< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

94/01/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسي علوم انساني
برسي سخنان طرفداران روش تفهمي
در دو جلسه گذشته، درباره رويکرد سومي که در روش شناسي علوم انساني با عنوان رويکرد «تفهمي و تفسيري» مطرح شده، نکاتي بيان شد. در ادامه بحث به بيان چند عبارت از طرفداران اين ديدگاه مي پردازيم .
ايان باربور در کتاب «علم و دين»، نظريه هاي تعدادي از طرفداران اين نظريه را نقل مي کند که از جمله آنها دو مورخ است: «کالينگ وود بر آن است که فقط به مدد همسان انگاري تخيلي خود با مردمان اعصار گذشته است که محقق مي تواند به معاني و مقاصدي که حاکم بر اعمال آنها بوده پي ببرد [يعني همان روش همدلي که در روش تفهمي مطرح است به اين صورت که فرد مورخ خود را به جاي مردمان گذشته قرار دهد تا بتواند به درستي آنها را درک کند]. فقط با فرو رفتن در جلد آنان و از دريچه چشم آنان به جهان نگريستن يا به اصطلاح باز زيستن زندگي آنان مي توان آنها را بازسازي کرد. ماهيت تاريخ نگاري همانا از نو در کار آوردن همدردانه است [وي مي گويد اگر بخواهيم واقعيت هاي گذشته را بازسازي کنيم بايد از منظر آنها نگاه کنيم]» . «باتر فيلد گوي به نمايندگي از طرف ساير همکارانش مي گويد: تاريخ نويس، ديگر به رهيافت هاي فارغ دلانه و صرفا علت جويانه نسبت به شخصيت هاي گذشته قانع نيست. ديگر با آنها مثل اشياء بي جان رفتار نمي کند، يا مانند دانشمندان به سنجش و پيمايش خصوصيات آنها نمي پردازد. و نمي تواند به شيوه يک مشاهده گر بيروني و برکنار، از‌ آنها گزارش تهيه کند، زيرا هيچ داستاني را نمي توان به درستي حکايت کرد، مگر اينکه شخصيت ها از درون ديده شوند و تاريخ نويس با آنها چنان انس يابد که بازيگر نمايش با نقش خويش. [کساني که بازيگر هستند مي گويند براي اينکه بتوانند نقشي را خوب بازي کنند بايد مدتها متن هاي نمايش را بخوانند به گونه اي که فکر کنند همان شخصيت مورد نظر شده اند. آنان بايد با آن شخصيت انس بگيرند مثل کسي که مي خواهد نقش شمر يا حر را بازي کند.] تا آنجا که انديشه هاي آنان را ديگر بار بيانديشد، و نه در جاي مشاهده گر، بلکه در جاي عامل هر عملي بنشيند»
ايان باربود در ادامه به ديدگاه برخي از عالمان اجتماعي که مدافع روش تفهمي هستند نيز مي پردازد «عالمان اجتماعي غالبا مدافع چنين موضعي هستند. پارسنز معتقد است که براي احراز نظرگاه عاملان يک واقعه يا عمل و پي بردن به مقاصد و شيوه انديشه آنان، هم دلي لازم است. خود وي اين نکته را در تحقيقات جامعه شناختي اش نصب العين قرار مي دهد. مک آيور، بازسازي تخيلي مبتني بر تجربه مشاهده گر را، به عنوان روشي که پژوهنده با پيش گرفتن آن مي تواند روابط علي موجود در اعمال اشخاص را مطالعه کند، پيش مي نهد و با دلايل متعدد از آن دفاع مي کند . آلپورت به تفضيل از ارزش همدلي در روانشناسي يعني از «خود را در معرض انديشه، احساس و عمل ديگري قرار دادن» سخن مي گويد».[1]
نويسنده کتاب تفرج صنع نيز ديدگاه چند نفر که طرفدار روش تفهمي را بيان مي کند. از جمله از فيلسوف علوم انساني با نام پيتر ويچ سخن به ميان آورده که معتقد است نظام اجتماعي و ساختارهاي آن از مقوله قراردادها و اعتباريات است. قراردادها نيز داراي معتبراني هستند که بر اساس شخصيت و ذهنيات و روحيات خويش اين قراردادها را وضع کرده اند. پس براي شناخت انسان و رفتارهاي و پديدارهاي آن ها بايد به دنياي دروني آنها نفوذ کرد.[2]
در حوزه هرمنوتيک نيز ويلهم ديلتاي که از چهره هاي شاخص اين جريان و نقطه عطفي در حرکت هرمنوتيک به شمار مي رود، همين روش تفهمي را برگزيده است. وي که فيلسوفي آلماني و در سال (1833 – 1911م) مي زيسته است از پيشتازان و بنيان گزاران روش تفهمي به شمار مي آيد. « ديلتاي به تمايز کامل علوم طبيعي و علوم انساني از نظر موضوع و روش معتقد بود. موضوع علوم طبيعي اشياء فاقد ويژگي هاي تجربه زنده و پويا يعني ادراک، احساس و اراده است. در حالي که اين ويژگي ها موضوع علوم انساني را تشکيل مي دهد. اين تمايز موضوعي مانع از آن است که بتوان علوم انساني را به شيوه رايج و معتبر در علوم طبيعي که مبتني بر تبيين علي و معلولي است مطالعه کرد. بلکه به مقولات و مفاهيم و شيوه اي نياز است که با تجربه زنده و پوياي انسان سازگار باشد». وي به همين خاطر هرمنوتيک را به عنوان روش علوم انساني پيشنهاد مي دهد. «رسالت علوم طبيعي تبيين پديده هاي طبيعي بر اساس قانون عليت است ولي رسالت علوم انساني فهم و تفسير پديده هاي انساني در پرتو مفاهيم و مقولاتي است که از متن زندگي انسان گرفته شده باشد. مفاهيم و مقولاتي مانند ارزش، آرمان، هدف، پرورش و نظاير اينها.... وي مي گويد علوم انساني از نظر روش شناسي علوم انساني نه تنها از علوم طبيعي فروتر نيستند بلکه بر آنها برتري نيز دارند، زيرا علوم انساني چيزي را در اختيار دارند که در علوم طبيعي وجود ندارد و آن عبارت است از امکان فهم تجربه دروني افراد ديگر؛ زيرا ميان تجربه زندگي انسان پژوهشگر با تجربه زندگي انسان هاي ديگر که موضوع پژوهش او مي باشند شباهت وجود دارد. شباهتي که هرگز ميان عالِم علوم طبيعي با موضوع مورد مطالعه او وجود ندارد. يک فيزيکدان نمي تواند تجربه يک اتم را در زندگي خود تجربه کند ولي يک مورخ يا جامعه شناس مي تواند تجربه زيسته انسان هاي ديگر را تا حدودي در خود تجربه کند، زيرا انسان ها داراي مشترکات زيستي انساني مي باشند».[3] مثلا اگر بخواهيم حقوقي را که روميان دوران قبل داشته اند را بشناسيم، صرف شناخت چارچوب حقوقي کافي نيست بلکه بايد با روحيات آنان نيز آگاه شويم.
نکته اي در پيدايش انديشه هرمنوتيک
ريشه و بذر انديشه هرمنوتيک به دوران گذشته باز مي گردد، حتي ريشه هايي آن را در دوران باستان و قرون وسطي نيز مي توان يافت . اما نقطه اصلي آغاز آن مربوط به دوران رنسانس و تشکيل مذهب پروتستان است. در اين دوران برخي پيدا شدند و به تاويل و تفسير کتاب مقدس پرداختند. اين شيوه هرمنوتيک خاص بوده که از همين نقطه شکل گرفت. سپس نوبت به شلاير ماخر فيلسوف آلماني رسيد. وي مساله هرمنوتيک را از فهم متون مقدس فراتر برده و آن را به عنوان روشي براي فهم هر متني از متون بکار برد. در قدم بعدي ويلهم ديلتاي قرار دارد . وي تحولي در حوزه هرمنوتيک به وجود آورد و آن اينکه هرمنوتيک را از حيطه متون به همه آن چيزي که مربوط به انسان است سرايت داد. وي معتقد بود هر چيزي که دستاورد کنش و شخصيت انساني باشد موضوع هرمنوتيک قرار مي گيرد. تا اينجا «هرمنوتيک کلاسيک» شکل گرفت اما با آمدن هايدگر آلماني هرمنوتيک وارد مرحله جديدي مي شود که آن را «هرمنوتيک مدرن» مي نامند. وي اساس هرمنوتيک را عوض کرد و گفت بحث هرمنوتيک، به جاي بحث روش شناسي، بحث فهم شناسي است. وي را به خاطر همين تفکر، کپرنيک عصر خود مي نامند و يا مانند کانت که مي گفت به جاي هستي شناسي بايد به سراغ معرفت شناسي رفت، وي نيز به جاي بررسي روش فهم به سراغ اصل فهم رفت و آن را موضوع مطالعه قرار داد. بعد از وي شاگرد او گادامر(1900 – 2001م)، هرمنوتيک هايدگر را بسط و شرح داد. کتاب معروف گادامر «حقيقت و روش» نام دارد.

ارزيابي و بررسي روش تفهمي
بر اين رويکرد نقد هايي وارد شده است:
نقد اول:
گفته شده مقصود از نفوذ در درون شخصيت انسان هاي ديگر و همدلي با آنها چيست و چگونه مي توان باطن افراد را بدست آورد؟ برخي از طرفداران اين رويکرد راه نفوذ را از طريق يک نوع مشاهده حضوري و بدون واسطه بيان کرده اند. برخي ديگر گفته اند ما نمي توانيم توسط مشاهده مستقيم، حالات دروني ديگران را درک کنيم اما مي توانيم آن حالات و خصوصيات را تخيل کنيم و به اين طريق درون افراد را حدس بزنيم. اما اين هر دو سخن نادرست است زيرا نظر اول يعني مشاهده مستقيم باطن افراد که ممکن نيست و بر فرض که امکان داشته باشد از روش عادي خارج است. نظر دوم نيز ارزش و اعتباري ندارد زيرا صرف فرض و تخيل است. ايان باربور در اين باره مي گويد: «تا اينجا ما اهميت تلاش براي نگريستن از منظر ديگران يعني اشخاص تحت مطالعه را مي پذيريم . ولي ادعاي بعضي از طرفداران همدلي را که مي گويند چنين شناختي به مدد علم حضوري تعبير ناشده به دست مي آيد و لاجرم حال يا تجربه اشخاص ديگر، به تعبير کالينگ وود مستقيما و با بارقه اي از بينش شهودي درک مي شود رد کنيم. نظر ما اين است که برعکس، هرگونه شناختي که ما از اشخاص ديگر داريم مستلزم مفاهيم تعبيري است که بايد با همان معيارهاي که مفاهيم علوم طبيعي را مي سنجد سنجيده شود. شناخت نيات و مقاصد ديگران مبتني بر کسب شواهد است، نه بر نظر پردازيهاي بي نظم و نسق يا شهود مستقيم، يا تخيل کردن اينکه اگر به جاي او بودم چه مي کردم [4]
نکته: در علوم انساني و نيز علوم طبيعي ما به دنبال يقين صد در صدي که در فلسفه و رياضيات مطرح هست نيستيم و لذا بايد انتظارمان را در اينجا متعادل کنيم. در مورد علوم انساني نيز مي گوييم دستاورد معرفتي که از اين علوم بدست مي آيد از علوم طبيعي بيشتر است زيرا علاوه بر تبيين که در هر دو مشترک است، در علوم انساني از يک تجربه عيني نيز برخوردار هستيم. مارکس وبر جامعه شناس آلماني که همين روش تفهمي را برگزيده در اين باره سخن خوبي دارد، وي مي گويد: در علوم انساني بايد از شيوه تبيين تفهمي بهره گرفت يعني هر دو را بکار گرفت. ديلتاي مي گفت روش تبيين مربوط به علوم طبيعي و روش تفهمي مربوط به علوم انساني است اما مارکس وبر مي گويد: در علوم انساني هم مساله تبيين و کشف رابطه علي و معلولي وجود دارد و هم علاوه بر آن چون موضوع بحث انسان است، براي پژوهشگر يک تجربه عيني نيز وجود دارد.



[1] علم و دین، ایان باربور، ص225-226، ط: مرکز نشر دانشگاهی.
[2] تفرج صنع، عبدالکریم سروش، ص 47 -48.
[3] علم هرمنوتیک، ریچارد پالمر، ص 107-136 ؛ تاریخ فلسفه کاپلستون، ج7، ص 361 – 365 ؛ ساختار و تاویل متن، بابک احمدی، ص530 - 531.
[4] علم و دین، ایان باربور، ص226، ط: مرکز نشر دانشگاهی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo