< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه دکتر نصر و بررسی آن

ارزيابی ديدگاه دکتر نصر در نقد علم و فناوری جديد

اولين نکته ای که در ارزيابی نظريه دکتر نصر در نقد پيامدهای علم و فناوری جديد بيان شد وجود ناسازگاری درونی در اين نظريه بود. ايشان از سويی بحران های جهان غرب را مقتضای ماهيت و ذات علم و فناوری جديد می دانند و لذا گفتند حتی اگر عالمان خوبی احيانا در اين ميدان وارد شده باشند باز از اين پيامدها گريزی نيست. اين بدان خاطر است که اين پيامدها يا ذاتی علم و فناوری و يا از لوازم لاينفک آن به شمار می روند. اما از سوی ديگر توصيه و تشويق به فراگيری اين علوم کرده اند، در حالی که اين دو با هم ناسازگار است. مگر اينکه گفته شود ايشان علوم جديد را از باب اضطرار می پذيرند اما اين توجيه نيز صحيح نيست زيرا در امور اضطراری توصيه صورت نمی گيرد بلکه خلاف آن توصيه می شود و انجام آن را به عنوان تبصره بيان می گردد.

 

سه ديدگاه در رابطه با علم و فناوری جديد

به طور کلی در برخورد با علم و دانش جديد در حوزه علوم طبيعی و غير طبيعی و نيز فناوری سه ديدگاه مطرح شده است:

1. برخی به جهت زادگاه اين علوم و فناوری ها، آنها را به صورت کلی طرد کرده اند؛

2. برخی ديگر در نقطه مقابل بلا استثنا آن ها را قبول و توصيه کرده اند؛

3. ديدگاه سوم برخورد انتقادی به اين پديده و تفکيک جنبه های مثبت از جنبه های منفی آن است. برای اينکه چنين تفکيکی صورت گيرد عمده تفکيک ميان علم و فناوری و مدرنيته يا مدرنيسم است.

 

تفکيک مدرنيته از علم و فناوری

در نقدی که به تمدن جديد صورت می گيرد بايد دقيقا مشخص شود که ترازوی نقد چه چيزی را می خواهد مورد سنجش قرار دهد. مدرنيته از جنس فلسفه است در حالی که علم و فناوری اين گونه نيست. مدرنيته اصطلاحی ناظر به نوعی تفکر فلسفی است که در بر دارنده مجموعه جهان بينی و ايدئولوژی و يا به تعبير ديگر هست و نيست ها و بايدها و نبايدها است. شالوده مدرنيسم بر اومانيسم يا اصالت انسان بنا شده است. از اومانيسم، ايسم هايی بر آمده است که معرف آن است. اين ايسم ها از اين قرار است:

1. راسيوناليسم يا اصالت عقل؛ عقلی که در اينجا مطرح است عقل با وصف اومانيسم است يعنی عقلی که خود بنياد بوده و مدعی تامين همه نيازهای معيشتی و معرفتی بشر است. آمپريسم يا اصالت تجربه نيز همين مسير را طی کرده است. اين دو انديشه در اين مطلب وفاق دارند که عقل بشر برای تامين نيازهای معيشتی و معرفتی کافی است.

نقطه مقابل اين انديشه آن اين است که برای شناخت عالم و انسان، عقل تجربی و استقرائی کافی نبوده و بايد از وحی و معارف مافوق عقلی نيز بهره گرفت.

2. ساينتيسم يا اصالت علم؛ مراد علمی است که از عقل و تجربه حاصل شده و مدعی تامين نيازهای بشری است. اين انديشه مدعی است انسان از طريق عقل و تجربه نيازهای معرفتی خود را تامين می کند و وقتی برايش علم حاصل شد توسط آن نيازهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی را تامين می کند.

اينان می گويند در گذشته و ما قبل از دوران مدرن، انسان به آسمان چشم داشت و در انتظار آن بود که کارش را از طريق مبدا غيبی به پيش ببرد، اما بشر مدرن تنها به خود چشم دوخته است.

3. ليبراليسم، يکی ديگر از مظاهر مدرنيته است که از اومانيسم سرچشمه می گيرد. ليبراليسم يا اصالت فرد دارای سه قلمرو است:

الف) ليبراليسم اقتصادی؛ اين انديشه نماد سرمايه داری غربی است که از آن با عنوان نظام کاپيتاليسيم يا اصالت سرمايه ياد می شود. در اين انديشه، افراد در انباشت و توسعه ثروت آزاد هستند و هيچ گونه حد و مرزی ندارند. برای آنان ديگر مهم نيست که سرمايه خود را از چه راهی بدست آوردند. آنچه مهم است کسب سرمايه است و تنها محدوديت آن اين است که فرد راهی را طی نکند که با خود همين انديشه ضد باشد. در اين انديشه اخلاق در روابط اقتصادی مرده است.

ب) ليبراليسم سياسی؛ در اين انديشه که از آن با دمکراسی ياد می شود هر نفر يک رای دارد که می تواند در سرنوشت اجتماعی خود دخالت کند. اين انديشه من حيث المجموع قابل پذيرش است، برخلاف ليبراليسم اقتصادی که به هيچ وجه قابل تهذيب نيست. دمکراسی با قيد دينی پذيرفته می شود لذا می توان حضور مردم در صحنه را با آموزه های دينی همراه دانست. اکثريت در مقبوليت دخالت دارند اما در مشروعيت نه؛ اصل مشروعيت بر اساس نظام ولايی است. در سيره انبياء و معصومين نيز همين گاه نبوده است که بخواهند مقبوليت را با عنصر زور بدست آورند.

نکته: مرحوم علامه طباطبايی درباره اراده الهی می فرمايد: اينکه فلاسفه اراده را از صفات ذات دانسته اند اشتباه است، زيرا صفات ذات صفاتی است که در انسان وجود دارد و پس از تهذيب نقايص و محدوديت های آن به خداوند نسبت داده می شود، مانند علم و قدرت . اما وقتی نواقص اراده را بزنيم ديگر از آن چيزی باقی نمی ماند. در بحث ما نيز اگر نواقص ليبراليسم اقتصادی را بزنيم ديگر چيزی باقی نمی ماند اما ليبراليسم سياسی را می توان تهذيب کرد .

ج) ليبراليسم اخلاقی، که به معنای اباحی گری است. در اين تفکر ديگر چيزی به نام خوب و بد مطرح نيست بلکه همه چيز بر اساس غريزه انسانها معنا می شود به صورتی که اگر مطابق با آن باشد هنجار و الا ناهنجار است.

 

نظام ولايی و مردم سالاری در انقلاب اسلامی

در نظام ولايی حاکميت بايد هشيار باشد و مراقب اعتقادات و اخلاق مردم باشد. اگر در اثر هجمه های دشمن اعتقادات مردم به تدريج سست شود، و ديگر در صحنه حاضر نشوند، کار نظام با خطر جدی مواجه می شود. بله اقليتی مخالف هستند اما آنچه مهم است همراهی اکثريت است. حقانيت و مشروعيت اسلام و حکومت اسلامی مربوط به رای مردم نيست اما اگر آنان همراهی نکنند ديگر اين نظام ولايی قابل اجرا نيست. حضرت اميرالمومنين (ع) بعد از اينکه پشتيبان مردمی يافتند فرمودند: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا»[1] : اگر اين بيعت كنندگان نبودند، و ياران، حجّت بر من تمام نمى‌نمودند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمكار شكمباره را برنتابند و به يارى گرسنگان ستمديده بشتابند، رشته اين كار را از دست مى‌گذاشتم و پايانش را چون آغازش مى‌انگاشتم‌

اشکال و جواب

تفتازانی از عالمان اهل سنت می گويند: اگر اميرالمومنين (ع) حق می بود بايد قيام می کرد زيرا او دارای شجاعت کافی و رزمنده ای بی باک بود، از طرفی مقابل ايشان نيز پيرمردی ضعيفی بود و لذا توجيه تقيه برای آن حضرت معنا نيز ندارد؟

اما اشتباه تفتازانی اين است که خيال کرده مراد ما از تقيه در اينجا تقيه خوفی است در حالی که مراد تقيه مداراتی است. خود آن حضرت فرمود: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِی وَ وَ اللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِينَ وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَی خَاصَّةً ‌»[2] : همانا مى‌دانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام داده‌ايد گردن مى‌نهم، تا هنگامى كه اوضاع مسلمين رو براه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به ديگرى ستم نشود.

در نظام سياسی ولايی نيز هر چند قدرت و حق وجود داشته باشد اما مصلحت اسلام در صدر قرار دارد و قدرت خود را مهار می کند. نظام ولايی حکومت قدرت نيست بلکه مصلحت اسلام و مسلمين برای او مهم است، فرمود: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَيْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًى ».[3]

الگوی ما اميرالمومنين (ع) است. امام راحل که اعجوبه بود، هيچ گونه اقدامی برای ترور مخالفين انجام نداد زيرا می دانست اين کار اثر چندانی ندارد، آنچه برای ايشان مهم بود و دنبال می کرد، آگاه کردن مردم و تعميق ايده نظام ولايی بود. اين بود که وقتی مردم به صحنه آمدند، هر چقدر قدرتها تلاش کردند نتوانستند تا نظام پهلوی را نگاه دارند. امام در بهشت زهرا (س) فرمود: من به پشتوانه اينکه مردم مرا قبول دارند توی دهن اين دولت می زنم. نفرمود چون نيابت عامه از امام عصر (عج) ‌دارم اين کار را می کنم زيرا می دانستند که با نيابت عامه نمی توان اين کار را کرد. امام نفرمود که مشروعيت من از مردم است بلکه فرمود قدرت من به جهت مردم است. اکنون نيز بزرگترين امتياز نظام و برگ برنده ما حضور و پشتوانه مردمی است.

عظمت انديشه انقلاب اسلامی اکنون به آنجا رسيده که تظاهرات ما با آمريکا اکنون وارد اروپا شده است. در مصاحبه ای که با ترامپ رئيس جمهور آمريکا صورت گرفت گفت: ايرانی ها به ما احترام نمی گذارند و الا ما با هسته ای بودن آنها مشکلی نداريم. اين مساله نشان می دهد که آنان از صلابت انقلاب اسلامی و رهبری واهمه و ترس دارند. ما هر چه داريم از ولايت است، از ابتدای انقلاب هر جا دستورات ولايت عمل شد سود برديم و هر جا زاويه پيدا شد کار خراب گرديد. ولايت فقيه معصوم نيست اما بالاخره در عمل به خوبی جواب داده است. عمود خيمه اين نظام ابتدا ولايت و سپس حضور مردم است. خطر مهم آن است که در اثر نارضايتی ها مردم از نظام جدا شوند.

4. سکولاريسم ديگر نماد اومانيسم است که معتقد است در مقوله سياست و نظام اجتماعی دين هيچ نقشی ندارد.

حاصل اين نقد اين شد که نگاه ما به غرب گاه به مدرنيته است که عيوب فراوانی دارد و گاه به علم و فناوری است که در فضای مدرنيته شکل گرفته است. مدرنيته از جنس فلسفه است اما علوم جديد مانند فيزيک و شيمی و يا فناوری ها از جنس فلسفه نيستند. آنچه دارای مشکل است ايسم ها و مظاهر مدرنيته است که پيامدهايی در حوزه های مختلف همچون: معرفت شناسی، اقتصاد، روابط اجتماعی و اخلاق و بحران ايجاد کرده است. اما علم بما هو علم و يا فناوری به ما هو فناوری اين گونه نيست.

علم همان طور که گفته شد دو معنا دارد: به معنای گزاره ها و ديگر به معنای رشته علمی. اگر معنای اول مورد نظر باشد، اين گزاره ها بيانگر قوانين حاکم بر جهان و انسان است. مگر می شود گفت اين قوانين بد و بحران آفرين است؟ اين قوانين توسط خدای متعال در عالم قرار داده شده و کار علم کشف آن قوانين است. تکنولوژی و فناوری نيز همين گونه است. خدای متعال جهان را به گونه ای آفريده است که چنين اثراتی را به همراه دارد. اگر خداوند اين ارتباطات تکوينی را قرار نداده بود آيا کسی می توانست اين صنايع را به وجود آورد؟ بنابراين صنعت در حقيقت قبل از اينکه صنع بشر باشد، صنع خدای متعال است همان گونه که علم نيز قبل از اينکه کار بشر باشد کار خداوند است. به عنوان مثال بشر ليزر را ساخته است و از آن در امور مختلفی بهره می گيرد. اين فناوری از آن حيث که فناوری است لابشرط است فرقی نمی کند آن را مومن کشف کند يا غير مومن، در نظام توحيدی ساخته شده باشد يا غير آن. قانون عالم را خدای متعال نوشته است و کاشف آن هر کسی باشد فرق نمی کند. اما مدرنيته اينگونه نيست بلکه بما هو مدرنيته بشرط شی است .

در مورد علم به معنای رشته های علمی نيز به هدف و روش آن نظر می شود. روش آن که حس و تجربه است امری مقبول و مشروع است. امام علی (ع) فرمود: «التجربه علم مکتسب».

طبق آنچه گفته شد علم و فناوری با مدرنيته تلازمی ندارد بلکه تنها تقارن با آن يافته است و خود امری مستقل است. مانند گوهری که در دهان سگ قرار گرفته است. اميرالمومنين (ع) می فرمايد: «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ كُلِّ مُؤْمِنٍ فَخُذُوهَا وَ لَوْ مِنْ أَفْوَاهِ الْمُنَافِقِين‌»[4] و نيز فرمود: «ضَالَّةُ الْعَاقِلِ الْحِكْمَةُ فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا حَيْثُ كَانَت‌».

امام حسن عسکری (ع) به بنی فضال فرمود: «خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا»[5] : آنچه آنان نقل می کنند را بگيريد اما وقتی رای می دهند آن را نپذيريد . در بحث ما نيز علم و فناوری «خذوا ما رووا» است و مدرنيته «ذروا ما رأوا» است.

دو نکته در اين باره باقی مانده است:

    1. با اينکه علم و فناوری فی حد ذاته عيبی ندارد اما ممکن به لحاظ طالبان و يا کاربران آن مشکل ساز باشد که در اين صورت بالعرض معيوب خواهد بود.

    2. کار انسان ها جز معصومين همواره دارای نقص است. و لذا بايد پيامدهای بد را شناخت و اصلاح کرد. نبايد به جهات آسيب هايی که علم يا فناوری دارد آنها را کنار گذاشت مانند اينکه ماشين وسيله ای مفيد و قابل استفاده است اما فضا را آلوده می کند. روشن است که بايد برای رفع آن تلاش کرد.


[5] مستدرک، حسین نوری، ج7، ص56، ط: موسسه آل البیت (ع).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo