< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعريف اصطلاحی دين
موضوع سخن بررسی تعريف و چيستی دين بود. گفته شد می توان تعريف های دين را در چهار دسته تقسيم نمود: تعريف اعم، تعريف عام، تعريف خاص و تعريف اخص. اکنون به بررسی اول دسته اين تعاريف می پردازيم .

تعريف اعم دين
در بين کسانی که اين تعريف را برای دين بيان کرده اند، مرحوم علامه طباطبايی پيشتاز است. ايشان در آثار مختلف شان از جمله «شيعه در اسلام»، «قرآن در اسلام» و «تفسير الميزان» اين تعريف را بيان نموده اند. در الميزان می فرمايد:
«إن الدين هو الطريقة المسلوكة التی يقصد بها الوصول إلى السعادة الحقيقية و السعادة الحقيقية»[1] به طور كلى دين عبارت است از طريقه‌اى كه پيمودنش آدمى را به سعادت حقيقى و واقعيش برساند.
در جای ديگر می فرمايد: « الدين سنة عملية مبنية على الاعتقاد فی أمر الكون و الإنسان بما أنه جزء من أجزائه، »[2]. دين يک روش علمی است که بر اعتقاد انسان و نوع نگرش او به جهان و انسان مبتنی است. به تعبير ديگر دين عبارت است از نوعی ايدئولوژی که بر جهان بينی مبتنی می باشد.
و نيز می فرمايد: « ليس الدين إلا سنة الحياة و السبيل التی يجب على الإنسان أن يسلكها حتى يسعد فی حياته فلا غاية للإنسان يتبعها إلا السعادة»[3] دين چيزى به غير از طريقه زندگی، و راه و روشى كه بر انسان واجب است آن را پيشه كند تا سعادتمند شود نيست. پس هيچ انسانى هيچ هدف و غايتى ندارد مگر سعادت، هم چنان كه تمامى انواع مخلوقات به سوى سعادت خود، و آن هدفى كه ايده‌آل آنهاست هدايت فطرى شده‌اند.
مرحوم علامه در مقدمه کتاب شيعه در اسلام و نيز کتاب قرآن در اسلام، ص 24 - 25 نيز اين تعريف اعم را برای دين بيان فرموده اند. تعريفی که ايشان نموده اند دو ويژگی دارد:
اول اينکه تعريف ايشان از ريشه لغوی دين که به معنای طاعت، عادت و جزا است بهره گرفته است. ثانيا ايشان اين تعريف را بر اساس يک نگاه انسان شناختی به دين سامان داده اند. وجه آن نيز اين است که اساسا دين امری است که برای آدميان وضع شده است. اين انسان شناسی نيز که مرحوم علامه بيان می فرمايد دو وجه دارد: يکی بعد روانشناختی يا حيات درونی، و ديگری بعد رفتاری يا حيات بيرونی انسان.
اما درباره اين تعريف چند نکته بيان می شود :
1. مرحوم علامه می فرمايد: انسان موجودی طالب سعادت و کامروايی است. حال اگر سوال شود اگر چنين است پس چرا برخی از انسان ها دست به خود کشی می زنند و يا برخی، لذائذ مادی را در زندگی خويش ترک می کنند؟ آيا می توان گفت اينان نيز طالب سعادت خويش هستند؟ مرحوم علامه می فرمايد اگر دقت کنيد می بينيد که اينان نيز چون سعادت خود را در اين امور ديده اند به سراغ آنها رفته اند. برخی به جای رسيده اند که خوشبختی خود را در خود کشی می بينند . و يا برخی رياضت های مشکل را عامل سعادت خود می دانند. بنابراين، انسان به جهت ساختمان وجودی خود سعادت خواه است. البته اين امر اختصاصی به انسان نداشته و ساير موجودات نيز به حسب حيات طبيعی خويش به دنبال کمال و سعادت خويش اند.
2. نکته ديگر اينکه انسان علاوه بر جنبه سعادت خواهی، موجودی مريد و انتخاب گر است. او برای نيل به آنچه سعادت خود می داند دست به انتخاب می زند و به همين خاطر است که به هر کاری دست نمی زند و يا هر زمان و مکانی آن کار را انجام نمی دهد، بلکه افعال او محدود به حدود زمانی، مکانی و مقداری است.
مرحوم علامه می فرمايد اين همان معنای طرح و برنامه داشتن انسان در زندگی است. انسان اگر موجودی بی برنامه می بود ديگر چنين حساب و کتابی در کار او نبود و حدی را نگاه نمی داشت. بنابراين اين امر گويای وجود طرح و نظم در زندگی انسان است.
3. انسان از نظر روانشناختی موجودی علمی است، يعنی بر اساس عنصر دانش و آگاهی عمل می کند. کارهايی که انسان انجام می دهد برخواسته از چارچوب های کلی معرفتی است که در ذهن دارد و آن شناخت نوع عمل و انتخاب او را معين می کند.
بنابراين انسان موجودی غايت خواه، روش گرا و علمی است که از روی اراده و انتخاب و بر اساس آگاهی دست به گزينش می زند.
اما آن چارچوب ها چگونه شکل گرفته است؟ بازگشت آنها به شناخت او از جهان و انسان و يا به تعبير ديگر جهان بينی او بر می گردد. اين مساله همان ارتباط بين عقل عملی يعنی بايد ها و نبايد ها با عقل عملی يعنی هست و نيست ها است که مباحث مفصلی درباره آن مطرح شده است.

تقسيم سه گانه انسان توسط مرحوم علامه
آنچه تا اينجا گفته شد در مورد نظام روانشناختی انسان بود و بدست آمد که هر آنچه از انسان سر می زند برخواسته از شناخت و معرفت و جهان بينی او می باشد. اما از نظر عالم عينی و رفتاری انسان نيز، مساله همين گونه است. مرحوم علامه از اين زاويه انسان ها را به سه دسته تقسيم نموده اند:
1. دسته ای از انسان ها هيچ اعتقادی به عالم ماوراء طبيعت و غيب نداشته و هستی را همين ماده و ماديات می دانند. آنان معتقدند زندگی انسان از تولد آغاز شده و با مرگ به پايان نهايی خود می رسد. ﴿ وَ قالُوا ما هِی إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْر [4]. کسانی که اين باور و اعتقاد را دارند، سعادت و کامروايی را تنها در همين لذات دنيوی می بينند. در نگاه اينان سعادت يعنی برخورداری بيشتر از لذائذ مادی. يعنی هر چه انسان بتواند از امور مادی بيشتر لذت ببرد او کامرواتر و سعادت مندتر خواهد بود. اين دسته اگر چشم پوشی هايی نيز از بعضی لذائذ می کنند به خاطر دست يابی به لذت بيشتر است.
2. دسته ديگر از انسان ها کسانی هستند که علاوه بر عالم ماده، برای آن آفريدگار و مبدأی قايل هستند اما به معاد اعتقادی ندارند . اينان معتقدند عالم طبيعت از طرف خداوند به بشر اعطا شده و در صورتی که بتوان رضايت الهی را جلب کرد، وی نيز نعمت هايش را بر ما افزون می کند و در مقابل اگر کاری شود که او به خشم و غضب آيد، زندگی دنيوی ما هم دچار مشکل خواهد شد. اينان علاوه بر خواست دل، شاخص ديگری نيز دارند که خواست خداوند است. لذا بر اساس همين شناخت و باور، راه و رسم زندگی را متناسب با آن تنظيم می کنند.
ما نيز به تاثير اعمال و رفتار انسان ها در زندگی دنيوی آنها معتقد هستيم و کارهای نيک و کسب رضايت الهی را عامل افزايش ‌نعمت های مادی و در مقابل معصيت و فساد را عامل سلب نعمت و نزول بلا و رنج می دانيم، به اين معنا که معتقديم، منهای بحث معاد و قيامت، چنين نگرشی به جهان، در رفتار انسان اثر دارد. قرآن کريم می فرمايد: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‌ لَشَديد﴾[5].
شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بيرون کند

عادت و طبع ثانی
عادت غير از باور است، و باور نيز غير از يقين است. اگر فردی باور کند که فردی که در کنار او قرار گرفته مرده است ديگر ترسی از او نخواهد داشت، مگر وقتی او زنده بود به او آزاری می رساند؟ اينگونه نيست که تنها باور و عامل درونی در فرد اثر بگذارد بلکه عوامل گوناگون ديگری در رفتار انسان اثر دارد اما ريشه آنها همان شناخت و جهان بينی فرد است.
در تعبير قرآن، دين فطری بشر است اما همه انسان ها يکسان به اين ندای فطرت پاسخ نمی دهند. گاه عوامل ثانوی و موانع برای فرد ايجاد شده و جلوی ندای فطرت را می گيرد. اين عوامل گاهی آنقدر قوی می شوند که به صورت طبع ثانی فرد در می آيد مثلا فردی که ابتدائا شروع به کشيدن سيگار می کند، طبع او در برابر اين کار مقاومت می کند و لذا فرد به سرفه می افتد و آن را پس می زند. اما اگر او به اين ندای فطرت و طبع پاک خويش توجه نکند و بر کشيدن سيگار اصرار ورزد کار به جايی می رسد که اين کار طبع ثانی فرد می شود. او به قدری به اين کار عادت کرده که اگر آن را ترک کند اين بار مريض می شود. در اينجا فطرت فرد زير پوشش اين عادت های ثانيه قرار گرفته است.
ارزش انسان نيز به همين است که بتواند در برابر اين عوامل و موانع مقاومت کند و الا اگر مثلا جاده ای صاف و بدون هيچ مساله ای بود ديگر کسی راننده ماهر نخواهد شد. حضرت علی (ع) در اين باره زيبا می فرمايد: « إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُول‌ إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَی‌ءٌ إِلَّا يَأْتِی فِی كُرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ شَی‌ءٌ إِلَّا يَأْتِی فِی شَهْوَةٍ فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَی‌ءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِيَةٍ فِی هَوًى‌»[6] همانا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همواره مى‌فرمود: «گرداگرد بهشت را دشوارى‌ها (مكاره) و گرداگرد آتش جهنّم را هوس‌ها و شهوات گرفته است» آگاه باشيد! چيزى از طاعت خدا نيست جز آن كه با كراهت انجام مى‌گيرد، و چيزى از معصيت خدا نيست جز اينكه با ميل و رغبت عمل مى‌شود. پس رحمت خداوند بر كسى كه شهوات خود را مغلوب و هواى نفس را سركوب كند، زيرا كار مشكل، باز داشتن نفس از شهوت بوده كه پيوسته خواهان نافرمانى و معصيت است‌

3. دسته سوم کسانی هستند که علاوه بر اعتقاد به مبدا، به معاد نيز معتقد هستند . آنان آخرت را اصل و دنيا را فرع می دانند و لذا بيشتر تلاش و فکر خود را متوجه آنجا می کنند. [امام علی (ع) در کلامی زيبا می فرمايد: «كونوا من ابناء الاخرة، و لا تكونوا من ابناء الدّنيا، فانّ اليوم عمل و لا حساب‌ و غدا حساب و لا عمل‌»[7]]

دين الهی و دين بشری
مرحوم علامه بر اساس يک انسان شناسی به لحاظ امور نفسانی و رفتاری به اين تعريف از دين رسيده اند. ايشان بعد می فرمايند طبق اين تعريف ديگر انسان بی دينی وجود ندارد اگر چه انسان غير معتقد به خدا وجود دارد . البته ايشان در عبارت های ديگرشان تعريف خاص از دين را نيز بيان فرموده اند که بعدا بيان می شود.
بنابراين طبق يکی از تقسيم های کلی دين، علاوه بر اديانی که اعتقاد به دستورات و برنامه های الهی دارند، آيين های بشری که کاری به دستورات الهی ندارند نيز، جزء دين به شمار می آيند. اين تعريف از دين در سوی غير از مرحوم علامه نيز بيان شده است. حضرت آيت الله جوادی در کتاب انتظار بشر از دين می فرمايد: «مراد از دين، مکتبی است که از مجموعه عقايد، اخلاق و قوانين و مقررات اجرايی تشکيل شده است و هدف آن راهنمايی انسان برای سعادتمندی است. دين به اين معنا دو قسم است: دين بشری و دين الهی. دين بشری مجموعه عقايد، اخلاق و مقرراتی است که بشر با فکر خود تدوين نموده است، و دين الهی مجموعه ای از عقايد، اخلاق و قوانينی است که خداوند برای هدايت بشر فرو فرستاده است».[8]
هيينگر نيز در اين باره می گويد: «دين نظامی از باورداشت ها و عملکردهايی است که انسان از طريق آنها با مسايل غايی زندگی برخورد می کند».[9]
در قرآن کريم نيز اين دوگانگی دين الهی و دين بشری آمده است. در مورد دين الهی، شواهد فراوانی وجود دارد مانند آيه: ﴿ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فی‌ دينِ اللَّهِ أَفْواجاً [10] و آيه شريفه: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى‌ وَ عيسى‌ أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ [11] و نيز آيه: ﴿وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِی الدِّينِ مِنْ حَرَج.[12] و آيه: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِی الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِم‌ [13]
در برخی آيات نيز به دين بشری اشاره شده است. در جريان حضرت يوسف (ع) قرآن کريم ترفندی را به ايشان می آموزد تا از آن طريق بنيامين بردار خويش را در نزد خود نگاه دارد. آن ترفند اين بود که بنابر آيين کنعانيان کسی که سرقت نمايد، به عنوان برده در نزد صاحب مال می ماند تا معادل آن مال سرقت شده برای او کار کند. ﴿فَهُوَ جَزاؤُهُ [14]. بعد قرآن کريم می فرمايد: ﴿ كَذلِكَ كِدْنا لِيُوسُفَ ما كانَ لِيَأْخُذَ أَخاهُ فی‌ دينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ ‌﴾[15]اين گونه به يوسف شيوه آموختيم. [چرا كه‌] او در آيين پادشاه نمى‌توانست برادرش را بازداشت كند، مگر اينكه خدا بخواهد [و چنين راهى بدو بنمايد].



[7] منهاج البراعه، آیت الله خویی، ج14، ص 340، ط: الاسلامیه .
[8] انتظار بشر از دین، آیت الله جوادی، ص 24-26، ط: انتشارات اسراء.
[9] جامعه شناسی دین، ص 30-31.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo