< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: چيستي و ماهيت علم
بحث علم ديني از سه مفهوم: علم، دين و ترکيب وصفي علم ديني تشکيل شده است. براي بررسي درست اين مساله و جلوگيري از افتادن در دام مغالطات بايد چيستي و ماهيت اين سه مفهوم به درستي روشن و معلوم شود . ابتدا به بررسي چيستي و ماهيت علم مي پردازيم .
معرفي منابع مطالعاتي در اين زمينه
براي مطالعه در زمينه چيستي علم و معرفت شناسي منابع زير معرفي مي شود:
1- کتاب «نهايه المرام في علم الکلام»، نوشته علامه حلي، ج 2. ايشان در بحثي که تحت عنوان کيف نفساني بيان فرموده، يکي از مصاديق آن را علم دانسته و به بررسي آن پرداخته است. همچنين در کتاب «کشف المراد» نيز در همان بحث سابق، به اين بحث پرداخته اند.
2- کتاب «الحکمه متعاليه»، نوشته مرحوم صدرالمتالهين، ج3. ايشان در اين جلد بحث گسترده اي را راجع به علم بيان فرموده اند.
3- کتاب «اصول فلسفه و روش رئاليسم » مرحوم علامه طباطبايي به همراه حواشي شهيد مطهري .
4- کتاب «مساله شناخت»، اثر استاد شهيد مطهري
5- کتاب «فلسفتنا»، اثر شهيد صدر. از جمله کساني که در مباحث فلسفي، بحث معرفت شناسي را مقدم بر هستي شناسي قرار داده اند ايشان مي باشند.
6- کتاب «نظريه المعرفه» و کتاب «شناخت در فلسفه اسلامي»، نوشته حضرت آيت الله سبحاني.
7- تفسير موضوعي قرآن کريم با عنوان «معرفت شناسي در قرآن »، نوشته حضرت آيت الله جوادي.
8- کتاب «آموزش فلسفه»، جلد اول، اثر حضرت آيت الله مصباح .
9- کتاب «تفسير نهج البلاغه»، ج6 از ص 215 تا آخر جلد 7. اثر علامه جعفري .
10- دو اثر آقاي معلمي به نام هاي «معرفت شناسي در فلسفه اسلامي» و «معرفت شناسي در فلسفه غرب». ايشان نظرات قدما و معاصرين را به صورت خلاصه و دسته بندي بيان فرموده که براي کساني که بخواهند به صورت منظم اين مباحث را مشاهده نمايند مناسب است .
11- کتاب «پژوهشي تطبيقي در معرفت شناسي معاصر»، نوشته محمد حسين زاده .
12- از منابع غربي نيز کتاب «ما بعد الطبيعه يا فلسفه عمومي»، پل فولکيه، ترجمه يحيي مهدوي، نشر دانشگاه تهران
13- و نيز کتاب «روش شناسي علوم يا فلسفه علمي»، فيليسين شاله، ترجمه يحيي مهدوي .
14- کتاب «نظريه شناخت» رودريک جيزل،
مباحث معرفت شناسي بسيار مهم و اساسي است زيرا پاسخ به خيلي از مباحث جديد و فلسفي،‌ در گرو شناخت آن است. همچنين اين مباحث به عنوان شالوده مباحث ديگر به حساب مي آيد.
لغت شناسي واژه علم
در لغت براي واژه علم چند معنا شده است که از اين قرار است:
1. علم عبارت است از ادراک حقيقت چيزي.[1] در اينجا براي تعريف علم از لفظ ادراک استفاده شده است، اما خود ادراک به چه معناست؟ در معناي آن گفته شده: ادراک يعني وصول و الحاق. در قرآن کريم آمده است ﴿قالَ أَصْحابُ مُوسى‌ إِنَّا لَمُدْرَكُون﴾ [2]يعني ياران حضرت موسي (ع) گفتند الان فرعونيان به ما دسترسي پيدا کرده و به ما ملحق مي شوند. اين کلمه به اين خاطر در مورد علم به کار رفته که در علم گونه اي اتصال و لحوق ميان عالم و متعلق علم حاصل مي شود. مرحوم آخوند نيز در اسفار، جلد سه به اين مطلب اشاره فرموده اند . ايشان در اين بخش کتاب کار جالبي انجام داده و به تعريف مفاهيمي که در اين زمينه مورد توجه است پرداخته اند که بسيار راهگشا است.
جرجاني در التعريفات در معناي علم گفته است «ادراک الشي کما هو». کتاب وي در اين زمنيه، به عنوان مرجع شناخته شده و کتاب مناسبي است.
2. علم همچنين به معناي «اعتقاد به چيزي آن گونه که هست» نيز معنا شده است.[3] پديده علم وقتي حاصل مي شود دو جنبه دارد: يک جنبه مربوطه به نفس عالم است و ديگر مربوط به متعلق علم يعني معلوم است. در اين معنا نظر به حالت نفس شده است.
3. در معنايي ديگر علم به معناي يقين گرفته شده است.[4] در اين تعريف نيز نظر به متعلق علم نشده بلکه حالت نفساني که براي عالم در اثر علم حاصل مي شود، مورد نظر قرار گرفته است. برخي گفته اند: معناي علم در لغت و شرع همين معنا است و اگر در مورد ظن بکار رفته باشد از باب مجاز است.[5]
در اين تعريف هاي چند گانه، گاه نظر به متعلق علم شده زيرا علم وصل به معلوم است. و گاه نفس عالم مورد نظر بوده است. کسي که علم را اعتقاد به شي معنا کرده به جنبه دوم نظر دارد. مرحوم صدرالمتالهين مي فرمايد: نسبت به قضيه و گزاره اي براي فرد چند حالت ممکن است حاصل شود: گاه فرد نسبت به آن قضيه حالت پنجاه پنجاه دارد که آن را حالت شک و لاادري گويند. اما گاه از اين هم نيز پايين تر رفته و در احتمالي مطرح مي شود، اين حالت را وهم گويند. حال اگر حالت فرد به گونه اي باشد که اصلا احتمال خلاف آن را ندهد، در اين صورت اين حالت را يقين گويند. يقين مرکب از دو قطع و جزم است: يکي قطع به خود قضيه و ديگري قطع به کاذب بودن عدم آن. مرحوم صدرا سپس نکته قابل توجهي را بيان کرده و مي فرمايد: اگر يک درجه از يقين پايين تر بياييم، آن درجه که در نهايت رحجان قرار دارد آن را نيز مي توان يقين ناميد. «[الظن] و هو الاعتقاد الراجح و هو متفاوت الدرجات قوة و ضعفا ثم إن المتناهي في القوة قد يطلق عليه اسم العلم فلا جرم قد يطلق على العلم أيضا اسم الظن كما قاله المفسرون في قوله تعالى ﴿َيظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ﴾ [6]»[7] ايشان در اين باره استناد مي کنند به سخن مفسران در مورد آيه مذکور به اين که آنان کلمه ظن در آيه را به معناي علم گرفته اند زيرا مراد از آيه کساني هستند که داراي اعتقاد راسخ و طمانينه بودند و الا در اين آزمون سربلند بيرون نمي آمدند.
اين مطلب را که يقين داراي مراتبي بوده و آن مراحل نيز مورد اعتماد عقلا است، حضرت آيت الله جوادي و آيت الله مصباح نيز تحت عنوان يقين عرفي و اطمينان آور بيان کرده اند. آيت الله جوادي مي فرمايد: عقل داراي چهار درجه است: عقل ناب عرفاني، عقل فلسفي، عقل متعارف و عقل حسي و تجربي که همه اين اقسام تحت عنوان علم قرار مي گيرد.
اين نکته در خيلي مباحث راهگشا است، به عنوان نمونه مطرح شده که آيا متواترات علم آور است يا نه؟ طبق اين معنايي که بيان شد، متواترات نيز علم آور است زيرا درجه اي از اطمينان توسط آن آن حاصل مي شود که عقلا به آن اطمينان مي کنند. بر اين اساس اگر کسي به روايت متواتر عمل کند مصداق اين آيه که مي فرمايد ﴿وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ﴾[8] نخواهد بود. در مطلب در مورد مباحث اعتقادي نيز مطرح است. زيرا آنچه در اعتقادات لازم است يقين و علم است و ظن حجت نيست. حال اگر براي اثبات يک آموزه اعتقادي از امري متواتر استفاده شود طبق معنايي که بيان شد، صحيح و معتبر خواهد بود زيرا متواترات داراي يقين عرفي و اطمينان آور است پس حجت خواهد بود. نمونه ديگر مساله برهان نظم است. هر چند يقيني که از اين برهان بدست مي آيد مانند يقيني نيست که از برهان امکان و وجوب بدست مي آيد اما همان طور که قبلا بيان شد، متعارف مردم اين استدلال را پذيرفته و براي آنان يقين آور است، علاوه بر اينکه اساسا مخاطب اين برهان، عموم مردم مي باشند.
نکته: تعاريفي که براي علم بيان شد همه از قبيل شرح الاسمي است زيرا علم تعريف حقيقي ندارد علت آن نيز اين است که اولا معناي علم از بديهيات بوده و هر چه را بخواند در تعريف آن قرار دهند از سنخ آگاهي و ادراک خواهد بود. ثانيا علم امري وجداني است که براي همگان روشن و واضح است و ديگر نيازي به تعريف ندارد.
علم در اصطلاح
در تعريف و اصطلاح، علم داراي دو کاربرد و اطلاق است: يکي مربوط به صفات نفساني انسان است و ديگري به معناي مجموعه اي از قضايا و آموزه هاست که حول موضوعي گرد آمده اند. اين کاربرد دوم نيز به کاربرد اول باز مي گردد لذا ابتدا بايد کاربرد اول را مورد بررسي قرار دهيم. در جلسه آينده انشاء الله اين بحث پيگيري مي شود .


[1] المفرادات، راغب اصفهانی، ص343؛ المعجم الوسیط، ج2، ص 624.
[3] معجم الفروق اللغویه، ابی هلال عسکری،‌ص371.
[4] مصباح المنیر، فیومی .
[5] مجمع البحرین، فخرالدین طریحی،‌ج6، ص120.
[7] الحکمه المتعالیه، صدرالمتالهین، ج، ص 517 و 518، ط: دار احیاء التراث.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo