< فهرست دروس

موضوع: ديدگاه آقای باقری؛ بررسی ديدگاه های موافقين علم دينی

نکاتی در مورد رويکرد تهذيب و تکميل

در جلسه قبل چهار نقدی که بر رويکرد تهذيب و تکميل بيان شده بود نقل شد و در ميان آنها نکاتی بيان شد که مناسب است به صورت مجزا آن نکات را بيان کنيم.

اجمالا اين نقدهای چهارگانه از حيث مجموع قابل توجه و مورد پذيرش است هر چند در کم و کيف آنها ممکن است نکاتی قابل طرح باشد. البته بايد توجه داشته که اين نقدها متوجه تفسيری از رويکرد تهذيب و تکميل است که نويسنده کتاب «هويت علم دينی» ارائه داده است. يعنی همان رويکردی که امثال آقای نقيب العطاس و نويسنده کتاب «روانشناسی رشد» بيان کرده اند. و لذا اين نقدها بر تفسير های ديگری که از رويکرد تهذيب و تکميل بيان شده وارد نيست.

اولين نقدی که بيان شد اين بود که اگر بخواهيم نظرات علمی موجود را دستکاری کنيم و مبانی آنها را تغيير دهيم، آنها را در معرض ناهمگنی و ناسازگاری قرار داده ايم. اگر ما قبول کرديم که نظريه های علمی با مبانی متافيزيکی خود همراه و آميخته هستند تبعا با تغيير آن مبانی، اين ها نيز تغيير خواهد کرد.

نقد ديگر اين بود که رويکرد شما باعث می شود آموزه های دينی در معرض آزمون تجربی قرار گيرد. اما ضرورت اين امر چيست؟ آيا می خواهيد با اين کار برای دين تاييديه پيدا کنيد در حالی که دين بر اساس دلايل قطعی عقلی و دلايل وحيانی تاييد شده است و ديگر نيازی به چنين تاييدهايی ندارد. علاوه بر اينکه در فرايند آزمون، گاه نتيجه خلاف بدست می آيد. آيا شما حاضريد با اين نتيجه دست از آموزه های دينی خود برداريد؟ علاوه بر همه اينها، فرضيه دانستن اين امور مشکل است زيرا فرضيه با احتمال همدوش است در حالی که آموزه های دينی يقينی هستند.

در ادامه چند نکته در مورد اين نقدها بيان می شود:

نکته اول

درباره نقد اول بايد دانست که ممکن است يک مبانی متافيزيکی از جهت کلی خراب باشد اما در درون آن جهات درستی يافت شود. مثلا تفکر اومانيسم، به معنای اصالت انسان در خرد، دانش، ارزش و در غايت و سعادت است. منظور از انسان نيز در اين تفکر، انسان دنيوی و ناسوتی است. در ارزيابی اين مبنا می گوييم هر چند اين انديشه از جهت انحصار سعادت در دنيا مسير نادرستی را طی کرده است اما بخش های درستی نيز در درون خود داد. مانند توجه به انسان و کرامت او در مقابل کسانی که انسان ستيز بوده و معتقدند انسان وارث يک گناه جبلی است و لذا ذاتا گناه آلود و پليد است. و يا اين آموزه که اومانيسم برای عقل ارزش قائل شده در مقابل کسانی که برای عقل ارزشی قائل نيستند. و يا اين انديشه که جهل و نادانی منشا همه نابسامانی ها و ناهنجاری ها است. اين سخن فی الجمله درست است و در روايات نيز جهل بسيار مورد مذمت قرار گرفته و به دانايی تشويق شده است. اما حصر انگاری در اين امر به اين معنا که تنها دانايی کار را تمام می کند نادرست است.

نمونه ديگر از اين مبانی متافيزيکی انديشه ليبراليسم و اصالت آزادی است. اين انديشه ای نيز از نظر کلی نادرست است اما در درون آن مسائلی همچون آزادی سياسی مطرح شده که صحيح و مورد قبول است.

در روايات ما احاديثی آمده که به همين نکته اشاره دارد. فرمود: «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق‌»[1] . انسان منافق نيز که سخنانی می گويد ممکن است برخی سخنان او درست باشد اما ريشه اين حرف ها ديگر در نفاق او نيست بلکه برخواسته از فطرت الهی او می باشد.

با توجه به اين مطلب می گوييم چه بسا برخی از نظريه های علمی که عرضه شده، بر مؤلفه های درست بنا شده باشد. چه دليلی داريم که هر چه بشر توليد کرده ناشی از جنبه های منفی مبانی فکری آنان بوده است؟

آنچه بيان شد مربوط به مقام ثبوت بود اما آيا در مقام اثبات راه و معياری برای شناخت آموزه های صحيح از ناصحيح وجود دارد يا نه؟ پاسخ مثبت است و آن همان است که آيت الله مصباح نيز بيان فرمودند که اگر نظريات علمی با آيات و روايات هماهنگ باشد و يا لااقل مخالف نباشد، می تواند مورد گزينش قرار گيرد.

افراط و تفريط در مواجهه با علوم غربی نادرست است. برخی رويکرد غرب ستيزانه به غرب داشته و نسبت به هر آنچه از غرب آمده است اعراض دارند اما بزرگانی مانند شهيد مطهری در مواجه با غرب چشمان خود را باز کرده و حرف های درست را پذيرفته و سخنان نادرست را دور می ريزند. البته روشن است که بهره گيری از دستاورد بيگانه بايد به صورت قانون مند و با ضابطه صورت گيرد.

نکته دوم

آيا مجاز هستيم که نظريه های علمی را برگزينيم و سپس آيات و روايات را بر آنها تطبيق کرده و تفسير علمی ارائه دهيم؟

در اينجا نيز سه روش افراط و تفريط و حد وسط وجود دارد. افرادی همچون طنطاوی مصری در تفسير الجواهر، روش افراط را پيش گرفته و به کوچکترين مناسبی، آيات قرآن را بر نظريه های علمی تطبيق کرده اند. اين همان روشی است که نويسنده کتاب «هويت علم دينی»، آن را موجب وهن دين دانسته است. در مقابل برخی روش تفريط را در پيش گرفته و گفته اند اصلا نبايد چنين تطبيقی انجام داد.

ديدگاه سوم حد وسط است به اين معنا که می گويد طبق شرايط و ضوابطی اين امر جايز است و خارج از آن نادرست است. نمونه های صحيح اين تطبيق از اين قبيل است:

قرآن کريم می فرمايد ﴿وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِح‌﴾. در گذشته مفسرين می گفتند که منظور از اين آيه بيان نقش باد در القاء و باروری ابرها است. آنان تا آن زمان اين مقدار را فهميده بودند اما بشر امروز دريافته است که بادها علاوه بر باروری ابرها يکی از عوامل القاء برخی از گياهان به شمار می رود .

خدای متعال در آيه ﴿وَ الْجِبالَ أَوْتادا﴾ از کوه ها به عنوان ميخ های زمين ياد کرده است. نقش ميخ محکم کردن است و امروز بشر فهميده است که کوه ها عاملی برای استحکام زمين به شمار می روند .

در آيه ای ديگر می فرمايد: ﴿وَ مِنْ كُلِّ شَی‌ءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون‌﴾ بشر امروز فهميده است که زوجيت در همه جا حتی ميان نيروی جاذبه به صورت قطب های مثبت و منفی وجود دارد. با رشد علمی دايره زوجيت گسترش يافته و مصاديق فراوانی يافته است.

در آيه ای می فرمايد ﴿الَّذی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً﴾. که نشان از حرکت زمين و ثابت نبودن آن در مدار سيارات دارد .

شرايط و ضوابط تفسير علمی قرآن

اين مباحث در گذشته در مساله وحی نبوی(ص)، در جواب آقای سروش که گفته بود علم پيامبر مطابق علم عصر خود بوده است، نيز بيان شده است . وی در آنجا گفته بود: «فکر نمی کنم دانش پيامبر از دانش مردم عصرش درباره زمين و کيهان و ژنتيک انسان ها بيشتر بوده است. اين دانشی که ما امروز در اختيار داريم، نداشته است».[2] در نقد اين سخن گفته شد هم از نظر مبانی کلامی، هم مبانی فلسفی و هم مبانی نقلی اين سخن نادرست است.[3] سپس به مساله اعجار علمی قرآن پرداخته شده و گفته شده تفسير علمی قرآن در صورتی که همراه با رعايت ضوابط و اصولی باشد، مشکلی نخواهد داشت.

« در تفسير علمی آيات قرآن رعايت نکات زير لازم است:

1. نظريه ای که برای تفسير آيات قرآن مورد استناد قرار می گيرد، مطابق روش های علمی مورد قبول دانشمندان، اثبات شده باشد.

2. نظريه علمی اطمينان آور باشد. اطمينان آور بودن نظريه علمی دو صورت دارد: يکی اينکه مفسر خود در مساله علمی مورد استناد، متخصص و صاحب نظر است. در اين صورت، رای وی برای او حجت است و می تواند با رعايت شرايط و ضوابط تفسير در اين باره اقدام کند. ديگر اينکه مفسر در مساله مورد استناد متخصص و صاحب رای نيست. در اينجا اطمينان آور بودن نظريه علمی معمولا در گرو آن است که آن نظريه مورد قبول همه يا اکثريت دانشمندان و متخصصان باشد.

3. آنچه به عنوان معنا و مدلول قرآن به شمار می رود، با رعايت ضوابط و شرايط لازم تفسير (قواعد زبانی و عقلايی حاکم بر محاوره ) به دست آمده و جنبه تاويلی و تحميلی نداشته باشد. به عبارت ديگر برگرفته از نص يا ظاهر آيات قرآن باشد.

4. با توجه به اينکه نظريه های علمی معمولا به مرحله قطع و يقين نمی رسد، در تفسير آيات بر اساس نظريه های علمی از صادر کردن رای قطعی اجتناب شود.

5. در مواردی که ساختار لفظی آيه قرآن به گونه ای است که احتمال بيش از يک معنا درباره آن ممکن است، از منحصر دانستن معنای آيه در نظريه علمی پرهيز شود و به عنوان يک وجه معنايی آيه به شمار آيد.

سيد قطب در اين باره سخن ارزنده و آموزنده ای دارد که بازگو می کنيم: « قصد ما اين نيست که نص قرآنی يقينی را بر نظريه ای غير يقينی حمل کنيم . نظريه ای که امروز پذيرفته و فردا رد می شود. قرآن کتابی نيست که برای بيان نظريه های علمی نازل شده باشد و غرض آن نشان دادن روش علمی تجربی به بشر نبوده است، بلکه قرآن راه و روش زندگی است؛ روش تقويم و پرورش عقل برای عمل است؛ شإن قرآن پرداختن به مسائل جزئی علمی نيست، اين کار به عقل بشر واگذار شده تا در قلمرو مخصوص خود عمل کند. آری قرآن گاهی به حقايقی از عالم اشاره می کند؛ مانند آيه ﴿أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما﴾[4] ما به اين حقيقت به دليل اينکه در قرآن آمده است، يقين داريم هر چند چگونگی جدا شدن آسمان و زمين از يکديگر و بالعکس را ندانيم. ما نظريه های علمی دانش نجوم را که با اين حقيقت قرآنی ناسازگار نيست، می پذيريم ولی هيچ گاه نظريه علمی را دليل بر حقانيت قرآن نمی شناسيم».[5]

عده ای از مخاطبان نسبت به همين مسائل علمی قرآن اعجاب می کنند و حتی برخی به خاطر همين معجزات علمی قرآن مسلمان شده اند. به عنوان نمونه علامه انطاکی نقل می کند که آيه ﴿وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طين[6] و چند آيه بعد را برای يک پزشک مسيحی خوانده است و چون نکات دقيق علمی آن را برای او باز گرده، آن پزشک به او گفت: «آمنت بما انزل علی محمد» زيرا بيان اين مطلب در آن زمان از علم بشر و يک انسان عادی خارج است.

و يا آقای طنطاوی نقل می کند آيه ﴿بَلى‌ قادِرينَ عَلى‌ أَنْ نُسَوِّی بَنانَه[7] اشاره به مساله انگشت نگاری دارد. سر انگشت هر فرد بيان گر هويت اوست و سر انگشت هيچ دو نفری به هم شبيه نيست. وی می گويد دوست من محمود بک سالم از اروپا خبر می دهد که اين آيه يک نفر آلمانی را مسلمان و معتقد به قرآن نمود.[8]

ما انسان ها خيلی غافل هستيم. همين نکته که خدای متعال بشر را به گونه ای آفريده که سر انگشت هيچ دو نفری با هم شباهتی ندارد، دليل بر عظمت اوست. آيا می توان گفت که ماده بدون شعور می توان چنين کار عظيمی انجام دهد؟ و يا وقتی انسان عظمت آسمان ها را توجه می کند مبهوت می ماند. فاصله های ميان ستارگان آن قدر زياد است که با سال نوری محاسبه می شود. نور در هر ثانيه 300 هزار کيلومتر را طی می کند حال گزارش می دهند که فاصله ستاره يا سياه چاله با ما ميلياردها سال نوری است. ما وقتی می خواهيم از قم به مشهد برويم با اينکه هزار کيلومتر فاصله است خسته می شويم، حال اين فاصله کجا و ميليارد سال نوری کجا!!! واقعا در اين عالم چه خبر است، آن وقت ما در اين گوشه کوچک عالم، خدا را بنده نيستيم و تفرعن می کنيم. بايد در برابر اين عظمت الهی به خاک افتاد و خود را هيچ هيچ دانست. آيا در مقابل دستورات خداوند گردن کلفتی و بی حيايی می کنيم. ما اينگونه با خداوند برخورد می کنيم اما او حتی به معصيت کاران نيز مهربان است «يا من يعطی من سأله يا من يعطی من لم يسأله و من لم يعرفه تحننا منه و الرحمه»[9]

يادی از علامه شهيد مرتضی مطهری

قطعه شعری سروده اينجانب درباره شهيد مرتضی مطهری که در سال 69 بيان شده است .

معلم هادی فکر و روان است هدايت شيوه پيغمبران است

مجاهد در صف پيکار با جهل تعالی بخش فکر و روح و جان است

بود چون باغبان بر نونهالان شفيق و مهربان با کودکان است

درود حق بر آن آموزگاری که يادش ياد جمله صالحان است

شهيد حکمت و ايمان و قرآن منور فکر و پاکيزه روان است

حکيم و عارف و انديشه پرور به تدوين معارف پر توان است

بدی او عاشق علم و فضيلت ره او راه نيکان جهان است

همه آثار و گفتارش چو گوهر کلامش هادی نسل جوان است

به وصف کشته راه خدا گفت چو شمعی سوزد و نورش عيان است

درخت عمر او پر بار و ور بود نگارش های او چون بوستان است

نوشت از راستان او داستانها خود او از نخبه های راستان است

بخواندش حاصل عمرش خمينی به سودش آه دل بر آسمان است

بود جاويد ياد آن خردمند که باقی نام و ياد عالمان است

خدايا روح او را شادمان کن دل خوبان همه زو شادمان است

برای شادی روح اين شهيد بزرگوار يک حمد و سوره توحيد با صلوات بر محمد و آل محمد نثار می کنيم. اللهم صل علی محمد و آل محمد


[2] وحی نبوی، حضرت استاد ربانی گلپایگانی، ص201، ط: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به نقل از آیینه اندیشه، ش 8.
[3] ر.ک وحی نبوی، ص201-212.
[5] فی ظلال القرآن، سید قطب، ج5، ص530 ؛ وحی نبوی، ص223.
[8] وحی نبوی، ص223 و 224 به نقل از اعجاز قرآن، مصطفی صادق رافعی و تفسیر نوین، محمد تقی شریعتی.
[9] مفاتیح الجنان، دعای ماه رجب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo