< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

85/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسي علم كلام اسلامي - چيستي و اهميت علم كلام

علم کلام به لحاظ موضوع و غایت

علم کلام از نظر موضوع و غایت با اعتقادات اسلامی و دینی سرو کار دارد در میانشاخه های علوم اسلامی علم کلام از نظر موضوع و غایت مربوط به اعتقادات است یعنی حقایق اعتقادی را مورد برسی و مطالعه قرار می دهد و به دفاع از آنها می پردازد. در کلام اسلامی موضوع بحث عقاید اسلامی است. و غایت کلام اسلامی دفاع از اعتقادات اسلامی است.

اگر در مباحث اعتقادی شبهه وپرسشی مطرح گرردد مسولیت پاسخ گویی به آنها و دفاع از اعتقادات بر عهده ی علم کلام و متکلمان است اگر یک فقیه یا محدثی یا فیلسوفی یا مفسری به این امر اهتمام ورزد او در صورتی که شرایطش را داشته باشد در کنار کار خودش، کار کلامی هم انجام می دهد و این دو با هم منافاتی ندارد.و همینطور است کسی که به کارهای کلامی می پردازد می تواند به ساید علوم اسلامی بپردازد.

علم کلام به لحاظ روش

از نظر روش علم کلام به دلیل اینکه اهدافش متنوع و متعدد است، روش هایش نیز متعدد و متنوع است و از روشهای گوناگون منطقی مجاز و موجّه مثل قیاس وبرهان و تمثیل و جدل احسن و خطابه و.... استفاده می کند و تمام اینها برای متکلم مجاز است یعنی باید متناسب با موضوع و هدف و آنچه می خواهد استفاده نماید. همانطور که قرآن می فرماید:«ادعوا الی سبیل الی ربک بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن»

متکلم در حوزه کلام آنچه مطرح شده در قرآن و احادیث و... جمع آوری میکند ونظام می دهد و سپس تبیین و توضیح میدهد و بعد اثبات می کند سپس در مقام دفاع بر می آید. این کارها هم در کلام اسلامی شده است اما گاهی وقتها مقداری از کار یا یک قسمت از کار برجسته شده است. مثلا در اوایل خود نظام مند کردن مباحث عقایدی کار ارزشمندی و لازمی بوده است.چون در آن اوایل استخراج از قرآن واحادیث پراکنده کار لازمی بوده است امثال شیخ صدوق و شیخ مفید و... این کارها را نجام داده اند.و در زمانهای دیگر کارهای دیگر هم انجام شده است. و این میراث ماندگار کلامی شیعه محصول این فرایند تاریخی که عرض شد بود ه است.

جایگاه و ارزش علم کلام

وقتی دانش و علم در ارتباط با اعتقادات اسلامی است که مبنای حیات دینی انسان همین اعتقادات است و با قبول این اعتقادات است که انسان وارد اسلام می شود، سپس باید به تکالیف و واجبات و محرمات بپردازد و آنها موضوع پیدا می کند.هم قرآن مجید این را نشان می دهد و اصلا آیات اولیه که بر پیامبر اسلام سلام الله علیها وارد شده از سنخ اعتقادات است ومحوریت در آنها اعتقادات است. تا جامعه ای از نظر باورها به حد مطلوبی نرسد نوبت به بایدها ونباید ها نمی رسد. گام نخست همه انبیاء هم اعتقادات بوده است. روند ائمه اطهارعلیهم السلام هم همینطور بوده است و آن وقتی که می توانستند در حوزه معارف تلاش کنند در حوزه اعتقادات اهمتمام زیادی داشتند بویژه در زمان امام باقر وامام صادق علیهما السلام که بحث امامت نیز خیلی مطرح بوده و ویژگی خاصی داشته است. و اصلا ائمه علیهم السلام می نشستند و عده ای را به مناظره وامی داشتند و ایشان در موردشان قضاوت می کرد ند واینگونه بود که ائمه علیهم السلام تواستند با سیاست و حکومتی که بر علیه آنها بود مبارزه کنند و حقانیت تشیع را اثبات کنند.

آنچه در حوزه علمیه خوانده می شود

در نظام حوزوی موجود در سطح اول در حوزه اعتقادات، آنکه متعارف است ظاهرا یک دوره اعتقادات ساده در مدارس آموزش داده می شود البته بدون درنظر گرفتن سطح ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان که اعتراضاتی را هم در بر دارد. سپس آموزش عقاید آیت الله مصباح هست و قبلا به جای این بحث آموزش عقاید شیعه در اسلام خوانده می شد که کار اشتباه بود و آن کتاب برخی از مطالبش در سطح بالایی بود و نباید در سطح یک خوانده میشد.

سپس در سطح دو بدایة المعارف خوانده میشود که آنقد رکه باید ، استد لال ندارد بلکه گزارشی است از اعتقادات شیعه و سعی هم کرده اندبه گونه ای گزارش بدهد که از جنبه های چالشی با شیعه دور باشد.و لذا در مصر کتاب عقائد الامامیه که بدایة المعارف هم شرح آن است ، را پذیرفته اند که به عنوان کتاب مطرح باشد و علماء اهل سنت توسط این کتاب با عقاید شیعه آشنا بشوند. اینکه کتاب بدایة المعارف چقدر با کتاب عقاید الامامیه متناسب است گفته شده که این کتاب بدایة اوج و حضیض دارد یعنی برخی جاها رفته تاسطح بالایی از حکمت متعالیه و مطالب بلندی را مطرح کرده است و جاهایی هم مطالب معمولی را بیان کرده است و لذا گزارش شده که این کتاب نمی تواند کتاب درسی باشد مگر اینکه یک بازبینی صورت بگیرد.

از میان آنچه تا کنون مطرح کردیم هیچکدام به مباحث و قواعد فلسفی نمی پردازند الا آشنایی با علوم اسلامی استاد مطهری که بعضا خوانده می شود و راجع به فلسفه است و فقط در حد مختصری انسان را با فلسفه آشنا می کند.

در سطح پایه های هفتم و هشتم محاضرات فی الالهیات استاد سبحانی خوانده می شود که این کتاب اول الالهیات علی هدی الکتاب و السنه بود که چهار جلد هم هست و مناسب کتاب درسی نبود و زمان هم کم است لذا با مشورت با ایشان به تلخیص آن پرداختیم البته قبل از چاپ چند دوره در مدرسه حجتیه تدریس شد سپس چاپ گردید. باز هم که چاپ شد چند دوره تدرس شد یک بازنگری هایی شد و تلخیص دومی صورت گرفت و باز هم پس از چند دوره و چند سال به بازنگری و تصحیح پرداختیم ومجددا چاپ کردیم.

کلام حوزه در این حدی که گفتیم تمام شد و ماهم پیشنهاد کردیم که در بحث اعتقادات به این مقدار اکتفا نشود و بر ای پایه های بالاتر هم در اعتقادی به سبکی دیگر باشد که می فرمایند به خاطر اینکه دروس حوزه زیاد است به همین مقدار باید اکتفا نمود.

در سطح دو برای بدایه و نهایة الحکمه هم خواند ه می شود و پیشنهاد بنده هم این است که قبل از خواندن الالهیات یک متن مختصرتر از بدایة الحکمه از فلسفه بخوانند. چون بدایة الحکمه بالاتر از سطح ابتدایی فلسفه است و برخی از متنهای آن خیلی سنگین تر است از نهایة الحکمه، اگر چه در مقایسه با منظومه ، ابتداء فلسفه به حساب می آید که علامه هم چون منظومه اولین کتاب فلسفی حوزه به حساب می آمد ابتدایی تراز آن را تألیف کرد ند با نام بدایة الحکة. و لذا آهنگ و سبک بدایة الحکمة همانند منظومه است کما اینکه نهایة الحکمه همانند اسفار است.

مبادی مباحث کلامیمنطق

خلاصه اگر بخواهیم در حوزه کلام بصورت منطقی و عقلی وارد بشویم باید یک مبادی و مقدماتی را مثل بقیه علوم که نیاز به مقدمات و مبادی دارند، طی بنماییم. واصلا ما اخباری گری را رد می کنیم چون بدون مقدمات وارد استفاده از معارف و احادیث می شوند. اگر می خواهیم مجموعه عقاید را مطالعه کنیم و فقط حفظ نماییم و آشنایی مختصری داشته باشیند ـ کما اینکه دردوره راهنمای و دبیرستان در آموزش و پرورش این کار صورت می گیرد ـ دیگر نیازی به مبادی مذکور نیست.

اما وقتی وارد حوزه می شویم نباید همان مطالب مذکور دردروره های راهنمای ودبیرستان طی شود و نباید این افراد را درگیر یک متن اعتقادی مثل قبل بنماییم بلکه باید اجازه داده شود که اینها ادبیات و مبادی مورد نیاز برای علوم حوزوی را بخوانند و فقط در حوزه اعتقادات و برای قطع نشدن رابطه آنها با اعتقادات، باید بشتر به حل ابهامات و سوالات اعتقادی بپردازیم.و این روند ادامه پیدا کند تا اینکه منطق در حوزه خوانده شود تا بلکه آنچه خوانده می شود بالاتر ازسطح ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان باشد.

پس یکی از مبادی برای عقاید استدلالی ، منطق است که در سطح منطق مرحوم مظفر بسیار خوب است که اد بیاتی روان و به روز دارد و مباحث را اولویت بندی کرده است. این روند در شرح شمسیه و حاشیه ملا عبدالله و... نیست و متن های وحشتناکی دارد. و منطق نباید در یک دوره ویک سطح خوانده شود و رها شود بلکه باید منطق را در سه دوره وسطح بخوانیم.

وقتی به خواجه نصیرالدین را به عنوان یک الگوی قابل قبول و موجه می بینم می بینیم که از منطق شروع کرده است تا به کلام رسیده است ،کتاب منطق التجرید را نوشته که نقطه آغاز کتاب تجرید ایشان است و علامه حلی که شاگردان برجسته ایشان است این کتاب را با نام جوهر النضید شرح نموده است. واتفاقا از بین کتب قدیمی، این متن بهترین است و جای تعجب است که متن حاشیه ملا عبدالله را متن درسی کرده اند.

فلسفه

آشنایی با قواعد عقلی که در باب هستی شناسی مطرح است چون خداشناسی نبی شناسی امام شناسی و... همگی در حوزه هستی شناسی مطرح می شود. وقتی تجرید مرحوم خواجه با عنوان نصیر الدین والملة ، را می بیند می بیند بعد از منطق التجرید مباحث فلسفه رامطرح کرده . این کتاب کشف المراد که هست شش مطلب دارد که مطلب اول و دومش فلسفه است و از مطلب سوم به بعد اعتقادات است.

باید بحث فلسفی را حلاجی کنید و در آنها ورزیدگی پیدا کنید تا بتوانید مباحث اعتقادی مثل وجوب خداوند ووحدت و فاعلیت خداوند و ... را بفهمید. و حداقل در خواندن فلسفه باید این را بگوییم که در مباحث اعتقادی نظریات فلسفی مطرح شده و هرکس هم بخواهد این نظریات را رد کند باید با فلسفه آشنایی داشته باشد و آن را خوانده باشد. مثلا می گوییم خداوند فاعل است. آیا خداوند فاعل بالقصد است یا فاعل بالرضا یا فاعل بالعناة یا فاعل بالتجلی یا...؟

کسی که می خواهد کلام بخواند باید فقه واصول را هم خوب بخواند و لااقل پنج سال درس خارج رفته باشد و بدون اینها نمی شود. و بدون این مقدمات نمی شود متکلم شد.

علامه جعفری با راسل مکاتباتی داشته و راسل هم کتابی دارد با نام چرا مسیحی شدم که در آن کتاب به عقده گشایی از اعتقادات پرداخته است.علامه در جایی وقتی پیرامون راسل صحبت می کند خوب شخصیت شناسی می کند و مگوید راسل آدم دقیقی است در ریاضیات واما در اعتقادات اینگونه نیست و خیال کرده دیواردین کتاه است.

ماهم در علوم حوزوی دیواری کوتاه تر از علم کلام بالاخص کلام جدید نداریم.

اگر طلبه بدایة الحکمه را بداند ـ نه بخواند ـ آنچه لازم است برای مباحث کلامی ، طی کرده است. البته آنهایی که علاقه مند هستند از کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه مطهری وعلامه طباطبایی غافل نشوند که خیلی کتاب ارزشمندی است. شنیدم برخی تئوریسن های اصلاحات گفته بودند ماباید اصول فلسفه شهید مطهری را به شاگردان خود بیاموزیم. و این برای این است که می خواهند هر جا پای استدلا ل پیش آمد محکم بحث کنند.

معرفت شناسی

در آثار فلسفی و کلامی ما مباحث معرفت شناسی هست اما بطور پراکنده اما به صورت منظم علامه طباطبایی مقداری کار کرده اند و شهید مطهری وشهید صدر نیز به دنبال ایشان مطالبی دارند اما نظام نوشتاری استاد مصباح درآموزش فلسفه کامل است.و اینکتاب کتاب قابل استفاده است و همینطور کتاب مسأله شناخت استاد مطهری وهمچنین کتاب تئوری شناخت در فلسفه ما از شهید صدر را ببینید.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo