< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتهاد در علم کلام

بررسی کلام مرحوم شيخ انصاری بر وجوب تحصيل معرفت در اعتقاداتبررسی دليل اول: آيه هدف آفرينش

موضوع بحث بررسی ادله ای بود که مرحوم شيخ انصاری بر وجوب تحصيل معرفت در اعتقادات اقامه کرده بودند. اولين دليل ايشان آيه ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾[1] بود. در روايات به «ليعبدون» به «ليعرفون» تفسير شده است و بيان می دارد که هدف از خلقت انسان شناخت و معرفت خدای متعال است. مرحوم آخوند اين دليل را رد کرده و فرمودند: اين مطلب اخص از مدعا است زيرا در اين آيه، مراد معرفت الله است در حالی که مدعای شما اعتقادات دينی است.

نقد مرحوم آخوند بر اين استدلال وارد نيست زيرا همان طور که گفته شد معرفت الله تنها معرفت ذات الهی نيست بلکه معرفت الله شامل صفات و افعال الهی نيز می شود، و مسائل اعتقادی نبوت و امامت و معاد، از آن جا که مقتضای حکمت و عدالت و رحمت الهی است، فعل الهی بوده و در واقع بازگشت به معرفت الله دارد.

بررسی دليل دوم: روايت نبوی (ص)

استدلال دوم مرحوم شيخ به اين روايت بود که در آن رسول خدا (ص) در جواب سائلی که گفته بود: «عَنْ أَفْضَلِ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبادُ إِلى‌ رَبِّهِمْ وَ أَحَبُّ ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما هُوَ؟»: برترين چيزی که بندگان را به خداوند نزديک می کند و نزد خدای عزوجل محبوب تر است چيست؟، فرمودند: «ما أَعْلَمُ شَيْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلاة»[2] : چيزی را بعد از معرفت برتر از همين نماز نمی دانم. اين استدلال بر اين مبنا استوار است که اگر چيزی از واجب افضل باشد، قطعا آن چيز واجب خواهد بود. اما آيا اين مبنا درست است يا نه؟ اين مبنا را از منظر عقل و نقل بررسی می کنيم:

از نظر عقلی ممکن است کسی بگويد مستحب نمی تواند اقوای از واجب باشد، زيرا احکام بر پايه مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری بنا شده اند و اگر ملاک مصلحت چيزی شدت پبدا کند، آن چيز واجب خواهد بود. بنابراين فعل مستحب نمی تواند از نظر ملاک بر واجب برتری داشته باشد.

اما اين استدلال قابل مناقشه است، زيرا مصالح و مفاسد احکام، دو گونه است: گاه به لحاظ نوع و اجتماع است و گاه به لحاظ فرد است. ممکن است دستوری به خاطر اينکه مصلحت عمومی آن را اقتضا کرده واجب شده باشد تا پيامد سوئی نداشته و مردم دچار حرج نشوند، با اين حال جايگاهش از برخی مستحباب در تقرب به خداوند پايين تر باشد. نمونه هايی متعددی در اين باره می توان ذکر کرد از جمله: عبادتی مانند نماز شب، نقش برتری در تقرب عبد به خداوند از رعايت چراغ قرمز دارد. و يا نماز ظهر به جماعت که در دوم وقت اقامه می شود نسبت به نماز طهری که به صورت فردی در اول وقت خوانده می شود قابل مقايسه نيست. يا آغاز به سلام با اينکه مستحب است 69 ثواب و جواب آن با اينکه واجب است يک بهره از ثواب را دارد. بنابراين درست است که احکام تابع ملاکات و مصالح و مفاسد نفس الامری است اما اين ملاکات دو گونه است: ملاکات فردی و اجتماعی. نتيجه اين بحث اين می شود که طبق عقل نمی تواند اصلی تاسيس کرد و گفت هر چه واجب است اقوی از غير مستحب است.

نکته ديگر جنبه امتثال فرد نسبت به واجب و مستحب است. امتثال دستور الهی در مستحبات از جنبه امتثال آن، افضل از امتثال واجبات است زيرا امتثال واجب در يک درجه به جهت خوف از نار صورت می گيرد، اما انجام مستحبات و پرهيز از مکروهات گويای تسليم و تعبد بيشتر عبد دارد و در نتيجه نشان دهنده امتثال بالاتری دارد .

از جهت نقلی آيا می توان دليلی برای اين امر بيان کرد که هر واجبی افضل از مستحب است؟ پاسخ مثبت است. در روايتی از امام باقر (ع) اين گونه نقل شده که خدای متعال در حديث قدسی فرموند: «مَا يَتَقَرَّبُ إِلَی عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَی‌ءٍ أَحَبَّ إِلَی مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْه‌»[3] : نزديک نشده است يک از بندگانم به من به چيزی محبوب تر نزد من از آنچه برای او واجب و فرض کرده ام. اين روايت اين قاعده کلی را بيان می کند که محبوب ترين اعمال نزد خدای متعال که سبب قرب به او می شود واجبات است . اما آيا اين عام تخصيص می خورد يا نه؟ آری، البته تخصيص آن به خود روايات است. (قاعده عقلی تخصيص بردار نيست اما قاعده نقلی به همان چيزی که در روايات آمده است قابل تخصيص است). در اين جا می گوييم هر جا دليل بر خلاف داريم طبق آن عمل می کنم و هر جا نداريم طبق قاعده عمل می کنيم. در ما نحن فيه نيز چون دليل داريم، آن قاعده نقلی تخصيص می خورد. بنابريان کلام شيخ انصاری مقدم است و اشکال مرحوم آخوند بر وی وارد نيست.

بررسی دليل سوم: آيه نفر

دليل سومی که مرحوم شيخ انصاری بر وجوب معرفت در اعتقادات بيان فرمودند آيه نفر بود. ايشان استدلال کردند به روايتی که در آن امام صادق (ع) به اين آيه بر مساله معرفت و شناخت امام استشهاد کردند. اين روايت چنين است: يعقوب ابن شعيب به امام صادق (ع) عرض کرد: «إذا حدث على الإمام حدث كيف يصنع الناس؟»: امام (ع) در پاسخ فرمودند: «أين قول اللّه عز و جل: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون﴾‌»[4] . اينکه امام (ع) در وجوب امامت به اين آيه استدلال کردند معلوم می شود که وجوب تفقه در دين که در آيه بيان شده شامل اعتقادات نيز می شود. مرحوم آخوند در اشکالی بر اين کلام فرمودند: آيه در مقام بيان طريق معرفت است نه بيان مورد و مصداق آن و چون چنين است و از اين جهت در مقام بيان نيست، نمی توان از آن اطلاق گيری کرد.

اين اشکال نيز وارد نيست زيرا وجوب نفر که در آيه بيان شده وجوب نفسی نيست بلکه غيری است، و آنچه نفر و کوچ برای آن واجب شده، تفقه در دين است. بنابراين آيه در مقام بيان تفقه در دين است، و دين نيز اطلاق داشته و شامل بخش های مختلف آن می شود. لااقل دين شامل قدر متقن آن که مسائل شالوده ای و اعتقادی است می شود. بنابراين کلام مرحوم شيخ به قوت خود باقی می ماند .

دليل چهارم مرحوم شيخ که استدلال به روايات فريضه علم است و بررسی آن انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود .


[2] وسایل الشیعه، مرحوم حر عاملی، ج4، ص38.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo