< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ضرورت اجتهاد کلامي و روش آن

 

بررسي کارکردهاي اجتهاد کلامي در آيات و روايات

سخن در بررسي کارکردهاي اجتهاد کلامي در منابع وحياني بود. گفته شد دو قلمرو کلي براي اجتهاد کلامي وجود دارد: منابع غير وحياني و منابع وحياني. در مورد قسم اخير اين عرصه ها وجود دارد:

1. بهره گيري از اجتهاد براي استنباط اعتقادات از ظهورات آيات و روايات. اين استنباط دو گونه است: استنباط اصل عقيده و استنباط چيستي عقيده .

از آن جا که برخي از اعتقادات بر مکلفين واجب است و برخي مستحب، اجتهاد در اين عرصه نيز برخي واجب و برخي کمال و مطلوب است. مثلا باور به اصل عقيده عصمت واجب و باور به تفصيلات آن مستحب است.

2. کارکرد دوم اجتهاد در منابع کلامي، کارکرد تبييني است. در قرآن و روايات گاه استدلال هايي به صورت اجمال و سربسته بيان شده که تبيين آنها نيازمند کار کلامي است. اين استدلال ها گاه روشن است مانند استدلال بر وحدت الهي در آيه شريفه: «لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُون‌»[1] . و گاه به صراحت نيامده است اما مطلب به گونه اي بيان شده که شکل استدلال مي يابد مانند «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»[2] و نيز مانند بيان عجايب خلقت و ذکر اينکه اينها نشانه هايي براي اهل علم و عقل است.

گونه ديگر تبيين به صورت تدليل است يعني در منابع وحياني اصل عقيده ذکر شده و نيازمند استنباط نيست اما چرايي و دليل آن نيامده و نيازمند کار اجتهادي است. اين دليل نيز مي تواند از آيات و روايات ديگر و يا از عقل بدست آيد.

نمونه قرآني: قرآن کريم مي فرمايد: تنها کسي که مورد سوال قرار نمي گيرد خداي متعال است: «لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُون‌»[3] . سوال دو گونه است: سوال استفساري يعني توضيحي، و سوال بازخواستي. سوال اول در مورد خداوند مانعي ندارد کما اينکه در روايت آمده است: «سل تفقها». اما سوال بازخواستي در مورد خداي متعال وجود ندارد. اکنون سوال اين است که خداوند چه ويژگي دارد که مورد سوال بازخواستي قرار نمي گيرد؟ مفسرين در تبيين اين مساله وارد ميدان شده و چند نظر را بيان کرده اند:

1. جمع کثيري گفته اند وجه آن اين است که خداي متعال حکيم علي الاطلاق است و تمام کارهاي که انجام مي دهد از روي حکمت و صواب است. ( حکمت دو گونه است: حکمت علمي که به معناي علم کامل است و حکمت فعلي که مساوي و مساوق با عدالت است و به معناي کار استوار و خلل ناپذير است). بنابراين خداي متعال کار استوار انجام داده و ديگر جايي براي سوال از او باقي نمي ماند.[4] روايتي نيز مويد اين وجه است و آن اينکه از امام (ع) درباره آيه و چرايي آن سوال شد حضرت فرمود: چون خداوند حکيم است ديگر در کارهاي او جايي براي سوال نيست[5] .

2. برخي ديگر گفته اند وجه اينکه خداي متعال مورد سوال قرار نمي گيرند اين است که سوال از غرض و غايت است در حالي که خداي متعال غايت الاغايات است و غايتي غير از ذات اقدس الهي نيست و لذا ديگر جاي سوال باقي نمي ماند[6] .

3. تفسير سوم در عدم سوال از خداي متعال اين است که چون او داراي عظمت و قدرت و اقتدار بي نهايت است و ما فوق او چيزي نيست لذا کسي وجود ندارد تا بتواند ايشان را بازخواست کند. مرحوم علامه طباطبايي اين قول را از برخي نقل کرده اند.[7]

5. مرحوم علامه مي فرمايد اين پاسخ ها درست است اما آنچه در آيه با توجه به سياق آن بيان شده چيز ديگري است و آن اينکه چون خداي متعال مالک و مَلِک علي الاطلاق است و تصرف او در ملک خود او صورت مي گيرد لذا جايي براي سوال در مورد او باقي نمي ماند. ايشان دو دليل بر اين مطلب اقامه مي کنند: يکي اينکه اگر ما اين را نگوييم ميان خداي متعال و غير او در اين جهت که آنان نيز داراي صفت حکمت هستند فرقي نيست. هر کسي کارش حکيمانه باشد ديگر از او سوال نمي شود. معصومين نيز کار حکيمانه انجام مي دادند، اما آيه اختصاص را بيان مي کند. ديگر اينکه قبل اين آيه بيان مالکيت و عرش الهي است که اين مساله سياق آيه را بيان مي کند.

ارزيابي:

به نظر مي رسد ديدگاه اول و ديدگاه آخر با هم صحيح است. خود مرحوم علامه نيز در جايي فرموده اند: سوال گاه از فاعل و گاه از غايت است و چون خداي متعال هم فاعل و هم غايت است، در مورد او سوال معنايي ندارد. وجه اين جمع بندي اين است که سوال گاه در مورد اين است که آيا فرد مجاز به اين تصرف هست يا نه؟ مي گوييم چون خداي متعال مالک علي الاطلاق است،‌ پس تصرفاتش مالکانه و مجاز بوده است. خداوند همه کاره عالم است و سوال در مورد او معنا ندارد. اگر سوال نيز اين باشد که آيا هر گونه که بخواهد عمل مي کند، پاسخ اين است که کار او حکيمانه است

نمونه روايي: در روايات متعددي آمده است که خداي متعال به موجودات قبل و بعد از خلقت علم دارد و علم او به آنها قبل و بعد از خلقت هيچ گونه تفاوتي ندارد . مرحوم شيخ صدوق در کتاب «التوحيد» در باب صفات ذات و صفات چندين روايت در اين زمينه آورده است. از جمله از امام باقر (ع) سوال شد: آيا خداي متعال از ازل به موجودات علم داشته است يا وقتي موجود مي شوند به آنها عالم مي شود؟ حضرت فرمود: تفاوتي در علم الهي قبل و بعد از تکوين موجودات نيست. اکنون سوال اين است که اين مساله چگونه ممکن است؟ در پاسخ نظرات مختلفي بيان شده است که مهم ترين آنها به اختصار چنين است:

1. معتزله گفته اند: موجودات قبل از خلقت، وجود و ماهيت ندارند اما ثبوت دارند و خداي متعال به آن ثابتات علم دارد. آنها قائل به ثابتات ازليه شده اند .

2. عرفاي اسلامي سخني شبيه معتزله گفته اند اما ثبوت موجودات را مربوط به عالم ربوبي دانسته و اصطلاحا آنها را اعيان ثابته ناميده اند. آنها گفته اند اينها لوازم ذات الهي است و موجوداتي که خلق نشده اند، اعيان ثابته آنها در اين عالم وجود دارد و اين خلقت توسط آن نسخه قبلي انجام مي شود .

3. مشائين گفته اند همان گونه که ما نسبت به چيزهايي که نيستند گاه صورت ذهني داريم، خداي متعال نيز به صورت هاي موجودات علم دارد. طبق نظر آنها موجودات قبل از خلقت وجود عيني ندارند اما صورت ذهني که تفصيلي است دارند.

4. حکماي اشراق و پيروان ايشان گفتند خداي متعال به ذات خود علم خضوري دارد و ذات الهي علت همه اشيا است، بنابراين علم الهي به ذات خود علم اجمالي به تمام اشياء است . اين علم بعد از ايجاد موجودات تفصيلي مي شود.

5. صدرالمتالهين در اين باره ديدگاهي دارد که انصافا بهترين سخن است. ايشان علم الهي به موجودات قبل از خلقت را علم اجمالي در عين کشف تفصيلي دانسته اند. (اجمال در اينجا به معناي ابهام نيست بلکه به معناي بساطت است). به عنوان مثال کسي که ملکه علمي را دارد و مي تواند به 500 مساله پاسخ دهد،‌ اين علم در نفس او به صورت اجمالي است. حال اگر او اين سوال ها را وجود کتبي بدهد در علم او سر سوزني تغيير ايجاد نمي شود. اين معلوم است که تغيير کرده و از وجود اجمالي به وجود تفصيلي راه يافته است.

ادامه اين بحث انشاء الله در جلسه آينده دنبال مي شود.

 


[4] مجمع البیان، طبرسی، ج7، ص144 ؛ المیزان، علامه طباطبایی، ج14، ص268.
[5] توحید، شیخ صدوق، ص390، باب الاطفال، ر13.
[6] شرح چهل حدیث، امام راحل، ص601 ؛ المیزان، علامه طباطبایی، ج14، ص269.
[7] المیزان، علامه طباطبایی، ج14، ص269.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo