< فهرست دروس

درس امامت خاصه استاد ربانی

براهین و نصوص امامت

91/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله افضليت حضرت اميرالمومنين (ع)، و برهان عصمت
بررسی برخی ديگر از اشکالات وارده بر حديث طير مشوی
اشکال نهم:
در روايات شيعه تصريح شده است که پيامبر اکرم(ص) در مقايسه علی(ع) و فاطمه (س) فرموده است: «فاطمه از علی نزد من محبوب‌تر است[1] همچنين از علی(ع) روايت شده است که فاطمه(س)، محبوب‌ترين اهل پيامبر(ص) نزد او بود، چنان‌که در رواياتی نيز آمده است که پيامبر(ص) فرموده است: «فاطمه(س) محبوب‌ترين خلق نزد من است[2]
نويسنده کتاب «الامامه و النص» می گويد: من می خواهم با شيوه جديدی عقايد شيعه را باطل کنم نه با شيوه ای که اسلاف ما عمل کردند زيرا مثلا روش ابن تيميه اين بود که در رد عقايد شيعه به احاديث از اهل سنت استناد می جست در حالی که شعيان می گويند ما اين احاديث را نقل نکرده ايم تا بر عليه ما احتجاج شود. وی می گويد من با استناد به روايات خود شيعيان به آنها احتجاج می کنم. ( البته به نظر می آيد کاری که وی در اين کتاب انجام داده گروهی بوده باشد).
پاسخ:اولا در روايت اول که در ان مقايسه صورت گرفته، منبع حديث بحار الانوار است که ايشان از کشف الغمه از ابن مردوی نقل کرده و راوی حديث ابوهريره است. لذا به لحاظ موازين ما چون جزء فضايل بوده و در کتاب بحار مساله گزينش مطرح نبوده لذا درست است که اين حديث در کتاب شيعی آمده اما منبع آن غير شيعی است.
نکته ديگر اينکه تعبيری که در آن روايت آمده اينگونه است که پيامبر اکرم (ص) به حضرت علی (ع) فرمود: «هی احبّ الی و انت اعزّ علی» که مقصود محبت پدری و فرزندی است چنان که در روايت ديگری آمده است که پيامبر(ص) به فاطمه(س) فرمود «لکِ حلاوه الولد و له عزّ الرجال و هو احب الی منکِ»[3] که نهايتا در جمع بندی نهايی حضرت امير المومنين(ع) در جايگاه بالاتری قرار دارد. شخصيت دوم عالم آفرينش حضرت علی (ع) است که بعد از پيامبر اکرم (ص) قرار دارند.
مرحوم علامه می فرمايد: می توان ميان اين دو دسته روايات جمع نمود به اين صورت که بگوييم حضرت فاطمه(س)، محبوب‌ترين زنان امت و علی(ع)، محبوب‌ترين مردان نزد پيامبر(ص) است، چنان‌که اين مطلب در روايتی از عايشه همسر پيامبر(ص) نقل شده است.[4] اين مطلب در روايات ديگری نيز آمده است.(ر.ک کشف الغمه، ص 91؛ بحارالانوار، ج43، ص23 و 38)
اشکال دهم:
در حديثی از پيامبر(ص) روايت شده که حسين(ع) محبوب‌ترين اهل زمين نزد اهل آسمان است.[5]
پاسخ:اين روايت با احاديث طير تقييد می‌شود، چنان‌که در تقييد آن به پيامبر اکرم(ص) ترديدی نيست. بنابراين، حديث مزبور، اميرالمؤمنين(ع) را شامل نمی‌شود، چنان‌که در روايت ديگری از امام حسين (ع) آمده است که امام خطاب به عبدالله بن عمرو بن عاص گفت: «آيا تو می‌دانی که من محبوب‌ترين اهل زمين نزد اهل آسمانم و با من می‌جنگی و با پدرم در جنگ صفين جنگيدی، و به خدا سوگند! پدرم بهتر از من است.» عبدالله از امام(ع) عذرخواهی کرد و گفت: «پيامبر(ص) به من دستور داده است که از پدرم اطاعت کنم.» امام حسين(ع) به او فرمود: «آيا سخن خداوند را نشنيده‌ای که اگر پدر و مادرت از تو بخواهد که راه شرک را برگزينی نبايد از آنان اطاعت کنی و آيا سخن پيامبر(ع) را نشنيده‌ای که فرمود: در جايی که اطاعت از مخلوق به معصيت خالق بينجامد، نبايد از مخلوق اطاعت کرد.»[6]
در روايت ديگری شيخ صدوق با سند از امام رضا(ع) و او از پدرانش از پيامبر اکرم (ص) روايت کرده که فرمود «الحسن و الحسين خير اهل الارض بعدی و بعد ابيهما و امهما افضل نساء اهل الارض»[7]
از اينجا به بعد مجموعه از روايات بيان شده که در ادله فضيلت امام علی(ع) به شمار می آيد .

دليل سوم: احاديث اخوت
طبق احاديثی که از طريق شيعه و اهل سنت روايت شده، پيامبر(ص) در دو نوبت قبل و بعد از هجرت ميان مسلمانان عقد اخوت برقرار کرد. در هر دو نوبت ميان هر دو نفر از مسلمانان عقد اخوت برقرار کرد، ولی ميان علی(ع) و فردی از مسلمانان چنين پيمانی نبست. اين کار، نگرانی علی(ع) را برانگيخت و علت آن را از پيامبر(ص) پرسيد. رسول گرامی پاسخ داد: بدان سبب ميان تو و يکی از مسلمانان پيمان برادری برقرار نکردم که تو را برای خودم برگزيدم و تو برادر من هستی و اگر از تو در اين باره سؤال شد در پاسخ بگو: من بنده خدا و برادر رسول خدا هستم، تو در دنيا و آخرت برادر من هستی، هر کس جز تو اين مقام را ادعا کند دروغگو خواهد بود. بر اين اساس بود که علی(ع) در موارد مختلف از آن به عنوان يکی از فضايل ويژه خود نام می‌برد که روز شورا از آن موارد است.[8]
اخوت اميرالمؤمنين(ع) با پيامبر(ص) را بيش از بيست صحابی نقل کرده‌اند مانند: علی بن ابی‌طالب، عمر بن خطاب، انس بن مالک، زيد بن ابی‌اوفی، عبدالله بن ابی‌اوفی، ابن‌عباس، محدوج بن زيد، جابر بن عبدالله، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، عامر بن ربيعه، عبدالله بن عمر، ابو أمامة، زيد بن ارقم، سعيد بن مسيب، ابوبرزه، بلال بن حمامة، عامر بن واثله، عمار بن ياسر، عمرو بن العاص، زيد بن وهب، عايشه، اسماء بنت عميس و ....[9]
اصحاب شورا نيز که عبارتند از: عبدالرحمان بن عوف، عثمان بن عفان، طلحة بن عبيدالله، زبير بن عوام و سعد بن ابی‌وقاص کلام اميرالمؤمنين(ع) را در احتجاج به آن تأييد کردند.[10]
اخوت علی(ع) با پيامبر(ص) در کتاب‌های معتبر حديث و تاريخ شيعه واهل سنت در قرن‌های مختلف روايت شده است.[11] شهرت و اعتبار حديث مؤاخاة به گونه‌ای است که نظر شاعران در عصر صحابه و تابعين و پس از آن را به خود جلب کرده و آن را در قالب نظم آورده‌اند.
مورخان و سيره‌نويسان اسلامی هنگامی که به مسئله اخوت علی(ع) با پيامبر(ص) رسيده‌اند آن را از مسلمات تاريخی به شمار آورده‌اند.[12] براين اساس، ترديد در چنين مسئله‌ای برای انسان آگاه و منصف، روا نخواهد بود.
دلالت احاديث اخوت بر برتری اميرالمؤمنين(ع) بر ديگر صحابه نيز آشکار است، زيرا پيامبر(ص) در هر دو نوبت (قبل از هجرت و پس از آن) علی(ع) را برای خود برگزيد و تأکيد کرد که او در دنيا و آخرت برادر پيامبر(ص) خواهد بود. اين گزينش ويژه، بيانگر آن است که تنها فرد شايسته در ميان اصحاب پيامبر(ص) برای احراز اخوت با پيامبر(ص) علی بود، بدين سبب بود که او در مواقع مختلف از آن به عنوان يکی از مفاخر خويش نام می‌برد و اين سخن پيامبر(ص) را يادآور می‌شد که اگر کسی مدعی آن شود، کذّاب خواهد بود.[13] روزی امام بر منبر اين حديث را از پيامبر(ص) روايت کرد، فردی جسارت کرد و مدعی اخوت با رسول خدا شد، بی‌درنگ پريشان‌حال شد و به هلاکت رسيد.[14]

دليل چهارم: حديث منزلت
پيامبر گرامی(ص) در حديث منزلت نسبت علی(ع) به خود را همانند نسبت هاورن(ع) به موسی(ع) دانسته است، با اين تفاوت که هارون(ع) پيامبر بود و علی(ع) پيامبر نيست، زيرا رسول گرامی(ص) آخرين پيامبر الهی است: «أنت منّی بمنزلة هاورن من موسی إلّا انّه لا نبی بعدی.» حديث هارون(ع) برترين فرد قوم موسی(ع) بود و نسبت علی(ع) به پيامبر گرامی(ص) همانند نسبت هارون(ع) به موسی(ع) است، پس با توجه به اين مطلب، علی(ع) برترين فرد امت رسول اکرم(ص) خوهد بود.[15]
حديث منزلت از احاديث متواتر اسلامی است و در اعتبار آن ترديدی وجود ندارد.[16]

دليل پنجم: شباهت با پيامبران
از طرق متعدد، از عده‌ای از صحابه، مانند عبدالله بن عباس، ابوسعيد خدری، انس بن مالک، ابوالحمراء، ابوهريره و حارث همدانی روايت شده است که پيامبر(ص) علی(ع) را به عده‌ای از پيامبران چون آدم، نوح، ابراهيم، موسی، عيسی و يحيی( تشبيه کرده و صفات ويژه هر يک از آنان رابرای او اثبات کرده است، مانند علم آدم(ع)، حکمت يا تقوای نوح(ع)، حلم ابراهيم(ع)، شدت و سطوت موسی(ع)، عبادت عيسی(ع) و زهد يحيی(ع). علامه مير حامد حسين هندی بحث گسترده‌ای را درباره اين حديث انجام داده و اعتبار سند آن را اثبات کرده است.[17]
دلالت اين احاديث بر افضليت اميرالمؤمنين(ع) بر ديگر مؤمنان آشکار است، زيرا آن حضرت در صفات ياد شده با پيامبران الهی برابر است و در برتری پيامبران بر مؤمنان ترديدی نيست.[18] بلکه اين روايت بر برتری علی بر پيامبران مزبور نيز دلالت می‌کند، زيرا او به تنهايی دارنده صفت برجسته هر يک از آنان است.[19]

دليل ششم: روايات ديگر
علاوه بر احاديث ياد شده، روايات نبوی بسيار ديگری نيز در منابع روايی شيعه و اهل سنت آمده است که مفاد آنها برتری اميرالمؤمنين(ع) بر عموم افراد بشر يا امت اسلامی است. بديهی است پيامبر گرامی(ص) از مدلول اين روايات مستثنی‌ است. در اينجا نمونه‌هايی از اين روايات را با برخی از مصادر آنها بازگو می‌کنيم:
1. «علی خير البشر؛[20] علی(ع) برترين فرد بشر است.»
2. «علی خير من أترکه بعدی؛[21] علی(ع) برترين کسی است که پس از خود باقی می‌گذارم.»
3. «علی خير اُمّتی، أعلمهم علما وأعظمهم حلماً؛[22] علی(ع) بهترين امت من است، از نظر علم داناترين، و از نظر حلم بزرگترين آنهاست.»
4. «إنّه سيد المؤمينن؛[23] علی(ع) بزرگ مؤمنان است.»
5. «علی سيد العرب؛[24] علی(ع) بزرگ عرب است.»
6. «علی منّی بمنزلتی من ربّی؛[25] منزلت علی(ع) نزد من، همانند منزلت من نزد خداوند است.»
7. «علی منّی مثل رأسی من بدنی؛[26] نسبت علی(ع) به من، مانند نسبت سر من به بدنم می‌باشد.»
8. «علی خير البرية و کان أصحاب النبی إذا أقبل علی قالوا قد جاء خير البرية؛[27] پيامبر(ص) علی(ع) را برترين انسان معرفی کرده بود و هرگاه علی(ع) به سوی اصحاب پيامبر می‌آمد می‌گفتند: برترين بشر آمد.»
9. «يا فاطمه! إنّ زوجک خير أمّتی، أقدمهم سلما و أکثرهم علماً و أفضلهم حلماً؛[28] ای فاطمه! همسر تو برترين امت من است، پيش از ديگران اسلام آورد، علم او بيشتر از آنان و حلم او برتر از آنهاست.»
10. «يا فاطمه! إن الله عزّوجل اطّلع إلی أهل الأرض فاختار رجلين، أحدهما أبوک و الآخر بعلک؛[29] ای فاطمه! خداوند به اهل زمين نظر افکند و دو مرد را از ميان آنان برگزيد: يکی پدرت و ديگر همسرت.»
11. «خير رجالکم علی بن ابی‌طالب و خير نساءکم فاطمة بنت محمد(ص)؛[30] بهترين مردان شما علی‌بن‌ابی‌طالب، و بهترين زنان شما فاطمه دختر محمد(ص) است.»
12. «علی منّی وأنا منه، وهو ولی کلّ مؤمن بعدی؛[31] علی(ع) از من و من از علی(ع) هستم و او ولی هر مؤمنی پس از من است.»
13. «ما من نبّی إلّا وله نظير من اُمّته و علی نظيری؛[32] هيچ پيامبری نيست مگر اينکه در امتش همانندی دارد و علی(ع) همانند من است.»
14. «لحمک لحمی و دمک دمی و الحقّ معک و الإيمان مخالط لحمک و دمک کما خالط لحمی و دمی؛[33] گوشت تو گوشت من و خون تو خون من و حق با توست و ايمان آن گونه که با گوشت و خون من آميخته است با گوشت و خون تو آميخته است.»
15. «پيامبر(ص) درباره ذی الثُديه فرمود: «يقتله خير أمّتی من بعدی؛[34] بهترين فرد از امت من پس از من او را خواهد کشت.» ذی الثُديه فردی از خوارج بود که يکی از دستانش کوتاه و به صورت تکه‌ای گوشت همانند پستان بود. وی در جنگ نهروان به دست اميرالمؤمنين(ع) کشته شد.[35]

برهان عصمت
برهان عقلی بر امامت حضرت اميرالمومنين(ع) از طريق عصمت چنين است: از ديدگاه جهان بينی اسلامی، امام بايد معصوم باشد، و نيز اين قاعده را همه قبول دارند که حق از امت اسلامی خارج نيست، يعنی در مسيحيت و يهود و ساير اديان نيست. حال در بين امت اسلامی بعد از پيامبر(ص) کسانی که شأنيت امامت را داشتند بالاجماع معصوم نبودند و کسی نگفته است که اينان دارای مقام عصمت بودند. شيعه می گويد حضرت علی (ع) داری مقام عصمت بود. حال اگر پذيرفتيم استدلال تام خواهد بود. اما اگر قبول نکنيم خلاف آن اصل اجماعی خواهد بود زيرا هيچ امامی که معصوم باشد يافت نخواهد شد.
اين برهان درباره هر يک از اهل بيت (ع) نيز صادق است به همين خاطر در کتاب «کشف المراد» در بحث اثبات امامت باقی ائمه (ع) يکی از دلايلی که بيان شده همين دليل عصمت است. مثلا در زمان امام صادق (ع)‌، کسی غير از ايشان معصوم نبود و ما حضرت را معصوم می دانيم و اگر ايشان هم معصوم نباشد در اين صورت حق از امت اسلامی خارج خواهد بود که خلاف اجماع است .
نکته: شاخص عقلی بودن برهان، کبرای استدلال است نه صغری. در اين برهان نيز صغرای استدلال با اجماع و يا دليل نقلی اثبات می شود، اما کبرای استدلال که امام بايد معصوم باشد هم مستند به دليل عقلی است و هم نقلی و لذا برهان عصمت، برهانی عقلی خواهد بود.
البته اين استدلال بر مبنای قبول کبری است و الا اگر کسی کبری آن را قبول نداشته باشد، با او وارد بحث کبروی می شويم. (اثبات کبری در کتاب امامت در بينش اسلامی مورد بررسی تفصيلی قرار گرفت).
برهان عصمت بر دو پايه استوار است: پايه نخست اينکه امام بايد از ويژگی عصمت برخوردار باشد، و پايه دوم اينکه اميرالمؤمنين(ع) از ويژگی عصمت برخوردار بود، ولی صحابه پيامبر(ص) – به ويژه کسانی که نامزد امامت بودند – معصوم نبودند.
شرط عصمت در امامت
دليل عقلی اول:شرط عصمت در امامت هم مقتضای حکم عقل است و هم مفاد و مدلول وحی. يکی از دلايل عقلی لزوم معصوم بودن امام اين است که مکلفان بدان علت به امام نياز دارند که فاقد ويژگی عصمت‌اند، زيرا خواه فلسفه امامت را تعليم و تربيت بدانيم و خواه بر‌قراری عدالت و امنيت و حل منازعات و اجرای احکام شريعت، در همه صور ياد شده، معصوم نبودن و خطاپذيری مکلفان مفروض و مسلم است. اگر عموم مکلفان معصوم بودند، تکاليف دينی خود را به خوبی می‌دانستند و به درستی به آنها عمل می‌کردند، بر کسی ستم نمی‌شد، اختلاف و نزاع رخ نمی‌داد و در نتيجه به پيشوايی نياز نبود که تکاليف دينی آنان را به آنها بياموزد، بر اجرای دستورهای دينی نظارت کند، به داوری در منازعات بپردازد و عدالت و امنيت را در ميان مردم برقرار سازد.
بنابراين ريشه نيازمندی مردم به امام – و حداقل يکی از مهم‌ترين عوامل آن– معصوم نبودن مکلفان است. هرگاه امام نيز مانند ديگر مکلفان فاقد ويژگی عصمت باشد، دو پيآمد نادرست خواهد داشت: يکی اينکه اهداف امامت به درستی تحقق نخواهد يافت، و ديگر اينکه چون ملاک نيازمندی به امام در امام نيز وجود دارد، به امام ديگری نياز خواهد بود و به تسلسل محال خواهد انجاميد.[36]

دليل عقلی دوم:دليل عقلی ديگر بر لزوم معصوم بودن امام، اين است که معارف و احکام اسلامی که به پيامبر اکرم(ص) وحی و از جانب او ابلاغ شده است، به عصر پيامبر(ص) اختصاص نداشته، بلکه مبنای زندگی دينی بشر تا قيامت است. بنابراين بايد تا قيامت محفوظ بماند تا عمل به آنها برای مکلفان ممکن باشد. حفظ معارف و احکام اسلامی به حفظ کننده‌ای معصوم از خطا نياز دارد که قرآن کريم و روايات متواتر از آن جمله است، ولی اين دو، در بردارنده همه احکام اسلامی نيستند، و غير از امام معصوم، فرض ديگری وجود ندارد که در کنار قرآن و روايات متواتر، به طور کامل حافظ معارف و احکام شريعت باشد.

ادله نقلی عصمت امام علی (ع)
آيه مباهله، آيه تطهير، حديث ثقلين، حديث علی مع الحق و روايات عصمت که انشاء الله در جلسات بعدی پيگيری می شود .


[1]. بحارالانوار، ج36، ص72.
[2] الامامه و النص، ص 544-545.
[3] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج43، ص 38-39.
[4]. الریاض النضرة، محب الدین طبری، ج3، ص100.
[5]. الامامة و النص، ص546، مدرک روایت: بحار الانوار، ج43، ص297 است.
[6]. بحار الانوار، ج4، ص297.
[7] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج43، ص19-20 به نقل از عیون اخبار الرضا(ع).
[8]. غایة المرام، ج5، ص91-128؛ الغدیر، ج3، ص164-181؛ ینابیع المودة، ج1، ص67-68؛ کنز العمال، احادیث: 32939، 32947، 32955، 33088، 36345، 36356، 36389، 3644؟؟، 36478، 36491، 36706، 44043؛ بحارالانوار، ج38، ص330-348.
[9]. الغدیر، ج3، ص164-181.
[10]. المناقب خوارزمی، ص314.
[11]. بحارالانوار، ج38، ص330-348؛ غایة المرام، ج5، ص91-128؛ الغدیر، ج3، ص164-181؛ ینابیع المودة، ج1، ص67-68.
[12]. المراجعات، ص214، مراجعه34.
[13]. مطالب السؤول، ص87-88.
[14]. خصائص امیرالمؤمنین، ج14، ص101، حدیث67.
[15]. کشف المراد، ص535.
[16]. مطالب السؤول، ص90؛ الصواعق المحرقة، ص61؛ المراجعات، ص28.
[17]. نفحات الأزهار، ج19.
[18]. کشف المراد، ص534؛ اللوامع الالهیة، ص383.
[19]. نفحات الازهار، ج19، ص301.
[20]. کنزالعمال، ج11، ص625، حدیث 3984.
[21]. مجمع الزوائد، ج9، ص113؛ الغدیر، ج3، ص38؛ المناقب، ص111، حدیث 121.
[22]. کنزالعمال، ج11، ص605، حدیث32926؛ ص114، حدیث 36370، ص135، حدیث 36423.
[23]. المناقب خوارزمی، ص328، حدیث340.
[24]. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص133-134، حدیث4625و4626؛ الریاض النضره، ج3، ص118، حدیث1369.
[25]. المناقب، ص297، حدیث292، الریاض النضرة، ج3، ص102، حدیث1304؛ السیرة الحلبیة، ج13، ص362.
[26]. المناقب، ص144، حدیث 167؛ الصواعق المحرقة، ص158.
[27]. المناقب، ص111، حدیث 119و 120.
[28]. همان، ص106، حدیث 111.
[29]. المستدرک، ج3، ص140، حدیث4645؛ المناقب، ص112، حدیث122.
[30]. تاریخ بغداد، ج4، ص392، حدیث 3280.
[31]. مسند احمد، ج6، ص489، حدیث 22503.
[32]. الریاض النضره، ج3، ص103، حدیث 1309.
[33]. کفایة الطالب، ص265 باب 62؛ المناقب، حدیث 163،143و170.
[34]. شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید، ج2، ص211؛ المعیار و الموازنة، ص224.
[35]. همان، ص217.
[36]. ر.ک: الشافی فی الامامة، ج1، 289؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص430؛ کشف المراد، ص492؛ تقریب المعارف، ص100؛ المنقذ من التقلید، ج2، ص278، قواعد المرام فی علم الکلام، ص177؛ ارشاد الطالبین، ص333؛ اللوامع الإلهیة، ص330.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo