< فهرست دروس

درس امامت خاصه استاد ربانی

براهین و نصوص امامت

91/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيه ولايت و نحوه دلالت آن بر امامت حضرت اميرالمومنين(ع)
ملاک برتری حضرت زهرا(س) بر انبياء الهی
سوال شده شما که معتقد هستيد مقام حضرت زهرا(س) از انبيای الهی برتر است، وجه برتری ايشان چيست در حالی که حضرت زهرا(س)‌ واجد مقام نبوت و امامت نبودند؟
در پاسخ چند نکته قابل توجه است:
1. حضرت زهرا (س) از مقام و منزلت بسيار بالايی برخوردارند. امام راحل درباره ايشان فرمود: اينکه حضرت جبرئيل (ع) بعد از رحلت پيامبر اکرم (ص) مرتب خدمت حضرت زهرا (س) می رسيد تنها برای کملين انبياء اتفاق می افتاد.
2. امامت دارای ابعاد و جهات مختلفی است: امامت باطنی، ‌امامت علمی، امامت اخلاقی و امامت سياسی. حضرت زهرا(س) جز بعد امامت سياسی، ساير ابعاد امامت را داشتند.
امامت باطنی: اين مرتبه از امامت، تابع مرتبه وجودی فرد است. اثر اين مرتبه آن است که فرد در مراتب پايين تر اثر می گذارد. حضرت زهرا (س)‌نيز از اين مرتبه از امامت و ولايت برخوردار بودند . اين مرتبه دارای جعل تشريعی نيست بلکه امری تکوينی است زيرا کسی که به آن درجه از کمالات وجودی رسيده است قطعا می تواند در موجودات مادون خود تصرف کند.
امامت علمی: بُعد ديگر امامت مربوط به معارف و احکام دين است. حضرت زهرا (س) نيز از اين بعد برخوردار بودند زيرا آن حضرت يکی از مصاديق آيه تطهير هستند. با کنار هم قرار دادن اين آيه و آيه ﴿لايمسه الا المطهرون﴾ روشن می شود که حضرت زهرا (س) از باطن قرآن آگاه بودند. حال اگر مردم به ايشان رجوع نمی کردند تا سوالات خود را بپرسند، اين نافی کمالات ايشان نيست زيرا اين مساله امری ثانوی بوده و وابسته به مصلحت غير است.
امامت اخلاقی: بُعد ديگر امامت، اسوه بودن اخلاقی است. اين مرتبه نيز تابع کمال وجودی انسان است و حضرت زهرا (س) دارای اين مرتبه بودند. حضرت ولی عصر(عج) فرمودند: «وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ »[1] معنای کلام حضرت آن است که حضرت زهرا(س) دارای ابعاد مختلفی از ولايت (غير از ولايت سياسی)، بودند و از اين جهات اسوه ديگران می باشند.
امامت سياسی: جلوه ديگر امامت، رهبری و زعامت سياسی است. اين بعد همان طور که حضرت علی (ع)‌ فرمودند امانتی است الهی که به جهت مصلحت غير، وضع می شود. اين بعد به عهده حضرت زهرا(س) قرار داده نشده است.
3. ملاک و شاخص برتری و فضيلت، مرتبه وجودی فرد است و هر کس دارای مرتبه و کمالات وجودی بالاتری باشد از ديگران افضل است. اساسا بُعد امامت و عصمت محصول همين مرتبه بالای وجودی است. اگر کسی دارای شخصيت بالايی نباشد، هرگز مقام عصمت را دريافت نمی کند. به تعبير عرفانی هر کسی تجلی بيشتری از کمال اتم الهی داشته باشد، رتبه و کمال بيشتری دارد. چرا حضرت علی (ع) ‌از ديگران برتر هستند زيرا آن حضرت وجه الله، عين الله، ‌اذن الله و ... هستند. به گونه ای که اگر خدای متعال بخواهد در عالم ملک تنزل پيدا کند می شود پيامبر اکرم (ص)، می شود ‌حضرت علی (ع) و صديقه طاهره(س).
4. نکته ديگر آنکه می توان گفت آن حضرت از مقام نبوت نيز برخوردار بودند زيرا نبوت غير از رسالت است و معنای آن خبر داشتن از عالم بالا است. به تعبير ديگر نبوت آن جنبه عند اللهی است و رسالت آن جهت عند الخلقی است. پس هر کسی ارتباطی با عالم بالا داشته باشد و از آنجا خبر دهد نبی خواهد بود.
اين مطلبی که بيان شد اگر به درستی تصور شود،‌ تصديق آنها بديهی است. اما اگر کسی آن را درست تصور نکند، تصديق هم نمی کند .

بررسی معنای «ولی» در آيه ولايت
در جلسه گذشته گفته شد شيعه معتقد است کلمه «ولی» در آيه ولايت، به معنای زعامت و تدبير است و سه دليل و وجه برای آن بيان شد. در تکميل وجه سوم کلامی را نيز از مرحوم مظفر نقل می کنيم. ايشان در اين باره می فرمايد: «معنى الآية: إنّما القائم بأموركم هو اللّه و رسوله و أمير المؤمنين، و لا شكّ أنّ ولاية اللّه تعالى عامّة فی ذاتها، مع أنّ الآية مطلقة فتفيد العموم بقرينة الحكمة، فكذا ولاية النبی و الوصی .. فيكون علی عليه السّلام هو القائم بأمور المؤمنين، و السلطان عليهم، و الإمام‌ لهم[2]
ولايت دارای معنای جامعی است و اين جامع در هر مصداقی متناسب با آن مصداق، بروز و ظهور می کند. اگر کلام دارای اطلاق باشد بايد ديد، چه مقدار از معانی ولی در مورد کسی که ولايت برای او ثابت شده امکان دارد. هر مقداری که امکان داشته باشد، دليل اطلاق شامل آن می شود. مثلا در حديث منزلت پيامبر خدا (ص) فرمود: «انت منی بمنزله هارون من موسی» و قيدی در مورد اينکه چه منزلتی مورد نظر است نياوردند. اکنون از اطلاق کلام می فهميم همه منزلت های هارون نسبت به موسی (ع)، با اين کلام برای حضرت علی(ع)‌ نيز ثابت است مگر منزلتی که امکان نداشته باشد مثل اينکه هارون (ع) از حضرت موسی(ع) بزرگتر بود.

گفتار سوم: احاديث شأن نزول
تا اينجا ثابت شد که مقصود از ولايت در آيه، رهبری و تدبير امور مسلمانان است و اين منصب و مقام به برخی از آنان اختصاص دارد. اکنون بحث در اين است که با توجه به احاديثِ شأن نزولِ آيه ثابت مي‌شود مقصود از کسی که پس از پيامبر(ص) بر مسلمانان ولايت دارد اميرالمؤمنين(ع) است. احاديثی كه درباره شأن نزول آيه ولايت روايت شده، سه دسته‌اند:
الف) عبادة بن صامت: طبری در اين باره روايتی را نقل كرده است كه ترجمة آن چنين است: آن‌گاه كه يهود بنی‌قينقاع با پيامبر(ص) جنگ كردند، عبادة بن صامت از آنان تبری جست و گفت من ولايت خدا و پيامبر او و مؤمنان را برمي‌گزينم و از ولايت كفار و هم‌پيمانی با آنان تبری مي‌جويم. پس آيه ﴿إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواوآيه بعد از آن ﴿مَنْ يتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَدرباره وی نازل شد.[3] آنچه از اين حديث به دست مي‌آيد آن است كه آيه ولايت (مائده/55) قول و عمل عبادة بن صامت را تأييد مي‌کند كه به جای ولايت كافران بايد ولايت خدا، پيامبر و مؤمنان را برگزيد، و آيه پس از آن وی را تسلّی مي‌دهد كه او در اين جهت، چيزی را از دست نداده است، زيرا كسانی كه ولايت خدا، پيامبر و مؤمنان را برگزينند، پيروز خواهند بود.
ب) عبدالله بن سلام و ياران او:سيوطی از ابن‌مردويه از طريق كلبی، از ابی‌صالح از ابن‌عباس روايت كرده است كه عبدالله بن سلام با عده‌ای از اهل كتاب- كه اسلام آورده بودند- هنگام ظهر نزد پيامبر(ص) آمدند و گفتند منزل ما دور است و ما جز در اين مسجد، كسی را نمي‌يابيم كه با آنان معاشرت و مجالست داشته باشيم، زيرا قوم ما پس از اينكه اسلام را برگزيديم و دين آنها را رها كرده‌ايم با ما دشمنی مي‌ورزند، و سوگند خورده‌اند كه با ما معاشرت نكنند و اين كار بر ما سخت و ناگوار است. در اين هنگام آيه ﴿إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ ... بر پيامبر اكرم(ص) نازل، و از طرفی، برپايی نماز ظهر اعلان شد. پيامبر(ص) به سوی مسجد رفت و فقيری را ديد، به او فرمود: «آيا كسی به تو چيزی عطا كرد؟» فقير گفت: «آری» و به علی(ع) اشاره كرد. پيامبر(ص) گفت: «در چه حالتی بود؟» گفت: «در حال ركوع.» در اين هنگام پيامبر(ص) تكبير گفت و آيه ﴿مَنْ يتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾ (مائده/156) را قرائت کرد.[4]
اين روايت، در كتاب الجمع بين الصحاح الستة از سنن نسائی نقل شده است،[5] چنان‌كه خطيب خوارزمی نيز در كتاب المناقب به صورت مسند از ابن‌عباس روايت كرده است. در اين نقل آمده است كه وقتی عبدالله بن‌ سلام، سخن خود را به پيامبر(ص) نقل كرد، پيامبر(ص) آيه ﴿إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ را برای آنان قرائت كرد[6] در پايان آمده است كه حسان بن ثابت، اين واقعه را به نظم درآورد.[7]
شيخ ابراهيم بن محمد الحموينی در فرائد السمطين[8]، و ابو‌نعيم اصفهانی در نزول القرآن فی اميرالمؤمنين علی(ع)[9] نيز حديث مزبور را نقل كرده‌اند.
ج)‌علی بن ابي‌طالب(ع):بيشتر احاديثی كه درباره شأن نزول آيه ولايت روايت شده است، نزول آن را مربوط به اميرالمؤمنين(ع) و دادن انگشتر خود به سائل به هنگام نماز و در حال ركوع دانسته‌اند. طبری در دو حديث، يكی از عتبة بن حكيم و ديگری از مجاهد، اين شأن نزول را روايت كرده است.[10] سيوطی، علاوه بر دو حديث مزبور كه از طبری نقل كرده است، در پنج حديث ديگر از خطيب خوارزمی، طبرانی و ابن‌مردويه به نقل از ابن‌عباس، عمار ياسر، سلمة بن كهيل، علی بن ابي‌طالب(ع) و ابورافد، نزول آيه ولايت را در شأن علی(ع) روايت كرده است[11]. وی در اسباب النزول نيز شش روايت را از ابن‌عباس، علی بن ابي‌طالب، عمار بن ياسر و سلمة بن كهيل درباره اين شأن نزول نقل كرده و گفته است: «اين نقل‌ها شواهد گوناگونی هستند كه يكديگر را تقويت مي‌كنند.»[12]
مؤلف غاية المرام در بيش از بيست حديث كه از كتاب‌های حديث و تفسير اهل سنت نقل كرده، نزول آيه ولايت را درباره امام علی(ع) روايت كرده است. عالمانی كه وی احاديث مزبور را از آنان نقل كرده عبارت‌اند از: ثعلبی مؤلف تفسير معروف، ابن‌مغازلی شافعی مؤلف المناقب، خطيب خوارزمی مؤلف المناقب؛ شيخ ابراهيم حموينی مؤلف فرائد السمطين، واحدی نيشابوری مؤلف اسباب النزول و ابونعيم اصفهانی مؤلف نزول القرآن فی اميرالمؤمنين علی بن ابي‌طالب(ع). صحابه‌ای كه در اين احاديث از آنان ياد شده كه اين شأن نزول را روايت كرده‌اند عبارت‌اند از: عباية بن ربعی، عبدالله بن عباس، عبدالله بن سلام، علی بن ابي‌طالب(ع)، عمرو بن العاص، انس بن مالك، عمار بن ياسر، جابر بن عبدالله انصاری و ابورافع.
علامه امينی نام عده‌ای از دانشمندان اهل سنت را كه نزول آيه ولايت در شأن اميرالمؤمنين علی(ع) را درکتاب‌های خود نقل کرده‌اند با ذکر نام صحابه‌ای که آن را روايت کرده‌اند، بازگو کرده است. آنان عبارت‌اند از: ابن‌جرير طبری، واحدی، فخرالدين رازی، الخازن، ابوالبركات، نيشابوری، ابن‌صباغ مالكی، ابن‌طلحه شافعی، سبط ابن الجوزی، شبلنجی و آلوسی. و صحابه‌ای که اين حديث را روايت کرده‌اند عبارت‌اند از:
ابن‌عباس، عتبة بن ابی‌حكيم، عبدالله بن سلام، ابوذر، غالب بن عبدالله، انس بن مالك، عمار بن ياسر، سلمة بن كهيل، ابورافع، عبدالله بن سلام و اميرالمؤمنين علی(ع).[13]

تحقيق و بررسی
درباره احاديث شأن نزول دو نكته در خور دقت و تأمل است:
1. احاديث ياد شده با يكديگر تعارض ندارند، زيرا در اين احاديث دو مطلب بيان شده است: يكی اينكه خدا و پيامبر(ص) و مؤمنانی كه در آيه توصيف شده‌اند، نسبت به عبدالله بن سلام و دوستان وی و عبادة بن صامت ولايت دارند، و از اين رو آنان نبايد از اين جهت كه يهود با آنان قطع رابطه كرده‌اند، ناراحت باشند،‌ و ديگر اينكه مقصود از مؤمنانی كه در آيه توصيف شده‌اند، اميرالمؤمنين(ع) است. روشن است كه دو مطلب ياد شده هيچ‌گونه تعارضی با يكديگر ندارند، زيرا يكی مربوط به متعلق و مورد ولايت است، و ديگر مربوط به دارنده ولايت؛ يكی مُوَلّی‌عليه است و ديگری ولی. اگر احاديث مربوط به عبادة بن صامت و عبدالله بن سلام هم نبود، آنان از آن نظر كه در زمره مخاطبان آيه‌اند، متعلق ولايت خدا و پيامبر خدا(ص) و مؤمنانی بوده كه توصيف شده‌اند و مطابق احاديث شأن نزول بر علی(ع) منطبق شده است.
2. احاديث مربوط به نزول آيه در شأن علی(ع) و تطبيق مؤمنانی كه در آيه توصيف شده‌اند بر آن حضرت بسيار است. اگر مجموع احاديث از اهل سنت و شيعه را در اين باره در نظر آوريم، در حد تواتر بوده و مفيد اطمينان و يقين است. اگر روايات هر يك از شيعه و اهل سنت را جداگانه در نظر آوريم، در حد تضافر است، و احتمال جعلی بودن آنها بسيار ضعيف است و در خور اعتنا نيست.، به ويژه آن كه در بين اين احاديث، رواياتی يافت مي‌شود كه از نظر سند خدشه‌ناپذير است. بدين سبب است كه اين احاديث مورد اعتنا و استناد محدثان، مفسران، متكلمان و فقيهان قرار گرفته است تا آنجا كه فقيهان در دو مسئله به آن استناد كرده‌اند: يكی اينكه انجام فعل قليل مبطل نماز نيست، و ديگر درباره اينكه صدقه و انفاق مستحبی، زكات ناميده مي‌شود.[14]
بنا‌براين به سخن برخی که اين حديث را جعلی پنداشته‌اند، اعتنايی نخواهد شد.

[ کلام سخيف ابن تيميه درباره شان نزول آيه ولايت
ابن تيميه که به حرف های شاخ دار رکورد دار است در چند جا با سخنان عجيبی شأن نزول اين آيه در حق اميرالمومنين (ع) ‌را انکار و تکذيب کرده و گفته است: «قد وضع بعض الکذابين حديثا مفترا عن هذه الآيه نزلت فی علی لما تصدق بخاتمه فی الصلاه و هذا کذب باجماع اهل العلم بالنقل»[15]. وی در جای ديگر در نقد کلام علامه حلی که ادله قرآنی امامت حضرت علی(ع) را بيان می دارد می گويد: «و اما اهل العلم الکبار اهل التفسير مثل تفسير محمد بن جرير الطبری و بقی بن مخلد و ابن ابی حاتم و ابن منظر و عبد الرحمن ابراهيم لم يذکروا فيها من هذه الموضوعات... دع من هو اعلم منهم مثل تفسير احمد بن حنبل و ... عبد الرزاق مع أن عبد رزاق کان يميل الی التشيع و يروی کثيرا من فضايل علی و ان کان ضعيفا لکنه اجل قدرا من أن يروی مثل هذا الکذب الظاهر»[16] تعجب است از اين کلام در حالی که در تفسير طبری و ابن بی حاتم و عبد الرزاق چند روايت در شأن نزول آيه در مورد حضرت علی(ع) آمده است.
:: يک موقع در سفر حج چند مرتبه در نماز جمعه مدينه شرکت کردم. خطيب نماز از چند نفر خيلی نام می برد: خليفه دوم، ابن تيميه و ابن قيم جوزی. گويا مهمترين افرادی که در کره زمين هستند همين چند نفر هستند.
آيت الله ميلانی در اينجا بعد از نقل سخنان ابن تيميه می گويد: اين که سخنان ابن تيميه است، اتباع وی که از نظر علمی دانش چندانی ندارند متاسفانه کورکورانه همين سخنان ابن تيميه را بدون تفکر نقل می کنند. ]




[3]. تفسیر طبری، ج6، ص343.
[4]. الدر المنثور، سیوطی، ج3، ص99.
[6]. در حديث قبل، از نزول آيه بر پيامبر(ص) ياد شده بود نه از قرائت آن برای عبدالله بن سلام و دوستان وی. روشن است كه اين دو تعبير با يكديگر منافات ندارد.
[7]. المناقب، ص264، حديث 246.
أبا حسن تفديك نفسی و مهجتی و كلّ بطیء فی الهدی و مسارع
أيذهب مدحی و الُمحبَّر ضائعاً و ما المدح فی حُبَّ الإله بضائع
جفأنت الذی اعطيت إذ كنت راكعا فدتك نفوس القوم يا خير راكع
فأنزل فيك الله خير ولاية و بيّنها فی محكمات الشرائع جج.
[8]. فرائد السمطين، ج1، ص193، باب 39، حديث 152.
[10]. تفسير طبری، ج6، ص344.
[11]. الدر المنثور، ج3، ص98 ـ99.
[12]. لباب النقول فی اسباب النزول، ص98.
[13]. الغدير، ج2، ص53. وی مصادر اين اقوال را به صورت دقيق نقل كرده است. برای آگاهی از روایات شیعه درباره نزول آیه ولایت در شأن حضرت علی(ع) ر.ک: .غایة المرام، ج2، ص15-22؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص479-484؛ نور الثقلین، ج1، ص643-647.
[14]. ر.ك: احكام القرآن، تأليف جصّاص، ج2، ص625 ـ626؛ تفسير القرطبی، ج6، ص208؛ نفحات الأزهار، میر حامد حسین، ج20، ص46، .الميزان، علامه طباطبایی، ج6، ص25.
[15] منهج السنه، ابن تیمیه، ج2، ص 14.
[16] منهاج السنه، ابن تیمیه، ج7، ص 7 و 12.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo