< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظريه تفصيل؛ بررسی ديدگاه های مطرح شده در علم دينی
بررسی ادله اقامه شده بر نظريه تفصيل
بعد از اينکه مسائل مقدماتی نظريه ای که در باب علم دينی قائل به تفصيل بود مورد نقد و ارزيابی قرار گرفت به بررسی ادله ای که بر اين نظريه اقامه شده می پردازيم. طبق اين نظريه، دينی بودن علم بی معنا و ناممکن است اما در مورد تکنولوژی اعم از نرم و سخت، اين مساله معنا پيدا می کند. ادله ای که ايشان بر اين مدعا اقامه کرده اند در مجله حکمت و فلسفه، ‌شماره 10 و 11 و کتاب «علم دينی، ديدگاه ها و تحليل ها» بيان شده است.

دليل اول: تعلق ناپذيری علم
آقای پايا که اين نظريه را بيان کرده در اين باره می گويد: «علم تعلق پذير نيست، زيرا هدف علم، نمودن واقع است نه شرحِ پس زمينه های فکری دانشمندان. علم يا معرفت، ‌عام و کلی است و اگر گزاره های علمی (يا دعاوی معرفتی) صادق باشند، ‌علم نيز همواره صادق است».[1] وی می گويد برقراری يک علقه و رابطه ميان دين و فرهنگ از يک سو و علم از سوی ديگر ممکن نيست، زيرا اولا هدف علم بيان واقع است نه اندوخته های ذهنی دانشمندان و لذا خواه آنان مسلمان باشد يا مسيحی و غير آن دخالتی در حقيقت علم ندارند؛ ثانيا علم، امری عام و کلی است و اگر گزاره ای صادق باشد همواره صادق است.
ارزيابی
درباره اين دليل نکاتی قابل توجه است:
1. اولا: اين تعبير که بگوييم «هدف علم چيست»، تعبيری نادرست است، زيرا هدف و غرض در جايی مطرح می شود که مربوط به موجود صاحب اراده باشد. آنچه در مورد علم مطرح است غايت و فايده است.
ثانيا: در مورد هدف عالم نيز گفته شد، گاه عالم از تلاش های علمی و کشف واقعی که انجام می دهد هدفی معرفتی و گاه هدفی معيشتی دارد. به تعبير ديگر هدف عالم يا معنوی و يا مادی است. آنجا که او هدفی معنوی را مورد نظر دارد ممکن است آن هدف ارزشی و ممکن است ضد ارزشی باشد، مانند اينکه گاه هدف او از کسب علم دستيابی به کمال است و کمال جويی امری مطلوب و مورد تاييد دين است و گاه هدف او فخر فروشی و شهرت طلبی است. همان که در روايات نيز مورد نهی قرار گرفته است کما اينکه فرمود: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِيُبَاهِی بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ يُمَارِی بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ؛ هر كه علم جويد براى اينكه بر علما ببالد يا بر سفها ستيزد يا مردم را متوجه خود كند بايد آتش دوزخ را جاى نشستن خود گيرد».[2] در اينجا هدف او ضد ارزشی است.
در جنبه هدف مادی نيز مساله دو صورت دارد: گاه هدف عالم، رفع نيازهای معقول خود و جامعه است که در اين صورت کاری شايسته و دينی است و گاه هدفش او امری موهوم و نادرست است که در اين صورت غير دينی خواهد بود.
سوال و جواب
اگر به جای کلمه هدف که ايشان در عبارت خود بکار برده، کلمه غايت و فايده قرار داده شود آيا مشکل حل خواهد شد؟ خير، باز مشکل باقی است، زيرا ايشان گفته اند «هدف علم کشف واقع است» در حالی که انکشاف، نه هدف علم است و نه غايت و اثر آن بلکه انکشاف متن و حقيقت علم است.
در تفکيک جوانب علم گفته شد هويت علم امری است که تنها دينی است و قيد غير دينی بر نمی دارد. ماهيت علم نيز نسبت به دينی و غير دينی بودن لابشرط است. از جهت آثار نيز، آثار علم دو گونه است: دسته ای از اين آثار جزء لاينفک علم بوده که همان کمال است و ديگر تغييری نمی کند. دسته ديگر که هم در علم و هم تکنولوژی وجود دارد آثار بالقوه ای است که ممکن است دينی و ممکن است غير دينی باشد. بنابراين اينکه بگوييم ماهيت و هويت علم، تعلق ناپذير است سخن درستی است اما از جهت غايت و فايده جای تعلق باز شده و مساله ارزشی و غير ارزشی مطرح است. مثلا در مورد تکنولوژی اثر لاينفک چاقو برندگی است که برای او کمال است. اما همين چاقو دارای آثار بالعرضی نيز هست که از آن حيث می تواند دينی و غير دينی باشد. با جدا کردن اين جهات روشن می شود که مساله دينی و غير دينی بودن از جهتی در علم و تکنولوژی مطر ح بوده و از جهت ديگر مطرح نيست.
2. دليل دومی که ايشان برای تعلق ناپذيری علم ارائه کرده اين است چون علم دارای کليت و شمول است، گزاره های آن همواره ثابت است.
اين سخن نيز فی الجمله مورد پذيرش است نه بالجمله . گفتيم علم از جهت ماهيت چيزی جز خود آن نيست. در اين مرتبه همه نقيض ها نفی می شود و لذا نه کلی است و نه جزئی، نه موجود است و نه معدوم و نه صفات ديگر. حاجی سبزواری در اين باره می فرمايد:
«و ليست إلا هی من حيث هيه مرتبة نقائض منتفية»[3]
در مورد اينکه در اينجا بايد گفت علم از نظر ماهيت، لابشرط است يا به شرط لا، هر دو قيد درست است، زيرا اگر ذات ماهيت را در نظر بگيريم نسبت به امور بيرونی به شرط لا است يعنی در داخل ذات آن چيزی وارد نمی شود تا جنس و فصل آن قرار گيرد. هر چيزی ماهيتش همان است که هست. اما اگر مراد اين باشد که خارج از ماهيت با او جمع شود و به عنوان عارض و معروض شناخته می شوند، در اين صورت لابشرط است يعنی با همه اينها قابل جمع است « لا بشرط، يجتمع مع الف شرط ».
بنابراين از نظر ماهيت علم، سخن شما را می پذيريم. اما از جهت هويت، برخلاف نظر شما معتقد ايم که هويت آن دينی است زيرا تکوينا و تشريعا به اراده الهی باز می گردد. اصل اوليه علم کمال است اما ممکن است شارع مقدس به جهت ثانويه برخی از علوم را منع کرده باشد مانند کشف زندگی خصوصی ديگران. البته در علم طبيعت شناسی ظاهرا اين فرض متصور نيست زيرا دين نه تنها منعی در اين باره نکرده بلکه توصيه به شناخت عالم طبيعت و قوانين و سنت های الهی حاکم بر آن نموده است.
حاصل آنکه آنجا که سخن از تعلق ناپذيری علم است، مربوط به جنبه بالذات علم يعنی انکشاف از واقع است. از اين جهت، ديندار يا بی دين بودن عالم تاثيری در متن و حقيقت علم ندارد. اما به لحاظ تعلق های ثانوی و امور بالعرض، علم تعلق پذير است.
توجه به جنبه مابالذات و ما بالغير در علم دينی
وی در جايی گفته است کسانی که سخن از علم دينی زده اند علم را بد فهميده اند. اما اين سخن نادرست است زيرا اگر از کسی که طرفدار علم دينی است مانند حضرت آيت الله جوادی سوال شود مراد شما از علم دينی چيست می فرمايد: اولا علم اگر علم يعنی گزاره های صادق باشد، بدون استثناء دينی است، خواه فيزيک باشد يا تفسير. (البته ايشان فرموده اند چون اين امر صنع الهی و کشف اراده تکوينی الهی است دينی خواهد بود، اما گفته شد با توجه به تعريف دين بايد اين امر را به اراده تشريعی الهی نيز وصل کنيم).
ثانيا اگر بخواهيم علم دينی داشته باشيم بايد عالم آن علم نيز دين دار و دارای جهان بينی توحيدی و اخلاق دينی باشد و با رعايت اين ضوابط دست به پژوهش های علمی بزند، مانند اينکه معتقد باشد طبيعت مخلوق خداوند است؛ از ابزار غصبی در آزمايشگاه خود استفاده نکند؛ دستورات عبادی دين را انجام داده و احکام اجتماعی آن را رعايت کند مانند اينکه در حق ديگران اجحاف نکند.
اين ضوابط و شرايط تنها منحصر در عالمان علوم تجربی نيست بلکه برای هر عالمی که به مقوله علم می پردازد حتی اگر فقيه يا مفسر باشد نيز لازم است. تنها در اين صورت است که علم او دينی خواهد بود.
اما در مورد اينکه فايده رعايت اين ضوابط چيست، اگر طرفدار علم دينی پاسخی معقول بدهد ديگر نمی توان در سخن او مناقشه کرد. آيت الله جوادی در جواب می فرمايد علم دينی که ما به دنبال آن هستيم مجموعه ای از مابالذات و مابالعرض است. اگر عالمان يک جامعه علاوه بر اينکه در پی کشف علوم مختلف در همه حوزه ها هستند، مزين به اخلاق نيکو و آنچه بيان شد باشند، اين امر باعث رشد و سعادت جامعه خواهد بود. چنين جامعه ای است که در راستای رشد دينی قرار گرفته است. ايشان نيز مساله بالذات و بالعرض را در بحث ما قبول دارد اما می گويد کاروان و قافله جامعه دينی ما تنها با بالذات ها بارش به منزل نمی رسد بلکه بايد اين امور نيز مورد نظر قرار گيرد. بنابراين اگر نگاهی کلان به مساله داشته و جوانب آن را بسنجيم، دينی بودن علم برای ما روشن می شود.
مشکل اين است که کسانی که اين سخن را می گويند در حقيقت دين را به درستی نشناخته اند. وی در جايی گفته است: برای طرح فرضيه، دين، افسانه و خواب همه مانند هم هستند. اما ايشان دين را در عرض چه چيزهايی قرار داده در حالی که دين در عرض چيزی نيست بلکه حتی بر علم نيز اشراف دارد. اين نگاهی منفی و ضعيف به امثال قرآن و نهج البلاغه است.




[1] علم دینی، دیدگاه ها و تحلیل ها، ص 57، ط: مجمع عالی حکمت اسلامی .
[3] شرح المنظومه، حاجی سبزواری، ج2، ص 329، ط: نشر ناب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo