< فهرست دروس

درس کلام استاد ربانی

93/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدل الهی و مساله شرور
بررسی پاسخ داده شده به شبهه تبعيض
در جلسات گذشته پاسخ استاد شهيد مطهری به شبهه تبعيض در عالم خلقت بيان شد. حاصل فرمايش ايشان اين بود که وجود نظام علی و معلولی برای صدور موجودات از خدای متعال اجتناب ناپذير است، يعنی بدون اين نظام، پيدايش موجودات و صدور آنها از خداوند نشدنی خواهد بود. ( مراد از امتناع در اينجا وقوعی نه ذاتی )
اين سخن در برابر ديدگاه اشاعره است که مطلقا به نظام به سبب و مسبب قائل نيستند بلکه می گويند همه موجودات و پديده ها مستقيما از طرف خداوند صادر می شود. بر اساس ديدگاه آنان خداوند خالق بالذات موجودات موجودات است که آنها را بدون واسطه خلق می نمايد. آنان تصور کرده اند که اگر به يک نقش تاثير گذار در غير خداوند معتقد باشند، با اصل توحيد در خالقيت ناسازگار است. در مقابل ديدگاه اشاعره، ديدگاه فلاسفه و عدليه قرار دارد. آنان معتقد هستند در عالم نظام اسباب و مسببات وجود دارد و اين امر با توحيد الهی ناسازگاری ندارد.
اکنون که روشن شد در عالم نظام اسباب و مسببات وجود دارد اين سوال مطرح می شود که آيا امکان نداشت عالم به گونه ای ديگر شکل می گرفت يا نه؟ فلاسفه معتقد اند وجود اين نظام اجتناب ناپذير بوده و غير از آن اساسا امکان ندارد. اگر اين نظام را بر داريم ديگر مخلوقی بوجود نمی آمد. اما می توان نظر ديگری را مطرح کرد و گفت هر چند اکنون نظام سبب و مسببی جاری است اما عدم آن استحاله عقلی نداشته و ممکن است مخلوقات بدون واسطه و به صورت مستقيم از خدای متعال صادر شود.
بنابراين سه ديدگاه در اين زمينه وجود دارد:
1- اشاعره می گويند: اصلا در عالم نظام اسباب و مسببات وجود ندارد و خداوند مستقيما در اشياء اثر می گذارد.
2- فلاسفه می گويند: در عالم نظام اسباب و مسببات وجود داشته و غير از اين امکان نداشته است.
3- ديدگاه مختار اين است که: در عالم نظام اسباب و مسببات وجود دارد اما غير از اين نيز ممکن بوده واقع شود .
اين مساله در مباحث گذشته و در بحث معجزه به صورت مفصل بيان شده است. در آنجا گفته شد در باره معجزات سه نظريه وجود دارد:
الف) برخی مانند اشاعره، معجزات را فعل مستقيم الهی دانسته که امور ديگر در آنها نقش اثر گذاری ندارند.
ب) برخی ديگر مانند فلاسفه گفته اند معجزه فعل نفس قدسی نبی است که به اذن الله آن را انجام می دهد بنابراين معجزات فعل با واسطه الهی است .
ج) ديدگاه ديگر اين است که هر دو صورت در باب معجزه ممکن است به اين معنا که معجزات هم می تواند از نفس نبی به اذن الله صادر شود و هم به صورت مستقيم از ناحيه خدای متعال صادر شده باشد. هيچ کدام از اين دو فرض استحاله عقلی ندارد، منتهی برای تشخيص اينکه معجزه از کدام قسم می باشد بايد به سراغ شواهد و قرائن رفت.
دليلی که فلاسفه بر مدعای خويش و محال بودن صدور بی واسطه موجودات از خداوند بيان کرده اند عبارت است از قاعده الواحد و مساله ربط ثابت به متغير. اما همان طور که در گذشته نيز بررسی شد است، اين دو دليل نا تمام بوده و نمی تواند به صورت کامل مساله را حل نمايد. لذا نهايت چيزی که می توان گفت اين است که هر دو صورت ممکن است.
در بحث ما نيز همين مساله جاری است. اشاعره می گويند هيچ ارتباط تکوينی ميان موجودات برقرار نيست در حالی که علم و تجربه خلاف اين ديدگاه را ثابت می کند. از آن طرف وقوع موجودات بدون واسطه نيز از خدای متعال ممکن است. زيرا از خوارق عاداتی که در عالم رخ داده است بدست می آيد که خواصی که همراه موجودات ديده می شود، خواص ذاتی آنها نبوده است زيرا در غير اين صورت هرگز از آنها تفکيک پيدا نمی کرد. آری اصل اندازه و مقدار برای هر موجودی، برای آن ضروری و اجتناب ناپذير است ولی کميت و کيفيت آنها، و تاثير و عدم تاثير آن ها قابل تغيير است. لذا آتش که خاصيت طبيعي‌اش سوزندگی است، و به اذن تکوينی خداوند می سوزاند، به اذن خداوند حضرت ابراهيم (ع) را نمی سوزاند، و عصا که در شرايط طبيعی در يک لحظه قابل تبديل شده به عصا نيست، با اذن الهی برای حضرت موسی (ع) در يک لحظه، تبديل به اژدها می شود و يا در جريان حضرت مريم (س) درخت خرمای خشک بدون اينکه اسباب طبيعی آن فراهم باشد، رطب تازه می دهد. همه اين ها گويای آن است که اين خواص ذاتی پديده ها نمی باشد.
فلاسفه برای خلقت موجودات از ناحيه خدای متعال، واسطه هايی را با عنوان صادر اول، دوم، سوم و ... فرض نموده اند که اشياء از طريق آنها ايجاد می شود در حالی که دليل قطعی بر اين مساله نداريم و امکان دارد که خدای متعال بدون واسطه دست به خلق موجودات بزند. آری درست است که اکنون در عالم، نظام اسباب و مسببات وجود دارد اما ممکن بود که بر خلاف آن واقع شود اما حکمت الهی اينگونه اقتضا نموده است. بنابراين پشتوانه اين نظام علی و معلولی طبق آنچه فلاسفه می گويند استحاله عقلی نيست بلکه پشتوانه آن مصلحت و حکمت الهی می باشد.

پاسخ درست برای حل شبهه تبعيض
برهان اجمالی که در آغاز بيان شده برای حل شبهه تبعيض تام و محکم است . حاصل آن برهان اين بود که خداوند متعال فعل و صنعش احسن است. حال يکی از شاخصه های احسن بودن نظام خلقت ايجاد آن بر مبنای حکمت و مصلحت نوع مخلوقات است. محال است خدای متعال فعلی را بر خلاف حکمت و مصلحت انجام دهد. بر اين اساس وقتی وضعيت کنونی عالم را اعم از خيرات و شرور مشاهده می کنيم می يابيم که همه آنها مطابق حکمت و مصلحت اتفاق افتاده است. حال ممکن است سوال می شود آيا غير از اين ممکن نبود؟ پاسخ اين است که هم آری و هم نه. آری، به اين معنا که استحاله عقلی ندارد و محالی پيش نمی آيد. نه، به اين معنا که فعلی از خدای متعال بر خلاف حکمت رخ نمی دهد. بنابراين سخن ما با فلاسفه در نتيجه يکی است منتها آنها وجه آن را استحاله عقلی می دانند و ما آن را حکمت و مصلحت می دانيم .

استفاده از مساله اعواض در حل شبهه
در اينجا يک سوال هنوز باقی است و آن اينکه ممکن است کسانی که گرفتار شرور و آلام شده باشند بگويند: درست است که اين امور بر اساس حکمت نوع واقع شده است و در مجموع خير است اما ما چه گناهی کرده ايم که بايد فدای مصلحت نوع شويم؟ چرا اين مصائب متوجه ديگران نشده است؟ برای پاسخ به اين سوال از بحثی که متکلمين تحت عنوان اعواض مطرح کرده اند استفاده می شود. آنان گفته اند آلام و رنج هايی که به افراد می رسد دو گونه است: استحقاقی و ابتدائی . آلام استحقاقی آنهايی است که خود فرد در آنها تقصير داشته است. روشن است که در چنين آلامی ظلمی صورت نگرفته است بلکه فرد اثر عمل خود را دريافت می کند ﴿وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ [1]. اما گاه فرد در اين گرفتاری ها و مصائب تقصيری نداشته و به صورت ابتدائی به او رسيده است. در اينجا چند امر صورت می گيرد:
اولا اينکه خدای متعال به مقداری که فرد دچار گرفتاری شده، تکليف را از او برداشته و به او تخفيف می دهد.
ثانيا آن مقدار تکليفی نيز که وی با سختی انجام داده است، از ناحيه الهی اجر بيشتری دريافت می کند.
ثالثا علاوه بر پاداشی که دريافت می کند خداوند حساب ويژه ای به نام اعواض برای او باز گرده و اين رنج ها از چندين برابر جبران می نمايد.
در مورد اعواض و جبرانی که خدای متعال انجام می دهد روايات فراوانی بيان شده است و چنين آمده که مقدار اين عوض آن قدر زياد است که فرد آرزو می کند ای کاش در دنيا رنج های بيشتری را تحمل می نمود. در يکی از اين روايت آمده است که ابن ابی يعفور که از اصحاب امام صادق (ع) بود از رنج ها و بيماری هايی که به او رسيده بود شکايت کرد «شَكَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَلْقَى مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ كَانَ مِسْقَاماً » امام(ع) به او فرمود «لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِّضَ بِالْمَقَارِيض‌»[2] اگر انسان مومن می دانست که به خاطر مصائب و رنج هايی که در دنيا به او رسيده است چه مقدار اجر و پاداش دريافت می کند، آرزو می کرد که ای کاش در دنيا او را با قيچی ريز ريز کرده بودند.
در جلسه چهارم حديث توحيد مفضل نيز مباحثی راجع به شرور آمده است که مناسب است مورد بررسی قرار گيرد. انشاء الله در جلسات بعد پيگيری می شود .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo