< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/06/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خلاصه مباحث سال گذشته در مورد علم دينی

موضوع بحث بررسی مبادی علم دينی است. در ابتدا اشاره مختصری به آنچه در سال گذشته در اين باره شد می اندازيم و سپس مباحث جديد را پی می گيريم.

 

خلاصه مباحث مطرح شده در سال گذشته

آنچه در سال گذشته درباره علم دينی بيان شد در سه محور کلی خلاصه می شود: پيشينه و طرح مساله علم دينی ، چيستی علم و چيستی دين.

الف) پيشينه مساله علم دينی

1. ابتدا به اين بحث پرداخته شده که بحث علم دينی چه پيشينه ای در جهان مسيحيت و نيز جهان اسلام دارد. در جهان اسلام نيز مستنداتی برای طرح اين بحث در شبه قاره هند، عربستان، مالزی و کشورهای مختلف بيان شد و نهايتا در ايران، بعد از انقلاب اسلامی، با طرح مساله اسلامی کردن دانشگاهها و علوم اسلامی، اين مساله مطرح شد و مراکز مختلفی وارد اين بحث شدند.

2. مساله ديگر انگيزه طرح اين مساله است. در اينجا سه مطلب را می توان به عنوان انگيزه در طرح اين مساله دخيل دانست:

الف) اصلاح نارسايی ها و نادرستی های مبانی فکری و فلسفی علوم جديد است. برخی از بزرگان مانند حضرت آيت الله جوادی و آيت الله مصباح تصريح نموده اند که علوم کنونی از نظر مبانی فکری کاستی و نادرستی دارد و علم دينی درصدد برداشتن اين معايب است. به عنوان نمونه انسان شناسی که زير بنای علوم جديد را تشکيل می دهد بر آموزه های معيوبی مانند اومانيست استوار است.

ب) چاره انديشی برای حل تعارض هايی که بين علم و دين در عصر جديد پيدا شده است. عده ای برای حل اين مساله بر آمده و همين امر باعث بوجود آمدن علم دينی شد.

ج) اصلاح پيامدهای سوء تمدن علمی جديد؛ تکنولوژی غربی و ابزار آلات جديد در کنار منافعی که برای بشر به همراه داشت، مشکلات و پيامدهای ناگواری را نيز برای بشر خصوصا زندگی دينی و فرهنگی آن ببار آورد. و اين مساله بخصوص برای کسانی که برای فرهنگ اهميت قائل بودند و نيز طرفداران دين، قابل قبول نبود. لذا اين مساله مطرح شد که در علم چه بايد کرد که به اين پيامدهای سوء دچار نشد. برای حل اين مشکل دو چاره انديشيده شد: يکی برخورد روبنايی و درمانی و ديگری برخورد پيشگيرانه است .

3. نکته سوم رويکردهای مختلفی است که در مواجه با تمدن علمی و صنعتی جديد در جهان مسيحيت و جهان اسلام پديد آمد . به صورت کلی سه رويکرد و مواجه با پديده مدرنيته اعم از جنبه نرم افزاری و سخت افزاری آن روی داد:

الف) رويکرد افراطی يا همان غرب زدگی؛ عده ای مقوله مدرنيته را به صورت کامل و دربست پذيرفته و اين رويکرد را برگزيدند.

ب) رويکرد تفريطی يا غرب ستيزی؛

ج) رويکرد اعتدالی که تفسيری انتقادی و گزينشی نسبت به پديده مدرنيته داشت. در اين رويکرد نه صد درصد مدرنيته پذيرفته می شود و نه صد درصد رد می شود بلکه مورد گزينش قرار می گيرد. امثال سيد جمال الدين اسدآبادی، علامه طباطبايی، امام خمينی (ره)، شهيد مطهری و مقام معظم رهبری همين ديدگاه را برگزيده اند و نگاه صحيح و درست به تکنولوژی غرب نيز همين ديدگاه است.

تا اينجا مباحث جزوه اولی است که در سال گذشته در اختيار دوستان قرار گرفت .

ب) بررسی ماهيت و چيستی علم

از آنجا که عنوان «علم دينی» مفهومی مرکب از دو واژه «علم» و «دين» است، برای شروع به اين بحث ابتدا بايد چيستی علم و نيز چيستی دين روشن شود. بر اين اساس به صورت مفصل به بحث علم شناسی پرداخته و مباحثی از اين قرار بيان شد.

1. در مورد چيستی علم و تعريف آن گفته شد علم در اصطلاح دو کاربرد کلی دارد: علم به معنای صفت نفس و علم به معنای صناعت علمی که به مجموعه ای از گزاره ها که حور محور و موضوع واحدی جمع شده اطلاق می شود. در مورد قسمت اول، مساله مهمی در مباحث معرفتی بنام کاشفيت مطرح شده است. اينکه آيا برای گزاره های علمی دارای شأن کاشفيت از واقع هستند يا نه؟ تمام علمای اسلامی بر مبنای رئاليسم معتقدند علم، شان کاشفيت و مطابقت با واقع را دارد.

سپس اين بحث مطرح شد که ملاک و معيار کاشفيت و مطابق با واقع بودن علم چيست؟ در اين باره چند ديدگاه بيان شد که ديدگاه رايج و مشهور، مطابقت با نفس الامر را ملاک مطابقت با واقع می داند. سپس در همين جا نقل هايی مختلفی در تفسير نفس الامر بيان شده که مورد بررسی قرار گرفت. همچنين بر اين ديدگاه از سوی طرفداران فرهنگستان علوم اسلامی شبهاتی مطرح شد که مورد نقد و ارزيابی قرار گرفت.

ديدگاه ديگر در ملاک کاشفيت علم انسجام گرايی است که هماهنگی درونی يک نظريه با ساير معرفت ها را ملاک حقيقت داشتن يک نظريه می داند. پراگماتيسم يا اصالت فايده ديدگاه ديگری در اين باره است. آنان ملاک صدق قضايا را اين می دانند که آن گزاره در عمل فايده بخش باشد.

کاربرد دوم علم به معنای مجموعه ای از صناعات مختلف است که حول محور واحدی گرد آمده اند. سوالی که در اينجا مطرح شد اين بود که ضابطه مرزبندی علوم چيست؟ آيا موضوع علم است يا روش علم و يا غايت و هدف علم؟ سه ديدگاه کلی در اين باره مطرح است. مشهور علمای اسلامی موضوع علم را ملاک مرزبندی علوم می دانند.

2. بحث اينکه تقسيم علوم به علوم توصيفی و علوم توجيهی است.

3. بحث ديگر در اين باره اين بود که رسالت و هدف علوم است . در اين باره ابتدا رسالت علوم طبيعی بيان شد که دو مطلب به صورت برجسته در آن وجود دارد: يکی رسالت تبيين و ديگری پيش بينی است. تبيين به معنای بيان علل و چرايی بوجود آمده يکی پديده است و پيش بينی، به معنای شناسايی رخدادهايی است که با توجه به علل کشف شده برای پديده بوجود می آيد.

4. مساله ديگر نقش قانون عليت در علوم طبيعی است . در اين باره گفته شد که عليت جايگاه مهم و اساسی در دو مقوله تبيين و پيش بينی دارد به گونه ای که بدون آن اساسا اين او امر ممکن نخواهد بود. در اينجا اين سوال مهم مطرح شد که اصل عليت در علوم طبيعی از چه راهی کشف و اثبات می شود؟ تجربه و آزمون در اين باره نارسا است زيرا نهايت چيزی که بدست ما می دهد تعاقب و تقارن دو پديده است و اين غير از رابطه علی و معلولی است. عقل نيز در اينجا نمی تواند راه گشا باشد ، پس نهايت بايد دست به دامان وحی شد و از آن کمک گرفت. همان طور که در آنجا ثابت شد اگر در اين مساله قرآن و روايات را کنار بگزاريم دست ما از رسيدن به علل علوم طبيعی کوتاه خواهد شد.

5. در فلسفه علم در مورد علوم تجربی دو مبنا وجود دارد: يکی مبنای اثبات گرايی و ديگری ابطال گرايی است. اثبات گرايی آن است که برای رسيدن به يک نظريه علمی، ابتدا فرضيه مورد نظر مورد آزمون و تجربه قرار می گيرد و در صورتی که شواهد حسی و تجربی کافی در مورد آن بدست آمد، آن فرضيه تبديل به نظريه علمی خواهد شد. در ديدگاه ديگر که از سوی کارل پوپر مطرح شده شواهد حسی نمی توانند نقش مثبتی در اثبات فرضيه داشته باشند بلکه بايد با از جنبه ابطال پذيری وارد اين ميدان شد و به جای جستجو برای ادله مثبت بايد به دنبال موارد نقض کشت . در صورتی که در اين ميان حتی يک شاهد خلاف پيدا شود، آن فرضيه از اعتبار خواهد افتاد اما اگر فرضيه ای قدرت تبيين داشته باشد و به رغم تلاش در اين باره نتوانستيم آن فرضيه را نقد کنيم در اين صورت نظريه ای معتبر و علمی خواهد بود.

در نقد و بررسی اين دو ديدگاه گفته شد ديدگاه صحيح جمع بين اين دو مبنا در اثبات نظريات علمی است يعنی هم بايد نگاه اثباتی داشت و هم نگاه ابطالی. بر خلاف نظريه ابطال گرايان، شواهد حسی هر چند يقين منطقی به دست نمی دهند اما اطمينان آور هستند. حال اگر ناقضی نيز برای آن نظريه پيدا نشود، درجه اطمينان آن نظريه را بالاتر خواهد برد. نکته ديگر اينکه هر گاه نظريه ای در دهها مورد نتيجه بخش بود، بايد نسبت به موارد نقضی که پيدا می شود با جنبه احتياط برخورد کرد. و بر خلاف نظر ابطال گراها به صرف پيدا شدن يک مورد نقض دست از آن نظريه بر نداشت زيرا ممکن است در بررسی های بيشتر معلوم شود که آن ناقض درست نبوده است.

6. بحث بعدی در اين باره بررسی علوم انسانی بود. درباره اين سوال مطرح شد که اساسا ماهيت و حقيقت علوم انسانی چيست؟ چند نظريه در اين باره بيان شده است:

الف) برخی معتقد بودند علوم انسانی تجربه پذير نبوده و اساسا از زمره علوم تجربی خارج اند. ادله اين گروه - که آقای سروش از زمره آنان است - مورد نقد و ارزيابی قرار گرفت.

ب) پوزيتويست ها و کسانی که قائل به اصالت تجربه افراطی بودند معتقد شدند علوم انسانی تجربه پذير بوده و دقيقا همان الگوی علوم طبيعی را دارد. اين ديدگاه نيز رد شد و گفته شد روش هر علمی متناسب با موضوع آن علم است و چون علوم انسانی در کنار مشترکاتی که با علوم تجربی دارند، ويژگی ها و امتيازاتی نيز دارند لذا نمی توان با آن، همان معامله علوم طبيعی را نمود.

ج) ديدگاه سوم معتقد است برای بررسی در علوم انسانی بايد از روش تفهمی استفاده کرد.

 

ج) بررسی چيستی دين و قلمرو آن

بحث ديگری که در علم دينی بايد مورد توجه قرار می گرفت، بررسی حقيقت و چيستی دين به عنوان يکی از ارکان بحث علم دينی است. در اين باره برای دين چهار تعريف بيان شده است: اعم، عام، خاص و اخص. در مورد قلمرو دين نيز سه ديدگاه مطرح شد: برخی معتقد بودند قلمرو دين را تنها می توان از طريق عقل شناخت. برخی در مقابل شناخت آن را تنها از طريق نقل ممکن می دانند و ديدگاه سوم به تعاضد عقل و نقل برای کشف قلمرو دين معتقد است.

:: بعد از بيان مباحثی که در سال گذشته بيان شد اکنون به بررسی ديدگاه ها در مورد علم دينی می پردازيم .

 

بررسی مساله امامت در چهارشنبه ها

موضوعی ديگری که امسال در چهارشنبه ها مورد بحث قرار می گيرد مساله امامت است . اين مساله از مسائلی است که از جنبه های مختلفی دارای اهميت است.

1. از نظر قرآن، امامت خيلی مهم دانسته شده است تا جائی که خطاب به پيامبر اکرم (ص) می فرمايد: ﴿يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه‌﴾[1] اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً(به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده‌اى! .

2. از نظر روايات نبوی، آن حضرت فرمود: «مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة»[2]

3. از نظر روايات اهل بيت (ع) فرمودند: « وَ لَمْ يُنَادَ بِشَی‌ءٍ كَمَا نُودِی بِالْوَلَايَة»[3]

4. از نظر فضای بيرونی و مبتلا به، شاخص تشيع و عقيده ای که شيعه را از غير شيعه جا می کند بحث امامت است.

5. از نظر نظام سياسی نيز، نظام ولايت فقيه مبتنی بر همين اصل امامت است. برکاتی که امروز در جمهوری اسلامی بوجود آمده، همه از برکات ولايت فقيه است و اگر امامت نباشد ولايت فقيه نيز معنا نخواهد داشت.

در اين باره بر اساس کتاب شريف «المراجعات» اثر علامه شرف الدين، مساله امامت را پی می گيريم. اين کتاب در اين زمينه بسيار کتاب خوبی است. چقدر از اهل سنتی که به برکت اين کتاب مستبصر شده و راه درست را يافته اند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo