< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسي علوم انساني
استدلال ديگر منکران استفاده از روش تجربي در علوم انساني
گفته شد برخي معتقدند علوم انساني شرط لازم روش تجربي که در علوم طبيعي است را ندارد و لذا بر اساس شاخص تجربه نمي توان آن را جزء علوم تجربي به شمار آورد. از جمله ادله که بر اين مطلب بيان شده اين است که علوم انساني از مباني و انديشه هاي فلسفي و ايدئولوژيکي تاثير مي پذيرد در حالي که علوم طبيعي اينگونه نيست و لذا همين امر سبب مي شود روش اين دو علم از هم متفاوت باشد.
با توجه به اين خصوصيت علوم انساني بي طرف نبوده و سمت و سو مي يابد در حالي که علوم تجربي نسبت به اين عوامل بي طرف است. به عنوان نمونه اين مبنا که آيا انسان موجودي تک ساحتي است يا چند ساحتي و آيا انسان داراي حياتي جاودانه است يا نه، در وضع قوانين، آرمان ها، انتظارات و روشي که بر مي گزيند موثر است. اينان معتقدند هر نگرشي که انسان در حوزه هستي شناسي و جهان شناسي داشته باشد در رفتارها و حرکات او تاثير گذار است. اين مانند مثالي است که مولوي درباره نشان دادن فيلي در تاريکي به افراد بيان مي کند، يکي آن را ستون و ديگري آن را بادبزن مي داند، يکي آن را طناب و ديگري آن را تخت خواب مي داند.
همان طور که اياب باربور در کتاب علم و دين بيان کرده گفته شده ويژگي علوم تجربي آن است که بايد تجربه پذيري بين الاذهاني داشته باشد به اين معنا که همگان فارغ از مسائل فرهنگي خويش بتوانند در مورد آن به شناخت واحدي دست يابند. در علوم طبيعي چون پيش فرضي وجود ندارد اين ويژگي محقق است اما در حوزه علوم انساني، چون پيش فرض ها و پيش داروي ها وجود دارد نمي توان قوانيني ثابت و فرامکاني و فرازماني در آن وضع نمود.[1]
اين مطلب با آنچه قبلا درباره تاثير گذاري فرهنگ بر علوم انساني بيان شد فرق مي کند. در آنجا گفته شد چون شرايط و محيط تغيير مي کند، موضوع علوم انساني نيز متحول مي شود و لذا نمي توان به قانون جامعي دست يافت. اما در اينجا بحث ناظر به موضوع پژوهش يا به تعبير ديگر ابژه نيست بلکه ناظر به فاعل پژوهشگر است. بنابراين اشتراک اين دو مساله مربوط به تاثير گذاري عوامل فرهنگي در علوم انساني است اما يکجا تاثيرگذاري در موضوع و در جاي ديگر تاثير گذاري در پژوهشگر مورد نظر است.

بررسي و ارزيابي
در نقد اين استدلال گفته شده اين گونه نيست که در علوم طبيعي دانشمندان فارغ از مباني فرهنگي و فلسفي باشند بلکه اصولا انسان بما هو انسان هنگامي که دست به تفکر و تحقيق مي زند داراي مباني هستي شناساني و فلسفي است، خواه پديده اي که مورد مطالعه قرار مي دهد پديده هاي طبيعي باشد يا انساني. البته اين امر داراي شدت و ضعف است. مثلا وقتي يک دانشمندي مي گويد: «نور هنگام ورود از محيطي به محيط ديگر شکسته مي شود » سخن او که به صورت يک گزاره علمي بيان شده بر چندين مفهوم فلسفي مبتني است که اگر آنها را از اين گزاره بگيريم ديگر نمي تواند به عنوان يک گزاره علمي شناخته شود. مثل 1. مفهوم ثبات ماهيت به اين معنا که فرد از قبل در ذهن اين حقيقت را پذيرفته که نور داراي حقيقي ثابت است. 2. و يا مفهوم تحول و تغيير زيرا شي نور حالتي داشته و تغيير حالت يافته است. 3. مفهوم پيش فرض ديگر، مفهوم کثرت است.
بنابراين قوانين علوم طبيعي نيز مبتني بر مفاهيم فلسفي مختلفي است. اگر از يک دانشمند الهي تعريف آب را بخواهيم مي گويد: آب حقيقتي داراي حقيقت نوعيه ثابت است. اما پوزيتويست از آنجا که اعتقادي به جوهر ندارد در تعريف آن مي گويد: آب پديده اي است که از احساسات مختلفي تشکيل شده است . و يا در مورد قانون بقاء عناصر، برخي معتقدند، شکل عناصر اين عالم در اثر ترکيب تغيير مي کند اما اصل آنها باقي است و لذا اگر آنها را تجزيه کنيم به شکل اوليه خويش بر مي گردد. اما به عنوان نمونه ويلهلم استوارت که از فلاسفه پوزيتويست است چون به ماهيت ثابت معتقد نيست در باره اين قانون گفته است: عناصر در اثر ترکيب از بين رفته و وقتي آنها را تجزيه مي کنيم عناصر جديدي که شبيه عناصر قبلي است به وجود مي آيد.
بنابراين در تفسير علوم طبيعي، مباني فلسفي دخالت دارند، اما از اين بالاتر گفته شده در توليد و پيدايش علم نيز يکسري مباني فلسفي دخالت دارد. مانند اين اصل که جهان طبيعي فهم پذير است و نيز اين اصل که دستگاه ادراکي ما در خبر دادن از واقع مي تواند دست عمل کند، يعني علاوه بر اينکه اصل جهان فهم پذير است، ما نيز ابزار فهم آن را در اختيار داريم .

تفاوت مباني در علوم انساني به علوم طبيعي
ممکن است گفته شود قياس علوم انساني به علوم طبيعي در اينجا مع الفارق است زيرا تاثيري که مباني در علوم انساني مي گذارد به مراتب قوي تر از تاثيري است که در علوم طبيعي مي گذارد. اين مباني در علوم انساني، آرمان ها و انتظارات يک پژوهشگر را تغيير مي دهد اما در علوم طبيعي به اين شدت نيست. مثلا کساني که انسان را صرفا يک حيوان پيچيده مي دانند، هر آنچه مربوط به انسان است را در همين حد معنا کرده و انتظارات و آرمان هاي او در همين حد خلاصه مي شود لذا شيوه دستيابي او نيز تغيير خواهد کرد مثلا کسي که مي داند مي خواهد يک ماه در جايي زندگي کند با کسي که تصور مي کند دائما در جايي مي ماند، شيوه ها و امکاناتي که استفاده مي کند متفاوت است. و يا کساني که آخرت را مهمتر مي دانند، به مسائل دنيايي خيلي اهميت نمي دهند ﴿أَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ﴾[2]. البته آنان در دنيا زندگي مي کنند اما به آن اهميت چنداني نمي دهند. حال ميوه اي که مي خورند کوچک باشد يا نه، براي آنها فرقي نمي کند. اما برخي نسبت به اين مسائل حساسيت هاي بالايي دارند . بنابراين، نسبت به اهداف و آرمان هايي که فرد دارد راهي که طي مي کند و هزينه اي که صرف مي کند خيلي متفاوت است.
انسانها بر اساس مباني انسان شناختي، ايدئولوژيکي و فلسفي که دارند تعريف هاي مختلفي از انسان ارائه مي دهند. يکي انسان را حيوان ابزار ساز و ديگري او را حيواني اقتصادي و نفر سوم موجودي متعالي و کمال خواه مي داند. بر اساس اين تعاريف، اهداف، آرمان ها و انتظارات آنها نسبت به انسان متفاوت مي شود. کسي که انسان را صرفا يک حيوان ابزار ساز مي داند همه هم و غم انسان را در اين مي داند که بايد طبيعت را تسخير کرده و تکنولوژي را پيش ببرد و هر چه انسان از نظر تکنولوژي پيشرفته تر باشد، سعادت مند تر خواهد بود. در نگاه او چه بسا برخي از صفات انسان مانند حرص و تکبر، صفات پسنديده و قناعت و گذشت صفات رزيله شمرده شود. اما کسي که انسان را يک حيوان اقتصادي مي داند، هم و غمش را بر ثروت اندوزي گذاشته و انساني را سعادتمند تر مي داند که از ثروت بيشتري برخوردار باشد. در مقابل کسي که انسان را تعالي طلب مي داند، آنکه از نظر کمالات معنوي بالاتر است را سعادتمند تر مي داند ﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‌ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم﴾[3].
بنابراين، اصل اول اين است که مباني فرد انتظارات و اهداف او را تغيير مي دهد و وقتي چنين شد، ابزارها و راه رسيدن به آنها نيز متفاوت خواهد بود، مثلا کسي که مي خواهد به قله برسد نسبت به کسي که مي خواهد تنها تا دامنه کوه بالا رود چقدر بايد تجهيزات با خود بردارد و چقدر بايد صبور و پر تحمل باشد.
اما پاسخ آن است که ما نيز فرق بين علوم طبيعي و انساني را در ميزان تاثير گذاري از مباني فلسفي مي پذيريم اما مي گوييم علوم تجربي داراي دو مرحله است: مرحله جستجو، گزينش و گرد آوري داده ها و مرحله داوري. در مرحله اول پژوهشگر به جستجو پرداخته تا پاسخ سوالات خويش را بيابد. همه آنچه در مورد تاثيرات مباني فلسفي گفته شد مربوط به اين مرحله است. اما شاخص علم تجربي اين مرحله نيست بلکه مرحله داوري حرف اساسي را در اين علم مي زند. در اين مرحله جز تجربه راه ديگري نداريم. لذا مسائلي که بيان شده در مرحله داوري بايد مورد آزمون و تجربه قرار گيرد، در صورتي که نتيجه بخش بود، داخل در علوم تجربي به شمار مي آيد. مثلا امام راحل فرمود «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيبي وارد نشود»، اين سخن يک اصل و نظريه است، که در ابتدا از تجربه استخراج نشده و خاستگاه آن دين و تفکر اجتهادي است اما تجربه نيز نشان داده که در مقام عمل نيز نتيجه بخش بوده است. بنابراين مي توان گفت در اين اشکال، بين مقام گردآوري و مقام انتخاب راه خلط شده است.[4]
اصل اين نکته که علم تجربي داراي دو مرحله گردآوري و داروي است و بايد بين آنها فرق گذاشت از طرف رايشن باخ نويسنده کتاب ٰ«فلسفه علمي» مطرح شده است. سپس آقاي پوپر نيز آن را پذيرفته است.

اهميت حفظ آبروي انقلاب اسلامي
سردمداران آمريکا و اسرائيل موجوداتي خطرناک و پيچيده هستند. آنان با توطئه ها و سلطه تبليغاتي، نظام شرق و شوروي سابق را به ورشکستگي نشاندند و ثابت کردند که تفکر مارکسيستي و سوسياليستي در عمل کارايي ندارد، لذا امروزه کسي دل در گرو روش هاي اقتصادي اين دو مکتب ندارد. اما اکنون در مقابل آنان اسلام ايستاده است و لذا تلاش فراواني مي کنند تا القاء کنند که اسلام نيز براي اداره جامعه ناکارآمد است. آنان نيرنگ هايي را طراحي مي کنند تا بگوييد ديديد اسلام در مقام عمل نتوانست نتيجه دهد. لذا بايد خيلي نسبت به اين قضيه هوشيار بود. آنچه اکنون در مذاکرات هسته اي مهم است و از حفظ منافع کشور نيز بالاتر است حفظ آبروي جمهوري اسلامي است. دشمن مي خواهد در اين مذاکرات به ما کلک بزند تا بعدا بگوييد ديديد ما به اينها کلک زديم، و اين خطر بزرگي است.



[1] تفرج صنع، عبدالکریم سروش، ص. 113.
[4] تفرج صنع، عبدالکریم سروش، ص.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo