< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

98/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کاربرد علم عرفی و اطمينان آور در اعتقادات

سخنی در مورد جنايات آل سعود

در آغاز نکته ای در مورد جنايت اخير آل سعود در قتل و عام تعدادی از شيعيان و نيز کشتار مردم مظلوم يمن بيان کنيم. هم در آيات قرآن کريم و هم روايات معصومين (ع)‌ و هم تجربه تاريخی نشان داده است که ملک با کفر باقی می ماند اما با ظلم و ستم هرگز باقی نمی ماند. از طرف ديگر کسانی که مظلومانه به خاطر اظهار ايمان، توسط اين گروه جنايت کار ظالمانه به شهادت می رسند، خونشان پايمال نشده و می جوشد و زوال ظالمان را تسريع می بخشد. انشاء الله به حق اين ماه شعبان و رمضان و به حق اوليای الهی که در اين ماه، نامشان مطرح است، خدای متعال در زوال حکومت منحوس آل سعود تسريع بفرمايد.

 

نکته ای در مورد معارف و مضامين بلند ادعيه

معارف و مضامين بسيار بلندی که در ادعيه ما از سوی ائمه اطهار (ع) بيان شده است، در ميان هيچ کدام از اديان ديگر و نيز در ميان مذاهب غير شيعه به اين شکل وجود ندارد. اينها مضامينی است که اگر همه عرفای جهان جمع شوند و مطالب عرفانی را بگويند در کنار ادعيه اهل بيت (ع) به حساب نيامده و رنگ می بازند. اين مانند جريان ابن ابی العوجا است که با اينکه پر جرئت بود و ديگران می ترسيدند که با او مناظره کنند اما در مقابل امام صادق (ع) ساکت نشسته بود. امام (ع) به او فرمود چرا ساکت هستی و چيزی نمی گويی؟ گفت: هيبت شما مرا گرفته و در مقابل شما نمی توانم چيزی بگويم.

زبان دعا، زبان محبت آميز و عاشقانه است. دعای مناجات شعبانيه يکی از همين ادعيه ای است که مضامين فوق العاده بلندی دارد. آغاز اين دعا با صلوات آغاز شده است و اين امر گويای آن است که مساله ولايت، کليد ورود به آستان قدس ربوبی است.

شايد برخی بگويند مناجات شعبانيه خيلی بلند است و برای خود معصومين می باشد، اما اينگونه نيست. اين مناجات ها مقول به تشکيک است و ما شيعيان که به قله اهل بيت (ع) وصل هستيم، می توانيم به اندازه ظرف خود از آنها برداشت کنيم .

در مورد معارفی که توسط ديگران بيان شده نيز اين نکته قابل توجه است که بهره گيری از مطالب آنها تا مقداری که بتواند در خدمت فهم معارف اهل بيت (ع) قرار گيرد مفيد و سودمند است اما اگر نظريات آنها اصل قرار گرفته و معارف اهل بيت (ع)‌ به عنوان فرع شناخته شوند نادرست و بی حرمتی به اهل بيت (ع) است. البته نبايد انديشه ها و نظرات ديگران را کلا کنار گذاشت، زيرا اين انديشه ها می تواند قدرت فهم آيات و روايات را افزايش دهد. کسانی که با اين انديشه ها آشنا بوده اند مانند امام راحل و علامه طباطبايی، قدرتی در فهم آيات و روايت داشته اند که ديگران نداشتند.

 

ادامه بررسی آيه 125 سوره مبارکه نحل

﴿ادْعُ إِلى‌ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‌ هِی أَحْسَنُ﴾[1]

گفته شد مفسرين درباره اين آيه و شيوه های دعوت در آن چند ديدگاه بيان کرده اند: برخی قائل به تجميع اين شيوه ها در تبليغ و دعوت شده اند، به اين معنا که پيامبر اکرم (ص) مامور بودند که در ماموريت های خويش هر سه روش را بکار گيرند. برخی ديگر قائل به تفکيک شده و گفته اند استفاده از اين شيوه ها با توجه به مخاطبين مشخص می شود. مردم از اين نظر سه دسته اند: برخی جزء خواص هستند که شيوه دعوت آنها حکمت است. برخی جزء عوام هستند که شيوه آنها موعظه است و گروهی از معاندين هستند که با جدال احسن با آنها برخورد می شود.

مرحوم طبرسی در مورد دو شيوه اول، راه تجميع و در مورد شيوه سوم، راه تفکيک را برگزيده است.

ديدگاه سوم که علامه طباطبايی آن را پذيرفته قائل به تخيير در بکار گيری اين روش ها است. مرحوم علامه در اين باره می فرمايد: در بهره گيری از روش های دعوت که در اين آيه شريفه بيان شده ما دليلی بر تجميع تا تفريق نداريم، بلکه ملاک اينکه کدام راه را بايد برگزيد، اين است که کدام راه ما را به حق و سبيل رب می رساند. بنابراين جايز است در موردی، هر سه روش بکار گرفته شود، و در موردی ديگر دو راه و در مورد آخر يک راه استفاده شود. ايشان سپس در ادامه می فرمايد: اين سخن که چون مردم سه گروه هستند بايد برای هر کدام روش مخصوص آن گروه را به کار گرفت، سخن دقيقی است، اما موجب انحصار اين روش ها نيست. لذا چه بسا برای عوام الناس شيوه مجادله مفيد واقع شود.

عبارت ايشان چنين است: «و الآية ساكتة عن توزيع هذه الطرق بحسب المدعوين بالدعوة فالملاك فی استعمالها من حيث المورد حسن الأثر و حصول المطلوب و هو ظهور الحق. فمن الجائز أن يستعمل فی مورد جميع الطرق الثلاث و فی آخر طريقان أو طريق واحد حسب ما تستدعيه الحال و يناسب المقام.

و منه يظهر أن قول بعضهم إن ظاهر الآية أن يجمع (ص) فی دعوته بين الطرق الثلاث ليس فی محله إذ لا دليل على لزوم الجمع بينها بالنسبة إلى كل مدعو و أما بالنسبة إلى جميع المدعوين فهو حاصل. و كذا ما ذكره بعضهم أن الطرق الثلاث المذكورة فی الآية مترتبة حسب ترتب أفهام الناس فی استعدادها لقبول الحق فمن الناس الخواص و هم أصحاب النفوس المشرقة القوية الاستعداد لإدراك الحقائق العقلية و شديدة الانجذاب إلى المبادئ العالية و كثيرة الألفة بالعلم و اليقين فهؤلاء يدعون بالحكمة و هی البرهان.

و منهم عوام و هم أصحاب نفوس كدرة و استعداد ضعيف مع شدة ألفتهم بالمحسوسات و قوة تعلقهم بالرسوم و العادات قاصرة عن تلقی البراهين من غير أن يكونوا معاندين للحق و هؤلاء يدعون بالموعظة الحسنة.

و منهم أصحاب العناد و اللجاج الذين يجادلون بالباطل ليدحضوا به الحق و يكابرون ليطفئوا نور الله بأفواههم رسخت فی نفوسهم الآراء الباطلة، و غلب عليهم تقليد أسلافهم فی مذاهبهم الخرافية لا ينفعهم المواعظ و العبر، و لا يهديهم سائق البراهين و هؤلاء هم الذين أمر بمجادلتهم بالتی هی أحسن»[2] .

 

جمع بندی اين سه ديدگاه

1. حکمت عبارت است از سخنی محکم، استوار، خلل ناپذير و مشتمل بر خير و سعادت انسان ها و بازدارنده آنها از شقاوت و خسران. قلمرو حکمت هر دو حوزه جهان بينی (عقل نظری) و ايدئولوژی (عقل عملی) را در بر می گيرد. مقام حکمت آموزی مقام معلمی است.

در آيات قرآن کريم حکمت دارای کاربردهای مختلفی است. در يک جا از آيين اسلام با عنوان حکمت ياد شده است، مانند اينکه در سوره اسراء بعد از اينکه فروعات مختلفی از دين می فرمايد: ﴿ذلِكَ مِمَّا أَوْحى‌ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَة﴾[3] . در کاربرد ديگر، حکمت به معنای طريق محکم و استوار آمده است مانند همين آيه مورد بحث: ﴿ادْعُ إِلى‌ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ﴾.

2. موعظه عبارت است از گفتار يا رفتاری که مشوق ديگران به التزام عملی به دين و آيين حق و بازدارنده آنها از دين و آيين حق است. موعظه برای اينکه سبب شود دعوت شوندگان قانع شوند دارای سه رکن است:

اولين رکن آن اين است که دعوت شونده باور کند که واعظ خير خواه اوست. حضرت شعيب (ع) به مردم فرمود: ﴿إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفيقی‌ إِلاَّ بِاللَّه‌﴾[4] : تا جايى كه قدرت دارم جز اصلاح [ شما را ] نمى‌خواهم ؛ و توفيقم فقط به [ يارى ] خداست‌.

رکن دوم اين است که بدانند و اعتماد کند که واعظ بر خير و صلاح او عالم و آگاه است. قرآن از زبان مومن آل فرمون می فرمايد : ﴿اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُون[5] : از كسانى پيروى كنيد كه پاداشى از شما نمى‌خواهند و آنان راه يافته‌اند. در آيه ای ديگر آمده است: ﴿وَ قالَ الَّذی آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبيلَ الرَّشادِ﴾[6] : آن مرد مؤمن گفت : اى قوم من ! از من پيروى كنيد تا شما را به راه راست هدايت كنم‌.

رکن سوم اينکه موعظه کننده، عامل به سخنان خويش باشد. پس موعظه حسنه سه رکن دارد: واعظ خيرخواه، عالم و عامل باشد. قرآن کريم می فرمايد: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ﴾[7] . در روايات نيز از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ»[8] : شما كارى كنيد كه بدون زبان خود مردم را بطرف ما بكشانيد، آنها اگر از شما ورع و عبادت و نماز و يا كارهاى نيك را ديدند بطرف شما مى‌آيند و اين خود داعى بطرف ما مى‌باشد. حضرت اميرالمومنين (ع) نيز می فرمايد: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ»[9] : كسى كه خود را پيشواى مردم نمود بايد پيش از ياد دادن بديگرى نخست بتعليم خويش بپردازد، و بايد ادب كردن و آراستن ديگرى را بروش خويش پيش از ادب نمودن بزبانش باشد (مثلا پيش از آنكه بديگرى بگويد: نماز بخوان تا رستگار شوى بايد خود نماز بخواند) و آموزنده و ادب‌كننده نفس خود از آموزنده و ادب‌كننده مردم بتعظيم و بزرگداشتن سزاوارتر است.

البته واعظ نيازمند امور ديگری نيز هست اما آنها به عنوان چاشنی موعظه به شمار می آيد مانند اينکه در برخی موارد با نرمی سخن بگويد و برخی جاها قاطع باشد؛ از کلمات محبت آميز بهره گيرد و ...

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده دنبال می شود.

 


[2] تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص373.
[7] سوره صف، ‌ آیه 2.
[8] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج67، ‌ ص303.
[9] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج2، ص56.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo