1403/08/23
بسم الله الرحمن الرحیم
مراجعه 58 ، نقد و ارزیابی اشکالات حدیث غدیر
موضوع: مراجعه 58 ، نقد و ارزیابی اشکالات حدیث غدیر
خرده گیری اعظمی بر امام شرف الدین در بیان مقدمه
شیخ سلیم بشری در مراجعه 57 می گوید: « و ربما جعلوا القرينة على إرادته من الحديث، أن بعض من كان مع عليّ في اليمن رأى منه شدة في ذات اللّه، فتكلم فيه و نال منه، و بسبب ذلك قام النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يوم الغدير بما قام فيه من الثناء على الإمام، و أشاد بفضله تنبيها على جلالة قدره، و ردّا على من تحامل عليه، و يرشد لذلك أنه أشاد في خطابه بعلي خاصة، فقال: «من كنت وليه فعلي وليه»، و بأهل البيت عامة، فقال: «إني تارك فيكم الثقلين، كتاب اللّه، و عترتي أهل بيتي» فكان كالوصية لهم بحفظه في علي بخصوصه، و في أهل بيته عموما، و قالوا: و ليس فيها عهد بخلافة، و لا دلالة على إمامة»[1] .
امام شرف الدین در مراجعه 58 ابتدا می فرماید: « أنا أعلم بأن قلوبكم لا تطمئن بما ذكرتموه، و نفوسكم لا تركن إليه؛ و أنكم تقدّرون رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم في حكمته البالغة، و عصمته الواجبة، و نبوته الخاتمة، و أنه سيّد الحكماء و خاتم الأنبياء وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى* عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى فلو سألكم فلاسفة الأغيار عما كان منه يوم غدير خم، فقال: لما ذا منع تلك الألوف المؤلفة يومئذ عن المسير؟ و على م حبسهم في تلك الرمضاء بهجير؟ و فيم اهتم بإرجاع من تقدم منهم و إلحاق من تأخر؟».
ابومریم اعظمی در اشکالی می گوید: امام شرف الدین در اینجا به روش بازاری ها خواسته جواب شیخ سلیم را بدهید، در حالی که این روش غیر علمی است، علاوه بر اینکه بر اساس این سخن، هر حرفی را می تواند رد کرد هر چند برهان بر آن اقامه شده باشد زیرا می توان ادعا کرد که خود شما هم به این سخنان مطمئن نیستید.
در پاسخ گفته شد اگر مرحوم شرف الدین در مراجعه 58 به همین مطلب در پاسخ شیخ سلیم اکتفا کرده بود اشکال وی وارد بود
اما در این مراجعه امام شرف الدین چند صفحه بیان می کنند و تنها 5 خط اول را به بیان یک مقدمه می پردازند. بیان چنین مباحث مقدماتی در مباحث علمی نیز متعارف است.
الگوی بهترین و بدترین شیوه مناظره
وقتی انسان شیوه مناظره و گفت و گوی امام شرف الدین با شیخ سلیم، رییس الازهر را می بیند، می تواند بگوید که ایشان از بهترین الگوی مناظره که مبتنی بر احترم متقابل و بیان مستدل آراء خود است استفاده کرده است. در مقابل الگوی بدترین روش در مناظره از آن ابن تیمه و پیروان وی است که بر پایه فحاشی و بدگویی استوار است. ابن تیمیه در نقد علامه حلی با همین ادبیات زننده وارد شده است.
امام شرف الدین بعد از بیان شواهد و قرائن متعدد می فرماید: «و أنت- نصر اللّه بك الحق- تعلم أن الذي يناسب مقامه في ذلك الهجير، و يليق بأفعاله و أقواله يوم الغدير، إنما هو تبليغ عهده، و تعيين القائم مقامه من بعده، و القرائن اللفظية، و الأدلة العقلية، توجب القطع الثابت الجازم بأنه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، ما أراد يومئذ إلّا تعيين «عليّ» وليا لعهده، و قائما مقامه من بعده، فالحديث مع ما قد حفّ به من القرائن نصّ جليّ، في خلافة «علي»، لا يقبل التأويل، و ليس إلى صرفه عن هذا المعنى من سبيل، و هذا واضح لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيد».[2] ایشان می فرمایند هر چند کلمه «مولی» در حدیث غدیر از نصوص جلی نیست، اما با وجود این قرائن و شواهد نص جلی خواهد شد. (نص جلی آن است که به صراحت هم واژه امامت و خلافت در حدیث به کار رفته باشد و هم مصداق آن مشخص باشد. مثل اینکه در روایت آمده باشد: «علی خلیفتی» و یا «علی امام المسلمین بعدی»).
اشکال دیگر: حدیث غدیر برای رفع تردیدها و کینه ها نسبت به علی (ع)
ابومریم اعظمی می گوید: « نعود الآن إلى الأحاديث المصرحة بما قلناه من سبب هذا الحديث، وقد ذكرنا منها حديث عمران بن حصين، وحديث بريدة بن الحصيب، ونضيف إليها حديث عمرو بن شاس»[3] ما در مراجعه 36 احادیثی را آوردیم که شکایت از امیرالمومنین (ع) را آورده اند. این شکایت ها بالالتزام دلالت می کند که اینها در دلشان بغض و عداوت داشتند و این عداوت تنها در این چند نفر خلاصه نشده، بلکه توسعه یافته بود و به دیگران نیز سرایت کرده بود. قضیه غدیر برای رفع این بغض ها بود. وی سپس می گوید: این نشان دهنده آن است که افراد نسبت به اینکه علی بن ابیطالب (ع) در این جهت که محب و ناصر مومنین از روی اخلاص باشد تردید داشتند. پیامبر (ص) توسط حدیث غدیر می خواستند تا مردم این شک و تردیدها را کنار بگذارند و بیان فرمودند که اگر من ناصر و محب شما هستم و شما هم دوستدار من هستید، باید همین گونه دوستدار علی (ع) باشید.
نقد و ارزیابی
در این باره چند نکته قابل توجه است:
نکته اول اینکه در ارتباط با این شکایت ها، در خطبه غدیر هیچ اشاره ای صریحا یا تلویحا نیامده است، در حالی که قاعدتا اگر چنین مطلبی انگیزه بیان این حدیث می بود، می بایست لااقل اشاره ای به آن صورت می گرفت. این قرینه نشان می دهد که حمل جریان غدیر بر مساله شکایت ها بعید است.
نکته دوم در شکایت هایی که از امیرالمومنین (ع) بود، این است که پیامبر خدا (ص) در مورد آنها فورا به دفاع پرداخته و شدیدا آنها را در همان موضع رد می کردند و نمی گذاشتند تا انباشته شوند. در ادامه به برخی از این روایات اشاره می شود:
روایت عمران بن حصین
« ما صحّ عن عمران بن حصين، إذ قال: بعث رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سرية، و استعمل عليهم علي بن أبي طالب، فاصطفى لنفسه من الخمس جارية، فأنكروا ذلك عليه، و تعاقد أربعة منهم على شكايته إلى النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، فلما قدموا قام أحد الأربعة فقال: يا رسول اللّه أ لم تر أن عليا صنع كذا و كذا، فأعرض عنه، فقام الثاني فقال مثل ذلك، فأعرض عنه، و قام الثالث فقال مثل ما قال صاحباه، فأعرض عنه، و قام الرابع فقال مثل ما قالوا، فأقبل عليهم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و الغضب يبصر في وجهه فقال: ما تريدون من علي؟ إن عليا منّي، و أنا منه، و هو ولي كل مؤمن بعدي».
روایت بریده اسلمی
«من مسند أحمد، قال: بعث رسول اللّه بعثين إلى اليمن، على أحدهما علي بن أبي طالب، و على الآخر خالد بن الوليد، فقال: إذا التقيتم فعلي على الناس و إن افترقتم فكل واحد منكما على جنده، قال: فلقينا بني زبيدة من أهل اليمن فاقتتلنا، فظهر المسلمون على المشركين، فقاتلنا المقاتلة و سبينا الذرية، فاصطفى علي امرأة من السبي لنفسه، قال بريدة: فكتب معي خالد إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يخبره بذلك، فلما أتيت النبي صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دفعت الكتاب فقرئ عليه، فرأيت الغضب في وجهه، فقلت: يا رسول اللّه هذا مكان العائذ، بعثتني مع رجل و أمرتني أن اطيعه، ففعلت ما أرسلت به، فقال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: لا تقع في علي فإنه مني، و أنا منه، و هو وليّكم بعدي، و إنه منّي و أنا منه».
روایت وهب بن حمزه
« عن وهب بن حمزة قال: صحبت عليّا رضي اللّه عنه من المدينة إلى مكة، فرأيت منه بعض ما أكثره فقلت لئن رجعت إلى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم لأشكونك إليه، فلمّا قدمت لقيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم فقلت: رأيت من عليّ كذا و كذا، فقال لا تقل: هذا، فهو أولى النّاس بعدي».
جریان شکایت یمن
«و بعث علي بن أبي طالب الى نجران ليجمع صدقاتهم و جزيتهم و يعود، ففعل و عاد و لقي رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم بمكة في حجة الوداع، و استخلف على الجيش الذين معه رجلا من أصحابه و سبقهم الى النبي فلقيه بمكة، فعمد الرجل الى الجيش فكساهم كل رجل حلة من البز الذي مع علي، فلما دنا الجيش خرج علي ليتلقاهم فرأى عليهم الحلل فنزعها عنهم، فشكاه الجيش الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلّم، فقام النبي خطيبا فقال: أيها الناس لا تشكوا عليا فهو لا خشن في ذات اللّه و في سبيل اللّه»[4]
این جریان ها نشان می دهد که پیامبر اکرم (ص) در همان زمان شکایت، پاسخ آنان را داده اند. علاوه بر اینکه پیامبر (ص) حکیم بودند و چگونه متصور است که برای مطلبی که برای عده ای رخ داده است جمعیت زیادی را در شرایط خاص نگاه دارند و این مطلب را بگویند.
نکته سوم اینکه اصولا چه ملازمه ای هست که عده ای آمده باشند و نزد پیامبر خدا (ص) شکایت کرده باشند و در ذهن آنها این باد که علی بن ابی طالب (ع) در محبت ورزی خالص نیست؟ چنین ملازمه ای وجود ندارد این مانند آن است که کسی از استانداری به خاطر فلان رفتار شکایت کند و بگوییم استاندارد نسبت به مردم خالصانه نیست.
امام شرف الدین در ادامه می فرماید: « لو أراد مجرد بيان فضله و الرد على المتحاملين عليه، لقال: هذا ابن عمي و صهري و أبو ولدي، و سيد أهل بيتي، فلا تؤذوني فيه، أو نحو ذلك و الأقوال الدالة على مجرد الفضل و جلالة القدر، على أن لفظ الحديث «2» لا يتبادر إلى الأذهان منه إلّا ما قلناه، فليكن سببه مهما كان، فإن الألفاظ إنما تحمل على ما يتبادر إلى الأفهام منها، و لا يلتفت إلى أسبابها كما لا يخفى»[5] . اگر ما بپذیریم که بیان حدیث غدیر و انگیزه بیان آن مساله شکایت از یمن بوده است اما سبب صدور، معنای حدیث را منحصر نمی کند، بله باید این معنا را شامل باشد اما می تواند اهداف دیگری نیز دنبال کند.
نکته دیگر اینکه همان طور که قبل گفته شد اگر ما هیچ قرینه ای در صدر و ذیل این حدیث نداشته باشد و تنها ما باشیم و عبارت «من کنت مولا فعلی مولاه» که حتی سخت گیر ترین وهابیون آن را متواتر و قبول دارند، باز کافی در دلالت حدیث بر امامت است، زیرا این سخن را پیامبر خدا (ص) بدون قید صادر شده است و آن حضرت هم مولویت محبت و هم نصرت و هم اولی بالتصرف بودند، ایشان با همین حدیث همین سه وجه را برای امیرالمومنین (ع) هم ثابت می دانند.