< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث وجوب نظر و فکر در معرفت

کلام علامه طباطبايي درباره تقليد

مرحوم علامه طباطبايي در تفسير «الميزان» نکات دقيقي را در مورد مساله تقليد بيان کرده اند. ايشان ابتدا اين بحث را مطرح کرده اند که در قرآن کريم از هيچ قومي مانند بني اسرائيل ياد نشده و هيچ پيامبري همانند حضرت موسي (ع) نام برده نشده است. ايشان در اين باره مي فرمايد: از قرآن کريم بدست مي آيد که بني اسرائيل دو ويژگي شاخص منفي داشتند: يکي اينکه لجوج و سرسخت بوده و در برابر حق انقياد و تسليم نداشتند. و دوم اينکه از بعد علمي حس گرا و از بعد مادي، لذت گرا بودند. آنان به خاطر اين دو ويژگي، مطالبي که محسوس نبود را به سختي مي پذيرفتند (از همين قبيل است درخواست رويت خداوند) و نيز جاذبه هاي مادي براي آنها ملاک و معيار حق بود و در برابر آن کرنش مي کردند مانند قارون و ثروت فراوان او.

دو ويژگي منفي بني اسرائيل در ميان کفار جزيره العرب و تمدن کنون غربي

عجيب است که اين دو ويژگي منفي بني اسرائيل در ميان کفار و مشرکان جزيره العرب نيز وجود داشت و لذا پيامبر اکرم (ص) نيز با قومي لجوج و سرسخت مواجه بودند. همين دو ويژگي منفي اکنون در تمدن جديد غربي نيز وجود دارد. اينان از سويي حس گرا هستند و آنچه از حس دور است را قبول نمي کنند و از سوي ديگر لذت گرا بوده و براي چيزهايي که مشتمل بر لذت باشد ديگر به دنبال دليل نمي گردند. اين مساله همانند غباري است که فطرت انسان جديد را پوشانده و سبب شده معارف بلند و اخلاق فاضله از ميان آنان رخت بر بندد. انسان غربي از مدار فطرت خويش منحرف شده و ظاهر جذاب اين تمدن او را به سمت پرتگاه هلاکت برده است. نشانه هايي از اين مساله اکنون عيان است و در آينده بيشتر روشن تر مي شود.

در دوران ما اکنون حق و باطل کاملا جابجا شده است. بدترين توحش ها مورد حمايت قرار مي گيرد. خط مقدم اين توحش ها اسرائيل و عربستان است که هر دو نيز تحت حمايت امپراطوري رسانه اي و سلاحي آمريکا قرار دارد. قبلا همين مساله به صورت پوشيده و لفافه بيان مي شد (دست چدني در دستکش مخملي) اما اکنون اين مساله کاملا عيان و بي پرده اظهار مي شود. همانند تفاوت ميان حکومت مرموزانه معاويه و فساد آشکار و عيان در حکومت يزيد. اين بدان خاطر است که تمدن غرب بر افکار کساني همچون نيچه بنا شده است که مساله ابر مرد را مطرح کرد و گفت: هر کسي قوي تر است شاخص تر است و بايد ضعيفان و مستضعفين از بين رود و افراد متمول باقي بمانند.

 

اجتهاد و تقليد ممدوح و مذموم

مرحوم علامه بعد از بيان اين مساله مي فرمايد: اين دو ويژگي حس گرايي و مادي گرايي بني اسرائيل سبب شده که آنان به تقليد از اشراف و بزرگان خود بپردازند. مرحوم علامه از اينجا وارد بحث دقيقي در مورد تقليد ممدوح و مذموم شده اند. محور هاي بحث ايشان در اينجا از اين قرار است :

1. نوع انسان موجودي است که اعمال خود را بر اساس فکر و قواعد نظري انجام مي دهد. انسان فاعلي ارادي است و فاعل ارادي بر اساس فکر و اراده عمل مي کند؛

2. انسان بر اساس فطرت خويش کنجکاو و علت جو است؛

3. انسان با اينکه علت جو است اما از آنجا که قواي فکري و توان عملي او محدود است نمي تواند از عهده اين کشش غريزي خويش بر آيد، و لذا همان فطرت او دوباره فرمان ديگري مي دهد و آن اين که به صورت اجتماعي زندگي کند تا بتواند آن خواسته هاي فطري را به کمک ديگران تامين کند؛

(از اساسي ترين کليد واژه هاي سخنان مرحوم علامه در «الميزان» واژه فطرت است. شهيد مطهري نيز مي فرمايد فطرت ام المعارف اسلام است).

4. نتيجه قهري اين زندگي اجتماعي به ضميمه آن محدوديت ها و خواست فطري اين مي شود که تقليد براي بشر يک رفتار بهنجار مي شود. بنابراين تقليد يک امر تحميلي و خارج از مدار فطرت نيست بلکه در جايي که اجتهاد در وسع انسان نيست امري مطابق فطرت و صحيح است.

مرحوم علامه مي فرمايد: اين گونه نيست که راه استدلال و دليل همواره مطلوب باشد و هر تقليدي همواره مذموم باشد بلکه يک جا استدلال ممدوح و تقليد مذموم است و يک جاي ديگر تقليد مذموم و استدلال ممدوح است. ملاک و معيار آن توانمندي فرد و استناد آن به علم و جهل است. مقتضاي اوليه فطرت، اجتهاد يعني استقلال در جستجوي از علت است. فطرت مي گويد تا هر جا که مي تواني استقلال فکري داشته باش. اما همين فطرت در ادامه مي گويد در مسائلي که نمي تواني، به عالمان و متخصصان رجوع کن. [1]

فطرت صنع الهي است و لذا هر چيزي که فطري شد قطعا الهي است. ﴿فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‌ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها﴾[2] . اگر احراز شود امري مقتضاي فطرت است، همان دين و اراده الهي خواهد بود و ديگر نيازي نيست که براي اثبات آن به دنبال آيه و روايتي بگرديم. (اين مساله مانند کلام مرحوم شيخ انصاري در مساله حسن و قبح عقلي و قاعده «کلما حکم به العقل حکم به الشرع» است. ايشان فرمودند برخي گفته اند طبق اين قاعده هر گاه عقل به چيزي حکم کند طبق قاعده ملازمه به دست مي آيد که حکم شرع نيز مطابق همان است . مرحوم شيخ مي فرمايد اما قضيه بالاتر از اين است. هر گاه عقل به مساله اي حکم کند همان، حکم شرع خواهد بود و ديگر براي اثبات حکم شرع نيازمند واسطه اي نيست. اين بدان خاطر است که دين داراي دو منبع توليدي و ابلاغي است. منبع توليدي و هستي شناختي دين اراده الهي و منبع معرفتي و ابلاغي آن نقل و عقل است. اگر عقل در موردي حکم کند و حکم آن محرز شود، همان حکم الهي است که توسط عقل به بشر ابلاغ شده است).

نکته: همان طور که شهيد مطهري فرموده است فطرت دو شاخه و جلوه دارد: ادراک و احساس. فطريات ادراکي، پايه هاي فکري بشر مي باشد به اين معنا که اگر اين ادراکات را از بشر بگيريم در معرفت به بن بست مي رسد. اصول بديهي و شالوده اي تفکر مانند اصل عليت از اين قبيل است . فطريات احساسي نيز شالوده هاي اخلاقي انسان هستند که اگر آنان را برداريد اخلاق و فضايل بي پايه مي شود.

 

اما ارتباط بحث علامه طباطبايي با بحث ما در اينجا اين است که ببينيم در باب اعتقادات آيا اجتهاد مطلقا ممدوح و تقليد مطلقا مذموم است يا نه؟ طبق کلامي که مرحوم علامه بيان فرمودند روشن مي شود که اجتهاد در مورد شالوده هاي بسيط اعتقادي مطلقا ممدوح و تقليد مطلقا مذموم است زيرا فهم و درک اين مقدار براي همگان جز موارد نادر، ميسور است. اما در مراحل بالاتر که بيان تفاصيل اعتقادات و يا اعتقادات پيچيده تر است، مساله اجتهاد و تقليد نسبت به افراد مختلف متفاوت است. کساني که توانمندي لازم را در اين زمينه دارند اجتهاد برايشان ممدوح است اما کساني که توانمندي لازم را ندارد مي توانند تقليد کرده و تقليد برايشان ممدوح است. البته در اين بخش مساله دو صورت مي يابد: به عنوان اولي فهم و درک تفاصيل اعتقادات امري مستحب و از کمالات است اما به عنوان ثانوي مانند دفاع از دين، درک و فهم اين مسائل براي برخي واجب و لازم است .

نکته ديگري که بايد مورد بررسي قرار گيرد اين است که مواردي از اعتقادات است که جزء اصول و شالوده هاي اعتقادي نيست و عدم علم به آنها خللي به ايمان و اسلام فرد نمي زند مانند اينکه آيا در قبر سوال صورت مي گيرد يا نه؟ و يا اينکه آيا امام به همه علوم و فنون علم دارد يا نه؟ اين موارد را فرد مومن انکار نمي کند اما مي گويد من اين مسائل را نمي دانم. اکنون سوال اين است که آيا در اين موارد فرد مي تواند از يک متخصص تقليد کند يا نه؟


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo