< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علم دينی در نگاه حضرت آيت الله جوادی آملی

 

راهکارهای دینی نمودن علوم در دیدگاه حضرت آیت الله جوادی

بعد از اینکه مبانی علم دینی از نظر آیت الله جوادی بیان شد به این مساله پرداخته شد که راهکار تحقق بخشیدن به علم دینی چیست؟ ایشان در این باره می فرماید:

«اگر خواستيم علوم تجربي و متون درسي دانشگاهها اسلامي گردد بايد اولاً عنوان «طبيعت» برداشته شود و به جاي آن عنوان «خلقت» قرار گيرد؛ يعني اگر عالمي بحث مي‌كند كه فلان اثر در فلان ماده معدني هست يا فلان گونه گياهي چنين خواص و آثاري دارد، با تغيير عنوان ياد شده اين‌گونه مي‌انديشد و آن را تبيين مي‌كند كه اين پديده‌ها و موجودات چنين آفريده شده‌اند. ثانياً عنوان خالق كه مبدأ فاعلي است ملحوظ باشد؛ يعني آفريدگارِ حكيم صحنه خلقت را چنين قرار داده است كه داراي آثار و خواص ويژه‌اي باشند. ثالثاً هدف خلقت كه پرستش خدا و گسترش عدل و داد است به عنوان مبدأ غايي منظور شود. رابعاً محور بحث دليل معتبر نقلي؛ مانند آيه قرآن يا حديث صحيح قرار گيرد. خامساً از تأييدهاي نقلي يا تعليلهاي آن استمداد شود. سادساً در هيچ موردي دعواي «حسبنا العقل» نباشد، چنان كه ادعاي «حسبنا النقل» مسموع نشود. سابعاً تفسير هر جزئي از خلقت با در نظر گرفتن تفسير جزء ديگر آن باشد تا از سنخ تفسير تكوين به تكوين به شمار آيد؛ نظير تفسير تدوين به تدوين، زيرا هر موجودي از موجودهاي نظام آفرينش آيه، كلمه و سطري از آيات، كلمات و سطور كتاب جامع تكوين الهي است.

در اين صورت ارتباط موضوع دانش عالمان علوم طبيعي با خالق هستي‌بخش هم به لحاظ مبدأ آفرينش و هم به لحاظ مقصد و منتهاي آن و هم به جهت صراط مستقيم محفوظ مي‌ماند؛ اما اگر اين نظم خاص اتفاق نيفتد و همچنان بر آن نگاه معيوب كه طبيعت را منقطع الاول و الآخر تصور مي‌كند، اصرار ورزيده شود چاره‌اي جز آن نيست كه همچنان به شانس و تصادف بسنده كنند يا كار را به خود طبيعت استناد دهند و از اين نكته كه كسي طبيعت را به اين صورت درآورده، غفلت ورزند و جهان را مانند انسان و انسان را بسان جهان، پوچ و بي‌معنا تفسير كنند. انسان به دنيا مي‌آيد و رشد مي‌كند و مي‌پوسد؛ مانند ديگر پديده‌هاي طبيعي بي‌آنكه از پوست به در آيد و غايت و هدفي متعالي را تعقيب كند.

حاصل آنكه پس از قدم اوّل؛ يعني خلقت را به جاي طبيعت نشاندن و مبدأ و هدف را ملحوظ داشتن، نوبت به قدم دوم و... مي‌رسد؛ يعني كنار زدن منطق قاروني و باور به اينكه عقل و دانش سرمايه و موهبت الهي است و همچنان كه نقل همتاي عقل، عطاي خداوند و حجت او براي فهم دين و هدايت بشر است، عقل و علم نيز موهبت خدا و حجت او براي شناخت دين است، بنابراين در علوم تجربي هر جا در حكمت نظري از بود و نبود خبر داد حجت خداست و هر جا در حكمت عملي از بايد و نبايد خبر داد باز هم حجت خداست. تفسير عالمانه فعل و قول خدا هر دو حجت است و هر دو تأمين كننده محتواي اسلام هستند».[1]

در جای دیگر می گویند: « گاهي در اسلامي كردن علوم و ديني كردن دانشهاي انساني و تجربي و تجريدي تأمّل مي‌شود كه با چه معيار فتواي ناب دين و حكم سره اسلام مشخص گردد؟ لازم است عنايت شود كه تضارب آرا و مشاوره متخصّصان و متعهّدان از يك سو و رهنمود جامعان ميان معقول و منقول كه به نحو جمع سالم نه جمع مكسر بين علوم عقلي و نقلي كامياب شده‌اند از سوي ديگر مي‌تواند راهگشاي تشخيص موارد نقص و شواهد عيب علوم رايج شده و تعيين عقايد، اخلاق، احكام فقهي و حقوقي سره دين بشود، چه اينكه در استقرار نظام اسلامي با همه گستره آن قانون اساسي با حضور متخصصان ديني و كارشناسان علمي و حقوقي تدوين و نگهبانان ويژه‌اي براي تطبيق مصوبات مجلس شوراي اسلامي با احكام و قوانين شرعْ شناسايي و نصب و انتخاب شده‌اند.

البته كار سترگي چون ديني نمودن علوم بالاصاله و اسلامي كردن فضاهاي آموزش عالي و مراكز تحقيق، تأليف و پژوهش دانشگاهي بالتبع سهل ممتنع و به تعبير روايي صعب، بلكه مستصعب است؛ ليكن هر صعب و سختي نسبت به عنايت الهي سهل خواهد شد: «إذا هِبْتَ أمراً، فَقَعْ فيه، فإنّ شدّة تَوَقّيه أعظم ممّا يخاف منه»[2] ، هنگامي كه هيبت و هراس انجام كاري در شما اثر كرد، درمان آن ورود شجاعانه و وقوع دليرانه در آن است، زيرا گاهي شدّت پرهيز و خودداري از انجام آن از خود آن چيز هراسناك سخت‌تر و بيشتر است.

غرض آنكه: 1.عقل برهاني اعم از تجربي و تجريدي كاشف فعل يا قول خداست. 2.نقل معتبر اعم از خبر واحد و متواتر، كاشف قول يا فعل خداست. 3.كشفهاي عقلي و نقلي گاهي با واسطه است و گاهي بي‌واسطه. 4.مكشوفها گاهي از محكمات‌اند و زماني از متشابهات. 5.ارجاع متشابهات به محكمات گاهي عقلي و زماني نقلي است. 6.مكشوفهاي عقلي و نقلي گاهي همتاي هم، زماني مختلف و وقتي مخالف و گاهي نيز محارب‌اند. 7.تفاوت مكشوفها در هر مرحله‌اي علاج خاص خود را مي‌طلبد. 8.تفاوتهاي ياد شده همان‌گونه كه درباره مكشوفهاي عقلي و نقلي مطرح شد، درباره خصوص مكشوفهاي نقلي برخي با بعض ديگر قابل طرح است و هرگز بدون علاج نيست. 9.با پيمودن راه علاج و حلّ اختلافهاي ياد شده معيار اسلامي بودن چيزي اعم از علم و عمل معلوم خواهد شد و با تعيين معيار تدوين متون درسي برابر معيار اسلام ميسور مي‌شود و خطاهاي محتمل تدريجاً برطرف مي‌گردد. در صورتي كه خطيئه عمدي يا شبه عمدي به عنوان عدم امكان يا عدم ضرورت يا عدم نياز به اسلامي نمودن علوم مطرح نگردد وگرنه اين خطيئه كه رهزن است زمينه مبادرت به اسلامي كردن علوم انساني و طبيعي را تيره و فضاي سرعت به اين كار معقول و مقبول را تاريك مي‌كند[3]

همچنین ایشان در «مجله اسراء» در این باره می فرماید: «لازم است در تدوین متون درسی اولا: آیه یا حدیث مناسب در آن موضوع عنوان شود ثانیا تفسیر کوتاهی از مجموع آیات مناسب و روایات مناسب مرتبط ارائه شود. ثالثا: تمام رهاورد تجربی در صورت رسیدن آن به نصاب علمی به عنوان حجیت دینی بازم شود. رابعا: فضای محاوره علمی دانشگاه ها همانند فضای علمی حوزه به عنوان تبیین آیات الهی معطل گردد. خامسا: معنای حجت دینی بودن عقل تجربی و غیر تجربی روشن شود که باید نظم سپهری و نظم زمینی همگی به اراده الهی مستند باشد و وجوب عمل طبق آن و حرمت بر خلاف جهت علم و تحقیق پذیرفته شود. در این حال هم دانش دینی خواهد بود و هم دانشمندان متدین خواهند بود».[4]

 

ارزیابی و تحلیل

1. اگر راهکارهای هستی شناختی (یعنی چهار راهکاری اولی که بیان کردند) در روش و نتیجه معرفت علمی تاثیری نداشته باشد در این صورت شرط دانستن آن ها برای تحقق علم دینی لغو خواهد بود. این گونه امور شرط دینداری علم است نه شرط دینی بودن علم . اما اگر می گویید این اعتقادات و جهات بینی ها و نگاه هستی شناسانه در علوم تجربی و انسانی تاثیر دارد، آن تاثیر چگونه است؟ در فرمایشات ایشان این تاثیرات بیان نشده است.

2. درباره شرایط معرفت شناسی خاص، مانند اینکه گفتند: 1. عقل ابزار معرفت دینی است؛ 2. روش تجربه و مشاهده معرفت نیز دینی است و حجیت شرعی دارد؛ 3. بیان آیه و حدیثی در طلیعه آن علم.

در اینجا می گوییم: اگر بند یک و دو را شرط لازم و کافی برای علم دینی بدانیم در این صورت علم بما هو علم دینی خواهد بود یعنی هر علمی هر جا محقق شود دینی است و دیگر نیازی به دینی کردن مجدد آن نیست. علاوه بر اینکه بند سوم نیز لغو خواهد بود.

اما اگر بند اول و دوم را شرط لازم بدانیم نه کافی، در این صورت می گوییم: لازمه چنین شرطی این است که ما علم تجربی را از نظر منبع نقلی دچار بحران و مشکل کنیم زیرا آن مقدار آیات و روایاتی که بیان گر کلیات و اصول باشد و بتواند به عنوان سرمشق مباحث علمی قرار گیرد وجود ندارد. مثلا در بحث معاملات فقهی چند اصل کلی در قرآن و روایات بیان شده که می تواند سرمشق مسائل این علم باشد مانند اینکه فرمودند: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ﴾[5] و «لَا يَحِلُ‌ لِمُؤْمِنٍ مَالُ أَخِيهِ إِلَّا عَنْ طِيبِ‌ نَفْسٍ‌ مِنْهُ‌»[6] . اما در علوم طبیعی و تجربی نوعا مسائلی که بیان شده به صورت امور جزئی است و چنین اصول کلی یافت نمی شود. علاوه بر اینکه فهم این آیات و روایات خود متفرع بر علوم تجربی است یعنی با کسب دانش تجربی ما می توانیم بفهمیم که معنای این آیات چیست.

3. ایشان فرمودند یکی از شروط تحقق علم دینی آن است که اجزاء عالم با هم تفسیر شود، همان طور که در کتاب تدوین، مطالب در ارتباط با هم بوده و در فهم یکدیگر دخیل هستند.

از ایشان سوال می کنیم آیا مراد شما تحقیق و بررسی فی الجمله پدیده ها است یا تحقیق و بررسی بالجمله همه پدیده ها؟ معنای فی الجمله این است که در عالم طبیعت در میان برخی پدیده ها رابطه ای برقرار است که تا فهمیده نشود رموز این پدیده ها فهمیده نمی شود. اگر مراد این باشد سخن و کار جدیدی نیست بلکه هم اکنون دانشمندان تجربی همین مساله را در تحقیقات خویش مورد نظر دارند.

معنای بالجمله نیز این است که بگوییم برای هر تحقیق علمی لازم است که همه پدیده ها عالم مورد دقت و نظر قرار گیرد. این مطلب نیز قطعا باطل و مورد نظر حضرت استاد نیست زیرا ترابط کلی پدیده ها همان است که آقای سروش مطرح کرده و حضرت آیت الله جوادی آن را مورد نقد قرار داده اند.

 

نتیجه

راهکارهایی که حضرت آیت الله جوادی برای دینی و اسلامی سازی علوم ارائه کرده است یا هیچ گونه تاثیری در سرنوشت متن علم تجربی و ذاتیات آن ندارد و یا دور از دسترس و خارج از توان بشر است (اینکه گفته شود برای هر تحقیقی یک آیه قرآن یا روایت پیدا شود و بر اساس آن تحقیق شود، امری دور از دسترس است، و اینکه گفته شود همه پدیده های عالم مورد مطالعه قرار گیرد امری خارج از توان است). تنها نتیجه نظریه ایشان درباره علم دینی تعمیم وصف دینی نسبت به همه علوم بشری است. یعنی بسط کمّی علم دینی ولی از حیث کیفی در علوم بشری هیچ گونه تغییری ایجاد نمی کند و اگر تغییری باشد مربوط به عالمان است نه علوم. و لذا نظریه ایشان در مورد آنچه دغدغه است خصوصا در علوم انسانی، تاثیری ایجاد نمی کند.

 

ناهماهنگی در کلام

نکته دیگر وجود برخی ناهماهنگی ها در عبارت های ایشان است. از جمله اگر از حضرت استاد سوال کنیم که آیا شما علم را دینی یا سکولار و یا الحادی می دانید، دو گونه جواب ارائه شده است: در برخی عبارات فرموده اند: علم بما هو علم دینی است خواه عالم آن دیندار باشد یا ملحد. طبق کلام ایشان همه علوم دینی است و ما اساسا علم غیر دینی نداریم. اما در برخی عبارات دیگر فرموده اند: علم در دینی یا الحادی و سکولار بودن تابع جهان بینی عالم است. اگر جهان بینی آن عالم الحادی باشد علم او نیز الحادی است و اگر جهان بینی او دینی و ایمانی باشد علم او نیز دینی و ایمانی خواهد بود و اگر در جهان بینی شاک باشد، علم او نیز سکولار خواهد بود. عبارت ایشان چنین است: «اگر به این مطلب توجه کنیم که هر علمی فلسفه خاص خود را دارد (فلسفه مضاف) و هر فلسفه علمی برخاسته از نگرش خاص فلسفی است (فلسفه مطلق) به این نکته می رسیم که اساسا چیزی بنام علم سکولار و خنثی و بی طرف نداریم بلکه علم از دو حال خارج نیست: یا الهی است و یا الحادی».[7] ایشان در جای دیگر می گویند: شخص عالم می تواند شاک یا سکولار باشد اما کسی که فعل خداوند را بررسی می کند، تفسیر آن فعل، دینی است همانند کسی که قرآن را به درستی تفسیر کند اما مسیحی است . کاری که او انجام داده است کاری دینی است.

بحث ما امسال در باره علم دینی به پایان رسید. جمع بندی نهایی این بحث باقی مانده که انشاء الله در سال آینده بیان می شود. محور بحث سال آینده «مبانی اجتهاد در علم کلام» است.

 


[1] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص141-142، ط: اسراء.
[3] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص95 - 96، ط: اسراء.
[4] مجله اسراء، شماره 2، ص32.
[7] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص129، ط: اسراء.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo