1404/01/19
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 63 و 64
موضوع: مراجعه 63 و 64
مروری بر مباحث گذشته
موضوع بحث این بود که شیخ سلیم از امام شرف الدین درخواست کردند که علاوه بر نقل های حدیث غدیر از اهل سنت، نقل های شیعه را هم بیان کند. امام شرف الدین، چهل روایت را از منابع شیعه نقل کردند. شیخ سلیم در جواب نوشتند: «اگر این احادیث صحیح و از سوی پیامبر اکرم (ص) صادر شده بود، چرا از غیر شیعه نقل نشده است؟ این نشان از ساختگی بودن این احادیث دارد». امام شرف الدین در بحث مفصلی این مساله را باز کردند و جریانی که در صدر اسلام و بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) پیش آمد، خصوصا زمانی که معاویه در راس حکومت قرار گرفت را شرح دادند. حاصل بحث ایشان این بود که فرمودند: «وضعیت آن دوران خیلی اختناق آمیز و بر علیه امیرالمومنین (ع) و اهل بیت (ع) بود. در آن دوران عده ای از عالمان، تطمیع شده و طبق خواست حکومت احادیث را نقل کردند و عده ای نیز در نقل احادیث ترسان بودند. اینها سبب شد که این احادیث فضایل نقل نشود، و همین مقداری که نقل شده است، شگفت انگیز است».
اشکال ابومریم اعظمی در مورد عدالت صحابه بر امام شرف الدین
ابومریم در نقد امام شرف الدین گفتند: این سخنان شرف الدین بیانگر دیدگاه رافضه درباره صحابه پیامبر (ص) است. ما طبق کتاب های اصلی آنها اثبات کردیم که آنان بر صحابه طعن وارد کرده و آنها را تکفیر کرده اند، در حالی قرآن فرموده است کسی که بر صحابه طعن زند کافر است «لیغیض بهم الکفار» و سابقین و لاحقین آنها را تمجید کرده است «و السابقین الاولین من المهاجرین و انصار ... »، و خداوند از ما خواسته است صحابه را دوست داشته باشیم و برای آنها دعا کنیم «لاتجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ... ». اما رافضه نه تنها به این دعا راضی نیستند، اصولا طاقت شنیدن آن را هم ندارند[1] .
نقد و ارزیابی
در نقد و ارزیابی کلام ابویم اعظمی گفته شد:
1. اگر مقصود وی از مراجعه به کتاب های شیعه، این است که کتابهایی که وی مراجعه کرده است اصلی ترین کتب شیعه است، برخی درست است اما برخی مانند تفسیر قمی چنین نیست.
2. مشهور شیعه این است که ما هیچ کتاب حدیثی نداریم که تمام احادیث آن صحیح باشد، لذا اگر فرض کنیم در کتاب های حدیثی ما روایتی باشد که تمام صحابه در آن طعن شده باشد، باز بیان گر عقیده شیعه در این باره و حتی بیان گر عقیده مولف کتاب هم نمی باشد.
3. نقد شما متوجه امام شرف الدین است و ایشان خودشان در کتاب «الفصول المهمه» به مساله عدالت صحابه پرداخته و نظر خود را بیان کرده اند. ایشان می فرماید: «چگونه می توان به ما نسبت داد که ما همه صحابه را طعن می کنیم در حالی که اعتقادات ما به لحاظ تاریخی مستند به صحابه می شود؟». بعد ایشان نام 213 نفر از صحابه را نام بردند که همه گرایش شیعی نسبت به امیرالمومنین (ع) داشته اند. ایشان سپس گفته است: «آری، در جهان شیعه برخی فرقه ها پیدا شده اند که عقیده غلو داشته و ممکن است نسبت به اکثریت صحابه حرف هایی زده باشند، اما این عقیده باطل، چه ربطی به عقیده شیعه اثنی عشریه دارد؟ عقیده ما درباره صحابه این است که عده ای در میان آنان بوده اند که رفتار نادرستی نداشته و منافقانه عمل می کردند و اینان همان کسانی هستند که در احادیث حوض که در صحیحین مکرر آمده است به قهقرا رفتند. در آن روایات آمده که تنها گروه کمی نجات پیدا می کنند.»[2] .
4. اعظمی گفته است خداوند در آیه «لیغیض بهم الکفار»، می گوید هر کسی نسبت به صحابه بغض داشته باشد کافر است. در نقد این سخن گفته شد مراد از آیه، تمجید از قوی شدن صحابه و تقویت و یاری پیامبر خدا (ص) است. ما هم همین سخن را می گوییم و معتقدیم که اگر کسی از صحابه به جهت اینکه باعث تقویت پیامبر (ص) شدند ناراضی باشد، مسلمان نخواهد بود. بنابراین آیه ربطی به سایر عقاید صحابه ندارد. کافران از مسلمانان ضعیف و بی حال، ناراحت نیستند، بلکه آنچه برای دشمن ناراحت کننده است جبهه مقاومت قوی است. باید تفکیک کنیم میان صحابه ای که به یاری پیامبر (ص) پرداختند، این عمل آنان ممدوح است، اما اگر آن صحابی در جای دیگر مرتکب خطایی شود، از این جهت مذمت می شود.
نکته دیگر اینکه اگر غضب داشتن به هر صحابه ای ملاک کفر باشد، در این صورت باید نسبت به صحابه ای که نسبت به امیرالمومنین (ع) غضب داشتند نیز قائل به کفر شد! ابن ابی الحدید جمع کثیری از صحابه را نام می برد که نسبت به امیرالمومنین(ع) غضب داشتند.
5. در مورد استدلال به آیه «و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار» گفته شد اگر «من» را بیانیه بگیریم همه صحابه را شامل می شود و اگر مراد «من» تبعیض باشد، برخی از صحابه را شامل می شود و معنای دوم درست است، زیرا قید اولین در آیه بیان گر عدهای از آنان است چرا که نمی شود همه آنان اولین باشند.
سوال: آیا خطاب «رضی الله عنهم» مطلق است یا مقید؟ یعنی آیا صدق عنوان مهاجر و انصار، کفایت در رضایت الهی می کند یا اینگونه نیست و رضایت الهی به شروطی مشروط است؟ پاسخ صحیح آن است که انصار و مهاجر بودن هر چند امتیازی برای فرد به شمار می آید اما نسبت به تکالیف دیگر مقید است.
نقد علامه طباطبایی بر اطلاق ایه «السابقون الاولون»
علامه طباطبایی در این باره می فرماید: رضایت خداوند در این آیه مقید است نه مطلق. ایشان در این باره چند دلیل اقامه کرده اند:
:: اولین دلیل آن سیاق است. آیه مهاجرین و انصار و تابعین، در سیاق آیاتی است که منافقان را به خاطر کفر باطنی و اعمال ناروای آنها نکوهش کرده است. مهاجرین و انصاری مدح می شوند که آن رفتارهای نادرست را ندارند.
:: دلیل دوم این است که هر جا مهاجرین و انصار در قرآن مدح شده اند، به خاطر کارهای نیک آنان بوده است نه صرف عنوان مهاجر یا انصار بودن.
:: دلیل سوم اینکه اگر حکم در آیه مقید به ایمان و عمل صالح نباشد و مطلق باشد، لازم می آید صریح آیاتی از قرآن کریم تکذیب شود مانند: «ان الله لایرضی عن قوم الفاسقین». این مانند آن است که استاد و یا یک عالم دینی از این جهت مدح می شوند اما اگر اهل فسق باشد، دیگر وی را مدح نمی کنند. آیه دیگر «و الله لایهدی القوم الظالمین» است.
:: دلیل چهارم اینکه مقید نبودن حکم در این آیه، مستلزم آن است که همه آیه های بیان گر نظام وعد و وعید و مانند آن، برای عده ای بی اساس باشد، چرا که آنان هر کاری کنند، اهل بهشت هستند.
:: دلیل دیگر اینکه اگر مراد از «الذین اتبعوهم باحسان» همه مسلمانان باشد، یعنی گفته شود امت اسلامی سه گروه می شوند: مهاجریان، انصار و همه تابعین، در این صورت بحث رضی الله عنهم اگر مطلق باشد، شامل همه مسلمانان می شوند، و روشن است که این سخن صحیح نمی باشد.
:: دلیل دیگر نادرستی عمل به اطلاق آیه، احادیث ارتداد صحابه است. این احادیث که در صحیحین هم آمده است تصریح دارد که خداوند از جمع کثیری از صحابه راضی نیست و آنان اهل دوزخ هستند.
علامه همچنین در نکته ای دقیق می فرماید: اگر آیه شریفه مطلق باشد و بیان کند که خداوند مطلقا از مهاجرین و انصار راضی بوده است، در این صورت همین معنا را باید صحابه هم می فهمیدند و دیگر صحابه دیگر را نباید مورد انتقاد قرار می دادند. این مساله با فرمول خطای در اجتهاد هم درست نمی شود،. زیرا خطای در اجتهاد، خطای در عمل را توجیه می کند اما در اینجا مساله به تضاد می انجامد یعنی صحابه نسبت به کسی که خداوند نسبت به او خشنود است، غضب دارد.[3]
ادامه بحث انشاءالله در جلسه آینده پیگیری می شود.