< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

96/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علم دينی در نگاه حضرت آيت الله جوادی آملی

بررسی مبنای فقاهتی

تا اينجا دو مبنای نظريه آيت الله جوادی آملی در باره علم دينی مورد بررسی قرار گرفت. مبنای اول ايشان، مبنای معرفت شناختی بود که در علم قائل به رئاليست است يعنی نظريه های علمی را ناظر به واقع و کاشف را آن می داند، البته خطا پذير بودن معرفت را نيز می پذيرد اما جهت و سمت و سوی علم و نظريه های علمی را همان واقعيت خارجی می داند. اين مبنا درست و مورد قبول بوده و همه علمای اسلامی نيز همين مبنا را برگزيده اند.

مبنای ديگر ايشان، دين شناختی بود. در اين رابطه مساله چيستی دين و قلمرو دين بيان شده که با هيچ کدام همراه نبوديم. در قسمت چيستی دين ايشان فعل تکوينی خداوند را نيز دين ناميدند و نام «دين جامع» بر آن قرار دادند، هر چند از دين مصطلح هم نام بردند. گفته شد اين اصطلاح از نظر لغوی و عرفی و نيز آيات و روايات قابل قبول نيست. در مورد قلمرو دين نيز فرمودند: منبع نقلی و وحيانی دين مشتمل بر اصول و قواعدی است که مربوط به عالم تکوين بوده و می توان فروع را مجتهدانه در شاخه های مختلف علمی از آن ها استخراج کرد. گفته شد اين سخن نيز از نظر عقل و نقل پذيرفته شده نيست. نه دليلی بر ضرورت وجود اين اصول در دين داريم و نه اينگونه است که کتاب و سنت مشتمل بر چنين اصول و قواعدی باشد. بله فی الجمله در مورد تکوين آيات و رواياتی آمده است اما نوعا از جنس اصولی نيست که بتوان از آنها فروع بسياری را استخراج کرد.

در ادامه به بررسی مبنای ديگر ايشان در بحث علم دينی می پردازيم که مبنای فقاهتی ايشان است. اساس اين مبنا عبارت است از حجت شرعی دانستن عقل در کنار حجت دانستن نقل. يعنی معتقد باشيم همان طور که نقل مطلوب شارع است و بر اساس آن با بندگان احتجاج می کند همان طور دستاورد عقل نيز مطلوب و مورد نظر شارع بوده و بر آنها احتجاج می کند.

وی در اين باره نکاتی بيان کرده است که در ادامه به آنها می پردازيم:

1. در مورد معنای حجيت در اينجا ايشان می گويند: مراد از حجيت، حجيت اصولی است نه حجيتی که در منطق مطرح است. حجيت منطقی سه ويژگی دارد:

    1. کاشف از واقع است؛

    2. از راه قياس برهانی حاصل می شود؛

    3. کاربرد آن در حکمت نظری است.

اما حجيت اصولی اين ويژگی را دارد:

    1. معنای آن چيزی است که می توان بدان احتجاج کرد؛

    2. در عالم مولويت و عبوديت معنا پيدا می کند؛

    3. کاربرد آن حکمت عملی يعنی بايدها و نبايدها است .

در حجيت اصولی مولی می تواند بر عبد توسط آن احتجاج کند و عذر او را دفع کند. عبد نيز می تواند به معنای معذريت از آن برای احتجاج استفاده کند. مصداق اين حجيت اصولی هم يکی قطع و يقين است که حجيت آن ذاتی است و نياز به جعل ندارد (اگر عبد به علمش عمل نکند مولی می تواند احتجاج کند و اگر عمل کند اما خلاف آن واقع شود بنده می تواند عذر بياورد).

و ديگری ظن است که ذاتا و به خودی خود و منهای اعتبار بخشی شارع حجيت ندارد. البته دليل ظنی در اينجا مورد نظر است که به يقين و قطع مستند می شود. ايشان می گويند: «حجيت اصولی يا علم است يا علمی ؛ علمی دليلی است که بالاصاله و ذاتا يقين و علم آور نباشد و به تعبد شارع نازل منزله علم شده و با جعل متمم کشف اعتبار يافته باشد و اين حکم در اصول عمليه نيست... اينکه گفته می شود «ظنيه الطريق لاتنافی قطعيه الحکم» به معنای اين نيست که در سايه تعبد و اعتبار شارع علمی به لحاظ منطقی همان علم می شود و ارزش کاشفيت و واقع نماييد آن در فضای منطق با علم برابری می کند ، بلکه مراد اين است که در فضای حکمت عملی و حجيت اصولی، فرقی ميان علم و علمی نيست و هر دو قطعا حجيت اصولی دارند».[1]

حاصل بحثی که ايشان در اينجا مطرح کرده اند اين است که حجتی که ما در بحث علم دينی آن را بيان می کنيم، حجيت شرعی عقل است.

2. ايشان در کتاب «منزلت عقل» می گويند: عقل در کنار نقل منبع معرفت بشر از دين و کاشف محتوای دين (اعتقادی، اخلاقی ، فقهی و حقوقی) است. همان طور که از نقل به محتوای دين می رسيم عقل نيز ما را به محتوای دين هدايت می کند. لذا عقل نيز همچون نقل دارای حجيت و اعتبار شرعی است. ايشان قبلا گفتند که منبع هستی شناسی تنها دين يک چيز است و آن اراده و علم الهی است اما منبع معرفت شناسی دين دو چيز است و آن عقل و نقل است. مراد ما از عقل نيز در اينجا عقل در سطوح مختلف آن اعم از عقل ناب، تجريدی، نيمه تجريدی و تجربی است. البته به شرط آن که محصول آن يقينی يا طمانينه بخش بوده و بتواند کاشف از آموزه های دينی باشد.[2]

3. «ما سوی الله يا کتاب تکوين اوست نظير آسمان و زمين و انسان و حيوان و يا کتاب تدوين و تشريع اوست، نظير تورات و انجيل و صحف ابراهيم و قرآن . بر اين اساس عقل به معنای وسيع آن دست اندر کار فهم و ادراک فعل و قول و ورق زدن کتاب تکوينی و تدوين اوست. پس هرگز اراده او در برابر معرفت دينی و برون از مرز دينی شناسی نيست، بلکه همچون نقل که از قول و فعل خداوند پرده بر می دارد در حد توان خويش به همين کار مشغول است، بنابراين عقل و نقل با يکديگر دو منبع معرفت شناسی دين را تامين می کنند».[3]

4. دليل حجيت عقل چيست؟ جايی که محصول عقل مفيد يقين است حجيت آن ذاتی است اما آنجا که مفيد يقين نيست دليل بر حجيت عقل به اين وسعت چيست؟ ايشان چند دليل را به عنوان حجيت شرعی داشتن عقل آورده است که در ادامه بيان می کنيم:

دليل اول: «قرآن کريم می فرمايد ما برای همه امت ها پيامبر فرستاديم... راز اقدام ما به ارسال رسل آن است که ﴿لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل[4] اگر انبيا را نمی فرستادم عقل در قيامت مرا زير سوال می برد و می گفت: تو که می دانستی آغاز و انجام عالم و آدم چگونه است و پس از مرگ سرای ديگری است و ما به پاداش و مجازات اعمال خويش می رسيم، چرا راهنما نفرستادی تا به وسيله رهنمود وی هدايت شويم و در چنين روزی زير سوال نرويم؟ چه کسی خدا را در معاد زير سوال می برد جز عقل برهانی و استدلالی؟ بر اين اساس آيه مزبور عقل آدمی را کاملا تقديس و حجيت و اعتبار آن را تثبيت کرده است».[5]

دليل دوم: «قرآن کريم خطاب به مشرکان می فرمايد: شما که غير از الله را رب خود قرار داده ايد بر اين کار برهان بياوريد ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ﴾[6] . اقامه برهان کسانی که جز الله را رب می دانند به اين صورت بايد باشد که يا نشان دهند خالق اند يا اگر خود به تنهايی چيزی را خلق نکرده اند در خلق عالم با خالق مشارکت داشته اند، زيرا تا کسی خالق يا شريک خالق نباشد شان ربوبيت و الوهيت نمی يابد. اگر اين مدعا را به يکی از اين دو نحو ثابت کنيد کافی است: يا بايد دليل عقلی بياوريد و يا دليل نقلی».

دليل سوم: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْم و لاهدی و لا کتب منير﴾[7] علم در اين آيه به اجمال آمده و تفصيلی پيرامون نحوه آن ارائه نشده است . فقط استفاده می شود که همه کارهای آدمی – حتی اگر قصد مجادله با خدا را داشته باشد – بايد از روی علم و عالمانه صورت بگيرد. از اين که تفصيل «کتاب منبر» کنار «علم» آمده روشن می شود که مقصود از اين علم دليلی غير نقلی است.[8]

در باره اين سه دليل دو نکته قابل توجه است:

الف) از يک نظر دليل ايشان اخص از مدعی است زيرا ايشان گفتند عقل به معنای وسيع کلمه حجت شرعی است در حالی که عقلی که در اين آيات مورد نظر است عقل يقينی و برهانی است که مخالف آن به تناقض می انجامد. به عقلی می توان احتجاج کرد که به صورت قطعی و يقينی مطلب را فهميده باشد. بنابراين از اين آيات عقل تجربی استفاده نمی شود. به تعبير ديگر در اين آيات دو ويژگی بيان شده است: يکی اينکه عقل در آن برهانی است؛ ثانيا بيان آيه مربوط به حکمت عملی و بايدها و نبايدها است نه مربوط به حوزه نظری که شناخت واقعيت ها است، و نمی توان از اين دو ويژگی عدول کرده و آن ها را تعميم داد.

ب) همان طور که گفته شد حجيت عقلِ يقينی ذاتی است و نيازی به جعل ديگر ندارد. بنابراين اين آيات ارشادی است و ديگر دلالتی بر مدعی ايشان ندارد.

5. ما که می گوييم علم حجيت دارد مراد نظريه های علمی است نه فرضيه های علمی. «فرضيه، علم نيست زيرا نه مبرهن است و نه مايه فراهم آمدن طمانينه و اعتقاد عقلايی. به تعبير علامه طباطبايی، فرضيه حکم پای ثابت و آرام پرگار را دارد که آن را مستقر می کنيم تا بتوانيم پای ديگر پرگار را به حرکت در آوريم. فريضه را بنا می نهد تا بتوانند قدم های بعدی را بردارند و احيانا به علم برسند. فرضيه از آن جهت که فرضيه است علم نيست. فرضيه های علمی تا وقتی به حد قطع يا طمانينه نرسيده و مفيد يقين يا اطمينان عقلايی نشده اند نه علم مصطلح اند و نه حجت شرعی و معتبر دينی».[9]

نمونه اين فرضيه ها، فرضيه داروين است که طبق مبنای رئاليستی حجيت ندارد. وقتی اين فرضيه تبديل به نظريه می شود که مصاديق يک نوع مورد بررسی قرار گيرد. نمی توان مثلا در مورد فلزات چيزی را يافت و حکم آن را به پلاستيک ها سرايت داد يا در مورد ميمون ها مطالعه کرد و حکم آن را به انسان سرايت داد. شواهدی که داروين بر فرضيه خود اقامه کرده تنها شواهد صنفی بوده است و هيچ جا چيزی پيدا نکرده که در آن نوعی به نوع ديگر تبديل شود. مثلا سال ها وی روی گياهان کار کرد و گونه هايی از يک صنف را تغيير داد اما آن گونه کماکان داخل در همان گونه باقی ماند. لذا فرضيه ای که وی بيان کرده در حد يک حدس است و اعتبار معرفتی ندارد.


[1] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص114-115.
[2] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص150-153.
[3] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص61-62.
[5] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص64- 65.
[8] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص64- 68.
[9] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، آیت الله جوادی، ص111.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo