< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ديدگاه های مطرح شده در علم دين، نظريه تفصيل

بررسی تفاوت سوم ميان علم و تکنولوژی

سخن در بررسی تفاوت های ميان علم و تکنولوژی بود که سه مورد از آن داری اهميت بيشتری بود. آن سه مورد عبارتند بودند از:

1. از جهت هدف، هدف از علوم تجربی شناخت واقعيت و هدف از تکنولوژی رفع نيازهای معيشتی است. گفته شد اين مطلب نه در مورد علم و نه تکنولوژی کليت ندارد. يعنی درست است که بخش عمده تکنولوژی برای رفع نيازهای معيشتی است اما گاه از تکنولوژی به منظور شناخت و کسب معرفت استفاده می شود. همين طور است در مورد علم که گاه از آن برای رفع نيازهای معيشتی استفاده می شود.

2. تفاوت ديگر در مورد مساله شمول و عدم شمول است. علم چون کشف قوانين حاکم بر طبيعت است عموميت داشته و مقيد به ظرف زمان و مکانی که در آنها تکوين يافته نيست، اما تکنولوژی چون ناظر به نيازهای معيشتی است و آنها نيز تحت تاثير عوامل محيطی قرار دارند و لذا وابسته به مکان و زمانی است که در آن شکل گرفته است. مثلا لباسی که برای مناطق سردسير طراحی شده برای مناطق گرمسير مناسب نيست و يا لباسی که برای فضانوردان طراحی شده برای غير آنان مناسب نيست.

درباره اين فرق نيز گفته شد اين مساله نه در حوزه قوانين علمی و نه تکنولوژی کليت ندارد بلکه برخی از علوم خاص است کما اينکه برخی تکنولوژی ها عام بوده و مخصوص منطقه خاصی نيست علاوه بر اينکه اگر شرايط را در نظر نگيريم، خواه در حوزه علم و خواه تکنولوژی، ديگر عموميتی نخواهد بود اما اگر آن شرايط مورد نظر باشد، خواه در علم و خواه تکنولوژی، عموميت خواهند داشت.

3. تفاوت سوم به تاثير عوامل فرهنگی و ارزشی در علم و تکنولوژی بر می گردد. اينان گفتند علم هر چند در مقام فرضيه سازی از عوامل مختلف فرهنگی و ارزشی متاثر می شود اما وقتی در مقام داوری و تبديل به قانون قرار می گيرد، ديگر اين عوامل در آن نقشی ندارد، زيرا ملاک اين مرحله مطابقت با واقع است که ارزشی و غير ارزشی بودن در مورد آن معنا ندارد. اگر در مورد پديده ای رابطه علی و معلولی کشف شود ديگر فرقی نمی کند کاشف آن و استفاده کننده از آن چه کسی باشد. اما تکنولوژی اينگونه نيست زيرا اول تا آخر آن برای رفع نيازهای خاصی شکل گرفته و آن نيازها تحت تاثير عوامل مختلفی قرار دارد. به همين خاطر است که تکنولوژی حامل اهدافی است که سازندگان آن مد نظر دارند و هر جا می رود تنها خودش نمی آيد بلکه آن اهداف و عوامل فرهنگی را نيز به همراه دارد. حاصل آنکه علم به ما هو علم نسبت به ارزش های فرهنگی و دينی لابشرط است اما تکنولوژی اينگونه نيست.

سوال و جواب

مگر نه آن است که تکنولوژی وابسته به علم و برخواسته از آن است پس آيا دو بخش کردن مساله و بيان احکام مختلفی برای آن صحيح است؟

پاسخ: درست است که تکنولوژی برساخته علم است و هر جا تکنولوژی باشد علم نيز هست اما اين وابستگی به معنای يکی بودن و عينيت آنها نيست. به عنوان مثال ايمان، علم نيست بلکه تصديق قلبی است اما ايمان بدون علم هم ممکن نيست و لذا هر جا ايمان هست، ‌علم نيز هست اما هر جا علم باشد دليل بر بودن ايمان نيست. در بحث ما نيز هر چند علم و تکنولوژی به هم مربوط هستند اما دارای دو ماهيت جدا می باشند.

 

ارزيابی

در بررسی اين مساله اگر بخواهيم با يک دقت فيلسوفانه و عميق و يک نگاه کلان به آن بنگريم بايد ببينيم کدام بخش از علم و تکنولوژی، صنع الهی و کدام قسمت صنع انسان است؟ هر مقداری که صنع الهی باشد از نظر ما دينی و ارزشی خواهد بود اما هر جا صنع انسان باشد از آنجا که انسان دارای اختيار و اراده است ممکن است کار او جنبه ارزشی داشته باشد و ممکن است ضد ارزش باشد.

دخالت و نقش آفرينی انسان در علم و تکنولوژی ممکن است درونی و ممکن است بيرونی باشد. از طرف ديگر ممکن است قبل از اين شکل گيری علم و تکنولوژی باشد و ممکن است بعد از آنها باشد و يا هم قبل و هم بعد از آنها نقش داشته باشد.

1. نقش صنع الهی و صنع انسان در پديده علم

در مورد علم ابتدا ببينيم تعريف علم چيست؟ همان طور که قبلا گفته شد و ايشان نيز قبول دارند، علم به معنای انطباق و کشف واقع است. هر گاه ادراکات ذهنی انسان مطابق با واقع باشد و واقع کشف شود آن را علم گويند (واقعيت علم دو وجه و سويه دارد: وجه ای نزد عالم و وجه ای نزد معلوم. وجه ی نزد عالم مطابقت با واقع است و وجه ی نزد معلوم، انکشاف واقع است. اين دو تعبير در حقيقت دو سويه از يک حقيقت هستند). اما آيا در اين مساله اراده و صنع انسان دخالت دارد يا نه؟ پاسخ منفی است. زيرا آنچه انسان می تواند انجام دهد فراهم آوردن مقدمات امر است اما انطباق و انکشاف، صنع خدای متعال است. اگر انطباق نيز کار انسان می بود بايد همه جهل مرکب ها مطابق با واقع می بود. آنچه يک عالم در کشف مجهولات انجام می دهد مشاهده، لمس و استفاده از دستگاه های تجربی است که همه آنها معدات و زمينه ساز هستند تا بستر برای علم آماده شود. بر اين اساس بايد گفت علم بما هو علم، چون صنع الهی است همه اش دينی خواهد بود زيرا هم به اراده تکوينی الهی و هم به اراده تشريعی الهی است. از اينجا معلوم می شود که آنچه گفته شده که ماهيت علم لابشرط است نادرست است بلکه بايد گفت ماهيت آن به شرط شی و آن هم در همه جا دينی است.

نقش انسان در علم مربوط به قبل از علم و بعد از آن در مقام کاربرد است. اين مانند غذا خوردن است که استفاده از غذای حلال يا حرام، سالم يا مضر و مانند آن در اختيار انسان است و عنصر اراده و اختيار در آن دخالت دارد به همين خاطر گاه صبغه الهی و گاه ضد الهی دارد اما وقتی غذا را خورد عملکرد دستگاه گوارش او ديگر از اختيار او خارج است.

هر جا صنع انسان دخالت داشته باشد دينی و غير دينی بودن مطرح است اما هر جا صنع الهی باشد تنها دينی خواهد بود. به تعبير ديگر نقش انسان در علم، درونی نيست بلکه بيرونی است که گاه قبل از علم است مانند انگيزه های که به خاطر آن دست به اکتشاف علمی می زند و گاه بعد از علم و در مرحله کاربرد آن است.

اکنون از صاحب اين ديدگاه سوال می کنيم اينکه می گوييد ارزشها در علم دخالت ندارد آيا مراد شما دخالت در متن علم است يا خارج از آن است؟ اگر مراد دخالت در متن علم است، سخن شما را می پذيريم اما اين گونه نيست که علم، سکولار باشد و در متن آن دينی و غير دينی معنا نداشته باشد بلکه بايد گفت همه جا علم و انکشاف دينی است زيرا صنع الهی است. مانند اينکه کسی آيه ای از قرآن را خوب و درست معنا و تفسير کند، خواه آن فرد مسلمان باشد يا غير مسلمان در دينی و درست بودن آن فرقی نمی کند.

پس معلوم شد که انکشاف علم که صنع الهی است هر کجا باشد دينی و نيکو است. اما آيا هر انکشافی به ما اجازه داده شده است؟ خير؛ برخی از اين انکشاف ها برای عامه افراد ممنوع شده است. البته همان طور که گفته شد اصل انکشاف خوب است اما اجازه دادن به آن مساله ای ديگر است. ملاک آن نيز ﴿وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما﴾[1] است. مثلا در مورد شراب، ساختن شدن شراب و خاصيت مست کنندگی آن فعل انسان نيست بلکه فعل و صنع الله است اما انسان حق ندارد از آن استفاده نادرست ببرد.

بحث علم سحر و کهانت نيز از بحث ما خارج است زيرا اکنون سخن ما در علوم تجربی است. اين ها هر چند علم به معنای آگاهی ناميده می شوند اما علم به معنای علم تجربی نيستند. به تعبير عالمان تجربی، اصطلاحات اينها ساينس (علم تجربی) نيستند اما نالج (آگاهی و شناخت) هستند. اگر در علوم تجربی، علمی پيدا شود که مصداق اثم آن بيشتر از نفع آن باشد در آن صورت از طرف شرع منع شده است اما ما چنين مصداقی در علم تجربی نيافتيم.

 

2. نقش صنع الهی و صنع انسان در پديده تکنولوژی

با همين مقياس که ببينيم کدام بخش از علم صنع الهی است و کدام بخش صنع انسان است، در مورد تکنولوژی نيز وارد بحث می شويم. در اينجا ميان علم و تکنولوژی فرق است زيرا صنع انسان در علم درونی نبود اما در اينجا نقش درونی هم دارد. انشاء الله در جلسه آينده اين بحث بيشتر پيگيری می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo