< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدل الهی و مساله شرور
بررسی حديث توحيد مفضل در مساله شرور
در ادامه مباحثی که در جلسات گذشته پيرامون حديث توحيد مفضل بيان شد، به اشکالی برخورديم که مرحوم علامه نيز در مورد آن فرمودند: «لما كان السؤال مبنيا على فرض العصمة ظاهرا فتصحيح هذا الجواب فی غاية الإشكال »[1]
اين اشکال به اين صورت شکل گرفت که امام صادق(ع) در حل مساله شرور دو سوال را طرح نموده و پاسخ داده اند:
سوال اول اينکه ممکن است کسی بگويد: خدای متعال به جای اينکه از راه ناملايمات و مصائب و به عنوان لطف، انسان ها را هدايت کند، آنها را معصومانه قرار می داد تا ديگر مرتکب گناه نشوند . در اين صورت ديگر نيازی به عوامل بازدارنده نبود، به عبارت ديگر به جای درمان به پيشگيری می پرداخت.
امام (ع) در پاسخ فرمودند: اين فرض پيامد نادرستی را به همراه دارد و آن اين که عقل سليم و فطرت انسانی اقتضا می کند مواهب را با تلاش خود بدست آورد و اگر بدون کوشش به او دهند مطلوب فطرت انسانی نيست.
سوال ديگر اينکه چه بسا گفته شود عده ای از انسان ها کاری به تکريم و احترام ندارند و همين که از نعم الهی متلذذ شود برايشان کافی است، آنها به گونه ای خلق شوند که دچار شرور و عواقب نشوند؟
امام (ع) در پاسخ فرمودند: اگر اين گروه خيالشان راحت باشد که نه در دنيا گرفتار عذاب می شونده و نه در آخرت عقوبتی در پيش دارند در اين صورت دست به طغيان زده و زندگی عموم انسان ها را به خطر و مشکل می اندازند و چنين چيزی غير حکيمانه خواهد بود.
حال اينجا اين سوال مطرح می شود که آيا اين پاسخ اخير امام خروج از بحث نيست زيرا فرض اين بود که به اين افراد عصمت به معنای اجبار و الجاء داده شده است لذا ديگر طغيانی از ناحيه آنها صورت نمی گيرد. مرحوم علامه مجلسی برای حل اين مساله سه وجه را بيان می فرمايند:

وجه اول مرحوم علامه
مرحوم علامه می فرمايد: «و خطر بالبال وجوه الأول أن لا يكون السؤال مبنيا على فرض العصمة بل يكون المراد أنه لما ذكرت أن العصمة تنافی الاستحقاق فنقول لم لم يبذل لهم الثواب على أی حال بأن يكلفهم العمل ليستحقوا الثواب إن أرادوا استحقاقه و إلا أعطاهم من غير استحقاق إذ كثير من الناس يطلبون النعيم بغير استحقاق فلا يكون عليهم فی الدنيا و الآخرة سخط على المخالفة و على هذا الجواب ظاهر الانطباق على السؤال كما لا يخفى.»[2] اصولا اين سوال امام (ع) ديگر مبنی بر عصمت نيست زيرا بعد از اينکه امام فرمودند اگر اختياری در کار نباشد ديگر چيزی استحقاقا برای فرد حاصل نمی شود گويا مستشکل قانع شده و می گويد: قبول کرديم که انسان مختار است و دريافت های او بر اساس استحقاق باشد و خدای متعال بر خلاف حکمت عمل نمی کند اما گزينه ديگری را پيشنهاد می دهيم و آن اينکه همان طور که خداوند مستقيما انسان را مختار قرار داده است و او را بر تشريع نيز تکليف نموده است، جزا را نيز در دنيا و آخرت يکسان قرار می داد يعنی همگان را متنعم کرده و شرور را از دنيا و عقوبت را از آخرت بر می داشت. امام (ع) در جواب اين فرض می فرمايند: اگر انسان ها ديگر خيالشان راحت باشد که ديگر عذاب و عقوبتی در کار نيست در اين صورت طاغی و ياغی می شدند.
نکته : امام (ع) در پاسخی که بيان فرمودند آورده اند که: « فَمَنْ كَانَ يَكُفُّ نَفْسَهُ عَنْ فَاحِشَةٍ أَوْ يَتَحَمَّلُ الْمَشَقَّةَ فِی بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْبِرِّ لَوَثِقَ بِأَنَّهُ‌ صَائِرٌ إِلَى النَّعِيمِ لَا مَحَالَةَ أَوْ مَنْ كَانَ يَأْمَنُ عَلَى نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ مِنَ النَّاسِ لَوْ لَمْ يَخَفِ الْحِسَابَ وَ الْعِقَابَ فَكَانَ ضَرَرُ هَذَا الْبَابِ سَيَنَالُ النَّاسَ فِی هَذِهِ الدُّنْيَا قَبْلَ الْآخِرَةِ » كسى كه خويش را از انجام يك عمل فاحشه باز مى‌دارد يا در كار نيكى سختى و ناگوارى را بر خود هموار مى‌كند مى‌داند كه سرانجام پاداش مى‌بيند و به بهشت مى‌رود. اگر مردم از حساب و عقاب روز قيامت هراس نداشتند چه كسى جان و ناموس و مالش در امان بود؟ زيان اين كار پيش از آخرت در همين دنيا گريبان مردم را مى‌گرفت.
از کلام امام فهميده می شود که اصلاح جامعه بدون دين و اعتقاد به معاد ممکن نيست و اگر معاد برداشته شود جامعه لجام گسيخته می شود. قرآن کريم می فرمايد: ﴿ أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ . بَلى‌ قادِرينَ عَلى‌ أَنْ نُسَوِّی بَنانَهُ . بَلْ يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ . يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ[3]. اينکه اکنون برخی از روشنفکران می خواهند با معنويت بدون دين جامعه را اصلاح کنند، خلاف اين اصل است و روشن است که امکان پذير نيست. انسان تنها وقتی به فکر قبر و قيامت می افتد مراقب کارهای خويش خواهد بود. در روايت آمده است «أَكْيَسُ النَّاسِ مَنْ كَانَ أَشَدَّ ذِكْراً لِلْمَوْتِ[4]. آيا همان طور که برخی عوام می گويند کسانی که پول های هنگفتی را اختلاس کردند زيرک و کيس هستند؟ خير؛ احمق ترين افراد کسانی هستند که به خاطر چند روز دنيا، خود را مديون صغير و کبير می کنند. بر عکس زيرک ترين افراد محمد تقی اصفهانی (کمپانی) است که به نقل آيت الله بهجت هر گاه می خوابيدند آن قدر اشک می ريختند که متکايشان خيس می شد.
جای تعجب است که برخی از مسئولين رسما گفته اند: ماهواره و اينترنت هيچ گونه آسيبی به ايمان جوانان ما نمی زند. در حالی که بالارفتن آمار طلاق و روابط نامشروع به گفته جامعه شناسان حاصل همين ماهواره ها می باشد.

وجه دوم مرحوم علامه
مرحوم علامه می فرمايند: « الثانی أن يكون السؤال مبنيا على فرض العصمة فی بعضهم و هم الذين يطلبون الثواب و لا يريدون استحقاقه كما هو ظاهر السياق و يكون حاصل الجواب أنه لو كان المجبور على الخيرات مثابا فمقتضى العدل أن يكون غير المجبور الطالب للخير و الاستحقاق غير معاقب على حال و إلا لكان له الحجة على ربه بأنك لم تعصمنی كما عصمت غيری و منعت عنی اللطف بالبلايا و الصوارف عن المعاصی فی الدنيا ثم تعذبنی على المعاصی‌ فعلى هذا فلو علم غير المعصومين ذلك لدعتهم الدواعی النفسانية إلى غاية الفساد و هذا وجه وجيه لكن يحتاج إلى طی بعض المقدمات[5] ممکن است اينگونه بگوييم که فرض سوال، در مورد عصمت است اما افراد دو گونه هستند: برخی که حال تلاش و کوشش را ندارند لذا عصمت را می خواهند تا بالاجبار کارهای نيک انجام داده و کارهای ناشايست از آنها ترک شود. اما در مقابل گروهی هستند که می خواهند با تلاش و کوشش خود به بهشت دست يابند. حال اگر کسانی که در انجام خوبی ها مجبور هستند توسط خدای متعال پاداش داده شوند، گروه دوم نيز بر خداوند احتجاج کرده و می گويند: در دنيا برای ما زمينه گناه فراهم بود و عوامل تنبه نيز که برداشته شده است. لذا غرايز، ما را گرفتار گناه نمود پس ما نيز بايد مشمول عفو الهی شويم. يعنی اگر آنها سالبه به انتفاء موضع از عذاب گريخته اند، اينان نيز سالبه به انتفاء محمول از عذاب رها می شوند. حال که چنين شد، اين گروه مختار فی الجمله طغيان نموده و جامعه انسانی را متضرر می کنند زيرا مقتضی در آنها موجود بوده و مانعی نيز در سر راه آنها از شرور دنيوی و عذاب اخروی وجود ندارد لذا طغيان کرده و دست به معاصی می زنند. و اين امر بر خلاف حکمت الهی است .

حفظ حرمت بزرگان و عالمان
همه عالمان ما محترم هستند و نبايد با برچسب زدن هايی مانند قشری گری يا اخباری گری برخی را خارج نمود، بلکه بايد در مسائل نظری و اجتهادی، انعطاف داشت. لذا مرحوم علامه مجلسی همان قدر عزيز است که علامه طباطبايی عزيز است؛ خواجه نصير الدين طوسی همان قدر عزيز است که شيخ صدوق عزيز است. اختلافاتی نيز که بين آنها صورت گرفته از قبيل دعواهای علمی است و از شخصيت آنها چيزی نمی کاهد . متاسفانه برخی افراد با پخش شب نامه ها و مانند آن بر عليه فلاسفه و ديگران مطالبی را می نويسند. اين حرکت، نادرست و بازاری برخورد کردن با علم و دانش و ثقافه است. در حالی که علم و دانش، تنها ثقافه را می پذيرد. برخی ديگر نيز آن قدر تند می روند که برخی از بزرگان را لعن می کنند. اينها نيست مگر تنگ نظری و نداشتن نگاه عميق و وسيع در حوزه مباحث نظری. مرحوم ملاصدرا نقل می کند که هنگامی که به نجف برای زيارت رفته بود، در کنار قبر حضرت امير المومنين (ع) کسی را می بيند که در کنار ضريح قرار گرفته و مرتب می گويد: «اللهم العن ملا صدرا» ايشان نزديک شد و سوال می کند: ای شخص اين چه کسی است که تو او را مرتب لعن می کنی؟ وی گفت مگر خبر نداری؟ او کسی است که به وحدت واجب الوجود اعتقاد دارد. ملا صدرا وقتی اين مطلب را شنيد به وی گفت: اگر گناه او اين باشد هر چقدر می خواهی او را لعن کن که برای او ثواب می شود زيرا کار خوبی کرده است که واجب الوجود را يکی دانسته است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo