< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/09/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی ديدگاه ها در مورد موضوع علم کلام

 

نظريه ششم درباره موضوع علم کلام

نظريه ای ديگری که درباره موضوع علم کلام مطرح و به متاخرين نسبت داده شده آن است که موضوع اين علم «معلوم از آن حيث که به عقايد دينی مربوط است» می باشد. صاحب کشف الظنون و مرحوم لاهيجی در شوارق اين نظريه را نقل کرده اند.

از قائلين به اين نظريه صاحب «مواقف» و تفتازانی است. صاحب مواقف در توضيح آن گفته است: مسائلی که در علم کلام مورد بحث قرار می گيرد دو گونه است: يا مستقيما از عقايد دينی است و يا مطالبی است که در خدمت عقايد دينی قرار می گيرد. آنچه اين دو دسته مسائل را در بر گرفته و به هم پيوند می دهد «المعلوم» است. اما اگر موضوع علم کلام را «الموجود» قرار دهيم در اين صورت مباحثی همچون «حال» و بحث «معدوم» خارج خواهند شد، در حالی که اين مسائل زير مجموعه «المعلوم» قرار می گيرند.

سخن تفتازانی نيز همين گونه است. وی می گويد: اين نظريه که معلوم را موضوع علم کلام بدانيم دو مزيت دارد: يکی اينکه بين الهليه (بديهی) است. (قبلا گفته شد موضوع هر علمی يا بايد بديهی باشد و يا در علم ديگری اثبات شود؛ اثبات آن موضوع در خود آن علم صحيح نيست). ديگر اينکه شمول دارد و مسائلی همچون حال و معدوم را در بر می گيرد.

نقد و پاسخ

ممکن است گفته شود قرار دادن المعلوم به عنوان موضوع علم کلام، با تاريخ اين علم سازگاری ندارد، زيرا تاريخ اين علم کهن بوده و به زمان ائمه اطهار (ع) بر می گردد. در ميان آنان اين بحث مطرح نبوده که موضوع اين علم الموجود يا المعلوم است، بلکه بررسی ها نشان می دهد که موضوع اين علم عقايد دينی بوده است (موضوع علم کلام هر چه هست از همان ابتدا بايد باشد).

اين اشکال وارد نيست، زيرا اولا: اعتقادات دينی مسائلی متکثر است و بدين خاطر نيازمند جهت جامع است. آنچه قائلين به نظريه الموجود و المعلوم می گويند در حقيقت بيان همان جهت جامع است؛ ثانيا: اين مساله که موضوع علوم در ابتدا روشن نبوده و بعدا مشخص شده است امری متداول بوده و در مورد علوم ديگر نيز جاری است. مثلا موضوع علم فقه، افعال اختياری مکلفين است، اما در صدر اسلام با اينکه مباحث فقهی مطرح بود اما سخنی از اين موضوع نبوده است. و يا در عرفان مباحث عرفانی بوده است اما اينکه موضوع آن چيست بعدا مطرح شده است. شناخت موضوع علم، نگاهی بيرونی به علم است که با عنوان علم شناسی يا فلسفه علم از آن ياد می شود. مسائل يک علم معمولا در ابتدا به صورت بسيط و پراکنده مطرح شده و سپس از باب علم به علم مورد دقت و تامل قرار می گرفته است.

سوال و جواب

آيا خود عقيده و مفهوم آن امری واحد نيست که به عنوان جهت جامع اعتقادات دينی شناخته شود؟ خير اينگونه نيست؛ عقيده فعل نفس ما است و لذا صحيح آن است که گفته شود موضوع علم کلام معتقدات است. معتقدات، اموری متکثر است که جهت جامع می خواهد و اين جهت جامع يا غرض واحد، همان برگشت به خداوند است .

ارزيابی نظريه «المعلوم»

بر اين نظريه نيز همانند نظريه ای که موضوع علم کلام را «الموجود» می دانست، نقد دقيق شارح مواقف وارد است. شارع مواقف در مورد قيد «علی قانون الاسلام» که قيد «الموجود» قرار گرفته بود گفت: اين قيد نادرست است زيرا نقشی در حمل محمول بر موضوع ندارد و قيد آن گاه صحيح است که دارای تاثير باشد. مثلا وقتی گفته می شود «الله تعالی قديم»، قيد علی قانون الاسلام تاثيری در اين حمل ندارد. (حيثيت اگر بخواهد به عنوان قيد موضوع شناخته شود بايد در حمل محمولات بر آن موضوع دخالت داشته باشد). در ما نحن فيه نيز همين گونه است، مثلا وقتی گفته می شد «الله تعالی معلوم»، قيد «من يحث يتعلق بالاعتقادات» نقشی در اين حمل ندارد، و لذا نمی تواند قيد موضوع به شمار آيد. و يا وقتی گفته می شود «المعلوم الذی هو الجسم، مرکب من الاجزاء»، قيد مذکور خواه باشد يا نباشد، اين حمل صحيح است. از سوی ديگر اگر کسی بگويد موضوع علم کلام را بدون اين قيد در نظر می گيريم در اين صورت اشکال آن اين می شود که عنوان الموجود همه علوم را شامل می شود.

جمع بندی بحث موضوع علم کلام

در اينجا يک نظريه صحيح و يک نظريه اصح داريم. نظريه صحيح آن است که بگوييم اعتقادات دينی موضوع اين علم است، و قول اصح آن است که گفته شود: موضوع اين علم ذات الله تعالی است و صفات و افعال الهی به عنوان مسائل اين علم شناخته می شود. اصل وجود خداوند نيز امری فطری است و ادله ای که برای اثبات وجود خداوند در اين علم آورده می شود يا برای کسب معرفت تفصيلی است و يا به عنوان دفع شبهات خصم مورد استفاده قرار می گيرد.

 

6. المعلوم من حيث يتعلق به اثبات العقائد الدينية

هذا القول منسوب الی المتأخرين من علماء الکلام، قال ابوالخير: «و عند المتأخرين موضوعه المعلوم من حيث يتعلق به اثبات العقائد الدينية تعلقا قريبا او بعيدا».[1] و نسبه المحقق اللاهيجی الی أکثر المتأخرين حيث قال: «ذهب أکثر المتأخرين الی أنّ موضوع علم الکلام هو المعلوم من حيث يتعلق به اثبات العقائد الدينية».[2]

من القائلين بهذا القول هو القاضی عضد الدين الإيجی حيث قال - مع ما ذکره الجرجانی فی شرح کلامه: (هو) أی موضوع الكلام (المعلوم من حيث يتعلق به اثبات العقائد الدينية تعلقا قريبا أو بعيدا) و ذلك لان مسائل هذا العلم إما عقائد دينية كاثبات القدم و الوحدة للصانع و اثبات الحدوث و صحة الاعادة للاجسام و اما قضايا تتوقف عليها تلك العقائد كتركب الاجسام من الجواهر الفردة و جواز الخلاء و كانتفاء الحال و عدم تمايز المعدومات المحتاج إليهما فی اعتقاد كون صفاته تعالى متعددة موجودة فی ذاته و الشامل لموضوعات هذه المسائل هو المعلوم المتناول للموجود و المعدوم و الحال فان حكم على المعلوم بما هو العقائد الدينية تعلق به اثباتها تعلقا قريبا و ان حكم عليه بما هو وسيلة إليها تعلق به اثباتها تعلقا بعيدا و للبعد مراتب متفاوتة.[3]

و وافقه سعد الدين تفتازانی و قال: «موضوع علم الكلام هو المعلوم من حيث يتعلق به إثبات العقائد الدينية لما أنه يبحث عن أحوال الصانع من القدم، و الوحدة و القدرة، و الإرادة و غيرها، و أحوال الجسم و العرض من الحدوث، و الافتقار و التركب من الأجزاء، و قبول الفناء و نحو ذلك مما هو عقيدة إسلامية، أو وسيلة إليها، و كل هذا بحث عن أحوال: المعلوم و هو كالموجود بين الهلية و الشمول لموضوعات سائر العلوم الإسلامية، فيكون الكلام فوق الكل، [إلا أنه أوثر على الموجود ليصح على رأی من يقول بالموجود] الذهنی، و لا يفسر العلم بحصول الصورة فی العقل، و يرى مباحث المعدوم و الحال من مسائل الكلام».[4]

و اعترض عليه شارح المواقف بأنّ الحيثية المذکوره (أی کون المعلوم بحيث يتعلق به اثبات العقائد الدينية) لا مدخل لها فی عروض القدرة للمعلوم مثلا، فلايکون عرضا ذاتيا له من تلک الحيثية، ‌و ان کان بحث المتکلم عن قدرته تعالی لاثبات عقيدة دينية.[5]

أقول: هذا نفس الاشکال الذی اورده شارح المواقف علی القول بأن الموضع الکلام هو الموجود بما هو موجود من حيث کون البحث عنه علی قانون الاسلام، و قد تقدم توضيحه.

فتحصّل ممّا بيناه حول الاقوال فی موضوع علم الکلام، انّ الاصح بل الصحيح منها قولان: الاول ان موضوع الکلام هو المعتقدات الدينية، و الثانی ان موضوعه هو ذات الله تعالی. و هذان القولان غير متنافيين، اذ جهة الوحدة فی المعتقدات الدينية هی انتسابها الی مبدء واحد و هو ذات الواجب تعالی، و لک أن تقول: المعتقدات الدينية فی الحقيقة اعراض ذاتية لذاته سبحانه و هی مسائل علم الکلام، فأصح الاقوال هو الثانی من هذين القولين، فعلم الکلام يبحث عن الاعراض الذاتية لذات الله تعالی، ‌و هی أسماؤه و صفاته و افعاله، و غير هذه المسائل تکون من المقدمات و المعلومات التی لها دور فی تبيين تلک المسائل و اثباتها و الذب عنها.


[1] کشف الظنون عن اساس الکتب و الفنون، ج2، ص1503.
[2] شوارق الإلهام فی شرح تجرید الکلام، ج1، ص70.
[5] شرح المواقف، الجرجانی، ج1، ص42.. و انظر ایضا شوارق الإلهام، ج1، ص71

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo