< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

97/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتهاد در علم کلام

خلاصه مباحث جلسه گذشته

موضوع بحث بررسی اجتهاد در اعتقادات دينی و علم کلام بود. در جلسه گذشته بيان شد که اجتهاد در لغت به معنای بکار بردن توان و نيرو برای انجام کاری و تحمل مشقت آن کار است. جهد که ريشه اين کلمه است به معنای طاقت و مشقت است. طبق اين معنا دايره اجتهاد وسيع است و شامل هر کاری اعم از علمی و غير علمی می شود. اجتهاد در معنای اصطلاحی همين معنا در زمينه کارهای علمی و فنی را شامل می شود. جتهاد در اصطلاح عام شامل همه علوم و در معنای خاص شامل علم فقه است.

آنچه اکنون به عنوان اجتهاد معروف است آن است که فرد ملکه و توانمندی کار اجتهادی را داشته باشند هر چند در عمل کار اجتهادی انجام ندهد.

نکته ديگر اينکه گفته شد در علم کلام و مباحث اعتقادات، اجتهاد را در دو مرحله می توان تصوير کرد: مرحله ساده و مرحله پيچيده و تخصصی. در مساله اعتقادات، سطحی از توانمندی عمومی وجود دارد که بر اساس دلايل و استدلال های ساده شکل می گيرد. به همين خاطر است که گفته اند تقليد در اعتقادات جايز نيست. اجتهاد در اين سطح بر همگان واجب عينی است، و بحث وجوب نظر که در ابتدای علم کلام نيز بيان می شود اشاره به همين مطلب دارد.

در باره مساله اجتهاد در اعتقادات کلام علامه حلی در «باب حادی عشر» بيان شد که فرمودند علما اجماع دارند که شناخت خداوند بر همگان با دليل و نه تقليد واجب است. گفته شد مراد ايشان همين اجتهاد ساده و همگانی است و شاهد آن تفصيلی است که در کتاب «نهايه المرام» در اين باره فرموده اند. همچنين عبارتی از شهيد ثانی نيز نقل شد که، به بحث اجتهاد پيچيده در مورد علم کلام پرداخته بودند. علامه مجلسی در تفسير حديث «طلب العلم فريضه علی کل مسلم و مسلمه» نيز اين مطلب را بيان کرده اند.

 

استناد قرآنی به مساله اجتهاد در علم کلام

در مورد اجتهاد در مباحث اعتقادات می توان آيه 122 سوره توبه (آيه نفر[1] ) را به عنوان شاهد بيان کرد. ﴿وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[2] : و شايسته نيست مؤمنان همگى [براى جهاد] كوچ كنند. پس چرا از هر فرقه‌اى از آنان، دسته‌اى كوچ نمى‌كنند تا [دسته‌اى بمانند و] در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را -وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند- باشد كه آنان [از كيفر الهى‌] بترسند؟

قرآن در اين آيه می فرمايد: جايز نيست که همه مومنان برای جهاد مسلحانه يا علمی کوچ کنند زيرا در اين صورت زندگی مردم مختل می شود، بلکه بايد گروهی از آنان به اين امر پرداخته و قوم خود را مورد انذار قرار دهند. مراد از قوم در اينجا اعم از اهل محل و هم کيشان است (ملاک اين امر عموميت دارد و لذا شامل همه هم کيشان فرد می شود). همچنين اين انذار صرفا انذار بيانی نيست بلکه شامل انذار کتابتی و يا غير آن نيز می شود. دايره انذار، ابزار و شيوه های آن به حسب افراد مختلف است. آنچه مهم است اين است که فردی که تفقه در دين يافته نسبت به جامعه دينی احساس مسئوليت داشته باشد و به شيوه ها و ابزارهای مختلف در مورد هم کيشان و بلکه همه مکلفين دست به انذار و ترويج دين زند.

در مورد معنای تفقه مرحوم طبرسی در «مجمع البيان» می فرمايد: تفقه به معنای طلب علم است که در عرف شرعی به احکام شرعی اختصاص داده شده است. برخی گفته اند فقه به معنای علم نيست بلکه فهم معانی مستنبطه است[3] . طبق معنای اول می توان گفت که خداوند فقيه است، اما طبق معنای دوم نمی توان اين نسبت را به خدای متعال داد زيرا علم الهی مستنبطه نيست.

ايشان سه احتمال در مورد معنای آيه را اينگونه نقل می کند:

1. مراد آيه اين است که همه مومنان جايز نيست به جهاد روند و پيامبر در مدينه تنها بمانند، بلکه لازم است گروهی در مدينه بمانند تا فقه و دين را ياد بگيرند و وقتی مجاهدين برگشتند، اين تعاليم را به آنها نيز فرا دهند.

اين احتمال ضعيف است زيرا مساله انذار تنها تعليم نيست و کسانی که جهاد رفته اند خود انذار شده اند و ديگر انذار آنان چه معنايی خواهد داشت.

2. آيه می فرمايد بايد عده ای به جهاد روند و وقتی برگشتند، قوم خود را انذار کنند. طبق اين قول مراد از تفقه در دين بيان حقيقت دين است که فرد در ميدان نبرد آن را می يابد. اينکه خداوند با مومنين است و غلبه با حق است و... اين قول به از حسن بصری و مسلم نقل شده است. مسلم گفته است بر اساس اين آيه مجاهدين سه ثواب را يک جا با هم می برند: ثواب جهاد، ثواب تفقه در دين و ثواب انذار قوم خويش.

اين معنا در مورد آيه نيز قابل تامل است زيرا درست است که اينها در جهاد، پيروزی حق بر باطل را می فهمند، اما تفقه در دين منحصر در اينها نيست بلکه شامل هر سه بخش دين يعنی اعتقادات، اخلاق و احکام می شود.

3. معنای سوم که پذيرفته شده است اين است که قرآن در اين آيه می فرمايد: کسانی که در مکان های ديگر غير از مدينه قرار دارند بايد به مدينه کوچ می کنند تا دين را از پيامبر ياد گرفته و کلام ايشان را بشنوند و سپس به سمت قوم خود رفته و آنان را انذار کنند.

طبق اين معنا مراد از نفر در آيه، نفر به جهاد نيست بلکه نفر به سوی علم است. هر چند کلمه نفر در قرآن بيشتر در مورد جهاد بکار رفته است اما بايد گفت که تلاش برای علم و دانش نيز گونه ای جهاد است. اين معنا از جبائی نقل شده است.[4]

آيت الله جوادی در «تسنيم» از کتاب «التحقيق» اين معنا را نقل کرده است که تفقه به معنای فهم عميق و ظريف است. اين کلمه از باب تفعيل است و به گونه ای دشواری و سختی اشاره دارد. بنابراين معنا تفقه در دين عبارت است از فهم عميق و ظريف دين که به زحمت و اجتهاد به دست می آيد.

مرحوم علامه طباطبايی در باره معنای آيه می فرمايد: «و معنى الآية لا يجوز لمؤمنی البلاد أن يخرجوا إلى الجهاد جميعا فهلا نفر و خرج إلى النبی ص طائفة من كل فرقة من فرق المؤمنين ليتحققوا الفقه و الفهم فی الدين فيعملوا به لأنفسهم و لينذروا بنشر معارف الدين و ذكر آثار المخالفة لأصوله و فروعه قومهم إذا رجعت هذه الطائفة إليهم لعلهم يحذرون و يتقون.

و من هنا يظهر أولا: أن المراد بالتفقه تفهم جميع المعارف الدينية من أصول و فروع لا خصوص الأحكام العملية و هو الفقه المصطلح عليه عند المتشرعة، و الدليل عليه قوله: ﴿لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ﴾ فإن ذلك أمر إنما يتم بالتفقه فی جميع الدين و هو ظاهر. و ثانيا: أن النفر إلى الجهاد موضوع عن طلبة العلم الدينی بدلالة من الآية»[5] : و معناى آيه اين است كه: براى مؤمنين ساير شهرستان هاى غير مدينه جايز نيست كه همگى به جهاد بروند، چرا از هر شهرى يك عده بسوى مدينة الرسول كوچ نمى‌كنند تا در آنجا احكام دين را ياد گرفته و عمل كنند، و در مراجعت هموطنان خود را با نشر معارف دين انذار نموده، آثار مخالفت با اصول و فروع دين را گوشزد ايشان بكنند، تا شايد بترسند، و به تقوا بگرايند.

از اينجا معلوم مى‌شود كه:

اولا مقصود از تفقه در دين فهميدن همه معارف دينى از اصول و فروع آن است، نه خصوص احكام عملى، كه فعلا در لسان علماى دين كلمه فقه اصطلاح در آن شده، بدليل اينكه مى‌فرمايد: ﴿وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ﴾ و قوم خود را انذار كنند، و معلوم است كه انذار با بيان فقه اصطلاحى، يعنى با گفتن مسائل عملى صورت نمى‌گيرد، بلكه احتياج به بيان اصول عقايد دارد.

و ثانيا معلوم مى‌شود كه وظيفه كوچ كردن براى جهاد، از طلبه علوم دينى برداشته شده، و آيه شريفه به خوبى بر اين معنا دلالت دارد.

ايشان می فرمايد جهاد دو گونه است: جهاد مسلحانه و جهاد علمی؛ آيه می فرمايد: وظيفه مومنان آن است که برخی به جهاد مسلحانه رفته و برخی به جهاد علمی بپردازند. ايشان همچنين می فرمايد: تفقه در دين اختصاصی به حوزه احکام ندارد بلکه همه زمينه های دينی اعم از اعتقادات و اخلاق و احکام را شامل می شود. ايشان به حديث معروف «انما العلم ثلاثه ...» استناد نموده اند .

آيت الله جوادی از صاحب المنار، ج11، ص62 نيز همين قول را نقل کرده و رد نمی کنند.

سوال اين است که آيا تفقه در دين واجب عينی است يا کفايی؟ طبق آيه شريفه که می فرمايد گروهی بايد به اين امر اقدام کنند، روشن می شود که اين تفقه واجب کفايی است.

آيت الله جوادی طبق مبنايشان در علم دينی، تفقه در دين را در همه علوم می داند . ايشان معتقدند موضوع همه علوم، دينی است، زيرا هر کدام از علوم يا درباره فعل الهی مطالعه می کنند يا قول خداوند. از نظر روش نيز روش علوم يا عقلی است يا نقلی و روش عقلی نيز يا تجربی يا تجريدی (فلسفه) و يا نيمه تجريدی (رياضيات) و تجريدی ناب (عرفان) است. همه اين روش ها نيز دينی است. بنابراين هر چند می توان علوم را از جهت تقدم و تاخر، رتبه بندی کرد اما تفقه در دين شامل همه آنها می شود.[6]

جمع بندی سخن تا اينجا اين می شود که وجه سومی که برای معنای آيه بيان شد خوب است. همه نمی توانند برای جهاد و طلب علم کوچ کنند، زيرا زندگی انسان ها مختل می شود، اما بايد عده ی به اين امر قيام کنند. اين تفقه نيز لااقل شامل سه شاخه علوم دينی يعنی اعتقادات، اخلاق و احکام است. ادامه بحث انشاء الله در جلسه آينده بيان می شود .

 


[1] البته اگر از آیه تعبیر به آیه تفقه کنیم بهتر است زیرا مساله نفر در چند آیه دیگر نیز بیان شده است .
[6] تفسیر تسنیم، آیه الله جوادی، ج35، ص497-515.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo