< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجه پذيرفته شده در توصيف علم دينی

مبنای انسان شناسی و تاثير آن دينی نمودن علوم

در جلسه قبل به اين نتيجه رسيديم که در مورد علوم انسانی از نظر مبنای فلسفی و متافيزيکی (انسان شناسی عقلی و فلسفی که مبنا و شالوده انسان شناسی تجربی است) بايدها و نبايدهايی که در اين علوم مطرح است متاثر از ديدگاهی است که فيلسوفان درباره حقيقت انسان بيان کرده اند. به همين خاطر از اين نظر علوم انسانی می تواند دينی و غير دينی باشد.

نکته ديگر اينکه مبنا و ريشه انسان شناسی جديد، تفکر اومانيستی است که نسبت به مسائل ارزشی و معنوی يا به صورت کلی و به شرط لا منکر است اگر الحادی باشد و يا نسبت به آنها بی تفاوت و لابشرط است اگر سکولاريستی باشد. در حالی که از نظر دين مبين اسلام، انسان دارای فطرت الهی بوده و علاوه بر بعد مادی دارای بعد اخروی و ارزشی است (به شرط شی است). و اتفاقا اين بُعد تا جايی اهميت دارد که دين، اصالت را به آن داده است.

بنابراين چون شالوده و مبنای علوم تجربی انسانی رايج با دين متفاوت است، علومی غير دينی خواهند بود. البته معنای اين حرف آن نيست که پس بايد همه اين علوم را کنار گذاشت بلکه آنچه درست و صحيح است تهذيب و پيرايش اين علوم است. وجه اين امر نيز آن است که در همه مکاتب و انديشه ها جنبه های حق و صحيح يافت می شود و اساسا باطل مطلق وجود ندارد، (بر خلاف جنبه حق که محض آن وجود دارد). هر جا باطلی وجود داشته باشد بالاخره شمه ای از حق را به همراه دارد و لذا در هر دروغی، راست هم پيدا می شود زيرا باطل بی پايه است و بايد حتما به جايی وصل شود. اما بعد از اين وصل، اعوجاجی در آن رخ داده و باطل می شود. در ميان مکاتب، از همه باطل تر، مکتب ماترياليست است اما اين مکتب نيز در اينکه واقعيت را قبول دارد باطل نيست. بنابراين شيوه صحيح و پذيرفته شده در مواجهه با اين علوم آن است که مبانی آنها مورد اصلاح و پيرايش قرار گيرد.

دو منبع شناخت مبادی بنيادی در اسلام

اگر اسلام مانند دين مسيحيت کنونی می بود که درباره انسان و ابعاد وجودی او چيز قابل اعتنايی نداشت، در اين صورت ديگر انتظاری نبود که برای انسان شناسی متافيزيکی غير از عقل به وحی هم رجوع شود، بلکه بايد صرفا يک بحث فلسفی (به معنای روش عقلی) صورت گيرد. اما خوشبختانه دين اسلام اين گونه نيست بلکه درباره ماهيت و چيستی و ابعاد وجودی انسان سخنان زيادی بيان کرده است و لذا دو منبع برای شناخت، وجود دارد: يکی منبع عقل است که متدولوژی فيلسوفان عقل گرا است و ديگری منبع وحی است که امثال ابن سينا و ملاصدرا علاوه بر منبع قبل از آن استفاده می کنند.

وقتی گفته می شود قرآن و حديث به عنوان منبع شناخت انسان به شمار می آيد و معرفت هايی شالوده ای و بنيادی را به دست می دهد، بدان خاطر است که وحی خود مبتنی بر عقل بديهی و برهانی است. يعنی همان عقل فيلسوفانه است که اولا ضرورت وحی را ثابت کرده و ثانيا مصداق بيرونی آن را توسط معجزه مشخص کرده است. بنابراين استناد به قرآن و حديث در عرض روش فلسفی قرار ندارند بلکه خود روشی فلسفی است. با اين سخن پاسخ اين سوال روشن می شود که گفته اند: چرا در مباحث بنيادی از قرآن سخن می گوييد در حالی که بايد بحث فلسفی نماييد؟ اينان توجه ندارند که وقتی قرآن کريم درباره انسان بحث هستی شناسانه می نمايد، خود بحثی فلسفی است همان طور که اگر درباره خصوصيات جسمانی وی سخن بگويد بحثی تجربی خواهد بود.

مراد از بحث و روش فلسفی گاه به معنای عقلانی است. وحی نيز اگر در اينجا سخنی می گويد نورافکنی قوی است که همين کار عقل را به صورت عميق تر انجام می دهد. اين معنا نقطه مقابل تجربی است که از طريق مشاهده و آمار به نتيجه می رسد. اما گاه روش فلسفی به معنای متافيزيکی است که منبع آن دو چيز است عقل و وحی. در اينجا استفاده از وحی نيز فلسفی خواهد بود به اين معنا که ريشه و شالوده را بررسی می کند.

بنابراين، برای انسان شناسی متافيزيکی که شالوده و مبنای انسان شناسی های تجربی می باشد در کنار عقل، وحی نيز به عنوان منبع شناخت وجود دارد. اين جا است که اگر بخواهيم دانشگاه و علوم ما اسلامی شود، قبل از بررسی های تجربی بايد به اصلاح ريشه ها و مبانی آن علم پرداخت. در اينجا نمی توان به صرف اينکه برخی از داده های علمی درست است، برچسب دينی بر آن زد. اين اصلاح نيز حتما بايد از سوی فرد عالمی که دين شناس بوده و مبانی اجتهادی قرآن و روايات را می داند انجام گيرد. با اصلاح اين مبانی ريشه ای، ساير مباحث از اين مبانی شکل می گيرد .

 

نتيجه محورهای نه گانه ای يادشده

تاکنون نُه محور و بحث در اينجا بيان شد است که عبارت بودند از: ماهيت علم، هويت علم، متعلق علم، روش علم، غايت علم، فاعل علم، مبنای معرفت شناسی علم، مبنای جهان شناسی و مبنای انسان شناسی علم. نتيجه اين نُه بحث چنين است : در بحث مربوط به علم دينی در خصوص علوم تجربی (دينی سازی علوم تجربی رايج در دنيای معاصر) هدف دينی کردن ماهيت، هويت، غايت اوليه (کشف حقيقت) يا روش معرفتی اين علوم نيست، زيرا علوم تجربی موجود از جنبه های ياد شده نسبت به وصف دينی يا لا بشرط می باشد (ماهيت علوم) و يا به شرط شی دينی اند (هويت، غايت اوليه و مبانی معرفتی علم). بلکه هدف دينی کردن مبانی معرفت شناختی، جهان شناختی و انسان شناختی و غايات و اهداف ثانويه عالمان علوم تجربی است که در اين ميان مبانی انسان شناختی در خصوص علوم انسانی از اهميت ويژه ای برخوردار است.

همان طور که بيان شد هويت علم امری وجودی است و لذا به اراده تکوينی و تشريعی الهی باز می گردد و الهی و دينی است. روش های معرفتی نيز دينی است زيرا ابزار معرفت را خدای متعال اعطا نموده و خواسته است که در جای صحيح خود استفاده شود ﴿وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون[1] اگر روشی، متناسب با موضوع خود انتخاب شود، از اين نظر نيز دينی خواهد بود.

نکته: درباره علم به معنای شاخه های علمی، بايد دانست که اين مجموعه يک هويت مستقل از گزاره ها ندارد، بلکه امری اعتباری است که به مجموعه افراد آن منحل می شود. در تکوين اين علم، گزاره های صحيح و نادرست نقش دارند، مثلا در علم هيات، هم هيات بطلميوسی را جزء اين علم به شمار می رود و هم هيات نيوتنی، و لذا از اين زاويه نمی توان همه آن را دينی دانست.

 

توجه اسلام به دو حوزه مباحث شالوده ای و مباحث روبنايی

دين اسلام نسبت به انسان هم از جهت مبانی و شالوده ها، سخن گفته است و هم بايدها و نبايدهای رفتاری در حوزه فردی و اجتماعی را مورد توجه قرار داده و دستوراتی را بيان داشته است. اسلام در همه زمينه ها، اعم از مباحث زير بنايی و مباحث رو بنايی سخن گفته و حرف دارد. و چون اين وحی مبتنی بر عقل است نمی توان نسبت به آن بی توجه بود، زيرا اين بی توجهی، با يک واسطه بی توجهی به عقل به شمار می آيد.

ارائه برنامه از سوی اسلام درباره متن علوم انسانی، اين امر را اقتضا می کند که از سويی دست عالم تجربی از نظر متدولوژی باز باشد (زيرا دين روش تجربی برای کسب معرفت را به رسميت شناخته است) و از سوی ديگر از وحی و روايات نيز بهره گرفته شد. عقل همان طور که روش تجربی را در فهم داده های حسی و تجربی صحيح و لازم می داند، استفاده از دستاورد وحيانی را نيز صحيح و لازم می داند.

بنابراين، بکار گيری روش تجربی در علوم انسانی، امری پذيرفته و صحيح است اما به شرط آنکه با داده های دينی يا موافقت داشته باشد و يا لااقل در تعارض نباشد. به همين خاطر است که دانشمند اسلامی، از سويی مانند ساير دانشمندان از روش تجربی بهره می گيرد و از سوی ديگر از داده های وحيانی سيراب می شود. او در نظريه پردازی های خويش با يک چشم به داده های تجربی توجه دارد و با چشم ديگر به داده های وجيانی چشم می دوزد.

حضرت آيت الله مصباح نيز بر اين نکته تاکيد نمودند که برای دينی نمودن علم در مواردی که اصطکاک پيش می آيد، داده های علمی نبايد مخالف و يا متعارض با داده های دينی باشند. البته ايشان اصطکاک دين با علوم انسانی را تنها در حوزه توصيه ها می دانستند اما بر فرمايش ايشان اضافه شد که اصطکاک در جنبه توصيف ها نيز واقع می شود.

نکته ديگر آن است که در مورد داده علمی و داده دينی، لازم است دو طرف قضيه، سبک و سنگين شود. گاه داده علمی مورد اتفاق و اجماع دانشمندان است و گاه مورد اختلاف است. از طرف دين نيز آنچه از منابع وحيانی استفاده می شود گاه نص است و گاه ظهور است. در ظهورات نيز گاه توافق نظر علمای شاخص وجود دارد و گاه چنين نيست. و لذا برای اينکه بخواهيم در مورد داده های علوم انسانی حکم کنيم بايد مساله را سنجش نماييم.

نکته ای در مورد امام راحل

امام راحل، انسان عجيب و جامعی بودند و خدمات فراوانی نمودند. ايشان در عرفان عملی و نظری در حد درجه اول بودند به گونه ای که در سن بيست و چند سالگی کتاب «مصباح الهدايه» را می نويسند و با قله های عرفان هم آوردی می کنند. در فلسفه و کلام، خود مدرسی توانمند بوده که اسفار و شرح منظومه را درس داده اند. از جنبه ديگر ايشان دارای حدسی قوی بودند. حضرت آيت الله سبحانی يکی از ويژگی های شاخص امام را حدس قوی ايشان می دانستند. منظور از حدس، امر عادی نيست بلکه حدس منطقی است که گونه ای از الهام شمرده شده است. برخی به امام گفتند: در آن زمان برخی قاضی ها ريششان را می تراشند پس عادل نيستند. امام می فرمود: آيا احتمال نمی دهيد که اينان مقلد کسی باشند که تراشيدن ريش را حرام نمی داند؟ و لذا نمی توان گفت اين افراد فاسق اند.

نتيجه اين شد که منبع وحيانی در علوم انسانی در دو جا کاربرد دارد: در مسائل زير بنايی و مسائل رو بنايی. به تعبير ديگر علوم انسانی هم مسبوق به وجی است و هم ملحوق به وحی است.

بحث آينده، بررسی ديدگاه ها

در جلسه آينده انشاء الله به بررسی ديدگاه هايی که در زمينه علم دينی بيان شده می پردازيم. در اين باره ديدگاه های مختلفی بيان شده است. برخی مانند آقای سروش و ملکيان به صورت کلی علم دينی را منکر شده اند. و برخی ديگر کليت آن را رد نکرده اما موافق مشروط هستند. نظريه ديگر را آقای زيبا کلام مطرح کرده که علم دينی را با هزينه زيادی پذيرفته است و آن تن دادن به نسبت معرفتی است. اما بقيه ديدگاه ها اکثرا تهذيبی است که به گونه های مختلفی بيان شده است از قبيل ديدگاه دکتر گلشنی، آقای نصر، نقيب العطاس و سايرين. ديدگاه ديگری نيز هست که شرط سنگينی می گذارد و آن اين است که برای دينی نمودن علم، مستقيم يا غير مستقيم بايد به منبع وحيانی وصل شد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo