< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

98/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کاربرد علم عرفی و اطمينان آور در اعتقادات

 

بررسی علم اطمينان آور در آيه 125 سوره نحل

گفته شد علم در آيات و روايات به دو معنای علم خاص و علم عرفی و اطمينان آور به کار رفته است. در جلسات گذشته کاربرد علم عرفی در آيات و روايات بيان شد. اکنون به بررسی آيه 125 سوره نحل و دلالت آن بر علم اطمينان آور می پردازيم:

قرآن کريم در اين آيه شريفه می فرمايد: ﴿ادْعُ إِلى‌ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‌ هِی أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين[1] : [ مردم را ] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن ، و با آنان به نيكوترين شيوه به بحث [ و مجادله ] بپرداز ، يقيناً پروردگارت به كسانى كه از راه او گمراه شده‌اند و نيز به راه يافتگان داناتر است .

در بررسی اين آيه بايد موارد مورد توجه قرار گيرد:

1. بيان مفردات آيه؛ مراد از «حکمت»، «موعظه حسنه»، «جدال احسن» و نيز «سبيل رب» در آيه چيست؟

2. سه روش دعوتی که در اين آيه بيان شده است يعنی حکمت، موعظه و جدال، به چه صورت بايد اجرا شود؟ سه احتمال در اينجا وجود دارد که هر کدام نيز قائلينی دارد:

الف) اين سه دعوت علی سبيل تجميع است (به شرط شی)، يعنی شرط دعوت و مناظره بکار گيری هر سه روش در آن است؛

ب) اين سه دعوت علی سبيل تفريق است، يعنی به حسب خصوصيات دعوت شدگان، يکی از اين سه راه مورد استفاده قرار می گيرد (به شرط لا)؛

ج) احتمال سوم اين است که نه به گونه تجميع و نه تفريق است، بلکه گونه آن تخيير است (لابشرط) . ديدگاه صحيح که مرحوم علامه طباطبايی نيز آن را پذيرفته همين ديدگاه است. در اين ديدگاه، دسته بندی ميان مخاطبين، در نوع استفاده از اين روش های دعوت دخالتی ندارد و در مورد افراد مختلف می توان از هر کدام از سه روش حکمت يا موعظه و يا جدال احسن بهره گرفت.

 

بررسی مفردات آيه1. معنای «سبيل ربک»

سبيل ربک در آيه به معنای دين حق است. طبرسی در «مجمع البيان» می گويد: «ای ادع الی دينه لانه الطريق الی مرضاته»[2] . بيضاوی نيز همين معنا را گفته است[3] . علامه طباطبايی فرموده است: «سبيله تعالى هو الاعتقاد الحق و العمل الحق»[4] .

2. معنای «حکمت»

بيضاوی در اين باره گفته است: «الدليل الموضح للحق المزيل لشبهه»[5] . زمخشری گفته است: «المقاله المحکمه الصحيحه الموضحه للحق المزيله لشبهه»[6] . مرحوم فيض در تفسير صافی نيز همين معنا را بيان کرده است[7] . شيخ طوسی در «التبيان» آورده است: «الحکمه هی المعرفه بمراتب الافعال فی الحسن و القبح و قيل لها الحکه لانها بمنزله المانع من الفساد و الاصل المنع»[8] . صاحب الميزان نيز در اين باره می فرمايد: «و قد فسرت الحكمة- كما فی المفردات- بإصابة الحق بالعلم و العقل».[9] ايشان حکمت را شناخت و رسيدن به حق به واسطه علم و عقل می داند. پس مراد از حکمت دليلی است که به حق می رساند و شک و شبهه ای در آن نيست .

3. معنای «جدال احسن»

جدال به معنای پيچاندن خصم و در لسان عاميانه ضربه فنی و فتيله کردن فرد است. در جدال، دعوت کننده کلامی می گويد که طرف مقابل نتواند غرض خود را به کرسی بنشاند. اين جدال بايد با نرمی و بدون تند خويی صورت گيرد.

4. معنای «موعظه حسنه»

موعظه آن است که فرد به گونه ای صحبت کند که موعظه شونده نسبت به کار بد بی رغبت شده و نسبت به کار خوب رغبت پيدا کند. موعظه کلامی است که دل را نرم کرده و خضوع و پذيرشی را در دل فرد ايجاد می کند. علامه طباطبايی می فرمايد: «و الموعظة كما عن الخليل- بأنه التذكير بالخير فيما يرق له القلب، و الجدال- كما فی المفردات- بالمفاوضة على سبيل المنازعة و المغالبة»[10] . موعظه يادآوری به خيرات است به آنچه توسط آن قلب نرم می شود، زيرا موعظه کننده مطالبی در سرگذشت پيشينيان و عبرت ها بيان کرده و نيز چيزهايی را می گويد که به نفع فرد است. همچنين خوبی های خير و آثار و فوائد آن را برای فرد بيان می کند. آنچه در موعظه نقش کليدی دارد، تذکر و تنبه و نفوذ به کانون دل است؛ اما عنصر حکمت، معرفت بخشی است. کار حکمت، علم بخشی و کار موعظه به مقام قلب و عمل بر می گردد.

 

بررسی رابطه سه روش دعوت در آيه

همان طور که گفته شد در اين باره سه ديدگاه بيان شده است:

ديدگاه اول معتقد است پيامبر اکرم (ص) مامور بوده اند که هر سه روش را در مناظره با افراد به کار گيرند. زمخشری گفته است: پيامبر (ص) در دعوت خويش هر سه امر را به کار می گرفتند. کلام شيخ طوسی نيز با همين سبک صاحب کشاف بيان شده است[11] . مرحوم شيخ محمد جواد مغنيه نيز تصريح به اين ديدگاه کرده و گفته است: «الهدف الاول من المناظره العلميه ان يظهر الحق و يقنع به الطرف الثانی بحيث اذا ابا اثر علی الانکار کان فی نظر عقلاء المنصفين مکابر و معاند للحق و ذکر سبحانه فی هذه الايه ثلاثه شروط للمناظره»[12] : هدف اصلی در مناظره اين است که حق روشن شده و طرف مقابل قانع شود، به گونه ای که اگر فرد انکار کند، همه عقلا بگويند او حق را انکار می کند. خدای متعال در اين آيه شريفه برای مناظره سه شرط قرار داده است.

ابوالفتوح رازی و قرطبی نيز همين ديدگاه را بيان کرده اند.[13] مرحوم طبرسی در مورد حکمت و موعظه حسنه همين نگاه را دارد که در دعوت بايد هر دو باشد، اما جدال احسن را نسبت به مشرکين دانسته است. طبری نيز همين گونه سخن گفته است.[14]

ديدگاه دوم معتقد است که انسان ها سه دسته اند: دسته ای جزء خواص هستند، که برای دعوت آنها بايد از حکمت و برهان استفاده کرد. دسته ديگر اکثر مردم هستند که برای دعوت آنها از موعظه استفاده می شود. و دسته سوم معاندين هستند که برای آنها از جدال احسن استفاده می شود. فخر رازی همين ديدگاه را برگزيده و گفته است: «واعلم أن الدعوة إلى المذهب والمقالة لا بد وأن تكون مبنية على حجة وبينة، والمقصود من ذكر الحجة، إما تقرير ذلك المذهب وذلك الاعتقاد فی قلوب المستمعين، وإما أن يكون المقصود إلزام الخصم وإفحامه.

أما القسم الأول: فينقسم أيضا إلى قسمين: لأن الحجة إما أن تكون حجة حقيقية يقينية قطعية مبرأة عن احتمال النقيض، وإما أن لا تكون كذلك، بل تكون حجة تفيد الظن الظاهر والإقناع الكامل، فظهر بهذا التقسيم إنحصار الحجج فی هذه الأقسام الثلاثة. أولها: الحجة القطعية المفيدة للعقائد اليقينية، وذلك هو المسمى بالحكمة، وهذه أشرف الدرجات وأعلى المقامات. وثانيها: الأمارات الظنية والدلائل الإقناعية وهی الموعظة الحسنة. وثالثها: الدلائل التی يكون المقصود من ذكرها إلزام الخصوم وإفحامهم، وذلك هو الجدل» [15]

وی سپس گفته است: «إذا عرفت هذا فنقول: أهل العلم ثلاث طوائف: الكاملون الطالبون للمعارف الحقيقية والعلوم اليقينية، والمكالمة مع هؤلاء لا تمكن إلا بالدلائل القطعية اليقينية وهی الحكمة، والقسم الثانی الذی تغلب على طباعهم المشاغبة والمخاصمة لا طلب المعرفة الحقيقية والعلوم اليقينية، والمكالمة اللائقة بهؤلاء المجادلة التی تفيد الإفحام والإلزام، وهذان القسمان هما الطرفان. فالأول: هو طرف الكمال، والثانی: طرف النقصان.

وأما القسم الثانی: فهو الواسطة، وهم الذين ما بلغوا فی الكمال إلى حد الحكماء المحققين، وفی النقصان والرذالة إلى حد المشاغبين المخاصمين، بل هم أقوام بقوا على الفطرة الأصلية والسلامة الخلقية، وما بلغوا إلى درجة الاستعداد لفهم الدلائل اليقينية والمعارف الحكمية، والمكالمة مع هؤلاء لا تمكن إلا بالموعظة الحسنة، وأدناها المجادلة، وأعلى مراتب الخلائق الحكماء المحققون، وأوسطهم عامة الخلق وهم أرباب السلامة ، وفيهم الكثيرة والغلبة، وأدنى المراتب الذين جبلوا على طبيعة المنازعة والمخاصمة، فقوله تعالى: * (ادع إلى سبيل ربك بالحكمة) * معناه ادع الأقوياء الكاملين إلى الدين الحق بالحكمة، وهی البراهين القطعية اليقينية وعوام الخلق بالموعظة الحسنة، وهی الدلائل اليقينية الإقناعية الظنية، والتكلم مع المشاغبين بالجدل على الطريق الأحسن الأكمل».

اين ديدگاه طرفداران ديگری همانند آلوسی در «روح المعانی» و ابن عربی در تفسير خويش دارد.

 

سوال و جواب

چرا در آيه شريفه حکمت و موعظه با هم عطف شده است، اما مساله جدال بدون عطف بيان شده است؟

برخی گفته اند آنچه مربوط به دعوت است دو چيز است: حکمت و موعظه، اما کار ديگر پيامبر (ص) جلوگيری از افرادی است که می خواهند جلوی حق را بگيرند. شيوه برخورد با آنها جدال احسن است. مرحوم علامه می فرمايد: اين سخن نادرست است، زيرا درست است که شيوه جدال، مستقيما با دعوت گره نخورده است، اما اهرمی است که زمينه را برای دعوت فراهم می کند. بنابراين هر سه روش از شيوه های دعوت به شمار می روند.

ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود.

 


[2] مجمع البیان، مرحوم طبرسی، ج5-6، ص392.
[3] انوار التنزیل، بیضاوی، ج2، ص413.
[4] المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص372.
[5] انوار التنزیل، بیضاوی، ج2، ص413.
[6] کشاف، زمخشری، ج2، ص644.
[7] تفسیر صافی، ‌ج4، ص365.
[8] التبیان، شیخ طوسی، ‌ ج6، ص406.
[9] المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص371.
[10] المیزان، علامه طباطبایی، ج12، ص371.
[11] التبیان، ج6، ص440.
[12] التفسیر المبین، محمد جواد مغنیه، ص363.
[13] تفسیر ابوالفتوح، ج12، ص119 ؛ تفسیر قرطبی، ج10، ص177.
[14] طبری، ج14، ص230.
[15] تفسیر الکبیر، فخرالدین رازی، ج20، ص138.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo