< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه تفصيل؛ بررسی ديدگاه های مطرح شده در علم دينی
دينی سازی علوم انسانی از جنبه تکنولوژيکی آن
موضوع بحث در اين جلسه بررسی بخش پايانی نظريه ای بود که دينی سازی علم را در همه ابعاد علوم طبيعی و بخش تبيينی علوم انسانی بی معنا و ناممکن می دانست اما در بخش تکنولوژيکی علوم انسانی آن را ممکن و وارد می دانست. ناقل اين نظريه معتقد است علوم انسانی از دو جنبه برخوردارند: يکی اينکه علم اند و ديگر اينکه فن و تکنيک و تکنولوژی هستند. در متن علم، مساله دينی و غير دينی بودن ممکن نيست اما در بعد تکنولوژی، چون اين بعد متاثر از عوامل فرهنگی قرار می گيرد، علوم از اين نظر به دينی و غير دينی تقسيم می شوند.
آقای پايا که اين نظريه را بيان کرده در مقاله خويش در اين باره چنين می گويد: «علوم اجتماعی و بعضا علوم انسانی [مقصود علوم انسانی است که جنبه تجربی دارد، زيرا برخی از اين علوم، تجربی نيستند مانند علم اخلاق و فلسفه اخلاق] بر خلاف علوم طبيعی و زيستی، واجد دو وجه هستند، از جنبه ای علم به شمار می روند و از جنبه ديگر فن آوری. يکی از اهداف محققان در عرصه اين علوم آن است که به شناخت قوانين حاکم بر رفتارهای کنش گران انسانی دست يابند، به عنوان مثال هدف علم اقتصاد کشف قوانينی است که بر رفتارهای اقتصادی کنش گران، حاکم است.
فلاسفه رئاليست بر اين نظرند که انسان ها صرف نظر از لايه های هويتی متنوعی که از رهگذر حضور در فرهنگ ها و سنت ها و جغرافيای متنوع اخذ می کنند اما در يک هسته حداقلی از ويژگی هايی که مختص آدمی و فارغ او از ديگر موجودات است مشترکند [انسان ها در عين اختلافات مشترکاتی نيز دارند]. اين هسته مشترک تابع قوانين و ضوابط عينی است که علی الاصول امکان کشف و شناخت آنها وجود دارد. همين هسته مشترک اين امکان را فراهم می آورد تا از اصول و ارزش های اخلاقی عام برای همه کنش گران انسانی سخن به ميان آورده شود [به تعبير ديگر هم در حوزه عقل نظری و هم عقل عملی انسان ها يک سری مشترکاتی وجود دارد و در کنار آنها تفاوت هايی نيز در دو هر دو حوزه وجود دارد]. اما از آنجا که در حوزه تعاملات انسانی بخش اعظم فضايی که کنش گران در آن عمل می کنند فضای معنايی برساخته خود آنان است [چون انسان ها موجودات مختارند با پديده های طبيعی که مکانيکی هستند اين فرق را دارند که قوانين را خود می سازند. البته ما در اينجا معتقديم هر چند انسان بر سرنوشت خويش موثر است اما اين تاثير گذاری مستقل نبوده و به اذن الله صورت می گيرد. در نگاه توحيدی همه اينها به اذن الله صورت می گيرد] و روابط و قواعد حاکم بر اين حوزه ناشی از حيث های التفاتی جمعی است.
[وی از اينجا به بعد وارد جنبه دوم علوم انسانی يعنی بعد فن آوری آن می شود] کشف هر قانون مربوط به چگونگی رفتار آدميان در عين حال اين امکان را پديد می آورد که از آن به منظور پيش بينی رفتارهای آتی و نيز کنترل آنها بهره گرفته شود. پيش بينی و کنترل در زمره اهداف تکنولوژی ها هستند و از آنجا که علوم اجتماعی کنش گران را به اين امر توانا می سازند به اين دسته از علوم، نام «تکنولوژی های اجتماعی» نيز اطلاق می شود».
وی می گويد وقتی قانون شناخته شد می توان طبق آن آينده را پيش بينی و دست به کنترل زد. و لذا رفتار يک جامعه يا يک فرد، هم پيش بينی پذير است و هم کنترل پذير. خصيصه پيش بينی و کنترل مربوط به تکنولوژی، و خصيصه شناخت و کشف مربوط به علم است. حال اگر در علوم انسانی وارد حوزه پيش بينی، مهار و کنترل شويم از اينجا به بعد وارد فن آوری و تکنولوژی در مورد انسان ها شده ايم با اين تفاوت که در حوزه مسائل طبيعی تکنولوژی ها سخت و مکانيکی است اما در اينجا تکنولوژی ها نرم است. بر اين اساس قوانينی که در علم بدست آمده تکنولوژی را به دست می آيد و سپس بر اساس آنها توصيه صورت می گيرد.
پس تا اينجا وی دو مطلب را بيان می کند: يکی کشف قوانين پديده ها و ديگری امکان پيش بينی و کنترل آنها. مطلب سوم ايشان اين است که تکنولوژی ها متناسب با نيازهای بشری طراحی می شوند « تکنولوژی ها چنان که پيش از اين اشاره شد به اعتبار آنکه برای رفع نيازهای کنش گران برساخته می شود بايد به ويژگی های آن نياز ها پاسخ دهند [گفتند معيار قوانين علمی کشف واقع است اما معيار تکنولوژی و درستی و نادرستی آن پراگماتيستی و توجه به کارکرد آن است] به عنوان نمونه لباسی که فضانوردان ايستگاه فضايی برای راهپيمايی در فضا استفاده می کنند بايد سلامتی آنها را در آن شرايط خاص تامين کند، استفاده از اين لباس روی زمين می تواند مشکل افزا باشد. لاستيک يخ شکن که برای حرکت در شرايط خاصی ساخته شده کاربرد آن مثلا بر روی يک سطح آسفالته نتايج نامطلوبی به بار می آورد».
وی در ادامه می گويد: «از آنجا که جوامع مختلف به واسطه برخورداری از فرهنگ ها و نظام های ارزشی متفاوت و تجربه های زيستی متنوع و حضور در جغرافيای غير يکسان با هم تفاوت هايی دارند تا آنجا که به تنظيم روابط ميان آنان و اعمال کنترل مناسب بر اين روابط مربوط می شود می توان و بايد از تکنولوژی های بومی (و يا دينی) بسته به موقعيت نظام های ارزشی بهره گرفت. به همين اعتبار سخن گفتن از يک مدل مديريت جوامع اسلامی تحت عنوان دمکراسی اسلامی معنا دار است».[1]

توجه به فرهنگ اصلی و غنی اسلامی
بخشی از نيازهای بشری مشترک اند اما برخی ديگر از عوامل فرهنگی رنگ می پذيرند مثلا جامعه دين دار و معتقد به حجاب، نيازهای خاصی را در زمينه پوشش طلب می کند، اما در مقابل جامعه ای که حجاب را بد و برهنگی را ارزش می داند، پوشش های ديگری را می جويد. و يا در مساله معماری، خانه هايی که ساخته می شود متناسب با فرهنگ و نيازهای آن جامعه شکل می گيرد.
اينکه مقام معظم رهبری می فرمايند بايد تلاش شود به معماری ما لطمه ای وارد نشود از همين باب است. معماری اصيل ما تحت ارزشهای دينی و اسلامی شکل گرفته است و نبايد آن را اروپايی نمود اما متاسفانه الان به اين مساله توجهی نشده و فرهنگ غربی در حال نفوذ بيشتر در شهرهای ما است. يکی از عوامل اين گسترش آن است که برخی، غربيان را انسان های فهميده ای می دانند و معتقدند ما هم بايد مانند آنان عمل کنيم تا مترقی شويم و اگر چنين نکنيم عقب افتاده هستيم. اما آنان توجه ندارند که شياطين اين گونه بر سر آنان کلاه گذاشته و فرهنگ بزک شده خود را نفوذ می دهند. غرب زدگان هميشه فکر می کنند مرغ ديگران غاز است اما مرغ خودشان بی ارزش است. اما چه کسی گفته اينان آدم های فهميده ای هستند و ما بايد مانند آنان رفتار کنيم؟ [علاوه بر اينکه بر فرض آنها فهميده تر از ما باشند باز اگر می خواهيم مانند آنها شويم بايد آنچه عامل ترقی آنها شده را برگزينيم نه آنچه باعث افول و سقوط آنان شده را تقليد کنيم].
از آن سو اگر فرهنگ مترقی اسلامی از سوی ما در مجامع آنان وارد شود فرياد آنان گوش ها را کر می کند، اما به لطف الهی فرهنگ ما کم کم در دنيا جای خود را باز می کند و اين بدان خاطر است که روح و جوهره انقلاب که اسلام است، فرهنگی مترقی، منطقی و الهی است که دارای بردی وسيع است، هر چند موانع فراوانی بر سر راه نشر آن وجود دارد.

نفوذ فرهنگ بيگانه در جوامع اسلامی
نفوذ فرهنگ بيگانه و توسعه تکنولوژی آنان در ميان يک ملت بدان خاطر است که لااقل بخشی از افراد جامعه، آن فرهنگ را می پذيرند و سپس توسط آنها احساس نياز گسترش يافته و آن فرهنگ در ميان سايرين نيز بسط می يابد و وقتی چنين شد آن تکنولوژی نيز توسعه پيدا می کند. برای اينکه کالا و تکنيکی در جامعه شايع شود بايد عموما يا خصوصا يک آمادگی روحی و ذهنی وجود داشته باشد. مرحوم علامه طباطبايی در اين باره ريشه اين مساله می فرمايد: فعل اختياری انسان بر يک سلسله اصول عام اعتباری متوقف است که يکی از آنها اصل حسن و قبح است. نمی شود فردی را پيدا کرد که کاری را بدون آنکه آن را حسن بداند انجام دهد و يا کاری را بدون آنکه بد بداند ترک کند. اصل ديگر، اصل وجوب و حرمت يعنی بايد و نبايد است به اين معنا که تا فعل برای فردی به حد وجوب و بايستنی نرسد آن را انجام نمی دهد و همين گونه است جانب حرمت آن. اين بايدها و نبايدها برخواسته از آن حسن و قبح است و حسن و قبح ها نسبت به افراد متفاوت است. يکی بی حجابی را بد و قبيح می داند و معتقد است نبايد بی حجاب بود و ديگری بی حجابی را خوب می داند و افراد باحجاب را عقب افتاده می داند.
خدای متعال مقام معظم رهبری را حفظ کند که فردی بسيار دانا هستند و تعابير دقيقی در مورد تهاجم فرهنگی و شبيخون فرهنگی مطرح نموده اند. متاسفانه برخی می گفتند اينها يک توهم است و اينگونه توجيه می کردند ما نمی توانيم جلوی کار آنها را بگيريم و لذا بايد خودمان را مقاوم کنيم. اما اين حرف نادرستی است زيرا درست است که بايد خود را در برابر شبهات مقاوم نمود اما نبايد اجازه هم داد ميکروب ها سراسيمه به بدن وارد شوند. هم بايد جلوی ميکروب ها را گرفت و هم بايد بدن را قوی و واکسينه کرد. اولين بدبختی کشورهای جهان سوم،‌ همين مساله وابستگی فرهنگی است. از دوره قاجاريه به اين طرف در کشور ما، حاکمان خودفروخته نسبت به غرب وا داد بودند و همين امر سبب شد تا فرهنگ ما را خراب کنند.
نکته: درست است که تکنولوژی ها در بستر يک فرهنگ ساخته شده اند اما اين فرهنگ در درون آنها تعبيه نشده و ذاتی آنها و گره خورده با متن آنها نيست بلکه عارض بر آنها است و لذا قابل انفکاک است.

خلاصه کلام ناقل ديدگاه
در کلام آقای پايا به صورت خلاصه چهار نکته بيان شده است:
1. دستيابی به شناخت واقع، هدف و رسالت علم است و پيش بينی و کنترل مربوط به تکنولوژی است؛
2. علم بما هو علم متاثر از فرهنگ های مختلف نيست اما تکنولوژی متاثر از فرهنگ های مختلف است؛
3. علوم انسانی از جهت علم بودن با علوم طبيعی تفاوتی ندارد زيرا هدف و رسالت آنها کشف قوانين حاکم بر رفتار انسان ها است؛
4. علوم انسانی دارای بعد تکنولوژيکی هستند يعنی ابزار پيش بينی و کنترل می باشند که ويژگی تکنولوژی است. تجويزها و توصيه هايی که در علوم انسانی می شود (يعنی بايدها و نبايدها) متفرع بر بعد تکنولوژيک علوم می شود و چون تکنولوژی از ارزش های فرهنگی تاثير می پذيرد، علوم انسانی از اين حيث از ارزشهای فرهنگی تاثير پذيرفته و توصيف آنها به دينی و غير دينی معنا دار و معمول است.
در جلسه آينده اين سوال را مورد بررسی قرار می دهيم که آيا هدف علم پيش بينی و کنترل نبوده بلکه اين امر مربوط به تکنولوژی است و هدف علم تنها کشف واقع است؟ در مباحث گذشته بيان شد که اين مطلب طبق ديدگاه فلاسفه علم صحيح نيست بلکه پيش بينی نيز از اهداف و شئون علم است. نقش اول علم تبيين و نقش دوم آن پيش بينی است .



[1] مجله حکمت و فلسفه، شماره 10 و 11، ص 58 - 60.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo