1403/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 58 ، نقد و ارزیابی اشکالات حدیث غدیر
موضوع: مراجعه 58 ، نقد و ارزیابی اشکالات حدیث غدیر
سه دیدگاه درباره جریان غدیر خم
در مورد حدیث و واقعه غدیر سه تفسیر بیان شده است: اهل سنت نوعا این جریان را به معنای معرفی محبت و نصرت امیرالمومنین (ع) به مردم می دانند و مشهور شیعه، کلمه «مولی» در حدیث را به معنای اولی بالتصرف دانسته و این جریان را مربوط به امامت امیرالمومنین (ع) می دانند. آنان برای اثبات مدعای خود قراین لفظی و غیر لفظی فراوانی را آورده اند. از جمله امام شرف الدین در این باره وجوهی را آورده و می گویند شواهد عقلی و نقلی در این باره به اندازه ای است که حدیث را مانند نص کرده است.
اهل سنت در مقابل شواهدی را آورده اند که بیان می کند مقصود از مولی محبت و نصرت است. یکی از این شواهد که از سوی افرادی چون ابن کثیر، بیهقی در دلائل النبوه و برخی دیگر مطرح کرده اند قضیه شکایت ها است. آنان می گویند کسانی که این شکایت ها را کرده اند، نسبت به امیرالمومنین (ع) بغض و کینه به دل داشتند. پیامبر اکرم (ص) با این حدیث می خواستند هم این کینه ها را برطرف کنند و هم بیان کنند که امیرالمومنین (ع) در محبت و نصرت به مومنین صادقانه هستند. فلسفه خطبه غدیر این بوده تا پیامبر (ص) به مردم بفهماند که شما بی جهت نسبت به امیرالمومنین (ع) عداوت و بی جهت شک در صداقت ایشان دارید. این مساله هم مهم بوده است و لذا این مقدمات در جریان غدیر انجام گرفته است.
اشکال: واقعه غدیر به منظور تبری علی (ع) از بغض ها و کدورت ها
ابومریم اعظمی هم تلاش کرده این مطلب را برجسته کند. وی بحث را به مراجعه 38 ارجاع می دهد. امام شرف الدین در مراجعه 36، هفت روایت را می آورد که دلالت بر امامت امیرالمومنین (ع) می کند. در این احادیث هفتگانه، عمدتا مساله ولایت امیرالمومنین (ع) مطرح است، مانند روایت پیامبر اکرم (ص) که فرمود: «انت ولی کل مومن بعدی».
در مراجعه 37، شیخ سلیم می نویسد: کلمه «ولی» معانی مختلفی دارد که یکی از آنها امامت است، لذا شاید معنای دیگری مانند نصرت یا محبت در روایت مراد باشد. امام شرف الدین در مراجعه بعد قرائنی را بیان می کند که مراد از «ولی»، امامت است .
ابومریم تلاش می کند موارد شکایت را یک جا نقل کند و بعد نتیجه می گیرد که اینها دلالت بر دو مطلب می کند: یکی اینکه تعداد زیادی از صحابه نسبت به امیرالمومنین (ع) بغض و تردید داشتند. ثانیا پیامبر خدا (ص) در غدیر این کار را کردند تا امیرالمومنین (ع) را تبرئه کنند.[1]
وی در مراجعه 58 هم می گوید: همه شواهدی که پیامبر (ص) در جریان غدیر انجام دادند به جهت اهمیت تبرئه امیرالمومنین (ع) بود. این شکایت ها تصریح دارد که صحابه نسبت به امیرالمومنین (ع) به خاطر برخی رفتارهای وی بغض و کراهت داشتند.[2]
نقد و بررسی
1. اعظمی می گوید روایات شکایت ها نسبت به بغض تصریح دارند در حالی که اصلا چنین تصریحی نیست و تنها در یک روایت مساله بغض آمده است. ثانیا آیا شکایت از رفتاری کسی عرفا و عقلا دلالت بر بغض نسبت به او دارد؟ خیر. بالاخره، دلالت این حدیث بر بغض یا باید لفظی باشد یا تضمنی و یا التزامی؛ تصریحی که نشده است، ملازمه عقلی و عرفی هم نداریم که اگر کسی از دیگری شکایت کرد دو پیامد منفی داشته باشد: در دلش نسبت به او کینه دار و او نیز از مومنین خوشش نمی آید.
2. مساله محبت نسبت به امیرالمومنین (ع) به قدری توسط پیامبر اکرم (ص) گفته شده بود که به عنوان شاخص میان مومن و منافق شناخته می شد. مردم آن عصر وقتی می دیدند کسی نسبت به علی (ع) بغض دارد او را منافق می پنداشتند. اکنون چگونه ممکن است در چنین فضایی، بیشتر صحابه نسبت به آن حضرت بغض داشته باشند و پیامبر (ص) به خواهد ایشان را تبرئه کند؟
:: «عن أبي سعيد الخدري قال: إن كنا لنعرف المنافقين نحن معشر الأنصار ببغضهم علي بن أبي طالب»[3] .
:: « عن أم سلمة قالت: كان رسول اللّه «ص» يقول: لا يحب عليا منافق و لا يبغضه مؤمن».[4]
:: « عن أبي ذر قال: ما كنا نعرف المنافقين إلّا بتكذيبهم اللّه و رسوله و التخلف عن الصلوات و البغض لعليّ بن أبي طالب».[5]
:: در صحیح مسلم این روایت را از امیرالمومنین (ع) نقل شده است که فرمود: « قال عليّ، و الّذي فلق الحبّة، و برأ النسمة إنّه لعهد النّبي الأميّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم إليّ أن لا يحبّني إلّا مؤمن، و لا يبغضني إلّا منافق».[6]
:: ابن ابی الحدید می گوید: « و قد اتفقت الأخبار الصحيحة التي لا ريب فيها عند المحدثين على. أن النبي ص قال لا يبغضك إلا منافق و لا يحبك إلا مؤمن. قال و روى حبة العرني عن علي ع أنه قال إن الله عز و جل أخذ ميثاق كل مؤمن على حبي و ميثاق كل منافق على بغضي فلو ضربت وجه المؤمن بالسيف ما أبغضني و لو صببت الدنيا على المنافق ما أحبني»[7]
بنابراین، نسبتی که ابومریم به پیامبر (ص) یا صحابه می دهد نسبت نارستی است و این تحریف کلام پیامبر (ص) است که گفته شود نظر ایشان این بوده که می خواستند امیرالمومنین (ع) را تبرئه کنند، بله در میان صحابه منافقین هم بودند اما بحث ما درباره آنها نیست.
دیدگاه صحیح درباره معنای حدیث غدیر
نظریه دیگری که درباره معنای حدیث غدیر بیان شده و دیدگاه صحیح هم همین است این است که در حدیث هر سه معنای امامت، محبت و نصرت مورد نظر است. پیامبر (ص) در این روایت فرمودند: «هر کس من مولای او هستم»، ولایت پیامبر (ص) در هر سه زمینه محبت، نصرت و امامت بود. طلحه شافعی به این مطلب اشاره کرده می گوید: هر معنای از مولا در پیامبر (ص) مورد نظر است و می تواند به امیرالمومنین (ع) نسبت داده شود، طبق حدیث به ایشان نسبت داده می شود. پیامبر اکرم (ص) هم امام مومنین و هم محب و هم ناصر آنان بود. قیدی هم در این روایت نیامده است و لذا باید به اطلاق آن تمسک کرد، چرا که اطلاق کلام حجت است مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن بیاید.
اگر گفته شود چگونه ممکن است که یک کلمه واحد دارای سه معنا باشد می گوییم: اگر «مولی» را مشترک معنوی بدانیم می گوییم این لفظ یک معنا دارد و آن جامع معنای «ولی» است، اما مصادیق آن مختلف است. اگر «مولی» را مشترک لفظی هم بدانید باز اشکالی پیش نمی آید، چرا که می گوییم یک معنای آن به دلالت مطابقی فهمیده می شود و دو معنای دیگر به دلالت التزامی فهمیده می شود.
نکته دیگر اینکه همان طور که علامه امینی هم فرموده اند: اگر مراد معنای محبت هم باشد باز امامت امیرالمومنین (ع) اثبات می شود، زیرا محبتی که در این حدیث بیان شده یک محبت عادی نیست، بلکه محبتی در تراز پیامبر (ص) است، کما اینکه دعای آن حضرت «اللهم وال من والاه» در ادامه حدیث نشان می دهد که این محبتی عادی نبوده، بلکه مراد محبت نبوی است که به معنای وصایت است.
در قسمتی از اشکال ابومریم اعظمی، حق به قلمش جاری شده است و گفت است: « ولو كان صلى الله عليه وسلم قد نص على خلافة عليّ رضي الله عنه من بعده، وكذا خلافة أهل بيته له – كما يزعم الجاهلون – لما احتاج أبدا الى التذكير بفضلهم وصدق محبتهم وموالاتهم للمؤمنين ووجوب محبتهم وحفظ مقامهم فإن في النص على الخلافة غنى عن هذا عند جميع الحكماء والعقلاء. فهل يمكن أن يقول النبي صلى الله عليه وسلم هذا خليفتي ثم يصرح بفضله وصدق محبته للمؤمنين ووجوب محبتهم له والنهي عن بغضه هذا لا يكون، فإن مجرد تنصيبه خليفة له يوقع علما يقينيا عند الصحابة بل وكل الأمة أنه أفضلهم وأن محبته ونصرته وطاعته واجبة كما لا يخفى»[8] .
ما هم همین را می گوییم که اگر حدیث دلالت بر خلافت کند، لازمه آن محبت و نصرت است و این امر واضحی است. نکته دیگر اینکه اگر یک مطلبی اهمیت داشته باشد، چه مانعی دارد که پیامبر خدا (ص) هم تصریح به آن کنند و هم به جهت اهمیت تاکید کنند.
ادامه بحث را در جلسات آینده دنبال کنید.