< فهرست دروس

درس امامت - کتاب المراجعات - استاد ربانی

94/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی حديث سفينه در مراجعه هشتم کتاب المراجعات

بررسی اشکال ناصرالدين آلبانی بر حديث سفينه

از جمله اشکالاتی که آقای ناصر الدين آلبانی بر سند حديث سفينه وارد نموده، نقد برخی از راويان آن است. يکی از آن راويان عطيه بن سعد عوفی است که معلوم شد هر چند وی شيعه است اما نزد عالمان اهل سنت از رجال موثق به شمار می آيد. يکی ديگر از راويانی که وی نقد کرده حسن بن ابی جعفر است. در مورد وی نيز گفته شد او دارای مدح های خيلی قوی در ميان تراجم اهل سنت است و قدح هايی نيز که درباره او بيان شده قوی نيست.

اشکال ديگر وی متوجه چند راوی در سه طريق از روايات ابوذر است. وی علی بن زيد بن جرعان، عبدالله بن عبد القدوس، عبدالله بن داهر، ابی اسحاق و حنش ابن معتمر و مفضل بن صالح را ضعيف دانسته است. درباره علی بن زيد بن جرحان گفته شد وی در کتاب های رجال اهل سنت دارای مدح های قوی همچون: امام العالم الکبير، صدوق، ثقه، صالح الحديث می باشد و قدح های وی نيز مربوط به شيعه بودن و نقل فضايل اهل بيت است. علاوه بر اينکه آلبانی روايات ديگری از علی بن زيد را با تعبيری چون «لکنه قد توبع، لکن يقو به حديث التالی، هذا اسناد لاباس به فی المتابعات، بعضهم يحسن حديثه ، حديثه حسن فی الشواهد» تحسين کرده است.[1]

عبدالله بن عبدالقدوس نيز از راويان شيعی است که روايات او در منابع معتبر روائی اهل سنت آمده است. بخاری به روايت او استشهاد کرده و در کتب تراجم با تعبير ثقه و صدوق از او ياد شده است. از طرف ديگر در قدح او نيز تعابيری چون رافضی خبيث و عامه ما يروی فی فضائل اهل البيت نيز به چشم می خورد. آلبانی برای تحسين و تصحيح روايات ديگر ابن عبد القدوس از تعابير: «فمثله يستشهد به، خطاؤه مامون بالمتابعات أو الشواهد، صحيح و حسن لغيره» استفاده کرده است.[2]

عبدالله بن داهر رازی از ديگر روايات شيعی است که رواياتی از او در منابع معتبر روائی اهل سنت موجود است. وی با تعبير «شيخ صدوق» تعديل، و با تعابيری چون رافضی خبيث، عامه، مايروی فی فضائل علی(ع) تضعيف شده است. اما اينها قدح هايی نيست که بتواند در برابر آن مدح ها مقاومت نمايد و دليل بر ضعف راوی باشد.

ابواسحاق سييعی (عمرو بن عبدالله) که ابن قتيبه و شهرستانی او را از بزرگان شيعه می شمارد، ‌از تابعين مشهور نزد اهل سنت است و با تعابيری چون ثقه، امام تابعين کوفه و اثبات آنان، ختم کننده قرآن در هر سه روز، صوام، قوام، کثير الروايه، رجالی، راوی از 38صحابی و خوش حافظه توثيق شده است.

آلبانی ابواسحاق را مدلس و مختلط می داند، در حالی که از تراجم نگاران، کسی تدليس سبيعی را مطرح نکرده و مساله اختلاط در ايام پيری را هم ذهبی صريحا نفی کرده است.[3] علاوه بر اين که آلبانی در موارد فراوانی، حديث ابواسحاق را صحيح و توثيق کرده است.[4]

حنش بن معتمر کنانی از اصحاب اميرالمومنين (ع) با تعابيری چون صالح ،‌ثقه، قوی، لاباس به، توثيق شده است . اما به زعم بعضی مانند ابن حبان چون احاديثی از امام علی (ع) نقل کرده که شباهت به حديث ثقات ندارد، حديثش فاقد حجت است. در حالی که خود آلبانی در موارد متعددی حنش را با لفظ صدوق توثيق کرده و احاديثش را حسن و قابل متابعت شمرده است. [5]

مفضل بن صالح نيز که آلبانی او را در شمار ضعفاء آورده است، به اعتراف خود آلبانی از رجال حديث ترمذی است، و به تصريح حاکم روايتش بر شرط مسلم نيز هست. مهم ترين نقطه ضعف ادعايی برای ايشان اين است که منکر الحديث است، يعنی احاديث ناشناخته و غير معروف را نقل کرده است. بارزترين شاهد اين ادعا از نظر آنان حديث جابر است. مفضل نقل کرده است که جابر خدمت امام حسن مجتبی (ع) رسيد، سلام پيامبر اکرم (ص) را به حضرت رسانيد و درخواست کرد شکم مبارک را آشکار سازد. آنگاه شکم خود را به شکم حضرت چسبانيد. اما اين مساله در آن زمان و از سوی عرف اهل ارادت به اهل بيت (ع) رواج داشت است. در نقل آمده که آب وضوی پيامبر را به عنوان تبرک می بردند و يا در جريانی که اواخر عمر پيامبر خدا (ص) بود ايشان به مسجد آمدند و فرمودند: نزديک است که من از ميان شما بروم. اگر کسی حقی بر من دارد بگويد تا اکنون ادا کنم. فردی برخواست و جريان خوردن شلاق پيامبر در يکی از مواقف به خود را ذکر می کند و قصد قصاص می کند. حضرت می فرمايد آن شلاق مرا بياوريد و لباس خود را بالا می زند. او نيز از اين فرصت استفاده کرده و بدن پيامبر را می بوسد. بنابراين، نبايد اين امور را فقط به ديد مادی ديد بلکه بايد به جنبه های معنوی آنها نيز توجه کرد.

حاصل آنکه در مورد سند روايت سفينه با توجه به مطالب ذيل نبايد در صدور آن از پيامبر اکرم (ص) شکی نمود:

1. اين حديث به جهت نقل های متعدد از آن متواتر است؛

2. عالمان شاخص اهل سنت تصريح به صحت آن کرده اند؛

3. در حديث در کتاب هايی که ملتزم شده اند جز صحيح را نقل نکنند، آمده است؛

4. کثرت طرق اين حديث باعث اجرای قاعده «يقوی بعضها بعضا» است و لذا اگر در برخی از طرق ضعف هايی هم باشد، قابل جبران است.

5. ادعای ضعف برخی از راويان حديث نادرست است

 

بررسی دلالت روايت سفينه

در اين باره به کتاب نفحات الازهار، ج4، رجوع شود که مطالبی در مورد استفاده از اين حديث آمده است.

برای بررسی دلالت اين حديث شريف ابتدا اصل تشبيه را تحليل می کنيم به اين صورت که به سراغ «مشبه به» يعنی کشتی نوح (ع) می رويم و بعد از آن «مشبه» که اهل بيت (ع)‌ است را مورد بررسی قرار دهيم و سپس وجه شبه که عبارت است از نجات از يک سو و هلاک و غرق شدن و پرتاب شدن در آتش است از سوی ديگر مورد بررسی قرار می دهيم. مورد تشبيه نيز که طوفان است نيز بررسی می شود که در مورد حضرت نوح(ع) منظور طوفان و سيل ظاهری است و در مورد اهل بيت (ع)‌ به معنای عدم انحراف در مسائل اعتقادی، اخلاقی و رفتاری است.

1. بررسی «مشبه به» يعنی کشتی حضرت نوح (ع)

«مشبه به» در اين حديث کشتی حضرت نوح (ع) است ‌و «مشبه» اهل بيت (ع) است. در ادامه اين حديث درباره «مشبه به» آمده است کسانی که بر اين کشتی سوار شدند از طوفان و سيل نجات يافتند و کسانی که از آن رو يرگرداندند و تخلف کردند با سه تعبير: غرق أو هلک أو زج فی النار (غرق شدند، هلاک شدند و در آتش پرتاب شدند) از آنها ياد شده است. منظور از غرق شدن هلاکت جسمانی است که ناظر به امور دنيوی است. تعبير هلک به معنای مرگ جسمانی و مرگ معنوی و ضلالت است. زج فی النار نيز تعبيری است که مربوط به حيات معنوی و جنبه اخروی آن است. بنابراين کسانی که بر کشتی نوح (ع) ‌سوار نشدند و راهشان را جدا کردند و به آن نپيوستند هم هلاکت ظاهری پيدا کردند و هم از جهت معنوی و روحانی مردند و اهل دوزخ شدند.

نکته ديگر در مورد «مشبه به» يعنی کشتی نوح (ع) آن است که اين کشتی به دستور و امر الهی و نيز نظارت و مهندسی او ساخته شد ﴿وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا﴾[6] : در حضور ما و طبق وحی ما کشتی را بساز. حضرت نوح (ع) که پيامبر اولی العزم الهی است ناخدای اين کشتی است و برای نجات قوم خويش فراخوان نيز داده است. آنچه ارمغان پيامبران الهی برای امت هايشان است هم حيات طيبه دينوی و هم حيات طيبه اخروی است. قرآن کريم درباره بخش اول می فرمايد: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[7] که منظور از قسط، در همه امور زندگی است . و در مورد بخش دوم می فرمايد: ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‌ كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ﴾[8] . و لذا حضرت نوح (ع) اينگونه بودن که سلامت اخروی و دنيوی امت خويش را طلب می کردند و کسانی که بر کشتی ايشان سوار شدند هم از حيات طيبه دنيوی و هم اخروی بهره مند شدند. اما کسانی که تخلف کردند از هر دو حيات بی بهره شدند.

2. بررسی «مشبه» يعنی اهل بيت (ع)

در اين روايت اهل بيت(ع) به کشتی نوح (ع) تشبيه شده است. حضرت نوح (ع) به کشتی خويش دعوت کرد و فراخوان داد، رسول خدا (ص) نيز ‌مانند حضرت نوح (ع) مردم را به اهل بيت خويش دعوت نمود. بنابراين اهل بيت به منزله همان کشتی نوح هستند که اگر کسی به آنها پيوست و تمسک نمود نجات می باد و کسی که راهش را جدا کرد و به آنها تمسک نکرد غرق شده و مستحق دوزخ گرديد.

3. بررسی وجه شبه

آنچه در قضيه حضرت نوح (ع) رخ داد طوفان حسی بود و کسانی که بر کشتی سوار نشدند گرفتار طوفان و سيل شده و هلاک گرديدند. اما در مورد اهل بيت(ع) طوفان حسی مورد نظر نيست بلکه در اينجا تشبيه معقول به محسوس صورت گرفته است مانند اين آيه شريفه ﴿اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی‌ زُجاجَة﴾[9] . اما مراد از طوفان در اينجا چيست؟ طوفانی که در اينجا مورد نظر است در سه جبهه و قلمرو است: طوفان در عقايد، ‌اخلاق و اعمال و رفتار. به تعبير ديگر در حوزه بينش ها و گرايش ها و منظور از آن، همه امور شيطانی است که از جنس باطل است. همه آنچه نادرست و باطل است از باورها و دستور العمل های نادرست همه طوفان ضلالت است و اينها همه شيطانی است نه رحمانی. اما آنچه به اهل بيت (ع) بر می گردد رحمانی است. اميرالمومنين (ع) فرمود: «حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِكُلٍّ أَهْل‌».[10] همه خطاها اعم از فکری و اخلاقی و رفتاری، از ناحيه شيطان است و هر چه حق و درست است و نور است از منبع نور است که خدای متعال است و معصومين نيز مظهر آن نور الهی هستند.

حال بر اساس اين تشبيه هر کس اعتقادات خود را مطابق اميرالمومنين (ع) و ساير اهل بيت (ع) تنظيم نمايد بر کشتی اهل بيت (ع) نشسته و در اعتقاداتش دچار طوفان و انحرافات نشده است. در حوزه مسائل اخلاقی و بايدها و نبايدها رفتاری نيز همين گونه است. آنچه امام صادق (ع) و ساير ائمه اطهار فرموده اند باعث هدايت و نجات است و آنچه از غير باشد باعث ضلالت و گمراهی است.

اين مطلب با دقت در تشبيه و وجه شبه اين حديث معلوم می شود، زيرا گوينده آن انسانی حکيم است که آنچه می گويد وحی الهی است ﴿ما ينطق عن الهوی. ان هو الا وحی يوحی﴾[11] . اينگونه نيست که ايشان در کلام خود سر سوزنی مسامحه داشته باشد و نغوذبالله به خاطر خوش آمد ديگران سخن بگويد بلکه تمام آنچه ايشان بيان فرموده بر ميزان هدايت است. آن حضرت بر هدايت مردم حريص بود و دشواری هايی که بر امت وارد می شود بر ايشان خيلی سنگين بود که چند برابر آن گرفتاری های اخروی است و آن حضرت نگران حيات دنيوی و اخروی مردم بود ﴿لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ[12] . بنابراين اگر با دقت به اين حديث شريف توجه شود اين معنا بدست می آورد که هر کسی اعتقادات و برنامه زندگی خويش را از اهل بيت (ع) بگيرد اهل نجات خواهد بود.

لوازم و نتايج تشبيه در اين روايت

تشبيه اهل بيت (ع) به کشتی نوح (ع) لوازم و نتايجی دارد که در ذيل به آنها اشاره می شود:

1. وجوب اطاعت مطلق از اهل بيت و حرمت مخالف مطلق از آنان؛ وقتی بر اساس اين حديث شريف بيان شد که راه اهل بيت، راه نجات است و راه غير آنها هلاکت و گمراهی است، شرع و عقل می گويند اطاعت از آنها واجب است و مخالفت با آنها حرام و اشتباه است.

2. بيان عصمت اهل بيت(ع)؛ هر جا که وجوب اطاعت از کسی به صورت مطلق و بدون قيد بيان شده باشد، گويای عصمت آن فرد است زيرا اگر احتمال داده شود که او در يک مورد دچار انحراف می شود، دستور اطاعت مطلق از وی قبيح خواهد بود.

اين نکته نيز در اينجا قابل توجه است که اگر کشتی نوح (ع) منفذ و سوراخی می داشت، آب وارد کشتی شده و باعث غرق شدن آن می شد. پس معلوم می شود که در اهل بيت (ع) نيز منفذی وجود ندارد. در آنجا مراد از طوفان آب و سيلاب بود و در اينجا انحراف فکری و اخلاقی و رفتاری است پس معلوم می شود در اهل بيت (ع) چنين انحرافی وجود ندارد و آنان از هرگونه عيبی مبرا هستند. اين مساله مقتضای تشبيه است و اين به آن معنا است که افکار و عقايد و سخنان آنان صد درصد خدايی است کما اينکه فرمود «عَلِی مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی يَدُورُ حَيْثُمَا دَار».[13] آيه تطهير و حديث ثقلين و امثال آن نيز گويای همين مطلب است.

3. اثبات امامت؛ نکته ديگر قابل استفاده از حديث، امامت اهل بيت(ع) ‌است، زيرا معنای امام طبق آنچه بيان شده «الامامه رئاسه عامه فی امور دين و الدنيا نيابه عن النبی» است و اين همين معنايی است که از روايت استفاده می شود. در واقع پيامبر اکرم (ص) با اين حديث خواسته اند وجوب اطاعت و الگو و پيشوا بودن اهل بيت (ع) را بيان نمايند.

سوال و جواب

شما در اينجا مطالب فراوانی را از حديث سفينه استفاده کرديد . اما چگونه می توان اثبات کرد که پيامبر اکرم (ص) در مقام بيان همه اين موارد بوده است؟

پاسخ آن است که آن حضرت از آنجا که هادی امت و در مقام هدايت گری بودند، هيچ چيزی را در اين امر فروگذار نمی کردند. و لذا هر آنچه از جنس هدايت است به اين حديث وصل است و اين مساله تحميل نيست بلکه مانند معانی التزامی قرآن است که در مقام هدايت است و همه آنها مراد متکلم است.

4. اثبات افضليت اهل بيت (ع) بر ساير امت؛ بيان آن اين است که ما با سه گزينه مواجه هستيم: اول اينکه افراد ديگر هم وزن و تراز آنان بوده باشند. دوم اينکه افرادی برتر از آنان باشند و سوم اينکه بقيه افراد در حد پايين تر از آنان قرار داشته باشند . دو وجه اول باطل است زيرا لازمه وجه اول ترجيح بلامرجح از سوی پيامبر است که قبيح است. لازمه وجه دوم نيز ترجيح مرجوح بر راجح است که اقبح است. بنابراين تنها وجه سوم باقی می مانند و لذا فرمايش آن حضرت دلالت بر افضليت اهل بيت بر ديگران دارد.

سوال و جواب

آيا از روايت سفينه کفر کسانی که با اهل بيت (ع) مخالفت کردند به دست می آيد؟

پاسخ آن است که اين مساله دارای تفصيل است و بايد بر اساس مجموعه سيره، سنت و فرمايشات اهل بيت (ع) در اين باره اظهار نظر کرد. اولا بايد کفر دنيوی را از کفر اخروی جدا نمود؛ ثانيا از نظر اخروی نيز بايد تفکيک نمود که آيا انکار آنان از روی علم و عمد است يا جهل، و در صورت جهل نيز آيا جهل آنها ناشی از تقصير است يا قصور؛ ثالثا توجه داشت که ولايت به چند معنا است. غير از نواصب که گروه شاذی هستند اکثريت اهل سنت، ولايت محبت و مودت را نسبت به اهل بيت پذيرفته اند. بله کسانی مانند نواصب که ولايت محبت را نيز قبول ندارند، منکر ضروری دين بوده و کافر هستند. در مورد ولايت به معنای امامت نيز، مساله نسبت به عمد و جهل و قصور و تقصير و نيز درجه ولايت و ارادت آنان متفاوت است. در ميان اهل سنت افرادی هستند که شيفته و شيدای حضرت زهرا(س) و اميرالمومنين (ع)‌ و امام رضا(ع) و ساير معصومين هستند.

غالب اهل سنت در مساله دشمنی با اهل بيت (ع)، به لحاظ کبروی ديدگاهی مانند ما دارند اما از جهت مصداقی می گويند شيعه اشتباه می کند و نزاعی ميان اهل بيت (ع) ‌و خلفا نبوده است. آنان شواهدی نيز در اين باره می آورند. بنابراين آنان دشمنی و عداوت صحابه نسبت به اهل بيت (ع) را انکار می کنند نه اينکه با اذعان به آن، از صحابه طرفداری کنند. بايد توجه داشت که نوعا قضاوت ما در مورد اهل سنت دور از واقعيت موجود است. اگر کسی به منابع روايی آنان مراجعه کند و آن را بخواند می بيند به قدری فضايل در مورد خلفاء آمده که از حد شمارش است. من گاه می گويم کسانی که با اين عقايد بزرگ شده اند و استبصار يافته اند و توانسته اند اين مسائل را کنار بگذارند کاری معجزه گونه انجام داده و از يک عنايت ويژه الهی برخوردار شده اند. در اين باره کتاب «ثم اهديت» گويای همين مطلب است.

 


[1] سلسله الاحادیث الصحیحه، آلبانی، ج1، ص587.
[2] سلسله الاحادیث الصحیحه، آلبانی، ج5، ص202.
[3] میزان الاعتدال، ج3، ص270.
[4] سلسله الاحادیث الصحیحه، ج5، ص55.
[5] فصلنامه کلام اسلامی، شماره 84، زمستان 1391، ط: موسسه امام صادق(ع).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo