< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

95/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه آقای باقری؛ بررسی ديدگاه های موافقين علم دينی

بيان دو ديدگاه در فهم دينی

درباره نظريه ای که در مورد حقيقت يا قلمرو دين با عنوان نظريه «دايره المعارفی دين» مطرح شده بود مباحثی مطرح و وجوه نقد آن بيان شد و در مجموع گفته شد اين نظريه با اين گستردگی خصوصا در حوزه طبيعت شناسی قابل پذيرش نيست.

نويسنده کتاب «هويت علم دينی» در ادامه به بررسی دو نظريه ديگر درباره فهم دين پرداخته است. يکی نظريه هرمنوتيکی درباره دين که آقای شبستری در کتاب «هرمنوتيک، کتاب و سنت» بيان کرده است و ديگری نظريه قبض و بسط تئوريک شريعت است که توسط آقای سروش مطرح شده است. اين دو نظريه هر دو در اين عقيده مشترک اند که متون دينی حاوی معنای مرکزی و ثابت نبوده و تهی از معنا هستند و اين خواننده و مفسر متن است که با جهان بينی خودش معنايی در متن نهاده و آن گاه از آن بيرون می کشد. در نگاه افراطی اين تفکر اصلا قصد مولف تعيين کننده معنای متن نيست اما در نگاه ديگر متن دارای معنای مرکزی عامی بر اساس قصد مولف است اما آن معنا به صورت تفصيلی نبوده و اين مخاطب است که با توجه به اندوخته های ذهنی خويش، آن متن را به سخن می آورد و آن معنای مرکزی را شکل می دهد. آقای شبستری ديدگاه دوم را پذيرفته و می گويد هر چند قصد مولف در معنای مرکزی متن نقش دارد اما آن معنای مرکزی خيلی کلی بوده و بر اساس ذهنيت و جهان بينی مفسر، شکل و قالب به خود می گيرد.

اين ديدگاه در باره دين معتقد است، دين يک سری پيام های ثابت دارد که کلی است اما قالب های آنها عصری است. اين ديدگاه خيلی ارفاق کند حوزه عبادات را استثنا کرده و می گويند در عبادات دين هم هدف و هم قالب ها را بيان کرده است اما در حوزه های ديگر تنها پيام را بيان کرده و قالب و فرم ها را به عهده خود بشر سپرده است. البته آقای شبستری حتی در مورد عبادات نيز توقف نکرده و مساله عبادات را تابع حال و هوای فرد شبيه آنچه در عرفان تصوف مطرح است، دانسته است.

حاصل اينکه هر دو نظريه به يک نسبيت گرايی در فهم دينی قائل شده و نمی پذيرند که متن دينی دارای زبانی گويا و فرامکانی است و بايد تعاليم آن را نصب العين خود در شناخت و عمل قرار داد.

نقد و ارزيابی

نقد مشترک اين دو ديدگاه آن است که با پذيرش اين مبنا، دين ديگر رسالت خاصی برای بشريت بر عهده نداشته و امری بی خاصيت و توخالی خواهد بود. اگر همه چيز بر عهده مفسر است در اين صورت نزول کتاب آسمانی و اين همه اهميت دادن به آن چه وجهی خواهد داشت؟ آيا اين همه تشکيلات شريعت و نبوت و ارسال انبياء تنها برای بيان کلياتی مانند عدالت و امنيت و سلامت است و ساير امور و قالب ها و فرم های به عقل بشر واگذار شده است؟ در حالی که اگر اين کليات را نيز بيان نمی کرد، باز عقل بشر می توانست آنها را درک کند. بنابراين قائل شدن به اين ديدگاه باعث از خاصيت افتادن دين در حيات زندگی بشر خواهد بود.

حاصل نقد آقای باقری که نقدی پذيرفته شده است اين است که اين دو ديدگاه يک نوع نسبيت گرايی در معرفت را بيان کرده اند و نسبيت گرايی، هر نظريه ای حتی خود همين نظريه ها را زير سوال برده و متزلزل می کند.

ديدگاه گزيده گويی

تا اينجا بيان شد که در مساله چيستی و قلمرو دين، نظريه دايره المعارفی دين مورد پذيرش خصوصا در حوزه علوم تجربی نيست. در مورد فهم دين نيز ديدگاه هرمنوتيکی و ديدگاه قبض و بسط مردود و قابل قبول نيست.

آقای باقری بعد از بيان اين سه ديدگاه، ديدگاه مختار و صحيح خويش را بيان می دارد و آن را ديدگاه «گزيده گويی» می نامد. طبق اين ديدگاه، دين دارای اهداف و اغراضی است و در راستای آن در بيان مطالبی وارد شده و در حوزه هايی وارد نشده است. و لذا اين گونه نيست که دين به بيان همه حقايق عالم پرداخته باشد، بله به مقداری که رسالتش ايجاب می کرده مسائلی از علوم مختلف را بيان داشته است. در آن مقداری هم که وارد شده در بيان مراد خويش ناتوان نبوده است.

وی می گويد: «اين نظريه [گزيده گويی] بيان گر آن است که دين نه زبان به بيان همه حقايق هستی گشوده است و نه زبانش چندان صامت است که جز از طريق علوم و معرفت های بشری يارای سخن گفتن نداشته باشد. دين در اين تلقی، گزيده گوی است و سخن خاص خود را به زبان می آورد. نه از هر دری سخن می گويد و نه از گفتن هر سخنی باز می ماند. سخن يا پيام اصلی قرآن، هدايت انسان به ساحت ربوبی است. به سخن ديگر شناساندن قدر و منزلت خدا به انسان و به دست دادن دستور العمل های فردی و اجتماعی برای پيمودن راه خداوند و تقرب به او کاری است که دين بر عهده گرفته است. قرآن همواره غرض اصلی خود را تعقيب می کند، البته برای تبيين هدايت و ذکر موانعِ حصول آن پاره ای از حقايق مربوط به هستی يا انسان مطرح شده است. اما همه جا و همواره بازگشت سخن به همان غرض اصلی است. از اين رو به مسائل ديگر يا اصلا نپرداخته و يا به قدر اقتضای اين غرض به آن عنايت شده است».[1]

ديدگاهی که ايشان در اينجا برگزيده، ديدگاهی صحيح و مورد قبول ما نيز می باشد.

آقای باقری در بخش اول کتاب به بررسی هويت علم پرداختند و دو ديدگاه اثبات گرايی و مابعد اثبات گرايی را مطرح کردند. وی در آنجا نظريه اثبات گرايی را نپذيرفته و نظريه های پسا اثبات گرايی را درباره چيستی علم پذيرفتند. شاخص عمده آن نيز اين بود که در نگاه پوزيتويست ها، علم از متافيزيک جدا است اما در نگاه فيلسوفان علم جديد، لايه هايی از متافيزيک با علم همراه است و اين دو در هم تنيده اند. (مراد از متافيزيک در اينجا تنها موجودات مجرد نيست بلکه هر آن چيزی متافيزيک خوانده می شود که قابل تجربه حسی نباشد). در بخش دوم به دين و معرفت دينی پرداختند. و در بخش سوم به بررسی هويت علم دينی می پردازند.

 

بررسی هويت علم دينی در بخش سوم کتاب

وی در اين بخش به چند فصل پرداخته اند . از جمله اين مساله را مورد بررسی قرار داده اند که آيا ترکيب علم دينی، ترکيبی معنادار است يا نه؟ وی می گويد: در حوزه معرفت و شناخت يا رابطه علم و دين دو ديدگاه بيان شده است:

ديدگاه های وحدت انگار.

ديدگاه های کثرت انگار.

عده ای در باب معرفت و شناخت و روش شناسی علوم معتقد به وحدت هستند يعنی می گويند تمام علوم از جهت علم بودن يک روش بيشتر ندارند و آن روش تجربه و مشاهده حسی است. طبق اين ديدگاه هر چيزی را که نتوان از طريق تجربه به شناخت آن پرداخت، غير علمی خواهد بود. و لذا يا علم هست و يا علم نيست و ديگر ترکيب علم دينی ترکيبی بی معنا خواهد بود.

نمايندگان اين ديدگاه دو گروه اند: پوزيتويست های منطقی و پراگماتيست ها. پوزيتويست ها خود بر دو گروه بوده اند: برخی از آنان راه افراط را در اين زمينه طی کرده و به نام «پوزيتويست های منطقی» شناخته می شوند. اينان معيار معنادار بودن گزاره ها را تجربه پذير بودن آنها دانستند. اما گروه ديگر قضايای غير تجربی را بی معنا نمی دانند اما می گفتند اينها علمی نيستند، زيرا طبق مبنای تجربه گرايی شاخص و معيار صدق و کذب قضايا، تجربه و مشاهده حسی است و چون اين گزاره ها قابل تجربه نيستند پس از مدار علم خارج خواهند بود.

پوزيتويست های منطقی که روش افراطی را در تجربه گرايی طی کردند، حلقه ای را در وين تشکيل داده بودند اما چون خيلی تندرو بودند، دوامی نياوردند. در کتاب «پوزيتويست منطقی» که مجموعه مقالاتی از اينان آمده است، يکی از آنها در سخنرانی خود گفت: من ريشه متافيزيک را زده ام و لذا ديگر خيال شما تا آخر راحت باشد که متافيزيک امری بی معنا است. آقای پوپر در اينجا کلام زيبايی دارد و می گويد: اين پوزيتويست ها به ذوق و شوق نابود کردن متافيزيک خودشان را نابود کردند، زيرا خود همين حرف که می گويند «معيار معناداری گزاره ها تجربه پذيری آنهاست»، قابل تجربه حسی نيست. پس گويا خودشان می گوييد به حرف ما هم گوش ندهيد چون سخن ما هم بی معنا است.

گروه دوم پراگمايست ها يا قائلين به اصالت عمل هستند. اينان نيز در معرفت شناسی، تجربه حسی را ملاک قرار می دهند با اين تفاوت که تجربه ای را ملاک صدق گزاره ها می دانند که در عمل مفيد و سودمند باشد. اينان نيز چون چنين ملاکی برگزيده اند هر آنچه قابل تجربه نباشد را غير علمی می دانند و لذا اينان نيز ترکيب علم دينی را بی معنا می دانند.

ديدگاه ديگر در اين باره ديدگاه کثرت گرايان است. اينان خود بر دو گروه اند: کثرت گرايان تداخلی و کثرت گرايان تباينی . طبق نظر کثرت گرايان تباينی باز علم دينی معنا نخواهد داشت، زيرا علم و دين دو مقوله مباين از هم شده و امر مباين نمی تواند وصف مباين قرار گيرد، مثلا انسان سنگی و درخت روان معنا ندارد. اگزيستانسياليسم ها، نوارتدکسی ها و طرفداران فلسفه تحليل زبانی اين ديدگاه را برگزيده اند.

 

نکته ای در دقت در بيان اصطلاحات علمی و فلسفی

يکی از مباحث مهم در ارائه معارف آن است که اصطلاحات علمی و فلسفی به درستی بکار برده شود و غلط گفته نشود زيرا در غير اين صورت مابقی انديشه های فرد نيز زير سوال می رود. در احوالات شهيد مطهری آمده است که ايشان برای نقد انديشه ماترياليست ها گاهی آن قدر کتاب های آنان را می خواندند که مطالبی که می خواستند نقد کنند را حفظ می شدند. دغدغه ايشان اين بود که کلمات اينان را به درستی نقل کنند.

در يکی از سفرهای تبليغی در سال 56، خدمت مرحوم آقای کافی معروف که به ايلام تبعيد شده بود رسيديم. ايشان با اينکه در تبعيد به سر می بردند اما نصف خانه خود را مدرسه علميه ای بنام «باقريه» نمودند و با آماده کردن بستر تبليغ،‌ طلابی را از قم درخواست می کردند. وی انصافا فردی با اخلاص بودند به گونه ای که همه حالات و سکنات ايشان انسان را به ياد خداوند می انداخت. بنده به اتفاق يازده نفر ديگر از دفتر آيت الله گلپايگانی به درخواست ايشان به ايلام برای تبليغ رفتيم و خاطراتی از ملاقات با ايشان دارم. ايشان می فرمود من برای منبرهايم خيلی کار و زحمت می کشم و گاه می شود که يک کتاب داستان را از اول تا به آخر می خوانم تا يک نکته جذاب برای منبر پيدا کنم. ايشان با تواضعی که داشتند به ما می گفتند من برای شما احاديثی که می خواهم در منبر بگويم می خوانم شما ببينيد آيا از نظر اعراب درست خوانده ام يا نه. ايشان در وجه اين امر می فرمودند: من که برای منبر خود زحمت می کشم اگر اعرابی را اشتباه بخوانم مابقی مطالب من زير سوال می رود.

لذا بايد زحمت کشيد و دقت کرد و دانست که چاره ای جز آن نيست. وقتی می خواهيم جراجی کنيم بايد زمان قابل توجهی را صرف شناخت درد کنيم. امام راحل برای اينکه شبهات کسروی را پاسخ دهد، يک ماه - با اينکه مجتهد تمام عيار بودند- درس خارج خود را تعطيل کردند تا کتاب «کشف الاسرار» را در رد آن شبهات بنويسند.

انشاء الله ادامه بحث در جلسه آينده پيگيری می شود


[1] هویت علم دینی، دکتر خسرو باقری، ص150-154.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo