< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روش شناسي علوم تجربي
کشف علل طبيعي در مقام اثبات
حاصل بحثي که در جلسات گذشته بيان شد اين بود که وجود نظام علي و معلولي در طبيعت را از طريق حس و عقل نتوان اثبات کرد و تنها راه اثبات آن ادله نقليه است. و طبق آن ثابت شد که عالم طبيعت بالجمله داراي نظام اسباب و مسببات است. سپس به سراغ مرحله اثبات و کشف اين علل رفتيم. در آنجا گفته شد مي توان با آزمايش هايي دقيقي که در علم تجربي صورت مي گيرد و حدس عقلي به اين علل راه يافت، اما اين امر چگونه ممکن است؟ براي اين منظور دو مطلب به ما کمک مي کند: يکي معنايي است که براي عليت بيان شد و آن دائر مدار بودن چيزي به چيز ديگر است و ديگري علم حضوري ما به نظام عليت و معلوليت در نفس خويش است. معناي عليت، وابستگي دو پديده به همديگر است به گونه اي که يکي مستلزم وجود ديگري است و امکان ندارد بدون اينکه آن تحقق پيدا کند اين يکي به وجود بيايد. اين نظير سخني است که مرحوم علامه در مورد ايمان و رابطه آن با عمل دارد . ايشان مي فرمايد: ايمان از سنخ عمل نيست اما عمل نشانه آن است لذا اگر کسي ادعاي ايمان کند اما هيچ عملي نداشته باشد در ادعاي خويش کاذب است. در بحث ما نيز اگر ميان اين دو پديده اي که با آزمايش هاي وابستگي آنها روشن شده است، رابطه عليت برقرار نباشد، چنين اثر دائمي رخ نمي داد. آزمايش هايي که عالم تجربي انجام مي دهد بدان خاطر است تا احتمالات مختلفي که در مورد پديده مي رود را بررسي کرده و عامل اصلي پيدايش پديده را کشف کند. اين آزمايش ها عقل را ياري مي رساند تا حدس دقيق تري در مورد علت ايجاد پديده بزند. مساله دوم که در شناخت علت طبيعي به ما کمک مي کند، تجربه دروني ما از عليت است. ما به علم حضوري نفس و قوا و حالات خود را درک مي کنيم، همچنين با علم حضوري وابستگي اين قوا و حالات را به نفس مي يابيم و اين همان درک معناي عليت است . اکنون با کمک اين دو امر يعني معناي عليت و تجربه حضوري از آن، عقل مي تواند علت هاي خاص را در پديده هاي طبيعي حدس زده و کشف نمايد .

اشکال و جواب
در کتاب منطق، در بحث تمثيل گفته شده که تمثيل بر خلاف قياس، مفيد ظن است. اما برخي خواسته اند بگويند تمثيل مي تواند مفيد علم باشد به اين صورت که براي آن دو بيان آورده اند : دوان و ترديد. آنان گفته اند اگر قضيه ما صرف تمثيل و تشبيه باشد، سخن شما درست است و مفيد يقين نخواهد بود اما ما مي توانيم از طريق دوران آن را احياء کنيم به اين صورت که دوران يعني دائر مدار بودن يکي به ديگري يکديگر است مثلا هر وقت الف هست مي بينيم ب نيز مي باشد و هر وقت الف نيست ب نيز نمي باشد. در اين صورت تمثيل نيز مفيد يقين خواهد بود زيرا دوران نشانه عليت است .
اما طريقه دوران را نپذيرفته و نقد کرده اند. آنان گفته اند طريقه دوران اعم از اين است که يکي علت ديگري باشد يا هر دو علت امر ثالثي باشند. لذا نمي توان از طريق دوران اثبات کرد که يکي علت ديگري است. مثلا روز بودن لازمه مساوي، طلوع خورشيد است اما روشن بودن هوا لازمه اعم آن است زيرا روشن بودن هوا مي تواند در اثر تابش ماه نيز حاصل روشن شود.
البته گفتيم اين بحث در مساله ما لطمه اي ايجاد نمي کند زيرا آنچه در پژوهش هاي تجربي لازم است کشف اين نکته است که وجود يک پديده وابسته به پديده ديگر است اعم از اينکه آن پديده علت ديگري باشد يا هر دو معلول علت ديگري باشند. در هر دو صورت اين وابستگي تحقق مي يابد. آنچه عالم تجربي در صدد آن، وضع قوانين تجربي است و اين امر با هر دو صورت سازگاري دارد. وي در اثر آزمايشاتي که انجام مي دهد وجود رابطه عليت را کشف مي کند و همين امر براي او مهم است اما اينکه آيا يکي علت ديگري است و يا علت سومي در کار است در کار او تاثيري ندارد . زيرا آنچه در جنبه کارکردي ضروري است وجود رابطه عليت در ميان پديده ها و دائر مدار بودن آنها است اما اينکه آيا عليت نيز به صورت مشخص معين شده يا نه خدشه اي ايجاد نمي کند. زيرا يا خودشان رابطه دارند و يا تحت رابطه عليت ديگري هستند. لذا هر چند شما فرض کنيد که اين دو پديده علت جدايي دارند اما باز گرداننده آنها واحد است. نکته ديگر اينکه تا علت تامه محقق نشود، معلول محقق نخواهد شد؛ ما اين مطلب را از اثر پديده مي فهميم . اگر آن تدبير نمي بود اين معلول محقق نمي شد زيرا معلول بدون علت محقق نمي شود. از اين اثر پي مي بريم که علت تامه آن قطعا وجود دارد.
بله اگر عالم تجربي تنها به دنبال به سامان رسيدن کار نيست بلکه مي خواهد علت واقعي پديده را کشف کند، چنين چيزي براي او از طريق تجربي و عقلي ممکن نيست. اين است که بتراند راسل مي گويد: علوم تجربي از نظر ارزش معرفتي چنگي به دل نزده و نمي توان به آنها تکيه کرد اما از نظر عملي بسيار ارزشمند است به گونه اي که بدون آنها زندگي ممکن نيست.
در اين بحث، پيش فرض ما که وجود رابطه اسباب و مسببات در عالم طبيعت بود، بسيار مهم است و همان طور که گفته شد اين پيش فرض تنها از طريق دين به دست ما مي رسد. اينجا است که سهم و نقش دين در اصل عليت طبيعي معلوم مي شود. اگر اين باور ديني به ما کمک نکند، در اين بحث مي مانديم .

نکته: شهيد مطهري در بحث عدل الهي مي فرمايد: براي حل اين مساله، منهج ها متفاوت است: اهل حديث مي گويند «السوال بدعه» . استقرائيون مي گويند ما بايد مورد به مورد شبهات را بررسي کرده و جواب دهيم و وقتي به آخر کار رسيديم به عدل الهي ايمان مي آورم. شهيد مطهري مي فرمايد: اين ها اگر بخواهيد به اين شيوه عمل کنند هيچ وقت به ايمان دست نمي يابند. منهج متکلمين نيز حسن و قبح عقلي است ر حالي که حسن و قبح درباره افعال الهي راه ندارد. لذا شهيد مطهري به سراغ منهج فلاسفه مي رود. فلاسفه از راه نظام احسن وارد شده مي گويند: شکي نيست که عالم داراي واجب الوجود است. آن واجب الوجود نيز در مرتبه اعلاي کمال قرار داشته و هيچ گونه نقصي در آن راه ندارد لذا نظام عالم، نظام احسن است. اکنون در عالم طبيعت به سراغ حکمت ها مي روم و هر جا پيدا شد، که بسيار خوب است. اما اگر جايي نتوانستيم علت را کشف کنيم به همان اصل محکم قبلي ارجاع مي دهيم.
در اين بحث نيز ما عالم واقع را به صورت في الجمله مي شناسيم و علم تجربي نمي تواند بيش از اين اطلاعاتي به ما بدهد. به همين خاطر است که نظريه هاي تجربي از نظر يقين آوري به يقين منطقي نمي رسند، بله بر آنها آثار عملي فراواني بار مي شود که در زندگي عملي سودمند است. اما کشف ريشه مطلب براي ما ميسور نيست .

سوال و جواب
آيا بر اساس امکان بالقياس نمي توان گفت همه موجودات عالم به هم مرتبط هستند؟
در پاسخ به اين مطلب اشاره مي کنيم که در اينکه در عالم امکان بالقياس داريم يا نه بين مرحوم علامه طباطبايي و مرحوم ملا صدرا اختلاف نظر وجود دارد. مرحوم ملا صدرا مي گويند چنين رابطه اي داريم. موجوداتي که رابطه عليت و معلوليت بين آنها نباشد، وجودشان امکان بالقياس است. اما مرحوم علامه مي فرمايد: با توجه به اينکه عالم يک منشا دارد و طبق علت واحده همه معلول هاي آن با هم رابطه وجودي و تلازمي دارند.
اما آيا اين تلازم به گونه اي است که مثلا پشه و فيل هم با هم مرتبط هستند به گونه اي که اگر يکي مثلا در جايي حضور داشت ديگري هم حتما حضور دارد؟ روشن است که اينگونه نيست. اما مي توان گفت هم سخن مرحوم علامه درست است و هم مرحوم ملاصدرا، به اين صورت که بگوييم اگر علل قريبه مورد نظر است، سخن مرحوم صدرا درست است که ميان آنها رابطه اي نيست اما اگر رابطه کلان را نگاه مي کنيم، کل عالم تحت تدبير مدبر واحد است.
نکته: مرحوم ابن سينا و خواجه نصير الدين طوسي در بحث تجربيات و اينکه آيا از طريق مشاهده مي توان به عليت در آن پي برد، دو ديدگاه متفاوت دارند. ابن سينا مي فرمايد: ما مي توانيم در علل طبيعي هستي علت و ماهيت آن را بشناسيم. ايشان به گياه سلمونيا و تاثير آن در صفرا مثال مي زنند، اما مرحوم خواجه نصير الدين مي فرمايد: ما در تجربيات به صورت اجمال مي دانيم که سببي وجود دارد هر چند ماهيت آن را نشناسيم. در اين بحث ابتدا حق را به ابن سينا داده بوديم اما اکنون بعد از اين مباحث، روشن شد که حق با خواجه نصير است. و آنچه در تجربيات مهم است اين است که بدانيم داراي سبب دارد اما اينکه ماهيت آن چيست، لطمه اي به تاثير و تاثر آن ندارد.

معرفي چند منبع
اين ديدگاه که يقين منطقي در داده هاي علم تجربي، ناياب و کم ياب است و آنچه تجربه به دست ما مي دهد اطمينان عقلايي است، از سوي برخي از انديشمندان بيان شده است که منابع آن از اين قرار است: علم و دين، ايان باربور، ص179 ؛ فلسفه علم، جيمز ليدي من، ص 74؛ اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج2، ص 97؛ جهان بيني علمي، بتراند راسل، ص 76 ؛ آموزش فلسفه، آيت الله مصباح، ج2، ص 52




BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo