره و عايشه به شيعه نسبت داده شده کذب و افترای محض است. و افترا در شريعت ما حرام است. من خودم تفاسير آنها را خوانده ام و چنين چيزی در هيچ کدام از آنها نديده ام. اين عالم وقتی از جواب دادن باز ماند گفت: اين مطلب را شيخ الاسلام گفته و او از من و شما به مذهب شيعه داناتر است. (حالا او نمی دانست که من شيعه هستم)‌ گفتم برادر من ببخشيد؛ آيا شما فکر می کنيد که ابن تيميه از معصومين است؟ گفت نه. گفتم اگر معصوم نيست پس چه بسا اشتباه کرده باشد. شما چگونه می توانيد اين مطلب را به شيعه نسبت می دهيد در حالی که در روز قيامت در مورد اين نسبت مورد سوال قرار می گيريد؟ وی که ديگر کم آورده بود و سخنی برای گفتن نداشت، گفت من عجله دارم و بايد بروم.

انشاء الله ادامه بحث در چهارشنبه آينده پيگيری می شود .


[2] المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ص149.
[7] جزء فیه من حدیث أبی العباس البصری، ح43.
[9] مشیخة ابی الحسین بن المهتدی بالله، ح30 و 46.
[10] جزء فیه من حدیث أبی الحسن البغدادی، ح33.
[11] أمالی الجرجانی، ح73.
[12] معجم ابن الأعرابی، ج3، ص977.
[16] فوائد منتقاة من روایة الشیخین ابن الصلت و أبی مسلم الفرضی، ص73.
[19] کتاب المعجم، ج1، ص404.
[21] مجله امامت پژوهی، شماره 15، مقاله اعتبار سنجی حدیث امان.
[22] ابن منده، معرفه الصحابه، ج1، ص653؛ اصفهانی، ابونعیم، معرفة الصحابة، ج3، ص1339؛ عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج3، ص127.
[23] ذهبی، شمس الدین، موضوعات المستدرک، ج5، ص244.
[24] مزی، یوسف بن الزکی، تهذیب الاکمال، ج23، ص559.
[25] النسائی، أحمد بن شعیب، مشیخة النسائی، ص60.
[26] ذهبی، شمس الدین، موضوعات المستدرک، ج11، ص470.
[27] فیض القدیر، عبدالرئوف المناوی، ج6، ص367.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo