< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/02/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعريف و قلمرو دين
تعريف دين به محتوای کتاب و سنت و نقد آن
بحثی که در چند جلسه قبل بيان شد درباره اين بود که برخی در تعريف دين گفته بودند: دين عبارت است از آنچه در وحی الهی آمده و يا به تعبير ديگر محتوای کتاب و سنت، ‌دين است. در نقد اين نظريه دو نکته بيان شد :
1. اول اينکه در اين تعريف عقل به عنوان منبعی برای شناخت دين و دستورات آن ملاحظه نشده است در حالی که اگر برای عقل اين جايگاه وجود نداشته باشد، لازمه آن اثبات نشدن اصل کتاب و سنت است. اين مانند استدلالی است که مرحوم خواجه در نقد حسن و قبل شرعی آورده و فرموده اند: « و لانتفائهما مطلقا لو ثبتا شرعا».[1]
2. ديگر اينکه با بررسی معنای لغوی دين و نيز کاربردهای آن در قرآن کريم بعلاوه آنچه مشهور ميان عالمان اسلامی است به اين نتيجه رسيديم که دين در اصطلاح آنان به مجموعه ای از بايدها و نبايدهای تشريعی اطلاق می شود که سه قلمرو دارد: اعتقادات، اخلاقيات و رفتار ها و احکام عملی. اين متن دين است که بخش عمده ای از محتوای کتاب و سنت، به آن اختصاص دارد. اما در بخشی ديگری از آنها مطالبی بيان شده که جز اين محورها نبوده اما در ارتباط با آنها است. اينها را دينی و يا مرتبط با دين می نامند. اين آموزه ها سه نقش را در حوزه دين ايفا می کنند: نقش معرفت افزايی، مشوق و ايجاد داعی، هشدار و بازدارندگی.
نقدی ديگر بر اين تعريف
حضرت آيت الله مصباح در کتاب «رابطه علم و دين»، بعد از نقل اين نظريه، نقدی بر آن بيان می فرمايد که از جهت نتيجه با نقدی که بيان شد يکسان است اما شيوه نقد آن متفاوت است. ايشان می فرمايد: «از آنجا که هدف اصلی دين و ملاک حقيقی نياز به دين آن است که راه رسيدن به سعادت را به انسان ها نشان دهد، می توان گفت بخش اصلی و محوری دين همانا تعاليمی است که به نوعی با سعادت ابدی و کمال نهايی او گره می خورد. ساير معارف و مطالبی که در منابع اصيل اسلامی (کتاب و سنت) بيان شده است يا مقدمه هايی است برای رسيدن به اين هدف اصلی و يا به ديگر نقش ها و مسئوليت های اوليای دين عرضه می شوند».[2] طبق نظر ايشان محتوای کتاب و سنت دو بخش می شود: بخش اصلی و محوری که تعاليمی است که سعادت و رستگاری انسان را بيان می کند و بخش غير اصلی که مرتبط با اينها است.
ارزيابی
اينکه ايشان فرمودند هدف اصلی دين اين است که انسان را به کمال و سعادت نهايی برساند سخنی درست و قابل دفاع است اما از کجا اين مساله را می توان تشخيص داد؟ آيا عقل می تواند به تنهايی سعادتمندی خود را تميز داده و آن را دسته بندی کند؟ اگر عقل به اين مقدار می توانست بفهمد در اين صورت ديگر نيازی به وحی نمی بود و لااقل بايد گفت وحی جنبه ارشادی پيدا می کرد. بنابراين کبرای استدلال ايشان درست است اما صغرای آن قابل اثبات نيست. وقتی عقل محدود است خود عقل می گويد بايد دست خود را در دست وحی قرار داد.
نکته ديگر اينکه تمام آنچه در قرآن کريم بيان شده در مسير سعادتمندی بشر است و امری خارج از آن نيست همان طور که خود قرآن می فرمايد: ﴿لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزيلٌ مِنْ حَكيمٍ حَميد﴾[3] از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمى‌آيد؛ وحى [نامه‌]اى است از حكيمى ستوده. حکمت انزال قرآن کريم هدايت بشر بوده است و لذا هر آنچه در آن بيان شده اعم از مطالب اعتقادی، اخلاقی و رفتاری و اعم از مثال ها و يا آموزه های تاريخی، جنبه هدايت گری را به همراه دارد ﴿ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين[4]
از آنچه گفته شد بدست آمد که در ميان تعاريف چهارگانه که برای دين بيان شد، تعريف چهارم صحيح است و آن تعريف نيز بر اساس بحث ناسخ و منسوخ و تحريف، منحصر در اسلام آنهم با تبيين عترت (ع) است. البته فی الجمله در ميان ساير اديان آموزه های درست و هماهنگ با اسلام وجود دارد زيرا ميان اديان تباين کلی نيست مثلا در فلسفه ماترياليست نيز برخی آموزه های صحيح و درست وجود دارد. اما قرآن کريم نسبت به آنها مهيمن و کنترل کننده است کما اينکه اهل بيت (ع) نسبت به سايرين مهيمن بوده و بايد آنچه آنان بيان می کنند به ايشان عرضه کرد.

نکته :
نيت افراد و خصوصيات عملی آنها غير از روشی است که آن برگزيده اند و بايد در ميان اين دو تفکيک گذاشت. لذا چه بسا فردی متدين و اهل ذکر و نماز شب باشد اما روشی که انتخاب کرده او را به انحراف کشانده و به دين آسيب می زند؛ اين اثر وضعی قضيه است. امام صادق (ع) درباره معتزله که می خواستند عدل الهی را ثابت کنند اما راه نادرستی بر گزيده بودند می فرمايند: « مَسَاكِينُ الْقَدَرِيَّةِ أَرَادُوا أَنْ يَصِفُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَدْلِهِ فَأَخْرَجُوهُ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ سُلْطَانِه‌».[5] لذا نيت و روش دو مقوله است که بايد جدا ديده شود، چه بسا نيت فردی خوب باشد اما روش و رويه ای که برگزيده او را به خطا ببرد.

قلمرو شناسی دين
بحث مقدماتی ديگری که در علم دينی بايد مورد بحث قرار گيرد، شناخت قلمرو دين است. اينکه کارکرد دين تا کجاست؟ آيا دين همه عرصه های زندگی انسان اعم از فردی، اجتماعی، سياسی، فرهنگی و غيره را در بر می گيرد و يا به عرصه های خاصی از زندگی بشر اختصاص دارد؟ برای بررسی اين مطلب ابتدا چند نکته مقدماتی بيان می شود:
1. سخن ما در اينجا بررسی خصوص دين اسلام نيست بلکه فراتر وارد شده و به قلمرو اصل دين در زندگی بشر می پردازيم. در اين باره از دو زاويه می توان وارد اين بحث شد: مفهوم شناسی دين و مصداق شناسی آن. کشف قلمرو دين از راه مفهوم شناسی آن، به اين معنا است که ببينيم تلقی ما از دين چيست و چه مفهومی از آن داريم. مثلا مطابق نظر روانشناسان، دين عبارت است از رابطه ای ميان روان و يک حقيقت متعالی. ويليام جيمز در کتاب دين و روان در اين باره می گويد: «دين عبارت است از تاثرات و احساسات و رويدادهايی که برای هر انسانی در عالم تنهايی و دور از همه بستگی ها روی می دهد به گونه ای که انسان از اين مجموعه در می يابد که بين او و چيزی که آن را امر خدايی می داند رابطه ای برقرار است».[6] در اين نگاه ديگر دين ارتباطی با مسائل سياسی و اجتماعی انسان نخواهد داشت و حتی در گوهر دين، سخنی از اعتقادات نيست بلکه همه اينها پوسته دين به شمار می آيند. روشن است که در اين نگاه، سکولاريسم از لوازم لاينفک آن است.
روش دوم مصداق شناسی دين است به اين معنا که به جای اينکه از راه تعريف، قلمرو دين را تشخيص دهيم به سراغ مصداق اديان رفته و ببينيم هر دينی در چه حوزه هايی وارد شده و در چه قلمروهايی حضور داشته است. قطعا دين های موجود نگاهشان به انسان و جهان متفاوت است هر چند فی الجمله هر کدام از اديان به يک باور قدسی معتقد بوده و به مجموعه ای از مناسک پايبند هستند اما نوع آنها بسيار متقاوت است. در اين بحث می خواهيم به مصداق شناسی دين اسلام پرداخته و ببينيم چه حوزه هايی از زندگی بشر را در بر گرفته است.
2. برای بررسی قلمرو دين از دو روش برون دينی و درون دينی استفاده می شود . برخی مانند آقای سروش گفته اند برای شناخت قلمرو دين بايد از بيرون وحی آن را بررسی نمود. اما بعضی از اساتيد مانند آيت الله سبحانی می فرمايند بايد قلمرو دين را از خود دين پرسيد. البته نگاه سومی نيز وجود دارد که جمع ميان اين دو رای است به اين معنا که برای پيدا کردن قلمرو دين در گام اول نگاهمان برون دينی و در گام دوم درون دينی است.


[2] رابطه علم و دین، آیت الله مصباح، ص 100 و 105، ط: انتشارات موسسه امام خمینی (ره).
[6] دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه مهدی قائنی، ص 6.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo